مقاله پژوهشی
مبانی عرفان و تصوف
علی بابایی
چکیده
در عرفان نظری قاعدهای وجود دارد که از نظرِ ابنعربی هر کس آنرا نداند توحیدش کامل نگشته است؛ این قاعده که از فروعِ اصلِ وحدتِ وجود است به «کل شیء فیه کل شیء» یا همان «همه چیز در همه چیز» معروف است؛ تردیدی نیست که شخصیتِ برجستهای چون مولوی به عنوانِ همعصرِ ابنعربی، خصیصهی عرفانیِ مختص به خود را دارد؛ یعنی هر چند که ...
بیشتر
در عرفان نظری قاعدهای وجود دارد که از نظرِ ابنعربی هر کس آنرا نداند توحیدش کامل نگشته است؛ این قاعده که از فروعِ اصلِ وحدتِ وجود است به «کل شیء فیه کل شیء» یا همان «همه چیز در همه چیز» معروف است؛ تردیدی نیست که شخصیتِ برجستهای چون مولوی به عنوانِ همعصرِ ابنعربی، خصیصهی عرفانیِ مختص به خود را دارد؛ یعنی هر چند که نمیتوان او را طرفدارِ مکتبِ وحدتِ وجود دانست اما بدونِ شک عارفی توحیدمسلک است که آموزههای مهمترین اثر عرفانیاش یعنی مثنوی، بر حولِ یگانگیِ حق تعالی و بر مبنای آموزههای توحیدی قرآنی شکل گرفته است؛ مقالهی حاضر معتقد است اگر بتوان در کتابِ مثنوی معنوی، مبحثی را پیدا کرد که با قاعدهی «همهچیز در همهچیز» قابلِ تطبیق باشد داستانِ دقوقی است؛ و بلکه داستانِ یاد شده تبیینِ تمثیلیِ قاعده «همهچیز» و بلکه ذکرِ وحدتِ وجود به لحن و سیاقِ اختصاصیِ عرفانِ مولوی است؛ بیآنکه لازم باشد او را وحدتِ وجودیِ عرفان نظری بدانیم؛ از منظری دیگر، اینکه از داستانِ یاد شده در مثنوی معنوی، معروف به قرآن عجم، به قلبِ مثنوی تعبیر شده است، جایگاهِ محوریِ و مهمِ آنرا در نسبت به مثنوی نشان میدهد. گویی که نسبتِ داستانِ دقوقی به مثنوی، نسبتِ قاعدهی «کل شیء» به عرفانِ ابنعربی باشد که هر کس به مدلول و معنای آنها توجه نداشته باشد نتوانسته است جانمایهی عرفان نظری و نیز مثنوی معنوی را دریابد.
مقاله پژوهشی
تاریخ عرفان و تصوف
علیرضا عبادی؛ نجم الدین گیلانی
چکیده
یکی از مباحث پرمناقشه عرفان اسلامی، متصور شدن قدرت کرامتگونه برای شیوخ متصوفه است که قرابت معنایی و محتوایی زیادی به معجزه دارد. با این تفاوت که معجزه مخصوص پیامبران و کرامت، کارهای خارقالعاده اولیاءالله است. با سازمان یافتن طریقتها در میانههای قرن پنجم هجری و ضعف شدید حکومت سلجوقی بعد از شکست سنجر (م.552 ه.ق) از غزان و فروپاشی ...
بیشتر
یکی از مباحث پرمناقشه عرفان اسلامی، متصور شدن قدرت کرامتگونه برای شیوخ متصوفه است که قرابت معنایی و محتوایی زیادی به معجزه دارد. با این تفاوت که معجزه مخصوص پیامبران و کرامت، کارهای خارقالعاده اولیاءالله است. با سازمان یافتن طریقتها در میانههای قرن پنجم هجری و ضعف شدید حکومت سلجوقی بعد از شکست سنجر (م.552 ه.ق) از غزان و فروپاشی اوضاع اجتماعی و سیاسی، کرامت مدلولی متفاوت یافت و به کارهای فوقبشری مرشد طریقت اشاره میکرد. پیر و مراد دیگر تنها یک شخص روحانی صرف نیست؛ بلکه به مانند قهرمانان اسطورهای با قدرت الهی تصویر میشود که نظم و قوانین الهی حاکم بر طبیعت را میشکند. کرامات مسیر سفر سالک را به مانند سفر قهرمان اسطورهها ترسیم میسازد که شیخ از مسیر بسیار سخت و صعبی گذر کرده است تا توانسته به چنین قدرت مافوقانسانی دست یابد و از ثمرات آن، مریدان و حامیانش را مستفیض کند. نظریه «تک اسطوره» جوزف کمبل، انطباق زیادی با مسیر سفر روحانی سالک دارد. در این مقاله با گردآوری منابع مکتوب عرفانی و تاریخی مربوط به سیر حرکت عارف تا رسیدن به کمال و با تطبیق آن مفاهیم با سه مرحله «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» نظریه کمبل به این نتیجه میتوان رسید که هدف از خلق کرامات، ساخت چهرهای اسطورهای از عرفا است تا آنکه آنان را بهعنوان قهرمانان مذهبی عصر جدید معرفی کنند.
مقاله پژوهشی
نسخه پژوهی و تصحیح متن
بهمن نزهت
چکیده
بیان مسئله: شیوة بیان و روش تعلیمی مشایخ بزرگ عرفان که در محافل عرفانی غالباً به صورت وعظ و تذکیر بود تحت عنوان «مجلس گویی» یاد شده است. شمس تبریزی نیز در بیان تقریرات عرفانی خود به این سنت عرفانی توجه داشته و بیشتر تعالیم و مقولات مهم عرفانی را از این طریق به مخاطبان و شاگردان خود انتقال داده است. نسخههای متعدد و متنوع بازمانده ...
بیشتر
بیان مسئله: شیوة بیان و روش تعلیمی مشایخ بزرگ عرفان که در محافل عرفانی غالباً به صورت وعظ و تذکیر بود تحت عنوان «مجلس گویی» یاد شده است. شمس تبریزی نیز در بیان تقریرات عرفانی خود به این سنت عرفانی توجه داشته و بیشتر تعالیم و مقولات مهم عرفانی را از این طریق به مخاطبان و شاگردان خود انتقال داده است. نسخههای متعدد و متنوع بازمانده از تقریرات شمس تبریزی به نوعی مانع از ارائة متنی منقّح و صحیح از مقالات شمس شده است. از این روی در تصحیح علمی- انتقادی این اثر که از سوی موحّد انجام گرفته است کاستیهایی در متنِ مصَحَّح آن مشاهده میشود که گاهی موجب ابهام هایی در متن شده و فهم آن را برای خوانندگان مشکل نموده است.
روش: در این نوشته ضمن نقد تصحیح یاد شده، بر اساس نسخههای موجود در موزة قونیه به شیوة تحلیلی و بر اساس اصول نسخه پژوهی به بررسی اهمیت و اعتبار نسخههای کهن مقالات پرداخته شده و ضرورت تصحیح مجدد آن تبیین گشته است.
یافته ها و نتایج: از میان نسخه های کهن «مقالات» شمس، نسخة سوم موزة قونیه به شمارة 2155 به دلیل قدمت و اعتبار تاریخی ، جامعیّت و یکدست بودن متن و توالی منطقی سخنان شمس اهمیت خاصی دارد. عاری بودن نسبی این نسخه از الحاقات و تصحیف کاتبان نیز یکی دیگر از یافتههای این تحقیق است. با اساس قرار دادن این نسخه میتوان تصحیحی مجدد و متنی یکدست از مقالات ارائه داد و از دیگر نسخه های کهن نیز به عنوان نسخه بدل بر حسب ارجحیت و اولویت بندی آنها برای رفع نقایص و مشکلاتِ نسخة اساس استفاده کرد.
مقاله پژوهشی
مطالعات بینرشتهای، میانرشتهای و فرارشتهای
فاطمه داوری دولت آبادی؛ محسن محمدی فشارکی؛ محمدحسین حیدری
چکیده
در آثار مولوی تأثیرگذاری بر مخاطب بسیار مهم است، از جمله دلایل این ادعا، علاوه بر اشاره های مستقیم وی به رعایت مقتضای حال مخاطب، وجود پرسشهای زیاد در مثنوی معنوی است که سبب ایجاد تفکر در مخاطب میشود. پژوهش حاضر بر آن شد تا به استخراج کارکردهای تربیتی پرسشهای همگرا از دقتر اول مثنوی مولوی بپردازد. برای این منظور با جمعآوری و دسته بندی ...
بیشتر
در آثار مولوی تأثیرگذاری بر مخاطب بسیار مهم است، از جمله دلایل این ادعا، علاوه بر اشاره های مستقیم وی به رعایت مقتضای حال مخاطب، وجود پرسشهای زیاد در مثنوی معنوی است که سبب ایجاد تفکر در مخاطب میشود. پژوهش حاضر بر آن شد تا به استخراج کارکردهای تربیتی پرسشهای همگرا از دقتر اول مثنوی مولوی بپردازد. برای این منظور با جمعآوری و دسته بندی پرسشهای همگرا در دفتر اول مثنوی، از میان آنها پرسشهای همگرای تربیتی را دستهبندی کرده و کارکردهای تربیتی این پرسشها را بر اساس برانگیزانندگی، استنتاج کند. در این کار ضمن استفاده از شیوة کتابخانه ای در جمع آوری داده ها و انتخاب نمونه هدفمند و همگون، برای تحلیل داده ها از تحلیل محتوای کیفی که به جهت دقیق تر بودن شیوه رفت و برگشتی دارد درگزارش نهایی استفاده شد. حاصل این پژوهش قرار گرفتن پرسشهای همگرای تربیتی دفتر نخست مثنوی درکارکردهایی چون ایجاد یادآوری، پذیرش ناتوانی، توجه و تمرکزدهی بر یک موضوع، نمایاندن غفلت و نائانی، غفلت زدایانه، بیان پشیمانی و تلاش برای جبران، خواهش از خدا بوده است. مدرسان می توانند در امر تربیت از پرسش در کارکردهایی که از مثنوی مولوی استخراج شد، جهت برانگیزانندگی، خلاقیت و رشد فکری و منطقی دانش آموزان و دانشجویان استفاده کنند.
مقاله پژوهشی
زبان عرفانی
هومان شاکری؛ عبدالعلی اویسی کهخا؛ عباسعلی آهنگر
چکیده
رابطه زبان با ذهن و اینکه زبان انعکاس دهندۀ ذهن است از موضوعات مهم زبانشناسی شناختی است؛ استعارۀ مفهومی که خود از نتایج زبانشناسی شناختی است به این موضوع میپردازد؛ این نوع استعاره در زندگی روزمره مردم جاری است و به کمک آن مفاهیم انتزاعی، عینی و ملموس میشود. در استعارۀ مفهومی، حوزه مفهومی مقصد که انتزاعی و مجرد است با کمک تجربیات ...
بیشتر
رابطه زبان با ذهن و اینکه زبان انعکاس دهندۀ ذهن است از موضوعات مهم زبانشناسی شناختی است؛ استعارۀ مفهومی که خود از نتایج زبانشناسی شناختی است به این موضوع میپردازد؛ این نوع استعاره در زندگی روزمره مردم جاری است و به کمک آن مفاهیم انتزاعی، عینی و ملموس میشود. در استعارۀ مفهومی، حوزه مفهومی مقصد که انتزاعی و مجرد است با کمک تجربیات روزمره و به تأثیر از فرهنگ در حوزۀ مبدأ به صورت عینی تبیبن میشود. استعارۀ جهتی که یکی از گونههای استعارۀ مفهومی است با کمک جهتهای مکانی (بالا، پایین، درون، برون، پیش، پس، سطح، عمق و...) بعضی از مفاهیم انتزاعی را مکانمند و قابل فهم میکند. تجربیات عرفانی، اغلب مسائل انتزاعی و مجرد است و عارف با کمک زبان آن را برای شاگردان و مخاطبان خود عینی و قابل فهم میکند. مولانا در مثنوی با کمک گرفتن از جهتهای مکانی، برخی از مفاهیم انتزاعی را به صورت عینی مفهومسازی کرده است؛ ازجمله اینکه مقام معنوی در جایگاه بالا قراردارد و اینکه تأثیر موسیقی، سخنان اولیا و تأثیرپذیری از این سخنان باعث رشد و حرکت رو به سمت بالا (تعالی) میشود و نیز شادی و آزادی، حرکتی به سمت بالا دارد. بنابراین مسائل مثبت و ایده آل، جهتی رو به بالا دارند، غرور و سرمستی، که از مسائل منفی است، نیز گرایش به بالا دارد. در مقابل، ناشکری، خواری و حقارت که مسائل منفی است، به جهت پایین گرایش دارد. تواضع و فروتنی که از ویژگیهای مثبت اخلاقی است، برخلاف ویژگیهای استعارۀ مفهومی، به سمت پایین میرود. درون، بیرون، پس، پیش، عمق و سطح نیز از جهتهای مکانی است که در مثنوی به صورت استعارۀ مفهومی به کار رفته است.