مقاله پژوهشی
تاریخ عرفان و تصوف
مهدی ملک ثابت؛ رسول محمدی
چکیده
این پژوهش بر آن است که اثرپذیری ابوحامد محمّدبن محمّد غزّالی را در تألیف احیاءعلوم الدّین (492 هـ) در زمینۀ سماع از کتاب اللُّمَع فی التصوف اثر ابونصر سَرّاج توسی و قوت القلوب ابوطالب مکی بررسی کند. تحقیق پیرامون احیاءعلوم الدّین ما را در شناخت بیشتر فرهنگ تصوف و ادبیات فارسی یاری میکند. در این پژوهش نمونه هایی مطرح و بررسی خواهد شد که ...
بیشتر
این پژوهش بر آن است که اثرپذیری ابوحامد محمّدبن محمّد غزّالی را در تألیف احیاءعلوم الدّین (492 هـ) در زمینۀ سماع از کتاب اللُّمَع فی التصوف اثر ابونصر سَرّاج توسی و قوت القلوب ابوطالب مکی بررسی کند. تحقیق پیرامون احیاءعلوم الدّین ما را در شناخت بیشتر فرهنگ تصوف و ادبیات فارسی یاری میکند. در این پژوهش نمونه هایی مطرح و بررسی خواهد شد که غزالی در تألیف احیا از اللمع و قوت القلوب بهره برده است. عمده این برگرفته ها گفتار صوفیان و حکایت هایی مربوط به آنان است. شیوۀ استفادۀ غزالی از مطالب این دو اثربه چند صورت است؛ یا مطلبی را موبه مو نقل می کند، یا به ضرورت مطلبی را تفصیل و گسترش میدهد، یا چکیده و برگزیدۀ مطلبی را می آورد. شیوۀ دیگر اینکه مطلبی را با طبقه بندی و دگرگون کردن عرضه می کند. نقل دقیق سلسلۀ راویان در نظر غزالی مهم نیست. بیشترین اثرپذیری احیا از اللمعدر رُبع دوم (عادات) و از قوت القلوب در ربع منجیات است.
مقاله پژوهشی
مبانی عرفان و تصوف/ مبانی نظری
علی سلمانی؛ تقی پورنامداریان
چکیده
جبر و اختیار همواره از مسائل مهم و بحثانگیز عقیدتی مسلمانان بوده که به لحاظ تاریخی، اختلافات و داوریهای متنوعی را در میان اندیشمندان کلام و فلسفه و عرفان دامن زده است. نظریه کلامی معتزله و اشاعره پیرامون این موضوع، با مسلم گرفتن مساله دوگانگی میان انسان مکلَّف و حق طرح میشود هر چند کوشش هر یک در نهایت، به پاسخی متفاوت به مسألهی ...
بیشتر
جبر و اختیار همواره از مسائل مهم و بحثانگیز عقیدتی مسلمانان بوده که به لحاظ تاریخی، اختلافات و داوریهای متنوعی را در میان اندیشمندان کلام و فلسفه و عرفان دامن زده است. نظریه کلامی معتزله و اشاعره پیرامون این موضوع، با مسلم گرفتن مساله دوگانگی میان انسان مکلَّف و حق طرح میشود هر چند کوشش هر یک در نهایت، به پاسخی متفاوت به مسألهی چگونگی رابطهی انسان مکلَّف با خدا میانجامد. متکلمان با پیش فرض گرفتن استقلال خلق از حق و نگریستن به آنان چونان دو حقیقت جدا از هم، کوشیدهاند مسألهی جبر و اختیار را به گونهای بررسی کنند که علاوه بر حفظ ظواهر ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر امتناع حلول و وحدت حق و خلق، در توجیه بحث تکلیف و جزای اعمال دچار مشکل نگردند. عارفان با توجه به تجربهای که از شهود وحدت خود با وجود مطلق/حقّ در مقام قرب نوافل دارند، خوانشی دیگر از رابطهی حق و انسان به دست دادهاند . جبر و اختیار نزد متکلمان اسلامی یک اضافهی مَقولی است که میان دو طرف مستقل یعنی خدا و انسان مکلَّف که دوگانگی آنها مسلم گرفته شده است، برقرار میشود در حالی که عارف با توجه به تجربهی شهودی خود از نحوهی ارتباط حق و خلق، مخلوقات را پرتوی از وجود مطلق دانسته در ظلّ چنین وحدتی، تحقق اضافهی مقولی را منکر است؛ زیرا اضافه مَقولی تنها میان دو امر جدا از هم و مستقل قابل تصور است که عارفان با توجه به نظریهی خود پیرامون وجود، به تحقق چنین استقلالی در دو طرف رابطهی حق و خلق معتقد نیستند. عارف مسأله جبر و اختیار را در پرتو وحدت حق و عبد که در قرب نوافل آشکار میشود، بررسی میکند. در این دیدگاه که برخاسته از تجربه ذوقی است، عارف با توجه به مقام قرب نوافل -که مستلزم فنای وی و ظهور اوصاف حق در صفحهی باطنش است- و فنای خود در حق، که در این مقام حاصل میشود، از نوعی جبر سخن به میان میآورد که به جهت فنای اوصاف وی در وجود حق و جدا شدن عارف از اوصاف بشری خویشتن رخ میدهد. در اینجا عارف اختیار خود را که صفتی از اصاف بشری است نفی میکند. نیز عارف با توجه به ظهور اسمای حق در خود و این که آفرینش وی بر صورت حق است، اختیار را چونان وصفی از اوصاف حق که در او تجلی یافته، مطرح میسازد.
مقاله پژوهشی
زبان عرفانی
مهدی نیک منش؛ فائزه واعظ زاده
چکیده
مجموعه میراث گرانبهای ادبیات عرفانی را با وجود تنوع مضامین و موضوعات، میتوان در دستهبندی کلی متون تفسیری، آثار تعلیمی و شرححالنویسی قرار داد. اگرچه این آثار از نظر موضوعی همپای نمونههای غیر عرفانی خود حرکت کردهاند، اما شیوه و سبک صوفیه در ورود به این مقولهها همواره خاص خود بوده است. تحقیق حاضر در پی شناسایی شاخهای از ...
بیشتر
مجموعه میراث گرانبهای ادبیات عرفانی را با وجود تنوع مضامین و موضوعات، میتوان در دستهبندی کلی متون تفسیری، آثار تعلیمی و شرححالنویسی قرار داد. اگرچه این آثار از نظر موضوعی همپای نمونههای غیر عرفانی خود حرکت کردهاند، اما شیوه و سبک صوفیه در ورود به این مقولهها همواره خاص خود بوده است. تحقیق حاضر در پی شناسایی شاخهای از مجموعه تذکرهنویسی عرفانی با عنوان کتب «طبقاتالصوفیه» و تبیین جایگاه ژانریک این آثار انجام شده است. بررسی سیر تاریخی «طبقات-نویسی» و بهویژه طبقاتالصوفیه نگاری و ارزیابی موردی نمونههای موجود نشان میدهد که میتوان دو اثر «طبقاتالصوفیه» ابوعبدالرحمن سلمی نیشابوری و «طبقاتالصوفیه» خواجه عبدالله انصاری را به ترتیب کاملترین و بهترین نمونهها در این گونه ادبی-عرفانی دانست. همچنین، مقایسه اجمالی «طبقات-الصوفیه» با گونههای مختلف ژانر تاریخنگاری و تذکرههای عرفانی و مطالعه ویژگیهای نمونههای برتر نشان میدهد که با وجود آنکه جنبه ثبت و ضبط وقایع، طبقاتالصوفیه را به تاریخنگاری منسوب میکند، همچنین ویژگی شرح حال افراد، آن را به تذکرهنویسی پیوند میدهد، اما ساختار ویژه «طبقات-الصوفیه» و رسالت طبقهبندی دورههای عرفانی به همراه کارکردهای متعدد این گونه خاص، مانند «ارشاد و تعلیم صوفیه»، «انتقال ارزشها و باورهای اجتماعی و فرهنگی دورههای مختلف»، «بیان آداب و رسوم اجتماعی و فرقهای» و نظایر آن اهمیتی بالاتر از ثبت وقایع و شرححالنویسی داشته اند. این ویژگیها به اندازهای بارز و خاص هستند که طبقاتالصوفیه را ژانری مستقل در حوزه ادبیات عرفانی معرفی میکنند.
مقاله پژوهشی
زبان عرفانی
پروین رضائی
چکیده
این پژوهش با مطالعة غزلیات عطار به بررسی موضوع فراوانی کاربرد مفاهیم و واژگان «محو»، «فنا»، «نیستی» و... پرداخته است؛ موضوع فنا در غزل عطار دارای دایرة واژگانی متعدد و ساختهای زبانی در سطحهای «واج»، «واژه»، «گروه» و «جمله» و «فرم» است؛ بهحدیکه اندیشة اصلی و محوری عطار در غزلیات، موضوع فناست و این موضوع ذهن و زبان شاعر را سرشار ...
بیشتر
این پژوهش با مطالعة غزلیات عطار به بررسی موضوع فراوانی کاربرد مفاهیم و واژگان «محو»، «فنا»، «نیستی» و... پرداخته است؛ موضوع فنا در غزل عطار دارای دایرة واژگانی متعدد و ساختهای زبانی در سطحهای «واج»، «واژه»، «گروه» و «جمله» و «فرم» است؛ بهحدیکه اندیشة اصلی و محوری عطار در غزلیات، موضوع فناست و این موضوع ذهن و زبان شاعر را سرشار کرده و عناصر زبانی و معنایی بسیاری در این شبکه جای داده که تاکنون از منظر زبانشناسی بررسی نشده است. این پژوهش به روش اسنادی و ابزار کتابخانه و براساس دیدگاههای زبانشناسی ساختارگرا این موضوع برجستة غزل عطار را بررسی، دستهبندی و تحلیل کرده است. عطار در محور همنشینی و تداعی واژگانی، نمادها، تلمیحات و تعابیر کثیری را به موضوع پربسامد محو و فنای سالک و عاشق اختصاص داده که شناخت این موارد از منظر زبانشناسی ساختارگرا دیدگاهی تازه به مخاطب خواهد داد. بنابر نتایج این پژوهش نهفقط تقابلها و تضادها؛ که تداعی معنایی و واژگانی، هممعنایی، باهمآیی اسمی (اسم+ اسم/ اسم + صفت) و ... نیز عمیقاً نحو زبان غزل عطار را در زیر سایة خود گرفته است. این شاعر از تداعی آوایی، آوای «ف» نیز غافل نبوده تا از آن برای القای «فنا» بهره بگیرد. همچنین به اسطورههای «فنا» و «مرگمشتاقی» دینی و عرفانی همچون حضرت یحیی (ع)، امام حسین (ع)، ادریس و حسین منصور بهدفعات در راستای همین شبکة مفهومی اشارهها کرده است. اندیشة «فنا» چنان در فکر عطار رسوخ داشته که زبان غزلش مشحون از عناصر متعدد زبانی این زمینه اختصاص یافته و در بیشتر غزلیات، فرم و ساختار شبکهای غزل، مرهون نظاممندی همین تمهیدات ساختارساز است. کلیدواژگان: غزلیات عطار، زبانشناسی ساختارگرا، ساختار غزل، ساختار بیت، فنا، محور همنشینی و تداعی .
مقاله پژوهشی
مطالعات تطبیقی عرفانی
محمد خسروی شکیب؛ رسول حیدری
چکیده
منطقالطیر عطار با طرح مبانی عرفان اسلامی بهصورت عام و نظریه «وحدت وجود» به صورت خاص و تمثیلی و نمایشی، توانسته از شأن و جایگاه محکمی در زبان و ادبیات فارسی برخوردار شود. یکی از شخصیتهای برجسته در این اثر، «هدهد» است که توانست با تأکید بر کنشجمعی و بسیج عمومی، دیگر مرغان را برای حرکتی جدید و متفاوت، متقاعد کند. منش و روش «هدهد» ...
بیشتر
منطقالطیر عطار با طرح مبانی عرفان اسلامی بهصورت عام و نظریه «وحدت وجود» به صورت خاص و تمثیلی و نمایشی، توانسته از شأن و جایگاه محکمی در زبان و ادبیات فارسی برخوردار شود. یکی از شخصیتهای برجسته در این اثر، «هدهد» است که توانست با تأکید بر کنشجمعی و بسیج عمومی، دیگر مرغان را برای حرکتی جدید و متفاوت، متقاعد کند. منش و روش «هدهد» در اقناع و بسیج دیگر مرغان، بر مبنای نظریههای روانشناختی انسانگرا، قابل تحلیل و بررسی است. نظریه «خودشکوفایی» ابراهام مزلو، پدر روانشناسی انسانگرا، در رفتارشناسی و شناخت «هدهد» به عنوان رهبر پرندگان در مسیر رسیدن به سیمرغ، به خواننده کمک میکند تا شخصیت «هدهد» را به عنوان سمبل یک انسان خودشکوفا و کنشگرا، بهتر درک کند. به نظر میرسد که «هدهد» به عنوان یک رهبر خودشکوفا و کنشگر، توانسته است با تکیه بر ویژگیهایی چون «گشودگی نسبت به تجربههای اوج»، «تاکید بر منطق گفتگو و مکالمه»، «هوش کلامی»، «انعطافپذیری»، «اشتیاق و صداقت»، «خلاقیت و دوری از تقلید»، «خودبسندگی و خودمختاری» و «درک متقابل»، بسیج عمومی و کنش جمعمحور مرغان را به نتیجهای مطلوب و آرمانی که همانا رسیدن به جایگاه سیمرغ است، برساند. در این مقاله سعی میشود تا با تاکید بر نظریه «خودشکوفایی» مازلو، به شخصیت شناسی «هدهد» پرداخته شود.
مقاله پژوهشی
تاریخ عرفان و تصوف
علیرضا نبی لو؛ علیرضا جوهرچی
چکیده
آداب سلوک و تربیت در هر حوزهای، دارای اصول و روشهای مشخصی است که هم تربیتکننده و هم سالک و آموزنده، باید به این اصول آگاهی و اشراف داشته باشند تا راههای رسیدن به مقصد و هدف اصلی برای سالک و مرید به آسانی هموار گردد. در آموزههای عرفانی نیز این روشها بسیار اهمیت دارد و همه مکاتب و نحله های عرفانی به آنها پایبند هستند. در سلسله ...
بیشتر
آداب سلوک و تربیت در هر حوزهای، دارای اصول و روشهای مشخصی است که هم تربیتکننده و هم سالک و آموزنده، باید به این اصول آگاهی و اشراف داشته باشند تا راههای رسیدن به مقصد و هدف اصلی برای سالک و مرید به آسانی هموار گردد. در آموزههای عرفانی نیز این روشها بسیار اهمیت دارد و همه مکاتب و نحله های عرفانی به آنها پایبند هستند. در سلسله کبرویه نیز مبانی و روشهای مشخصی برای تربیت سالک و رساندن او به مقصد اصلی یعنی معرفت حق وجود دارد. مقاله حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانهای، به بررسی آداب سلوک سالک از نگاه سه تن از عرفای برجسته این سلسله یعنی نجمالدین کبری، مجدالدین بغدادی و نجمالدین رازی پرداخته است. نتیجه بهدستآمده، نشان میدهد که عرفای این سلسله، برای سالک در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی و روحانی - غیبی، توصیهها و دستورالعملهای تربیتی مشخص و ارزشمندی دارند.
مقاله پژوهشی
مبانی عرفان و تصوف/ مبانی نظری
احسان رئیسی؛ بهاره سادات مهاجری
چکیده
موضوعات و مباحث مربوط به سلوک عرفانی به دو دسته کلی تقسیم میشوند: امور اکتسابی و امور غیر مکتسب. موضوعات اکتسابی برای هر سالکی از طریق کوشش قابل دستیابی است اما امور غیر مکتسب بدون اختیار سالکان بر آنها وارد میشوند و برای همه قابل دستیابی نیستند بر همین اساس از این امور با عنوان «واردات» یاد میکنند. یکی از مهمترین واردات عرفانی ...
بیشتر
موضوعات و مباحث مربوط به سلوک عرفانی به دو دسته کلی تقسیم میشوند: امور اکتسابی و امور غیر مکتسب. موضوعات اکتسابی برای هر سالکی از طریق کوشش قابل دستیابی است اما امور غیر مکتسب بدون اختیار سالکان بر آنها وارد میشوند و برای همه قابل دستیابی نیستند بر همین اساس از این امور با عنوان «واردات» یاد میکنند. یکی از مهمترین واردات عرفانی «خواطر» به شمار میرود که به دلیل اهمیت زیاد همواره در کانون توجه عارفان و مشایخ سنت اول عرفانی بوده است. به رغم اهمیت زیاد خواطر در هیچ یک از طرحهای سلوکی که از سوی عارفان و مشایخ عرفان و تصوف تدوین و تبیین شده است، جایگاه خواطر بدرستی مشخص نیست. در واقع در تعداد زیادی از متون عرفانی و اقوال مشایخ عبارات و اشاراتی دربارۀ خواطر آمده است ولی همۀ این مباحث غیرمنسجم و پراکندهاند و نقش و جایگاه خواطر را در نظام سلوکی بصراحت تبیین نکردهاند. این پژوهش از طریق تحلیل مضمون اقوال مشایخ سنت اول عرفان اسلامی در باب «خاطر»، نقش و جایگاه خواطر را در سیر و سلوک در سنت اول عرفانی تبیین کرده است. یافته ها نشان می دهد خواطر در تمام مراحل سیر و سلوک ممکن است بر سالک وارد شوند و او را از طی کردن مسیر بازدارند یا بر توان و سرعت او بیافزایند. در واقع خواطر پس زمینۀ همۀ منزلها و اعمال سلوکی هستند و از ابتدا ضروری است سالک با انواع و اقسام و روشهای نفی آنها آشنا شود تا در مسیر سلوک خواطر نه تنها مانع حرکت وی نشوند بلکه شتاب و توان او را تقویت کنند.