عبدالرحیم عناقه؛ الهه کلاهدوز
دوره 4، شماره 3 ، آبان 1389، ، صفحه 161-188
چکیده
غربت اسم مصدر عربی و در لغت به معنای دوری از جای خود و دور شدن است و در اصطلاح دور افتادن روح و جان انسان از عالم قدس و بارگاه کبریایی است؛ چرا که روح در مقام قرب و درجوار حق به سر می برده، به ناگاه به گناه آلوده شده، به این خاکدان هبوط کرده است. روح پس از هبوط وارد دنیا میشود، دنیایی که به خودی خود مذموم نیست؛ اما آنجا که روح خود را ...
بیشتر
غربت اسم مصدر عربی و در لغت به معنای دوری از جای خود و دور شدن است و در اصطلاح دور افتادن روح و جان انسان از عالم قدس و بارگاه کبریایی است؛ چرا که روح در مقام قرب و درجوار حق به سر می برده، به ناگاه به گناه آلوده شده، به این خاکدان هبوط کرده است. روح پس از هبوط وارد دنیا میشود، دنیایی که به خودی خود مذموم نیست؛ اما آنجا که روح خود را وابسته دنیا و تعلّقاتش کند و اصل خویش را فراموش نماید؛ دنیا هم پرو بال او را می بندد و توان پرواز را از او میگیرد. روحی که از مرتبه لاتعینی دور افتاده دچار اندوه است و در قفس تن اسیر و زندانی و این اسارت و دوری از اصل موجبات غربت وی را فراهم کرده است. این مقاله ضمن بررسی پیش زمینه های غربت در پی تبیین غربت انسان در اشعار مولانا است. بررسی ها نشان داد که غربت انسان در آثار عرفانی جایگاه ویژهای دارد، به طوری که ریشهها و پیش زمینههای غربت را می توان در ادیان قبل از اسلام و آراء فلاسفه و حکمای پیش از مولانا نیز یافت. همچنین با بررسی سیر تاریخی غربت در میان عرفای متقدّم میتوان به این نتیجه دست یافت که کلام مولانا به دلایلی همچون تجربه وجودی غربت و تسلّط بر علوم زمان علی الخصوص قرآن و احادیث دارای جذّابیت وتأثیرگزاری بیشتری است. مولانا برای روح جایگاه ماورائی قائل است و معتقد است که روح و عشق به غربت در این دنیا مبتلایند و انسان باید تلاش کند تا به اصل خویش بپیوندد. هنر به عنوان یک حقیقت متعالی و مقدّس در دو جنبه آگاهی بخشی و تسکین دهی یاور انسانهای غربت دیده است. همچنین عشق ازلی به عنوان عامل جذب جنسیت یاریگر انسان غریب در بازگشت به اصل است.
عباسعلی وفائی؛ عبدالله آلبوغبیش
دوره 5، شماره 1 ، خرداد 1390، ، صفحه 1-16
چکیده
سخنگویان هر زبانی بنا به نیاز بیوقفه خود برای انتقال مفاهیم و بیان اندیشهها و افکار و خواستههای خویش، واژگان جدیدی میآفرینند و در این فرایند، از تواناییهای پیدا و پنهان زبان خود بهره میبرند. برای نمونه، اشتقاقی بودن زبان عربی باعث شده است تا اهل زبان بتوانند واژگان فراوانی با معانی متعدد از یک ریشه برسازند. انگلیسی زبانان ...
بیشتر
سخنگویان هر زبانی بنا به نیاز بیوقفه خود برای انتقال مفاهیم و بیان اندیشهها و افکار و خواستههای خویش، واژگان جدیدی میآفرینند و در این فرایند، از تواناییهای پیدا و پنهان زبان خود بهره میبرند. برای نمونه، اشتقاقی بودن زبان عربی باعث شده است تا اهل زبان بتوانند واژگان فراوانی با معانی متعدد از یک ریشه برسازند. انگلیسی زبانان هم از ویژگی اشتقاقی، ترکیبی و پیوندی زبان خود برای خلق واژه استفاده میکنند. در زبان فارسی نیز اهل زبان با تکیه بر امکانات و تواناییهای زبان خویش، واژگان جدیدی میآفرینند. در زبان فارسی حداقل از پنج روش برای ساخت واژه جدید استفاده میشود که برخی نظیر ترکیب، اشتقاق، تکرار، تخفیف و تخلیص یا سرواژه سازی، پرکاربرد هستند و برخی دیگر در مباحث زبانی مغفول ماندهاند. تکرار از روشهای ساخت واژه است و از این روش، واژههای فراوانی ساخته شده است. این مقاله میکوشد با توجه به متن سه کتاب صور خیال در شعر فارسی شفیعی کدکنی، سخن ها را بشنویم اسلامی ندوشن و با کاروان حله زرّین کوب، رویکرد واژهسازی از راه تکرار را در زبان معاصر فارسی بکاود و به پرسش توانایی زبان فارسی در آفرینش واژههای جدید از طریق تکرار پاسخی درخور دهد.
علی محمد موذنی؛ مجید منصوری
دوره 5، شماره 3 ، آذر 1390، ، صفحه 21-32
چکیده
مَثَلهای بسیاری در زبان فارسی وجود دارد که هنوز در معنای اصلی و نیز در صورت نوشتاری آنها شک و تردید وجود دارد. از آنجا که اغلبِ مَثَلها از طریق دهان به دهان و بصورت شفاهی به نسلهای بعدی انتقال یافته و بیشتر، جنبه کنایی آنها مورد توجه بوده است، در برخی موارد، جنبههای حقیقی و معنایی و حتّی صورت صحیح ملفوظ و نوشتاری آنها دچار تحریف ...
بیشتر
مَثَلهای بسیاری در زبان فارسی وجود دارد که هنوز در معنای اصلی و نیز در صورت نوشتاری آنها شک و تردید وجود دارد. از آنجا که اغلبِ مَثَلها از طریق دهان به دهان و بصورت شفاهی به نسلهای بعدی انتقال یافته و بیشتر، جنبه کنایی آنها مورد توجه بوده است، در برخی موارد، جنبههای حقیقی و معنایی و حتّی صورت صحیح ملفوظ و نوشتاری آنها دچار تحریف و دگرگونی شده است. یکی از این امثال، مَثَل: «پیش قاضی و معلّق بازی؟!» است که هرچند مفهوم کنایی آن باقی مانده؛ لیکن صورت صحیح نوشتاری و ملفوظ و معنای حقیقی آن دچار تغییر و دگرگونی شده است. در این مقاله سعی شده است، با توجه به سایر روایاتی که از این مَثَل باقی مانده و با تکیه بر شواهدی که از متون نظم و نثر فارسی یافت میشود، صورت درستِ نوشتاری و معنی حقیقی آن بازیابی شود.
حسن ذوالفقاری
دوره 6، شماره 1 ، شهریور 1391، ، صفحه 95-122
چکیده
مثلها به عنوان ستون فرهنگ مردم و یکی از اقسام ادبی همواره مورد توجه شاعران بوده است؛ چنان که حتی کاربرد مثل و تمثیل و استشهاد یکی از شاخصههای سبکی به شمار میآمده است. در این مقاله ضمن برشمردن کارکردهای مثل و اشاره به پیشینه تحقیق، ضربالمثلهای منظوم از جهات گوناگون بررسی میشوند و تفاوت ارسال مثل با تمثیل، اسلوب معادله، تضمین، تلمیح ...
بیشتر
مثلها به عنوان ستون فرهنگ مردم و یکی از اقسام ادبی همواره مورد توجه شاعران بوده است؛ چنان که حتی کاربرد مثل و تمثیل و استشهاد یکی از شاخصههای سبکی به شمار میآمده است. در این مقاله ضمن برشمردن کارکردهای مثل و اشاره به پیشینه تحقیق، ضربالمثلهای منظوم از جهات گوناگون بررسی میشوند و تفاوت ارسال مثل با تمثیل، اسلوب معادله، تضمین، تلمیح و کلام جامع تبیین میگردد که یکی از دو مسأله اساسی تحقیق در این مقاله است، سپس آمار ضربالمثلها در شعر 70شاعر معروف فارسی را به ترتیب تعداد میآوریم و از این تعداد به کیفیت بازتاب امثال در شعر بیست شاعر اشاره میکنیم تا معلوم میشود بطور خاص هریک از شاعران از مثلها، چگونه در شعر خود بهره گرفتهاند. هدف از این تحقیق جز تبیین دقیق مسأله و گشودن روزنی برای تحقیقات بیشتر در این زمینه،بررسی این نکته نیز هست که شاعران همواره از گنجینه عظیم ادب شفاهی به چه روشهایی بهره جستهاند و بر غنای آن نیز افزودهاند. در مجموع تعداد 11691 مثل از هفتاد شاعر از میان یکصد هزار مثل؛ یعنی 5/11 درصد از امثال فارسی، به طریق ارسال مثل یا مثل منظوم در دیوان این شاعران دیده شده که سعدی، صائب و نظامی بیشترین استفاده را از امثال داشتهاند. روش تحقیق کتابخانهای و به شیوه تحلیل محتواست و دستاوردهای آن نشان دادن گستره، میزان و چگونگی بهرهگیری شاعران از ضربالمثل در شعر خود است. این مقاله مستخرج از طرح پژوهشی با همین عنوان است که در مرکز تحقیقات زبان فارسی دانشگاه تربیت مدرّس انجام پذیرفته است.
عبدالله ادیم؛ پروین گلی زاده؛ علی فیروزی
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1394، ، صفحه 51-70
چکیده
شمس و مولانا از مفاخر تاریخ و فرهنگ این مرز و بومند که به سبب واکاوی نشدن شخصیت آنان، رابطه آنان در پردهای از ابهام باقی مانده است؛ به همین منظور، در این پژوهش از دیدگاه علم روانشناسی، مراحل شکلگیری شخصیت شمس، علت ارتباطش با مولانا، تحول روانی مولانا، علت غیبتهای ناگهانی و مکرر شمس و همچنین علت قتل شمس تحلیل شده ...
بیشتر
شمس و مولانا از مفاخر تاریخ و فرهنگ این مرز و بومند که به سبب واکاوی نشدن شخصیت آنان، رابطه آنان در پردهای از ابهام باقی مانده است؛ به همین منظور، در این پژوهش از دیدگاه علم روانشناسی، مراحل شکلگیری شخصیت شمس، علت ارتباطش با مولانا، تحول روانی مولانا، علت غیبتهای ناگهانی و مکرر شمس و همچنین علت قتل شمس تحلیل شده است. نتایج تحلیل نشان میدهد که شمس زایشگر خویشتن بوده است و مولانا دستمایه مطلوبی برای ارضای تمایلات و تعارضات درونروانی وی بوده است؛ هر چند از این ارتباط، مولانا هم بیبهره نمانده، تاثیر عمیقی پذیرفته است که موجب بلوغ دوم روانی- اجتماعی وی شده است.