ادب‌مندی در مقالات شمس و فیه‌مافیه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زابل، زابل، ایران

2 ‏ کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زابل، زابل، ایران‏

چکیده

در این پژوهش تلاش می‌شود با استفاده از نظریه‌های کاربردشناسی به روش توصیفی ـ تحلیلی و با تمرکز بر نظریۀ ادب براون و لوینسون، شیوه‌های ادب‌مندی کلام در دو کتاب مقالات شمس تبریزی و فیه‌مافیه مولوی بررسی و مقایسه شود. در این پژوهش همة بخش‌های گفت‌وگومحور در متن هر دو کتاب تحلیل و بررسی شد. نتایج این پژوهش نشان داد که از میان شیوه‌های بیان مرتبط با ادب‌مندی، بسامد استفاده از شیوة بیان امر مستقیم در فیه‌مافیه بیشتر از مقالات شمس است؛ علاوه‌بر این، بسامد استفاده از شیوة پرسش غیرایجابی با کارکرد تهدیدکنندة وجهه در هر دو کتاب یکسان است؛ اما کاهش چشمگیر کارکرد تحقیر در فیه‌مافیه بیانگر توجه بیشتر مولوی به رعایت وجهة مخاطب است. با توجه به اینکه میزان استفاده از دشواژه‌ها در کتاب مقالات شمس بیشتر از فیه‌مافیه است، می‌توان به‌درستی مدعی شد میزان رعایت ادب‌مندی کلام در فیه‌مافیه بیشتر از مقالات شمس است؛ ولی به‌علت ارتباط این دو کتاب با گونة (ژانر) تعلیمی و جایگاه اجتماعی بالای نویسندگانِ هر دو اثر در گفتمان منتسب به خویش، ساختار زبانی کتاب‌های مقالات شمس و فیه‌مافیه درمجموع، ادب‌محور است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Politeness in Shams’ Articles and Fihi Ma Fihi

نویسندگان [English]

  • Faezeh Arabyousefabadi 1
  • Nasimeh Sari 2
1 assistant Professor of University of Zabol ,Dept. of Persian Language and Literature, University of Zabol, Zabol, Iran
2 MA of Persian Language and Literature, University of Zabol, Sistan and Baluchestan, Iran
چکیده [English]

In this research, using pragmatic theories and the descriptive-analytical method and focusing on Brown and Levinson’s Politeness Theory, politeness strategies in the two works of Shams Tabrizi’s Articles and Fihi Ma Fihi were studied and compared. In this study, all dialogue-oriented sections in the text of both books were analyzed. The results of this study showed that among the politeness-related modes of expression, the frequency of using the direct expression method in Fihi Ma Fihi was higher than Shams’ Articles. In addition, the frequency of employing the non-affirmative technique with a face-threatening function was the same in both books, but the dramatic fall in the humiliation function in Fihi Ma Fihi indicated Mawlawi's greater concern for saving the reader’s face. Considering that the use of taboo words in the book of Shams’ Articles was more than Fihi Ma Fihi, it can be rightly claimed that the extent of observing politeness in Fihi Ma Fihi was more than Shams’s Articles; however, due to the connection of these two books with the educational genre and the high social status of the authors of both works in their own discourse, the linguistic structure of Shams’ Articles and Fihi Ma Fihi was, in general, politeness-oriented.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Linguistics
  • Politeness Theory
  • Expression Strategies
  • Fihi Ma Fihi
  • Shams’ Articles‎

مقدمه

ادراکات و مشخّصه‌های فرهنگی هر قوم و نژادْ مفهوم ادب را در میان آنها آشکار می‌‌کند. بر همین اساس است که افراد دریافت‌های متفاوتی از ادب را در موقعیت‌ها و بافت‌های مختلف تجربه می‌کنند. با وجود مطالعات فراوان بر روی ادب و نظریات متعدد ارائه‌شده در این باره همچنان تعریف واحدی از «ادب» ارائه نشده است؛ اما آنچه همۀ نظریه‌پردازان دربارة آن به اتفاق نظر رسیده‌اند، آن است که ادب «وسیله‌ای برای رعایت وجهة دیگران» است (رحمانی، 1393: 32).

ادب‌مندی (Politeness) یکی از شاخه‌های کاربردشناسی (pragmatics) زبان است که به بحث دربارة تأثیر بافت بر معنا می‌پردازد (Thomas, 1995: 6). نظریه‌پردازان این حوزه معتقدند ارتباطات کلامی میان پیام‌رسان و پیام‌گیر باید به‌گونه‌ای باشد که اعتبارِ اجتماعی (Social distance) پیام‌رسان و پیام‌گیر تهدید نشود (حمراوی، 2015: 136). در این میان عواملی همچون فاصلة اجتماعی (Social distance) و رابطة قدرت (Social status) به‌عنوان عوامل حفاظت‌کننده یا تهدیدکنندة اعتبارِ اجتماعیِ پیام‌رسان و پیام‌گیر، اهمیت بالایی دارد (القحطانی و الریاشی، 2016: 64)؛ به عبارت دیگر، پیام‌رسان برای بیان درخواستی متناسب با بافت کلام، مجبور به استفاده از شیوة مؤدبانه و یا بالعکس است. در یک گفت‌وگو «هر اندازه بیشتر از درخواست به‌شکل غیرآمرانه استفاده شود، آن گفت‌وگو ادب‌مندتر است» (السامر، 2012: 37). در میان نظریه‌های مختلف مربوط به این بحث، منسجم‌ترین الگوی طبقه‌بندی شیوه‌های بیان ادب‌مند در کتاب براون و لوینسن (1987م) به نام ادب‌مندی: برخی از ساختارهای فراگیر کاربرد زبان (Politeness: Some universals in language usage) آمده است.

نگارندگان این مقاله کوشیده‌اند براساس نظریة براون و لوینسن، به بررسی جلوه‌های ادب کلامی در کتاب‌های مقالات شمس و فیه‌مافیه بپردازند. علت انتخاب این دو کتاب به‌عنوان جامعة آماری پژوهش، این است که هر دو اثر از گونة متون «گفتارنوشت» 1 است. از دیگرسو با توجه به اینکه شمس تبریزی مقالات خود را پیش از نگارش فیه‌مافیه و در فاصلۀ سال‌های 642‑645 ه. ق در قونیه بیان کرده و آثار ارزشمند مولانا نیز پس از سن 38 سالگی او نوشته شده است، پس می‌توان به‌درستی مدعی شد که مولوی به مقالات شمس که بازتاب اندیشه‌های اوست، دسترسی مستقیم داشته و این عقاید را در اندیشه و کلام خود ـ که یکی از بارزترین مظاهرش بعد از مثنوی معنوی، فیه‌ما‌فیه است ـ منعکس کرده است (علیشاهی، 1392: 3).

انتخاب این نظریه برای تبیین و تفسیر این آثار به این دلیل است که نویسندگانِ هر دو اثر در گفتمان منتسب به خویش از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردارند و عواملی همچون فاصلة اجتماعی و رابطة مرید و مراد نقش مهمی در نوع نگاه به میزان ادب‌مندی کلام این آثار ایفا می‌کند؛ بنابراین، نویسندگان این جستار با هدف کشف و مقایسة مؤلفه‌های ادب‌مند این دو کتاب می‌کوشند به سؤالات زیر پاسخ دهند:

-         گفت‌وگوهای موجود در کتاب‌های مقالات شمس و فیه‌مافیه تا چه اندازه با الگوهای ادب‌مندیِ زبان منطبق است؟

-         میزان رعایت ادب‌مندی کلام در کدام یک از این کتاب‌ها بیشتر است؟

پژوهش برپایة این فرضیّات شکل گرفته است:

-          با وجود حضور امر مستقیم فراوان و پرسش غیرایجابی تهدیدکنندة وجهه و دشواژه‌های متعدد، درمجموع ساختار زبانی این کتاب‌ها به‌دلیل فاصلة اجتماعی پیام‌گیر و پیام‌رسان، ادب‌محور است.

-          میزان رعایت ادب‌مندی کلام در کتاب فیه‌مافیه بیشتر از مقالات شمس است.

1ـ1 روش پژوهش

اینپژوهشیکتحقیقکیفیاستکهبارویکردتوصیفیـتحلیلی انجام شدهاست.دراینپژوهش گفت‌وگوهای ردّوبدل‌شده میان شخصیت‌های موجود در دو اثر بررسی و براساس نظریة ادب‌مندی در جدول‌های مخصوص دسته‌بندی شد تا بستری مناسب برای بررسی موضوع و محتوای آنها فراهم شود. برای عینی‌ترشدن تحلیل و امکان بررسی سنجیده‌تر، بسامدِ داده‌های برگرفته از هر دو کتاب اندازه‌گیری شد و نتایجِ پژوهش به کمک فنون آمار توصیفی و استنباطی تفسیر شد.

1ـ2 پیشینة پژوهش

تاکنون نوشته‌ها و مقاله‌های قابل توجهی در زمینة نظریة ادب‌مندی منتشر شده است؛ اما تعداد نوشته‌هایی که به بررسی این نظریه در متون ادبی زبان فارسی بپردازد، انگشت‌شمار است. نمونه‌های این تحقیقات از این قرار است:

محمد غضنفری (1387) در مقالۀ «جلوه‌هایی از بازتاب اصول ادب در تاریخ بیهقی» به این نتیجه رسیده است که وجه مشترک گفتمان مؤدبانة امروز با کتاب تاریخ بیهقی در کاربرد بسیاری از فعل‌ها و عبارت‌های اسمی حاکی از فروتنی است. سودابه رفیعی سخایی (1390) در پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان تحلیل گفتمان ادب در شخصیت‌پردازی و پیشبرد کنش نمایشنامه: مطالعة موردی گزیده‌ای از نمایشنامه‌های ایرانی به این نتیجه رسیده است که در نمایشنامه‌های «ازتاریکی» اثر محمد یعقوبی و «ملودیشهربارانی» از اکبر رادی، شخصیت‌های نمایشنامه تا حد بسیاری از شیوه‌های ادب‌مندی برای تحت تأثیر قراردادن دیگران استفاده کرده‌اند. حسین رحمانی (1394) در رسالة دکتری خود با عنوان ادب و بی‌ادبی در آثار ادبیات داستانی نوشته‌شده برای نوجوانان فارسی‌زبان به این نتیجه رسیده است که در رمان‌های نوجوانان فارسی‌زبان، شخصیت‌های این رمان‌ها از شیوه‌‌های ادب‌مندی کلامی، بیشتر از شیوه‌‌های بی‌ادبی در کلام استفاده کرده‌اند.

باتوجه به پیشینة یادشده می‌توان به‌درستی ادعا کرد که تاکنون هیچ‌یک از محقّقان به بررسی ادب‌مندی در کتاب‌های مقالات شمس و فیه‌مافیه نپرداخته‌اند و این نخستین پژوهشی است که از این منظر به این اثر می‌پردازد.

 

2ـ بحث و بررسی

ادب عبارت است از توجه به وجهة شنونده و به‌کارگیری شیوه‌هایی برای کاهش میزان تهدید آن (حسینی، 1388: 81). براون و لوینسون معتقدند هر شخصی دو وجهه دارد: وجهة مثبت و وجهة منفی. آنان وجهة مثبت را تمایل شخص به نکوداشت و احترام در هنگام ارتباط معرفی می‌کنند و وجهة منفی را میل شخص به رهایی از اجبارها و رفتارهای تحمیلی می‌دانند (Brown & Levinson ,1987: 62). وجهه آگاهانه یا ناآگاهانه توسط گوینده یا شنونده به مخاطره می‌افتد. اغلب این موارد در زبان با کنش‌گفتار یا کارگفت (performative) رخ می‌دهد.

کنش‌گفتارها کنش‌ها و اعمالی است که در خارج از زبان تغییر ایجاد می‌کند (Green ,1991: 29)؛ به عبارت دیگر کنش‌گفتارْ گفتاری است که علاوه‌بر دلالت‌گری قادر است کارهای گوناگونی را نیز انجام دهد و علاوه‌بر اینکه سخن به شمار می‌رود، به‌دلیل تأثیری که در پیشبرد حوادث دارد، فعل و کنش نیز خوانده می‌شود؛ برای مثال ایفاگرهایی (Performatives)نظیر «من نام این کودک را سعید می‌گذارم.» و «من تو را محکوم به اعدام می‌کنم.» در عمل نیز نتایج و عواقبی را ایجاد می‌کند (چاوشیان، 87‑1386: 125).

اگر بپذیریم زبان بیش از آشکار‌کردن، پنهان می‌کند و این آشکار و پنهان کردن‌ها هدف‌مند است، با تجزیه و تحلیل‌هایِ آماریِ کنش‌هایِ گفتاری زبان می‌توان به درک بیشتر و عمیق‌تری از متون دست یافت.

این نظریه را نخستین‌بار آستین (Austin)مطرح کرد. پس از او، سرل (Searl)با اعتقاد به اینکه سخن‌گفتن عبارت است از «واردشدن در گونه‌ای قاعده‌مند»، این نظریه را گسترش داد و ثابت کرد وقتی گفته‌ای بیان می‌شود، چهار کنش هم‌زمان صورت می‌گیرد که عبارت است از: کنشِ گفتن، کنشِ گزاره‌ای، کنش منظوری و کنش تأثیری (Searl, 1969: 51-67). کنش‌گفتارهای تهدیدگرِ وجهه متعدد و شامل دستور، مخالفت، انتقاد و توهین است (Brown & Levinson ,1987: 68-65).

در همة بافت‌ها و موقعیت‌های رفتاری، یک صورتِ زبانی ادب‌مند وجود ندارد؛ بلکه بنابر متغیّرهای مختلف، صورت‌های ادب‌محورِ زبان نیز تغییر می‌کند. زبانشناسان متغیّرهای ادب‌مندی زبان را سه عاملِ طرفین گفت‌وگو (جنسیت، سن، قدرت و جایگاه اجتماعیِ گوینده و مخاطب) (حمراوی، 2015: 137)، موضوع گفت‌وگو و بافت گفت‌وگو می‌دانند. با ملاحظه به این سه عامل است که شیوة بیان گوینده از مؤدبانه به دیگر شیوه‌ها تغییر می‌کند. در ادامه، به معرفی هریک از شیوه‌های بیان مرتبط با ادب‌مندی و بازتابانی مصادیق آنها در دو کتاب مقالات شمس و فیه‌مافیه می‌پردازیم.

2ـ1 امر

قدرتمندترین نوعِ بیان در امر مستقیم است که در آن «پیام‌رسان بی‌هیچ واسطه‌ای به پیام‌گیر، فرمان انجام کاری را صادر می‌کند» (Sridhar & Atawneh, 1993: 280). در این نوعِ بیان، پیام‌رسان از منظرهای مختلف از مرتبة بالایی برخوردار است و به خود اجازه می‌دهد نسبت‌به اشخاص پایین‌تر دستور دهد. اگر این رابطة فرادست و فرودست از دوطرف پیام، به‌ویژه پیام‌گیر پذیرفته نشود، «به‌عنوان کنش تهدیدآفرین در قبال وجهۀ مستقل مخاطب محسوب می‌شود» (مقدسی‌نیا و سلطانی، 1393: 221).

بسامد استفاده از شیوة بیان امر در کتاب مقالات شمس 236 مرتبه (سه درصد از کل گزاره‌ها) از میان 7581 گزارة موجود در این کتاب است. در اغلب مثال‌های موجود در این کتاب امر تهدیدکنندة وجهه نیست؛ زیرا به‌جز در چند مورد از دعاهای بندگان با خدا، همیشه پیام‌رسان نسبت‌به پیام‌گیر مقام بالاتری دارد و دستوردادن او ازسوی پیام‌گیر پذیرفته شده و لازم‌الاجراست.

برای درک بهتر موضوع چند نمونه از این شیوة بیان در جدول نمایه می‌شود. علامت «­» نشان‌دهندة بالاتر‌بودن جایگاه اجتماعی، علمی و... طرفین گفت‌وگو است. علامت «¯» نشان‌دهندة موقعیت فرودست طرفین گفت‌وگوست. علامت «√» نشان‌دهندة این است که در آن گفت‌وگو امر به‌شیوه‌ای رخ داده است که رابطة فرادست و فرودست از دوطرف پیام به‌ویژه پیام‌گیر پذیرفته شده و وجهة مخاطب تهدید نشده است.

جدول شمارة 1: امر در مقالات شمس

نمونه مثال

پیام‌رسان

پیام‌گیر

رعایت وجهة مخاطب

شمارة صفحه

از کنار بگیرید تا کنار این احمقان را پاک کنید.

شاه (­)

جلاد (¯)

(√)

88

هوش دار که چه می‌گویی. (2 مرتبه)

پیامبر (­)

شخص مجهول (¯)

(√)

114

این سخن را به گوش دگر شنو بدان گوش مشنو که سخن مشایخ شنیده‌ای.

شمس (­)

مردم (¯)

(√)

168

ای خدا! این حالت از ما دفع گردان.

شیخ (¯)

خدا (­)

(√)

81

 

از دیگرسو حجم گزاره‌های موجود در فیه‌مافیه 1782 عدد است که در این میان بسامد استفاده از شیوة بیان امر در این کتاب 155 مرتبه، یعنی حدود هشت درصد از کل گزاره‌هاست. گفتنی است اغلب اوامر در فیه‌مافیه از شخصیت‌های قدرتمند روایت‌ها صادر شده است که در جایگاه معنوی یا اجتماعی بالاتری قرار دارند؛ به همین دلیل در اغلب آنها امر مستقیم به وجهة مخاطب آسیب نمی‌زند. نمونه‌های زیر از کتاب فیه‌مافیه در جدول زیر ارائه شده است.

 

جدول شمارة 2: امر در فیه‌مافیه

نمونه مثال

پیام‌رسان

پیام‌گیر

رعایت وجهة مخاطب

شمارة صفحه

خود را بیارا و بر غلامان من عرض کن.

پادشاه (­)

کنیز (¯)

(√)

46

سر برگیر و نظر کن.

پادشاه (­)

مجنون (¯)

(√)

51

ای غلام بیرون آی.

کافر (­)

غلام (¯)

(√)

113

بخوان تا بشنوم.

عمر (­)

خواهر عمر (¯)

(√)

162

 

2ـ2 پرسش‌های تهدیدکنندة وجهه

در متون بلاغی تصریح شده است که انگیزة غالب از کاربرد پرسش، کسب خبر است. به این نوع از جملات، جمله‌های پرسشی ایجابی می‌گویند؛ اما در دستة دیگری از جمله‌های پرسشی، طرح پرسش برای کسب خبر صورت نمی‌گیرد؛ به این پرسش‌ها، پرسش‌های غیرایجابی می‌گویند (شمیسا، 1383: 145). از منظر ادب‌مندی، تعداد قابل توجهی از پرسش‌های غیرایجابی، کنشی تهدیدآفرین در قبال وجهۀ مستقل مخاطب به شمار می‌رود.

بسامد استفاده از شیوه‌های متعدد پرسش غیرایجابی با کارکرد تهدیدکنندة وجهه در مقالات شمس 211 مرتبه از میان 7581 گزارة موجود در این کتاب است که عبارت است از حدود دو و نیم درصد از کل گزاره‌ها. کارکردهای تهدیدکنندة وجهه در این کتاب به‌ترتیبِ بسامد عبارت است از: انکار 69 مرتبه، تحقیر 67 مرتبه، تحذیر 63 مرتبه و تقریر 12 مرتبه. نمونه‌هایی از انواع کاربردهای این شیوه در مقالات شمس در جدول زیر ارائه شده است.

 

جدول شمارة 3: پرسش در مقالات شمس

نمونه مثال

پیام‌رسان

پیام‌گیر

کارکرد تهدیدکنندة وجهه

شمارة صفحه

هیچ با خدا سخن می‌گویی؟

شمس (­)

فرد مجهول (¯)

انکار

80

این عقل هیچ در فتوی خطا نکند؟

محمد گویانی (­)

شهاب هریوه (¯)

تقریر

82

تو را با رهبر چه بحث رسد؟ ره رو ای خر!

شمس (­)

فرد مجهول (¯)

تحقیر

124

به فسون صوفیان دین خود را ویران می‌کنی؟

پدر و خویشان ترسا بچه (­)

ترسا بچه (¯)

تحذیر و اخطار

154

 

یکی از انواع پرسش‌های تهدیدکنندة وجهة مخاطب، استفهام ‌تقریری است. تقریر یعنی واداشتن مخاطب به اقرارکردن‌ آنچه خواستة گوینده است (ضیف، 1383: 342). گویندگان با آوردن این پرسش‌ها از مخاطب اقرار می‌گیرند و او را با خود هم‌عقیده می‌‌کنند (شیرازی، 1375، ج 2: 287). در استفهام ‌تقریری مخاطب با تلقین گوینده به صحّت قول او اقرار می‌کند؛ برای مثال در پرسش «آیا پایان کار همه مرگ نیست؟» منظور گوینده تلقین این حقیقت است که از مخاطب اقرار بگیرد که پایان کار همه مرگ است. این کاربرد در دومین گزارة جدول بالا دیده می‌شود؛ زیرا پیام‌رسان معتقد است که عقل در فتوی خطا می‌کند.

در استفهام انکاری کاربرد بالا برعکس است؛ یعنی متکلم با سؤال قرار‌دادن‌ معنا، پیام‌ و اندیشة‌ موجود‌ در‌ سؤال را نفی می‌کند و منکر می‌شود (همان، ج 2: 288) و مخاطب را مجبور می‌کند این نفی را پذیرا باشد؛ همانند نخستین گزینة جدول بالا که پیام‌رسان معتقد است مخاطب او با خداوند سخن نمی‌گوید. در هر دو حالتِ استفهام تقریری و انکاری اگر سلسله مراتب فرادست و فرودست رعایت نشود به‌دلیل اعمال فشار ازسوی پیام‌رسان با تهدید وجهة پیام‌گیر روبه‌رو می‌شویم.

گاهی پیام‌رسان برای بیان هشدار به مخاطب خود، سؤالی می‌آورد که هدف از آن دریافت پاسخ نیست؛ بلکه بیانگر تحقیر اوست. کاربرد این شیوه در پرسش گزارة سوم جدول زیر دیده می‌شود که مربوط به موضع‌گیری شمس در برابر مخالفان عرفان است.

در همة موارد بالا، پیام‌رسان از موضع قدرت به پیام‌گیر می‌نگرد و وجهة او را تهدید می‌کند. در اغلب این موارد پیام‌رسان یا خود شمس است یا یکی از افرادی که ازنظر معنوی و اجتماعی جایگاهی بالاتر از پیام‌گیر دارند و به قصد ارشاد یا اصلاحِ دیدگاهِ مخاطب خود با او وارد چنین مکالمه‌هایی می‌شوند؛ برای مثال در گزارة آخرِ این جدول پدر و خویشان ترسابچه به‌عنوان پیام‌رسان به تحذیر ترسابچه می‌پردازند و از او می‌خواهند که به فسون صوفیان دین خود را ویران نکند. این تحذیر و اخطار با پرسشی غیرایجابی صورت می‌گیرد.

 

جدول شمارة 4: پرسش در فیه‌مافیه

نمونه مثال

پیام‌رسان

پیام‌گیر

کارکرد تهدیدکنندة وجهه

شمارة صفحه

حکم‌های ازلی و آنچ حق تعالی تقدیر کرده است هیچ بگردد؟

فرد مجهول (¯)

پیامبر (­)

انکار

67

از خدا نمی ترسی؟

قمرالدین (­)

فردمجهول (¯)

اخطار و تحذیر

152

دین گردانیدی؟

پدر عمر (­)

عمر (¯)

اخطار و تحذیر

163

نمی‌بینی که دیوانه را دست و پای هست؛ اما تمییز نیست؟

مولانا (­)

مریدان (¯)

تقریر

4

این دریای آب خود علم‌های اولیا است. گوهر خود کجاست؟

مولانا (­)

مریدان (¯)

تحقیر

6

 

بسامد استفاده از شیوة پرسش غیرایجابی با کارکرد تهدیدکنندة وجهه در فیه‌مافیه 43 مرتبه (دو و نیم درصد از کل گزاره‌ها) از میان 1782 گزارة موجود در این کتاب است. کارکردهای تهدیدکنندة وجهه در این کتاب به‌ترتیبِ بسامد عبارت است از: انکار 18 مرتبه؛ تحذیر 12 مرتبه؛ تقریر 8 مرتبه؛ تحقیر 5 مرتبه. جدول بالا نمونه‌هایی از انواع کاربردهای این شیوه در فیه‌مافیه را نشان می‌دهد.

در توضیح گزاره‌های جدول بالا نیز باید گفت طرح پرسش با کارکردهای بالا به‌دلیل جایگاه بالای پیام‌رسان قابل پذیرش است و به‌دلیل بافت محیط، خارج از ادب تلقی نمی‌شود؛ برای مثال در گزینة آخرِ این جدول، مولانا به‌عنوان پیام‌رسان با پرسشی مقایسه‌ای با هدف ارشاد و آگاه‌سازی به تحقیر علم‌های دیگر برای مریدان می‌پردازد.

با وجود شواهدی که بر جهانی‌بودن شیوه‌های ادب‌مندی در کلام دلالت دارد، برخورد فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌های مختلف با این مقوله متفاوت است (عبداللهی، 1393: 134). در توضیح می‌افزاییم که یکی از دلایل این دیدگاه و این میزان ادبمندی کلام شمس و مولانا، جایگاه اجتماعی و معنوی پیران در جامعة آن دوران بوده است. اهمیت پیر به معنای راهنمای دینی و مربی سالک تا جایی است که صوفیه پیران خود را به‌منزلة جانشینان پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم دانسته‌اند (غزالی، 1362: 103).

حفظ حرمت پیر در باطن و به‌طور کلی توجه باطنی و قلبی به پیر در آثار صوفیانه‌ای که از قرن ششم به بعد تألیف شده، بیش‌ازپیش مورد تأکید قرار گرفته است. احترام پیر درظاهر، رعایت ادب ظاهری است که مرید با وی مجادله نکند و هرچه کرد، اعتراض نکند و چون‌و‌چرا نگوید؛ به قول ابوحامد غزالی «هرچه شنود از پیر که وجه آن بنداند، باید که از قصة موسی و خضر ـ علیهماالسلام ـ یاد آورد که برای حکایت پیر و مرید است» (همان، 1361: 34). شمس که خود نسبت‌به کسانی که ایشان را شایستۀ مصاحبت می‌دانست، تند و سخت‌گیر بود اعتقاد داشت که شیخ و پیر نیز باید با مرید سخت‌گیری کنند. مرید هم باید این ترشی و سختی را تحمل کند تا به شیرینیِ رشد و کمال برسد (تبریزی، 1369: 199).

 

2ـ3 کنش‌واژه‌های اعلانی (declaration act)

از میان کنش‌واژه‌های متعدد، کنش‌واژة اعلانی که برای نام‌گذاری یک واقعه و اعلان یک رخداد به کار می‌رود (Searl, 1969 :57-61)، از منظر ادب‌مندی قابل بررسی در دو اثر زیر است. این کنش‌واژه در دشواژه‌های زبان دو اثر موجود است؛ زیرا در اغلب موارد دشواژه‌هایی که پیام‌رسان به کار می‌برد، نامیدن و اعلام‌کردنی است که به‌شکلی آشکار وجهة پیام‌گیر را تهدید می‌کند. دشواژه‌ها شامل ناسزاها و القاب توهین‌آمیزی است که در هر زبانی وجود دارد. به اعتقاد آکماجین دشواژه‌ها واژه‌های تحریم‌شده‌ای است که نباید آن را به‌طور کامل به زبان آورد و باید از کاربردشان در جمع پرهیز کرد (آکماجین و همکاران، 1375: 368‑368).

این نوع از کارگفت در کمتر از یک درصد از گزاره‌های مقالات شمس وجود دارد. پیام‌رسان دشواژه‌های موجود در این کتاب به چند بخش تقسیم می‌شود: برخی از این پیام‌رسان‌ها شخصیت‌هایی از حکایت‌های مختلف این کتاب است که از‌نظر قدرتِ دنیوی و مادی جایگاهی بالاتر از پیام‌گیر دارد و همین موقعیت به آنها مجوّز حملة آشکارا به وجهة مخاطب را داده است. چنین وضعیتی در جوامعی که ساختار قدرت هرمی است، بسیار دیده می‌شود. در فرهنگ گذشته، پیام‌رسان فرادستی همچون پادشاه ـ که بر جان و مال زیردستان خویش تسلط داشت ـ مجاز بود در مواقعی که عملکرد مخاطب موافق میل او نیست به‌راحتی از انواع دشواژه در کلام خود استفاده کند و آشکارا وجهة مخاطب را تهدید کند. به نمونة زیر از زبان شوهر ناراضی خطاب به همسر نافرمانش که در مخمصه‌ای گیر کرده است، بنگرید: «ای زنک قحبه! پنداری که منم که جگرم خون کردی؟» (تبریزی، 1369: 139).

تعداد دیگری از این پیام‌رسان‌ها موقعیت بالاتری ندارند؛ ولی شرایطی مانند نزاع یا مجادله سبب می‌شود که نتوانند بر خشم خود غلبه کنند؛ درنتیجه آشکارا به وجهة مخاطب خویش ‌می‌تازند. چنین کارگفت‌هایی در اغلب حکایت‌های کتاب‌های متون متقدم وجود دارد. به نمونة زیر که به مکالمة فردی ناشناس با یک فرد کم‌شنوا مربوط است، بنگرید:

«گفت: سلام علیک. گفت: از آسیا گفت: خاکت بر سر! گفت: کیله‌ای و نیم. بجد می‌گویدش: به ک*و*ن زن و از او اشارت کرد: تا میان» (همان: 194). در این نمونه فردی که گوشش سنگین است، به‌درستی متوجه سؤالات فرد ناشناس نمی‌شود و پاسخ‌های بی‌ربط و عجیب و غریبش سبب می‌شود که فرد ناشناس با الفاظی مستهجن به او توهین کند. علاوه‌بر این مثال، الفاظ زننده و مستهجن دیگری نیز در مکالمه‌های مختلف میان شخصیت‌های حکایت‌های این کتاب استفاده شده است که ذکر آنها در حوصلة این بحث نیست.

یکی از دلایل حضور چنین مطالبی، «گفتارنوشت»‌بودنِ ژانر مقالات است. در این گونه از سخن که گوینده خطاب به عوام بدیهه‌گویی می‌کند، گاهی صلاح را در این می‌بیند که سطح ادب کلام شخصیت‌های حکایت‌ها را مطابق با گفت‌وگوهای رایج مردم کوچه و بازار دوران خود تنزّل دهد تا انتقال مطالب به مخاطب بی‌سواد و عامی ملموس‌تر شود. بخش دیگر که اهمیت بیشتری دارد به موعظه‌ها و سخنرانی‌های شمس خطاب به مخاطب ناآگاه یا معاند و مخالفی مربوط می‌شود که شمس نمی‌تواند مخالفت یا حماقت او را تحمل کند و هنگام دفاع و بیان عقاید خود به تحقیر او می‌پردازد. نمونه‌های زیر مصادیقی از اینگونه دشواژه‌ها از زبان شمس است:

«ای احمق! این چرا نمی‌بینی که صفت او می‌گوید؟» (همان: 103).

«مثال من و تو، همچون آن نای‌زن است که نای می‌زد، در این میانه بادی ازو جدا شد، نای بر اسفلِ خود نهاد، گفت: اگر تو بهتر می‌زنی بزن. تو را ره می‌باید رفتن، تو را با رهبر چه بحث رسد؟ ره رو ای خر!» (همان: 124).

«عیب از آن بزرگان بوده است که از سر علت سخن‌ها گفته‌اند: انا الحق و متابعت رها کرده‌اند و در دهان اینها افتاده است. اگر نه اینها چه سگان‌اند که آن سخن گویند؟» (همان: 211).

در فیه‌مافیه نیز با چنین وضعیتی روبه‌رو هستیم. گاهی کارگفت‌های اعلانیِ دربردارندة دشواژه، از زبان شخصیت‌ها در هنگام مباحثه و مجادله جاری می‌شود؛ همانند نقل قول زیر از زبان پیامبر اکرم (ص) خطاب به کافران: «مصطفی (ص) فرمود که این ابلهان چه می‌گویند؟ اگر بر من تمام فرود آید، من بگذارم و نمانم زیراکه واقف است از اندکی بسیار فهم کند» (بلخی، 1358: 29). همچنین است نقل قول زیر از زبان پادشاه:

«پادشاه گفت: ای ابلهان! آن را او نکرد آن را من کردم» (همان: 25).

گاهی نیز مولوی در مقام دفاع از عقاید خود مجبور می‌شود با بیانی صریح و زبانی تند و تیز به مخاطب لجوج خویش بتازد و با استفاده از دشواژه‌ای رکیک و تهدید وجهه‌اش، او را تحقیر و سرکوب کند. به نمونه‌های زیر بنگرید:

«چگونه توقع می‌داری که بر خالق خود مطّلع گردی، قحبه خواهر زن می‌گوید که در آسمان نیست. ای سگ! چون می‌دانی که نیست؟ آری آسمان را وژه وژه پیمودی همه را گردیدی، خبر می‌دهی که درو نیست» (همان: 212).

«ای غرخواهر! کجا دیدی یکی که بر بام اشتری را نمی‌بیند می‌گوید که من سوراخ سوزن را دیدم و رشته گذرانیدم؟» (همان: 88).

ای نادان! این کار از میخی چوبین نیز برمی‌آید خود را اینقدر ارزان مفروش که بسیار گرانبهایی (همان: 27).

پس از بررسی و مقایسة گزاره‌های حاوی دشواژه در هر دو کتاب این نتیجه به دست آمد که میزان استفاده از دشواژه‌ها در مقالات شمس بیشتر از فیه‌مافیه است. یکی از دلایل این بسامد بالا، روحیة مقتدر و استعلاییِ شمس است. او «برخلاف عموم عارفان از خویشتنِ خویش بسیار سخن می‌گوید. منِ شمس منِ خوارشده و فروکوفته‌ای نیست که در آثار بسیاری از صوفیان دیده می‌شود... منِ او، رند و بی‌پرواست که در مقابل هرکسی و در برابر هر چیزی سر تسلیم فرود نمی‌آورد» (رضی و رحیمی، 1387: 202). شمس در بخش‌هایی از کتاب خود به این روحیّة حلّاج‌گونه اشاره می‌کند و آن را «نخوت درویشی» می‌نامد. نقل قول‌های زیر از زبان شمس گواهی بر این مدعاست: «گفتم مرا مهاری است که هیچ‌کس را زهره نباشد که آن مهار بگیرد؛ الّا محمّد رسول الله. او نیز مهار من به حساب گیرد. آن وقت که تند باشم که نخوت درویشی در سرم آید، مهارم را هرگز نگیرد» (همان: 254). خلق و خوی ناشی از نخوت درویشی او به‌گونه‌ای است که گاه مدعی می‌شود که اگر تصمیم داشته باشد، کاری را انجام بدهد، خدا نیز نمی‌تواند مانع او شود (همان: 739).

 در توضیح می‌افزاییم که بیان چنین مطالبی اگرچه ازنظر صوری خارج از ادب تلقّی می‌شود، در میان صوفیه قابل توجیه و پذیرفتنی است؛ زیرا آنان معتقدند این سخنان مربوط به اقتدار ناخودآگاهی است که در حالت فنا و لحظه‌های بی‌خودی روی می‌دهد. در این حالت عارف می‌پندارد خداوند از زبان او سخن می‌گوید. اینگونه سخنان که از تجربه‌ای باطنی و دریافتی غریب برآمده است، به سطح آگاهی معمول زبان نزدیک نیست و نویسنده به هنگام نگارش آن مغلوب حالات خویش است و به‌دلیل غلبة عواطف و هیجان‌های ناشی از تجربه‌ای عرفانی، بر فرایند خلقِ سخن خود تسلط ندارد (فتوحی، 1389: 43‑49).

 

3ـ نتیجه‌گیری

با وجود شواهدیکهبرجهانی‌بودنشیوه‌هایادب‌مندیدرکلامدلالتدارد، برخورد فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌های مختلف با این مقوله متفاوت است؛ بر این اساس میزان ادب‌مندی کلام در کتاب‌هایی عرفانی مانند مقالات شمس و فیه‌مافیه نباید با کتاب‌های دیگر و همچنین فرهنگ و ادب دوره‌های دیگر مقایسه شود؛ زیرا مفهوم ادب با توجه به ادراکات و مشخّصه‌های فرهنگی هر قوم و نژاد و گروه‌های اجتماعی و اعتقادی متغیّر است. نتایج مربوط به میزان رعایت وجهه، در جامعة آماری مورد بحث نشان می‌دهد که شخصیت‌های حکایت‌های کتاب‌های مدّنظر از شیوه‌های مختلف ادب‌مندی برای تحت تأثیر قراردادن دیگران استفاده کرده‌اند.

در همة بافت‌ها و موقعیت‌های گفت‌وگوهای هر دو کتاب، یک صورتِ زبانی ادب‌مند وجود ندارد؛ بلکه اغلب بنابر متغیّرهای مختلف قدرت و جایگاه اجتماعیِ گوینده و مخاطب، به‌ویژه موقعیت مراد و مرید، صورت‌های ادب‌محورِ زبان نیز تغییر می‌کند؛ برای مثال گویندة با قدرت و جایگاه اجتماعی و معنوی بالاتر، مجاز است با صلاح‌دید خود ازطریق شیوة امر مستقیم، به واضح‌ترین و بی‌ابهام‌ترین شکل، خواستۀ خود را مطرح کند.

بسامد استفاده از شیوة بیان امر مستقیمِ تهدیدکنندة وجهة مخاطب در کتاب مقالات شمس حدود سه درصد از کل گزاره‌هاست و بسامد استفاده از شیوة بیان امر مستقیم در کتاب فیه‌مافیه حدود هشت درصد از کل گزاره‌هاست؛ مقایسة نتایج این بخش نشان می‌دهد که میزان استفاده از شیوة بیان امر مستقیم در فیه‌مافیه بیشتر از مقالات شمس است. گفتنی است شخصیت‌های قدرتمند روایت‌ها اغلب امرهای مستقیم در هر دو کتاب را صادر کرده‌اند؛ این شخصیت‌ها در جایگاه معنوی یا اجتماعی بالاتری قرار دارند؛ به همین دلیل در اغلب آنها امر مستقیم به وجهة مخاطب لطمه نمی‌زند؛ زیرا پیام‌رسان نسبت‌به پیام‌گیر مقام بالاتری دارد و پیام‌گیر دستوردادن او را پذیرفته و درنتیجه لازم‌الاجراست.

بسامد استفاده از شیوة پرسش غیرایجابی با کارکرد تهدیدکنندة وجهه در کتاب مقالات شمس حدود دو و نیم درصد از کل گزاره‌هاست. کارکردهای تهدیدکنندة وجهه در این کتاب به‌ترتیب بسامد عبارت است از: انکار؛ تحقیر؛ تحذیر؛ تقریر. در اغلب این موارد پیام‌رسان یا خود شمس است یا یکی از افرادی که ازنظر معنوی و اجتماعی جایگاهی بالاتر از پیام‌گیر دارند و به قصد ارشاد یا اصلاح دیدگاه مخاطب خود با او وارد چنین مکالمه‌هایی می‌شوند. از دیگرسو، بسامد استفاده از شیوة پرسش غیرایجابی با کارکرد تهدیدکنندة وجهه در کتاب فیه‌مافیه حدود دو و نیم درصد از کل گزاره‌هاست. کارکردهای تهدیدکنندة وجهه در این کتاب به‌ترتیب بسامد عبارت است از: انکار؛ تحذیر؛ تقریر؛ تحقیر. مقایسة آماری دو کتاب نشان می‌دهد که درصد استفاده از این شیوه در هر دو کتاب یکسان است؛ ولی کاهش چشمگیر کارکرد تحقیر در فیه‌مافیه بیانگر توجه بیشتر مولوی به رعایت وجهة مخاطب است.

از میان کارگفت‌های موجود در این دو کتاب، کارگفت اعلانی، از منظر ادب‌مندی قابل بررسی است؛ زیرا در اغلب موارد دشواژه‌هایی که پیام‌رسان‌های موجود در کتاب‌های مقالات شمس و فیه‌مافیه به کار برده‌اند، نامیدن و اعلام‌کردنی است که به‌شکلی آشکار وجهة پیام‌گیر را تهدید کرده است. گاهی کارگفت‌های اعلانیِ دربردارندة دشواژه، از زبان شخصیت‌ها در هنگام مباحثه و مجادله جاری می‌شود. گاهی نیز نویسندگانِ این دو اثر به هنگام متقاعد‌کردن مخاطبی معاند یا لجباز یا ناآگاه با استفاده از دشواژه‌ای رکیک وجهه‌اش را تهدید می‌کنند. پس از بررسی و مقایسة گزاره‌های حاوی دشواژه در هر دو کتاب این نتیجه به دست آمد که میزان استفاده از دشواژه‌ها در مقالات شمس بیشتر از فیه‌مافیه است. درمجموع می‌توان گفت به‌علت ارتباط این آثار با ژانر تعلیمی و جایگاه اجتماعی بالای نویسندگان هر دو اثر در گفتمان منتسب به خویش، ساختار زبانی این کتاب‌ها ادب‌محور است؛ ولی میزان رعایت ادب‌مندی کلام در کتاب فیه‌مافیه بیشتر از مقالات شمس است.

 

پی‌نوشت

صوفیان برای آموزش و تبیین مسائل نظری تصوّف، تفسیر قرآن، املای حدیث و... مجالسی تشکیل می‌دادند. براساس برخی شواهد تاریخی، مریدان و شاگردان آنها به ثبت و ضبط عین گفتار پیران تصوّف می‌پرداختند و سپس آن مطالب یادداشت‌شده را به رویت او می‌رساندند. بخشی از متون صوفیانه دراصل، انتقال و ثبت گفتار مربوط به مجالس درس و وعظ به‌صورت نوشتار است. متونی همچون مقالات و مجالس که در آنها عناصری از هر دو بافتِ گفتار و نوشتار قابل مطالعه و شناسایی است، «گفتارنوشت» نامیده می‌شود (پورمظفری، 1390: 31‑32).

  1. قرآن کریم.
  2. ‌آکماجین، آندرین؛ دمرز، ریچاردز؛ فارمر، ان ک؛ هارنیس، رابرت (1375). زبان‌شناسی، کرمانشاه: طاق بستان.
  3. بلخی، جلال‌الدین محمد (1358). فیه‌مافیه، تصحیح و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران: امیرکبیر.
  4. پورمظفری، داوود (1390). «گفتارشناسی صوفیان، بازشناسی یک گونة نوشتاری»، نقد ادبی، دورة 4، شمارة 15، 31‑60.
  5. تبریزی، شمس (1369). مقالات شمس تبریزی، به تصحیح محمدعلی موحد، تهران: خوارزمی.
  6. حسینی، سید محمد (1388). «ادب و قدرت: نشانگرهای زبانی مخالفت در جلسات دفاع از پایان‌نامه»، پژوهش‌های زبان‌شناسی، سال اول، شمارة اول، 100‑79.
  7. حمراوی، محمد (2015 م). «نظریة التأدب فی اللسانیات»، دمشق: مجلة ألف، السنة 3، العدد 4، 131‑140.
  8. چاوشیان، حسن (1387 ش). «زبان‌شناسی و تحلیل گفتمان»، مجلة ادب‌پژوهی، شمارة 4، 139‑117.
  9. رحمانی، حسین (1393). «نگاهی به قدرت و جنسیّت از منظر ادب و بی‌ادبی در رمان‌های نوجوانان فارسی‌زبان»، زبان و زبان‌شناسی، شمارة 20، 31‑56.
  10. ـــــــــــــــ (1394). ادب و بی‌ادبی در آثار ادبیات داستانی نوشته‌شده برای نوجوانان فارسی‌زبان (دکتری)، تهران: دانشگاه پیام نور مرکز.
  11. رضی، احمد؛ رحیمی، عبدالغفّار (1387). «ویژگی‌های زبان عرفانی شمس تبریزی»، مجلة دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی مشهد، شمارة 160، 199‑214.
  12. رفیعی سخایی، سودابه (1390). تحلیل گفتمان ادب در شخصیّت‌پردازی و پیشبرد کنش نمایشنامه: مطالعة موردی گزیده‌ای از نمایشنامه‌های ایرانی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه هنر.
  13. السامر، سوسن فیصل (2012 م). «التهذیب الکلامی: دراسة اجتماعیة تداولیة»، جامعة بغداد: مجلة الأستاذ، العدد 203، 1‑37.
  14. شمیسا، سیروس (1383)، معانی، تهران: میترا، چاپ دوم.
  15. شیرازی، محمدامین (1375 ش). آیین بلاغت، ترجمة محمدرضا ترکی، تهران: سمت، چاپ سوم.
  16. ضیف، شوقی (1383). تاریخ تطور علم بلاغت، ترجمة محمدرضا ترکی، تهران: سمت.
  17. عبداللهی، منیژه و همکاران (1393). «بررسی فیلم کلاه‌قرمزی و پسرخاله از منظر ادب‌مندی»، دانشگاه شیراز: مطالعات ادبیات کودک، سال 5، شمارة 2، 129‑152.
  18. علیشاهی، مهدیه (1392). بررسی تأثیر مقالات شمس در کتاب فیه‌مافیه مولانا (کارشناسی ارشد)، لرستان: دانشگاه لرستان.
  19. غزالی، محمد بن محمد (1362). مکاتیب فارسی غزالی (فضائل الانام من رسائل حجه‌الاسلام)، ج ۱، به کوشش عباس اقبال، تهران: امیرکبیر.
  20. ــــــــــــــــــــــ (1361). کیمیای سعادت، ج ۲، به‌ کوشش حسین خدیوجم، تهران: علمی و فرهنگی.
  21. غضنفری، محمد (1387). «جلوه‌هایی از بازتاب اصول ادب در تاریخ بیهقی»، مجلة تخصّصی زبان و ادبیّات دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی مشهد، دورة 41، شمارة 162، 47‑29.
  22. فتوحی، محمود (1389). «از کلام متمکن تا کلام مغلوب، بازشناسی دو گونة نوشتار در نثر صوفیانه»، نقد ادبی، شمارة 10، 35‑62.
  23. القحطانی، سعد محمد؛ الریاشی، محمدناصر (2016 م). «أسالیب الاعتذار لدی متعلّمی اللغة العربیة»، الجزائر: مجلة الحکمة، المجلد 4، العدد 8، 60‑93.
  24. مقدسی‌نیا، مهدی؛ سلطانی، سید علی‌اصغر (1393). «کاربردشناسی زبان و سازوکارهای ادب‌ورزی در برخی ادعیة شیعه»، جستارهای زبانی، سال 5، شمارة 5، 207‑228.
  25. نریمانی، محمد (1379). «لجاجت در کودکان و روش‌های پیشگیری از آن»، مجلة پیوند، شمارة 247، 58‑60.
  26. Brown, P. and Levinson, S.C (1987). Politeness: Some universals in language usage. London: Cambridge University Pess.
  27. Green ,Keith & LeBihan ,Jiil. (1991). Critical Theory and Practice: A course book. London and New York : Routledge.
  28. Searl , John & Simpson ,Paull .(1969). Speech acts :An Essay in the philosophy of language. Cambridge : Cambridge University Press.
  29. Sridhar, S & Atawneh, A (1993). “Arabic-English Bilinguals and the Directive Speech Act”. World Englishes. N. 12. 3. Pp. 279-297.

Thomas, J. (1995). Meaning in interaction: An introduction to pragmatics. New York: Longman.