دوره 6، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1391
مهدی زرقانی؛ محمدجعفر یاحقی؛ محبوبه علی حوری فیض ابادی
دوره 6، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1391، صفحه 1-34
چکیده
پرسش اصلی مقاله، چنان که از عنوان آن هم بر میآید، مخاطب شناسی سنایی در آثار منثور قرن ششم تا دهم هجری است. برای یافتن پاسخ، ابتدا آثار منثوری را که از اشعار سنایی استفاده کرده بودند، شناسایی کردیم. پس از استخراج ابیات و مطابقت آنها با آثار سنایی، منابع مذکور بر اساس موضوع در هشت گروه طبقهبندی شدند: آثار تاریخی، عرفانی، تفسیری، ...
بیشتر
پرسش اصلی مقاله، چنان که از عنوان آن هم بر میآید، مخاطب شناسی سنایی در آثار منثور قرن ششم تا دهم هجری است. برای یافتن پاسخ، ابتدا آثار منثوری را که از اشعار سنایی استفاده کرده بودند، شناسایی کردیم. پس از استخراج ابیات و مطابقت آنها با آثار سنایی، منابع مذکور بر اساس موضوع در هشت گروه طبقهبندی شدند: آثار تاریخی، عرفانی، تفسیری، زندگینامهای، اخلاقی، فنی ـ ادبی، روایی ـ داستانی و ترسّلی. سپس با چهار رویکرد متفاوت دادهها را بررسی کردیم. نخست، رویکرد تاریخی که نشان میداد، هر کدام از آثار سنایی در کدام دوره تاریخی و تا چه حد مورد توجه نویسندگان بودهاست؛ دوم، رویکرد جغرافیایی که میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که در قرن ششم تا دهم، شعر سنایی در کدام مناطق خواننده داشتهاست؛ سوم، رویکرد تحلیلی ـ موضوعی که در صدد است تا اولاً طیف مخاطبان سنایی را در طول تاریخ نشان دهد، ثانیاً معلوم کند هر گروه بیشتر به کدام بخش آثار او توجه داشتهاند و سوم اینکه مشخص کند نویسندگان از اشعار سنایی در چه زمینههای معنایی ـ عاطفی بهره بردهاند و نهایتاً اینکه دریافت خوانندگان شعر سنایی در طول تاریخ، چه تفاوتها و چه وجوه مشترکی دارد. آخرین رویکرد ما، آماری است که بر اساس آن بهطور مشخص میخواهیم به سه پرسش پاسخ دهیم: شعر سنایی در قرن ششم تا دهم در میان کدام گروه از نویسندگان خوانندگان بیشتری داشتهاست؟ سیر اقبال به شعر او در بازه زمانی مذکور چگونه بودهاست و سرانجام اینکه، کدام اثر سنایی بیشتر مورد توجه خوانندگان بودهاست؟
مریم روضاتیان؛ افسانه غفوری
دوره 6، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1391، صفحه 35-58
چکیده
درباره حافظ و غزل او سخن بسیار گفتهاند؛ شاید بسی بیش از دیگر سخنوران زبان فارسی. علت این امر را میتوان در اشعار چند پهلو و سرشار از ابهام و رمز و راز او بازجست. از این رو، یکی حافظ را عارفی وارسته مینامد که تمامی اشاراتش تأویل عارفانه دارد و دیگری، او را انسانی میپندارد که هرلحظه در حال و هوایی متفاوت سیر میکند. برخی نیز او را ...
بیشتر
درباره حافظ و غزل او سخن بسیار گفتهاند؛ شاید بسی بیش از دیگر سخنوران زبان فارسی. علت این امر را میتوان در اشعار چند پهلو و سرشار از ابهام و رمز و راز او بازجست. از این رو، یکی حافظ را عارفی وارسته مینامد که تمامی اشاراتش تأویل عارفانه دارد و دیگری، او را انسانی میپندارد که هرلحظه در حال و هوایی متفاوت سیر میکند. برخی نیز او را شاعری هنرمند و زیرک دانستهاند که تنها به خلق اثری ادبی پرداخته است؛ بیآن که باورهای خود را در آن دخیل کرده باشد. به همین سبب، برای بیشتر ابیات دیوان حافظ، چندین تفسیر و تأویل متناقض و حتی مغایر با یکدیگر ارائه شده و هنوز راه برای تحلیل یا تأویلی دیگر بازمانده است. یکی از دلایل تأویل پذیری شعر حافظ، وجود شخصیتهای متعددی همچون رند، پیرمغان، ساقی، شیخ، صوفی، محتسب و... در دیوان اوست که برای برخی از آنها در پارهای از آثار، معادلهای تاریخی نیز معرفی شده و بعضی پژوهشگران کوشیدهاند، اثبات کنند که هریک از این شخصیتها در عصر حافظ یا پیش از او، وجود حقیقی و خارجی داشتهاند. غور در حال و هوای شعر حافظ، این پرسش را به ذهن میآورد که آیا میتوان هریک از این شخصیتها را لایههای پنهان ضمیر حافظ دانست که من خودآگاه او بر آن است، تا با شناخت این لایههای پنهان ناخودآگاه و ایجاد تعادل و سازگاری میان آنها، به خودشناسی و کمال دست یابد؟ در این پژوهش با بهرهگیری از دیدگاهی که در روانشناسی تحلیلی درباره صور ازلی ضمیر ناخودآگاه جمعی مطرح شده است، درصدد یافتن پاسخی برای این پرسش بودهایم، تا به افقی نو در تحلیل اشعار حافظ دست یابیم.
مرتضی چرمگی عمرانی؛ محسن صادقی
دوره 6، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1391، صفحه 59-68
چکیده
در این مقاله، غزلی نویافته منسوب به عطّار نیشابوری معرفی میشود. در کتابِ اورادالاحباب و فصوص-الآداب، برای بیان معنی «خرابات» به این غزل استشهاد شده است. ابوالمفاخر یحیی باخرزی، مؤلّف این کتاب، به طور صریح بیان داشته که این شعر از عطار نیشابوری است. علاوه بر این تصریح، قراین زبانی و نبودن در اقدم نسخ دیوان عراقی نیز مؤیّد صحّت ...
بیشتر
در این مقاله، غزلی نویافته منسوب به عطّار نیشابوری معرفی میشود. در کتابِ اورادالاحباب و فصوص-الآداب، برای بیان معنی «خرابات» به این غزل استشهاد شده است. ابوالمفاخر یحیی باخرزی، مؤلّف این کتاب، به طور صریح بیان داشته که این شعر از عطار نیشابوری است. علاوه بر این تصریح، قراین زبانی و نبودن در اقدم نسخ دیوان عراقی نیز مؤیّد صحّت این انتساب است. در این میان، نکته حائز اهمیت این است که این غزل با اختلاف واژگانی بسیار اندک و افزودن دو بیت در دیوان فخرالدّین عراقی به تصحیح سعید نفیسی نیز دیده میشود. با بررسی نسخ هجدهگانه مورد استفاده ایشان در این تصحیح، مشخص میگردد که این غزل در نسخه اساس نیامده و این گزینش برمبنای دو نسخه متأخّر صورت پذیرفته است، مضافاً اینکه این غزل در کلیات عراقی به تصحیح انتقادی محتشم که بر مبنای 15 نسخه صورت گرفته، وجود ندارد و در 9 نسخه خطی که نگارندگان این سطور آن را رؤیت کردهاند نیز پیدا نشد.
عصمت اسماعیلی؛ حمیدرضا شعیری؛ ابراهیم کنعانی
دوره 6، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1391، صفحه 69-94
چکیده
نشانه- معناشناسی به عنوان یکی از شیوههای نقد ادبی نو، در قالب فرآیندها و در ابعاد مختلفی مطرح میشود که یکی از آنها، فرآیند تنشی است. در فرآیند تنشی، بین عناصر نشانه- معنایی، رابطهای به وجود میآید که معنا از کمرنگترین تا پُررنگترین شکل آن، در نوسان است. بر این اساس، در جریان فعّالیت حسّی- ادراکی میتوان فرایندی را تبیین ...
بیشتر
نشانه- معناشناسی به عنوان یکی از شیوههای نقد ادبی نو، در قالب فرآیندها و در ابعاد مختلفی مطرح میشود که یکی از آنها، فرآیند تنشی است. در فرآیند تنشی، بین عناصر نشانه- معنایی، رابطهای به وجود میآید که معنا از کمرنگترین تا پُررنگترین شکل آن، در نوسان است. بر این اساس، در جریان فعّالیت حسّی- ادراکی میتوان فرایندی را تبیین کرد که مجموع عناصر فضای تنشی، حضور فعّال دارند. شوِشگر، با کمکگرفتن از این عناصر و در فرآیندی گفتمانی، در مرکز تنشهای حسّی قرار میگیرد. سپس در ارتباط با عمق فضای تنشی، سبب شکلگیری مدلولهای معنایی میشود. این حضور، گفتمان را به سوی نوعی نظام ارزشی هدایت میکند که درونههای گفتمانی بر آن استوار است و ما را با معنای تولیدشده مواجه میسازد. این مقاله در پی آن است تا ضمن تبیین ویژگیهای نشانه- معناشناختی «داستان دقوقی» از مثنوی، با روش تحلیلی و توصیفی فرآیند گذر از مربّع معنایی را به مربّع تنشی و نحوۀ شکل-گیری فرآیند تنشی را در این داستان، بررسی و تحلیل کند تا از این رهگذر بتوان پاسخی برای این پرسش مهم یافت که چگونه فرآیند تنشی، شرایط گفتمانی را تغییر میدهد و منجر به تولید معناهای سیال میگردد. در واقع هدف از این مقاله، آن است که نشان دهد چگونه عارفی راهیافته، به عنوان «منِ» خردگرا، از طریق رابطه احساسی و تنشی، در گسست با خودش قرار میگیرد. سپس در سیری عرفانی و در فرآیندی استعلایی، به دیدار با ابدال و در مرتبهای بالاتر، به مقام وحدت با خدا نایل میشود.
علی محمدی آسیابادی؛ معصومه طاهری
دوره 6، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1391، صفحه 95-124
چکیده
طرحواره حجمی یکی از اصلیترین طرحوارههای تصویری است و در تبیین نگرش عرفانی نسبت به هستی، از مهمترین طرحوارهها به شمار میرود. با طرحواره حجمی میتوان مفاهیم انتزاعی و تجربههای عرفانی را که بر بودن چیزی درون چیز دیگر دلالت دارد، در قالب استعاره شناختی بررسی کرد. اساس طرحواره حجمی بر این است که انسان به کمک تجربهای که از بودن ...
بیشتر
طرحواره حجمی یکی از اصلیترین طرحوارههای تصویری است و در تبیین نگرش عرفانی نسبت به هستی، از مهمترین طرحوارهها به شمار میرود. با طرحواره حجمی میتوان مفاهیم انتزاعی و تجربههای عرفانی را که بر بودن چیزی درون چیز دیگر دلالت دارد، در قالب استعاره شناختی بررسی کرد. اساس طرحواره حجمی بر این است که انسان به کمک تجربهای که از بودن خود در چیزی یا بودن چیزی در خود دارد، برای مفاهیم انتزاعی نیز بتواند حجم قائل شود. هدف ما در این پژوهش، تبیین شواهدی در مثنوی مولوی است. برخی تجربهها و مفاهیم عرفانی که انتزاعی است، در قالب طرحواره حجمی بیان شده است. مولوی در بسیاری از ابیات از طرحواره حجمی برای تبیین مفاهیم عرفانی بهره جسته است. زمانی که عشق را به مکان و مأمن و خلوتخانهای تشبیه میکند که از نور دلدار، لبریز و سرشار است، در واقع به کمک طرحواره حجمی برای عشق که مفهومی انتزاعی است، حجم و ظرف قائل شده است. آنچه باعث ساخت چنین عبارات استعاری میشود، ساختهای مفهومی و طرحوارههای تصویری است که شاعر به کمک آنها و الگوبرداری از حوزه مبدأ (عینی و تجربی) و تعمیم آن به حوزه مقصد (فراحسی و باطنی) در تبیین مفهوم انتزاعی عشق سود میجوید. مولوی، کلام را نیز مکانوارهای میداند که دارای مظروف است. ظرفِ آن، صورت و الفاظ و حروف آن است و مظروف آن، معنی و حقیقت کلام است که درون ظرف الفاظ و تعابیر نزول میکند.
مریم شعبانزاده
دوره 6، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1391، صفحه 125-148
چکیده
دو اصطلاح حال و مقام از مباحث پر مناقشه نزد صوفیان است و جوانب آن بدرستی آشکار نیست. مؤلّفان کتب آموزشی صوفیه کوشیدهاند تا با ذکر نظریات گوناگون درباره تعریف این دو اصطلاح، تعریفی دقیق از آنها ارائه نمایند. اهمیت مسأله چنان بوده که در بسیاری از کتب آموزشی صوفیه فصلی به این مباحث اختصاص یافته است.در اللمع ابونصر سرّاج تعریفی واضح از ...
بیشتر
دو اصطلاح حال و مقام از مباحث پر مناقشه نزد صوفیان است و جوانب آن بدرستی آشکار نیست. مؤلّفان کتب آموزشی صوفیه کوشیدهاند تا با ذکر نظریات گوناگون درباره تعریف این دو اصطلاح، تعریفی دقیق از آنها ارائه نمایند. اهمیت مسأله چنان بوده که در بسیاری از کتب آموزشی صوفیه فصلی به این مباحث اختصاص یافته است.در اللمع ابونصر سرّاج تعریفی واضح از دو اصطلاح حال و مقام و مصداق های آن ارائه شده است و همین تعریف مبنای تعاریف بسیاری از عرفا واقع گشته است.اما بسیاری از صوفیان با پذیرش تعریف از تعیین مصداق های حال و مقام، تعداد و ترتیب آنها سرباز زده یا در این زمینه با هم اختلاف عقیده دارند. حتی در آثار همروزگاران سرّاج مانند ابوطالب مکّی و کلابادی و صوفیان نزدیک به عهد او مانند ابومنصور اصفهانی و ابوعبدالرحمن سلمی، تعریف احوال و مقامات و مصداق های آن بدرستی روشن نیست. تعیین مصداق،ترتیب و اشتمال حال و مقام در مشرب صوفیان و طریقه سیر و سلوک آنان مؤثر بوده است به طوری که قشیری بروز دو دستگی نزد صوفیه عراق و خراسان را ناشی از اختلاف نظر در مصداق های حال و مقام می داند. هجویری، حارث محاسبی را در این زمینه مؤثّر می داند. حتی در قرن هفتم، سهروردی در عوارف المعارف، به این اختلاف آراء اشاره کرده است. این قلم برآن است تا از رهگذر گزارش اقوال مشایخ صوفیه، مراحل دگرگونی و تثبیت مفهوم اصطلاح عرفانی حال را از قدیمترین متون صوفیه تا اواخرقرن هشتم بررسی نماید.
میرسعید موسوی کریمی؛ حمیده طهرانی حائری
دوره 6، شماره 3 ، پاییز و زمستان 1391، صفحه 149-182
چکیده
بحث پیرامون نگاه فلسفی-کلامی حافظ به مقولاتی چون تقدیر ازلی، جبر، اختیار و ارادۀ انسان، پردامنه و مناقشهبرانگیز است. منظور از جبر و تقدیر، تحقّق تخلّفناپذیر و از پیش تعیین شدۀ حوادث، افعال و آیندۀ انسانها بر اثر قوانین ضروری و گریزناپذیر علّت و معلول حاکم بر عالَم، یا مطابق ارادۀ پیشین و تغییرناپذیر خداوند است. از طرف دیگر، به نظر ...
بیشتر
بحث پیرامون نگاه فلسفی-کلامی حافظ به مقولاتی چون تقدیر ازلی، جبر، اختیار و ارادۀ انسان، پردامنه و مناقشهبرانگیز است. منظور از جبر و تقدیر، تحقّق تخلّفناپذیر و از پیش تعیین شدۀ حوادث، افعال و آیندۀ انسانها بر اثر قوانین ضروری و گریزناپذیر علّت و معلول حاکم بر عالَم، یا مطابق ارادۀ پیشین و تغییرناپذیر خداوند است. از طرف دیگر، به نظر میرسد که دستکم بخشی از عواملِ تعیینکنندۀ افکار، احوال، و اعمال انسان، تحت سیطره و ارادۀ او قرار دارند. سازگارگرایان این دو ادعا را قابل جمع و ناسازگارگرایان غیر قابل جمع میدانند. هدف اصلی مقاله، پژوهش پیرامون چگونگی جمع اشعار تقدیرگرایانه حافظ با اشعار اختیار محور اوست. مقاله را با مروری به تاریخ اندیشههای تقدیرگرایی در ایران باستان و یونان باستان شروع و بَعد، چگونگی طرح آن را در مکتبهای کلامی یهودیت- مسیحیت، و اسلام بررسی میکنیم. سپس، اشعار جبرگرایانه، نوع جبرگرایی، دلایل و انگیزههای جبرگرایانه حافظ بحث می شود.