نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دورة دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی
2 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Analyzing Mystical Experiences in the Intuitive dreams Kshf Alasrar and Mkashfat Alanvar Based on Functional Approach
Abstract
"KshfAlasrar and MkashfatAlanvar" containing Roozbahan intuitive experiences and dreams Baqli during 40 years according to their content AngshtShmar one of Sofia's revelation in the context of Islamic mysticism and ideology It results. The paper attempts to approach and rely on the votes Holliday on communication NqshGrayanh three elements situational context "scope, character and way of speaking" with the context, the study of discourse in this ZndgyNamh Khvdnvsht's view. through the "confusion" have been concentrated.
such as the bill "sorrow", perplexity and amazement and development of "ecstasy and Sakar" screw experience the evolution of language processes in line with the syntactic structure of descriptive phrases and questions, express their original works.
Key Words: Dreams intuitive, KshfAlasrar and MkashfatAlanvar, confusion, linguistic and syntactic structure of sentences processes, emotional states of expansion and contraction.
Analyzing Mystical Experiences in the Intuitive dreams Kshf Alasrar and Mkashfat Alanvar Based on Functional Approach
کلیدواژهها [English]
- مقدمه
«کشفالاسرار و مکاشفاتالانوار» حاوی تجربیات عرفانی و رؤیاهای شهودی روزبهان بقلی در طول 40 سال است که با توجه به محتوای خود یکی از آثار انگشتشمار صوفیه در بستر عرفان اسلامی و ایدئولوژی کشف و شهود به شمار میرود. روزبهان بقلی یکی از شاخصترین چهرههای صوفیه در سدة ششم هجری است که علاوه بر نقش و اهمیت او در شکلگیری عرفان عاشقانه، باید به نقش خاص او در شکلگیری نوع خاصی از نظام واژگانی و اصطلاحی عرفان اسلامی اشاره کرد. کشفالاسرار و مکاشفاتالانوار گزارشهایی وجدآمیز و شاعرانه از واقعهها و رؤیتهایی است که روزبهان در مدت چهل سال، آنها را تجربه کرده است. این مجموعة پراکنده از مشاهدات، خط سیر روشن و مشخصی ندارد؛ اما هر یک از بخشهای آن بطور مستقل بیانگر رؤیاهای شبانه و حوادث شگفتی است که روزبهان از سر گذرانده است. با در نظر گرفتن تکرارهای رفتاری و گفتاری نویسنده، این اثر را باید «میدان محاکات روزبهان از جایگاه و مرتبة حضرت محمد(ص)» قلمداد کرد. روزبهان این اثر را در 50 سالگی در پاسخ به سائلی از محبّین و صادقین طریق الهی، نوشته است:
«عاشقی از طایفة صدیقان، با مهر تمام از من خواست تا برای او از مکاشفات و اسرار مشاهداتی که بر من واقع شده از خصایص تجلی و نزول در مقام التباس، از ظهور کامل کیفیات والای ذات حق، وجد و نشوه و... بازگویم، درخواست او را شنیدم و پاسخش را اینگونه برآوردم و گفتم: برای من سخت دشوار است که این مقامات را آشکار کنم، چرا که اهل ظاهر آن را درنمییابند و مرا بخاطر این سخنان طعنه میزنند و عتاب میکنند و در بحر بلا میافکنند. (روزبهان بقلی، 1393: 102).
شرح حال شهودی روزبهان، نمونهای از متونی است که دربارة خود و غیب نگارش یافتهاند. این اثر که به استثنای تعداد محدودی از کلمات و جملات فارسی، به زبان عربی نوشته شده، شرح کشفیاتی است که زندگی نویسنده را در رابطه با عالم غیب نشان میدهد. کشفالاسرار توضیحی بر چگونگی رابطۀ روزبهان با عالم غیب و شرکت او در اسرار آن است و با تمرکز بر داستان زندگی روزبهان، از سرگذشتنامه فراتر میرود.[1]
این پژوهش تلاش میکند تا تجارب عرفانی روزبهان بقلی را از طریق فرانقش اندیشگانی و تکیه بر دو عنصر «فرآیندهای زبانی و عناصر پیرامونی / افزودههای حاشیهای »، تحلیل کند و به این پرسشها پاسخ دهد:
- روزبهان بقلی در جایگاه تجربهگر تحت تأثیر حالات عرفانی مختلف از چه فرآیندها و افزودههایی برای بازگویی تجارب عرفانی خود بهره گرفته است؟
- چه رابطة معناداری میان سیر تحول فرآیندهای زبانی از «مادی» به «ذهنی» و مراتب مختلف مکاشفة عیانی وجود دارد؟
پیشینة پژوهش
- صمدیانی، غلامرضا و تقوی، محمد (1395)، بررسی تجربههای عرفانی در عبهرالعاشقین بر اساس فعل: رویکرد نقشگرا، پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا)، سال دهم، شماره اول، پیاپی 30، بهار و تابستان 1395، ص 59-76.
در این پژوهش به بررسی تجارب عرفانی روزبهان در کتاب عبهرالعاشقین براساس فعل: رویکرد نقشگرا پرداخته شده است. تجربهها بر پایة نظام گذرایی در چهارچوب دستور نقشگرای هلیدی، تجزیه و تحلیل شدهاند. با توجه به نتایج پژوهش، در اغلب موارد تجربهگر فعال و کنشگر است، اکثر فعلهای غیر رابطهای، متعدی هستند و بر زمان گذشته دلالت میکنند. بیش از 70 درصد فرآیندهای فعلی رابطهای در زمان حال اتفاق میافتد و بیش از 90 درصد تجربهها که با وجه اخباری بیان شدهاند قطعیت دارند. هنگام خواندن روایت ذهن از زمان و مکان طبیعی خود جدا میشود و با راوی به لحظة دیدار و مشاهده میپیوندد.
- صمدیانی، غلامرضا (1394)، بررسی تجربههای عرفانی در تمهیدات براساس فعل با تأکید بر رویکرد نقشگرا، نشریة ادب و زبان دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال 18، شمارة 37، بهار و تابستان 94، صص 167 – 187.
این پژوهش به بررسی تجارب عرفانی عینالقضات در کتاب تمهیدات، براساس فعل و با تأکید بر رویکرد نقشگرا پرداخته است. تجربهها بر پایة نظام گذرایی تجزیه و تحلیل شدهاند. بسامد و درصد وقوع انواع فرایندها، پس از بررسی تمامی افعال موجود در این تجارب، به عنوان یک شاخص سبکی لحاظ شده است. هم چنین تلاش شده تا با بررسی انواع فعلهای بکار رفته و بسامد واژگان پرکاربرد، همچون عشق، دیده، نور، جمال، دل، جان و مترادفات آنها در کتاب تمهیدات، تأثیر تجربة عرفانی بر بیان عینالقضات، توصیف، تفسیر و تبیین شود.
2- چارچوب نظری پژوهش
2-1- فرانقش اندیشگانی: بازنمایی الگوهای تجربه در قالب فرآیندها
در دستور نقشگرا فرض بر این است که الگوهای تجربه در قالب فرآیندها و از طریق فرانقش اندیشگانیدر زبان بازنمایی میشوند. ازاینرو از طریق بررسی فرآیندهای موجود در جملات و افعال و درنهایت تعیین بسامد هر یک از انواع آنها، میتوان از تجارب، تفکرات و دنیای درون نویسنده آگاه شد. سازوکار بیان فرانقش اندیشگانی و تجربی در زبان «نظام گذرایی» است. نظامگذرایی واقعیّت را به صورت فرآیندهای ششگانه بازمینماید. این فرآیندها همراه با شرایط زمانی و مکانی و شرکتکنندههایی که نقشهای معنایی مختلفی را به عهده میگیرند، به کاربران زبان این امکان را میدهند که واقعیت را آگاهانه یا ناخودآگاهانه به شیوههای خاصی بازنمایی کنند. هر فرایند سه عنصر دارد: 1. خود فرآیند، 2: مشارکین در فرایند، 3: موقعیتهای مربوط به فرایند. مشارکینفرایند، عناصر دخیل در فرایند هستند که زمان، مکان، شیوه و شرایط فرایند را تعیین میکنند. فرایندها، مشارکین و بستر وقوع رخدادها، معمولاً به ترتیب در قالب گروههای فعلی، اسمی و قیدی در دستور زبان بازنمایی میشوند.
جدول 1: ارتباط سه لایة بافت موقعیتی و لایههای معنایی زبان (هلیدی، 1393: 76-77).
نظام واژگان دستور |
بافت موقعیتی |
|
||||
مادی |
فرآیند
|
ساختار گذرایی |
کارکرد اندیشگانی
|
معنای اندیشگانی
|
گسترة سخن
|
ارتباط زبانی
|
ذهنی |
||||||
رابطهای |
||||||
رفتاری |
||||||
کلامی |
||||||
وجودی |
||||||
فاعل |
عنصر وجه
|
ساختار وجه |
کارکرد بینافردی
|
معنای بینافردی |
گزارندة {منش} سخن |
|
عنصر خودایستا |
||||||
فعل واژه |
باقیمانده |
|||||
متمم |
||||||
ادات |
||||||
آغازه {آغازگر} |
ساختار آغازگی |
عوامل ساختاری |
کارکرد متنی |
معنای متنی |
شیوة سخن
|
|
آویزه{پایانبخش} |
||||||
اطلاع کهنه |
ساختار اطلاعی |
|||||
اطلاع نو |
||||||
ارجاع |
انسجام |
عوامل غیرساختاری |
||||
حذف و جایگزینی |
||||||
ادات ربط |
||||||
انسجام واژگانی |
2-2- فرانقش اندیشگانی و افزودههای حاشیهای / عناصر پیرامونی
بکارگیری افزودههای حاشیهای در فرانقش اندیشگانی مطرح میشود. افزودهها قسمتی از سیستم گذرایی را تشکیل میدهند؛ این عناصر پیوند نزدیکی با فرآیندها دارند. بکارگیری افزودههای حاشیهای و توضیح زمان، مکان، چگونگی و غیره در مورد وقوع فرآیندها میتواند بازنماییکنندة نگاه نویسنده به دنیای اطرافش، به رویدادها و تفکر وی نسبت به دنیای بیرون باشد. ازاینرو میزان ریزبینی و توجه نویسنده به جزئیات نیز میتواند به سبکی شخصی یا گروهی تبدیل شود. بطور کلی افزودهها در انتقال مفهوم، معنا و قصد نویسندگان نقش به سزایی دارند. یکی از کارکرد افزودهها آن است که با دادن اطلاعات بیشتر در مورد وقوع یک فرآیند، بهگونهای، ابهام را از بین میبرند؛ بهبیاندیگر، افزودهها بطور دقیق چگونگی انجام فرآیند را توصیف میکنند. همچنین بیان میکند که عناصر حاشیهای، مضمون تجربی متن را بالا میبرند؛ زیرا باعث محدود و «خاص کردن» اطلاعات دادهشده میشوند. عناصر حاشیهای (افزودههای حاشیهای): این عناصر نشاندهندة «زمان»، «مکان»، «دلیل» و «شیوة» وقوع فرآیند هستند و بطور مستقیم در فرآیند درگیر نیستند؛ بلکه در مورد آن به ما اطلاعاتی میدهند. طبق الگوی هلیدی و متیسن، در بندهایی که بازنمایی تجربیات هستند، فرآیندها عناصر مرکزی هستند؛ یعنی نزدیک به مرکز و بطور مستقیم درگیر فرآیند هستند. در مقابل، عناصر حاشیهای بطور مستقیم در فرآیند حضور ندارند و جنبة حاشیهای دارند و جزییات بیشتری راجع به رخداد به ما میدهند. این افزودهها اغلب در تمام انواع فرآیندها به کار میروند. البته باید گفت برخی از آنها با انواع خاصی از فرآیندها بیشتر ذکر میشوند؛ بطور مثال افزودههای مربوط به موضوع اغلب با بندهای ذهنی و کلامی همراه هستند. هلیدی و متیسن (2004) عناصر حاشیهای را از 3 منظر توصیف میکنند:
- به عنوان عناصری که همراه با فرآیند میآیند و زمان، مکان و شیوة رخداد را نشان میدهند؛ این عناصر به سؤالات «چه وقت»، «کجا»، «چگونه» و «چرا» پاسخ میدهند.
- عناصر حاشیهای بهعنوان افزوده عمل میکنند؛ به این معنا که آنها نمیتوانند بهعنوان فاعل بند باشند.
- افزودهها بهصورت گروههای اسمی نمیآیند؛ بلکه بهصورت گروههای قیدی یا حرفاضافهای میآیند.
افزودههای حاشیهای از دیدگاه هلیدی و متیسن بطور کلی در 4 نوع تقسیم شدهاند: «تفصیلی»، «گسترشی»، «تشریحی» و «برجستهسازی».
الف) 1. تفصیلی
- گستره: این افزودهها فاصلة زمانی و مکانی رخداد فرآیند را بازنمایی میکنند و به سؤالات «چه مدت» و «چه مسافتی» پاسخ میدهند.
- مسافت: این افزودهها مسافتی را که فرآیند در آن رخ داده نشان میدهند.
- دیرش: این نوع افزودهها مدت زمان انجام فرآیند را نشان میدهند.
- بسامد: میزان تکرار انجام یک فرآیند را نشان داده و به سؤال «هر چند وقت؟» پاسخ میدهد.
الف) 2. موقعیت: این افزودهها زمان و مکان انجام فرآیند را بازنمایی میکنند و به سؤالات «چه وقت» و «کجا» پاسخ میدهند. «زمان»، «مکان» ابزار این افزودهها هستند.
الف)3. شیوه: این افزودهها چگونگی انجام فرآیند را نشان میدهند و 4 زیرمجموعه دارند:
- وسیله: ابزاری که فرآیند با آن انجام میشود. این افزوده به نقش فاعلی مشارکان نزدیک است و معمولاً با حروف اضافهای مانند «به وسیلة» و یا «از طریق» هستند.
- کیفیت: این افزوده در پاسخ به «چگونگی» مطرح میشود.
- مقایسه: این افزودهها از طریق یک گروه حرفاضافهای که کلمات «مانند» و «برخلاف» هستند بازنمایی میشوند. این حروف اضافه، بیانگر شباهت یا تفاوت هستند.
- درجه: این افزودهها با عباراتی همراه هستند که میزان را نشان میدهند؛ «زیاد»، «کاملاً»، «کمی» و «عمیقاً» از این دسته هستند.
- انگیزه: این افزودهها دلیل انجام فرآیند را نشان میدهند و به سه نوع «علت»، «قصد» و «ذینفع» تقسیم میشوند و «به خاطر کسی»، «به نفع کسی» و «از طرف کسی» را شامل میشوند.
الف) 5. احتمال: افزودههایی که احتمال وقوع فرآیند به آنها بستگی دارد. در این افزوده 3 زیرمجموعه وجود دارد.
- شرایط: این گروه نشان میدهد که چه شرایطی باید برای انجام فرآیند فراهم شود و همراه با گروههای حرفاضافهای مانند «در صورتِ» و «در شرایطِ» همراه هستند.
- پذیرش: بهنوعی نشاندهندة تقابل هستند و از طریق گروههای حرفاضافهای مانند «صرفنظر از»، «علیرغم» و غیره مطرح میشوند.
- پیشفرض: این افزودهها به معنای «شرایط منفی»و با عباراتی مانند «در نبودِ» و «در غیابِ» بازنمایی میشوند.
ب) گسترشی
ب) 1. همراهی: این نوع افزودهها بازنمایی کنندة تشریک یا عدم تشریک مساعی در انجام فرآیند هستند؛ یعنی معنای «و» و «یا» را دارند و به سؤالات «و چه کسی/ چه چیزی دیگری؟» پاسخ میدهند. «با» و «بهعلاوه» (با معنای مثبت) و «بدونِ» و «به جایِ» (با معنای منفی). این افزودهها دو زیرمجموعه دارند:
- همکنشی: فرآیندی را بازنمایی میکند که در آن دو شرکتکننده درگیر هستند.
- افزایشی: هر دو شرکتکننده «کارکرد مشارکتی» یکسانی دارند با این تفاوت که یکی از آنها باهدف ایجاد یک «تضاد» ظاهر میشود.
ج) تشریحی
ج) 1. نقش: این نوع افزودهها معانی «بودن» و «شدن» را بازنمایی میکنند و با بندهای «ارتباطی» و از نوع «توصیفی» یا «تأکیدی» مطابقت دارند. این افزوده دو زیرمجموعه دارد:
- ظاهر: به سؤال «بهعنوان چه؟» پاسخ میدهد و معنای «بودن» را بازنمایی میکند.
- ماحصل (نتیجه): به سؤال «به چه چیز؟» بامعنای «شدن» پاسخ میدهند.
د) برجستهسازی
د)1. موضوع: این افزودهها با فرآیند کلامی مرتبط هستند و معادل افزودهای «گفته» است. این افزوده به سؤال «در مورد چه چیزی؟» پاسخ میدهد و با حرف اضافة «در موردِ، با توجه به، در خصوصِ و غیره» همراه هستند.
د) 2. زاویة دید: این افزودهها دو زیرمجموعه دارند:
- منبع: به گوینده در بند کلامی مرتبط است (با مفهوم همانطور که فلانی گفت) و با حروف اضافة مرکب همراه است مانند: «طبق گفتة وی»، «طبق» و غیره.
- نقطهنظر: به «حسگر» در بند ذهنی (با مفهوم همانطور که فلانی فکر میکند) ارتباط دارد (برای توضیح بیشتر، رک: رضویان و احمدی، 1395: 345- 350).
2-3- ارتباط متن و بافت در دستور نقشگرای هلیدی
هلیدی ضمن اشاره به آراء مالینوفسکی، فرث و دل هایمز در زمینة بافت موقعیتی، در صدد تعیین مناسبترین الگوی بافت موقعیتی است و در نهایت چارچوبی ساده برای توصیف این مفهوم ارائه میدهد. وی متن را نمونهای از محصول و نمونهای از فرآیند معنایِ اجتماعی در بافت موقعیتی به خصوص میداند.هلیدی در حوزة بافت موقعیتی سه مفهوم را مطرح میکند که به تفسیر بافت اجتماعی متن، یعنی محیطی که معنا در آن مبادله میشود، کمک میکند. این سه مفهوم به ما این امکان را میدهد که توصیفی دقیق از ماهیت متن ارائه بدهیم:
در نظریة زبانی هلیدی، معنا محصول سه فرانقش است که هر کدام همزمان و به یک میزان به معنای کل پیام کمک میکنند: فرانقش بینافردی، اندیشگانی و متنی. هر کدام از این فرانقشها از رهگذر یک ساختار فعلیت مییابند:
- فرانقش اندیشگانی: از رهگذر ساختار گذرایی؛
- فرانقش بینافردی: از رهگذر ساختار وجه؛
- فرانقش متنی: از رهگذر ساختار آغازگری و یک عامل غیرساختاری به نام انسجام.
2-4- ترجیح «مشاهده» بر سایر مراتب کشف در اندیشة روزبهان
هر یک از عرفا در آثار خود یکی از مراتب کشف را بر دیگری برتر دانستهاند. بطوری که افرادی مانند ابونصر سّراج در کتاب اللّمع و علی بن عثمان هجویری در کشفالمحجوب، مکاشفه (به معنای حضور) را بر مشاهده و سایر مراتب کشف رجحان دادهاند. در حالی که عبدالکریم هوازن قشیری در رسالة قشیریه،احمد غزّالی در رسالة بحرالحقیقه و قطبالدین اردشیر عبادی در صوفینامه، مشاهده را از دیگر مراتب کشف برتر دانستهاند. (رک: ابونصر سرّاج، 1382: 376)، (هجویری، 1384: 486)، (قشیری، 1363: 117-119)، (احمد غزالی، 1356: 72-77) و (عبادی، 1368: 175-177). روزبهان بقلی نیز با پیروی از افرادی چون احمد غزالی و اردشیر عبادی، مشاهده را بر سایر مراتب کشف، رجحان داده است. مکاشفات وی حالات مختلفی دارند که برخی در حالت خواب، برخی دیگر در حالتی بین خواب و بیداری و برخی دیگر در حالت بیداری شکل گرفتهاند.
مکاشفه در «کشفالاسرار و مکاشفاتالانوار» در حالات مختلفی از قبیل «مکاشفه در بیداری، مکاشفه در حالتی بین خواب و بیداری و مکاشفه در خواب» مطرح شده که در قالب هر یک از آنها رؤیاهای شهودی روزبهان شکل گرفته است. کشف در بیداری از آشکارترین و معتبرترین مکاشفههاست. مهمترین مکاشفه در بیداری، دیدار و سخن گفتن با خدا بیواسطه است. برخی از مکاشفات در حالاتی مانند رؤیا و خواب و خیال روی میدهد.محمد غزالی از خوابهای روشن و رمزآمیز نیز سخن گفته و رؤیاها را بر حسب ظرفیت روحی و اشتغال فکری افراد متفاوت دانسته و خواب عارف واصل با سالک مبتدی و اثر آن در روح آنان را متفاوت ارزیابی کرده است. ازنمونههای مکاشفه عارفان در خواب میتوان به دیدن خداوند در خواب و سخن گفتن او، دیدن رسول اکرم(ص) در خواب و سخن گفتن با وی، دیدن پیامبران دیگر در خواب، شنیدن از سروش غیبی در خواب و دیدن فرشته در خواب. دیدن ابلیس در خواب، دیدن عاقبت کار مشایخ بعد از مرگ در خواب. اطلاع از رؤیای دیگران، دیدن نور مشایخ، دیدن عارفان در خواب و تأیید احوال در بیداری اشاره کرد (پناهی، 1394: 108- 133).
2-6- ویژگیهای تجربة عرفانی و نمود آن در رؤیانوشتهای کشفالاسرار و مکاشفاتالانوار
ویلیام جیمز در پژوهشی با عنوان «تنوع تجربة دینی» به چهار مشخصة اصلی تجربة عرفانی اشاره میکند. وی توصیف ناپذیری[2]، کیفیت معرفتی[3]، زودگذری[4] و حالت انفعالی[5] را وجه مشخصة تجربة عرفانی میداند. (جیمز، 1391: 422-423) در میان این مشخصهها «توصیفناپذیری» در گفتمان مکاشفة کشفالاسرار و مکاشفاتالانوار نمود بیشتری یافته است:
- وی را دیدم که از یکی از اتاقهای خانهام «در بهترین صورتها» بیرون آمد، دلم را غارت و ضمیرم را فانی کرد، پس «بار دیگر به شکلی دیگر».
- اگر هر ذرّهای از عرش تا ارض به یاری زبان من میآمد، باز هم «توانایی بیان صفت کمال جمال و حسن او را نداشتم». (روزبهان، 1393: 151).
- او منزّه است و وجودش با گذشت زمان در محل مشاهده و هنگام آشکاری دگرگون نمیگردد. «در هر وصفی او مطابق احوال آنان که توصیفش میکنند تعریف میشود»، اگرچه او در ازل همانگونه است که بوده و هیچگاه با اشارههای موجودات عالم حادث محدود نمیشود (روزبهان، 1393: 150).
2-7- التباس: طریق تجلی ذات و صفات خدواند در رؤیاهای شهودی روزبهان
تمام تجربیات عرفانی روزبهان بقلی که براساس دیدار با خداوند مطرح شدهاند، بطور کامل از طریق «التباس» شکل گرفتهاند و خداوند در جلوهها و تصاویر مختلف خود را بر وی ظاهر کرده است:
- و من خدا را در صورت جلال و جمال و عظمت کبریاییاش مشاهده کردم، و او را به غایت مبهم یافتم و گفتم: خدای سرور من و مولای من! تا کی تو را به طریق التباس مشاهده کنم؟ به من قِدَم و بقای خالص خود را بنما و گفت: موسی و عیسی این مقام را درنیافتند، آنگاه خداوند ذرّهای از نور ذات ازلی خود را مکشوف ساخت، نزدیک بود که جانم از هم متلاشی شود (روزبهان، 1393: 120).
مفهوم «التباس» در فرهنگهای مختلف با توضیحاتی از قبیل «پوشیده شدن، شوریده شدن، موضوعی را با موضوع دیگر آمیختن و به لباس درآمدن» تعریف شده است. با استناد به آثاری مانند شرح اصطلاحات تصوف، به نظر میرسد که این مفهوم قبل از روزبهان، در نزد صوفیه جایگاهی نداشته است. اهمیت غایی «التباس» به عنوان یکی از مفاهیم محوری در اندیشة روزبهان در آن است که او برای تبیین چگونگی ارتباط باطن و ظاهر هستی، یا به تعبیری دیگر «قدیم و حادث» از این مفهوم بهره میگیرد. عالم التباس در نزد روزبهان، در زمینة توضیح رؤیاها و مکاشفات، همان نقشی را دارد که عالم خیال در نگرش ابنعربی ایفا میکند. این عالم در نزد وی از سویی دیگر همان عالم واقعیت و مجرایی است که خداوند در آن و از طریق تمثل، خود را در تصویر و هیئتی دلخواه به چشم بندگان برگزیده میکشاند. علاوه بر این باید افزود که برای روزبهان «سراسر هستی محل التباس نور عشق است». (فاموری، 1389: 163)
3- تحلیل دادههای پژوهش «تحلیل تجارب عرفانی روزبهان بقلی براساس رویکرد نقشگرایی»
کشف و شهود که از قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم به عنوان ایدئولوژی غالب در اندیشة صوفیانه مطرح شد، نزد هر یک از صوفیه تعاریف خاص و منحصر به فردی داشت. در این میان تعاریف روزبهان بقلی، حول محور دیدار با خداوند شکل گرفته است: «کشف رفع پوشیدگی است بر فهم. چنان شود که به چشم میبیند و حقیقتش ظهور ملک و ملکوتست و جلال قدم جبروت دیده عارفان را، در دیدة ایشان پوشیده. سنای جلال خود، تا بدان جمال وجهش بینند. آنگه به ملک غیبش درنگرند و از هر صفتی فهمی در معرفت کنند». (روزبهان بقلی، 1382: 577). بر اساس همین نگرش، اصل و پایة تجربههای عرفانی وی بر «دیدار با خداوند» تحقق یافتهاند. روزبهان در مسیر مکاشفه و سلوک شهودی در رؤیاهای خود در ابتدا سه مرحلة مهم را سپری میکند: «خطاب، تجلی خداوند، معراج». نخستین مرحلة رؤیای مکاشفة روزبهان با یک خطاب از سوی پروردگار آغاز میشود: «تو پیامبری!» این خطاب در روزگار جوانی روزبهان صورت میگیرد. زمانی که: «در آن زمان واله و دیوانة عشق بودم و دل من شناور دریای ذکر ازلی و بوی خوش قداست بود» (روزبهان، 1393: 104).
جدول 2: ارتباط بافت موقعیتی و بافت متنی تجربة عرفانی خطاب «گستره، منش و شیوة سخن»
«تجربة عرفانی «خطاب» در روزگار جوانی روزبهان و در صحرا و بیابان زمان گزاردن نماز عشاء شکل گرفته است. در این تجربه خداوند به طریق التباس در زیّ مشایخ صوفیه و شخصی خوشسیما بر وی تجلی یافته است. مشارکین و عاملان سخن در این تجربه، «خداوند و روزبهان» هستند. «توصیفناپذیری و ناتوانی گوینده از بیان جزئیات مشاهده»، مشخصة بارز این تجربه هستند».
نوع مشاهده «گسترة سخن» |
- خطاب خداوند «شنیداری: تکگویی» و «دیداری» |
موقعیت و زمان |
- صحرا و بیابان در جستجوی آب برای وضو - روزگار جوانی وقت گزادن نماز عشاء |
وجه بلاغی متن «شیوة سخن» |
- بازگویی «بدون دغدغة انتقال ذهنیت به مخاطب» |
نوع التباس |
- شخصی خوشسیما در زیّ مشایخ |
مشارکین «منش سخن» |
- خداوند ، روزبهان |
فرآیندهای غالب در این تجربه در رابطه با روزبهان «فرآیندهای ذهنی» و در رابطه با خداوند «فرآیندهای کلامی» هستند. پرکاربردترین افعال نیز در نخستین مرحلة مشاهده از مصادر «گفتن، دیدن و استن» مطرح شدهاند. روزبهان در نخستین تجربة خود که «حالت سرگردانی و حیرت» بر وی عارض میشود و نمیتواند توصیف دقیقی از آن ارائه بدهد، برای بازگویی حالت خویش از فرآیندهای ذهنی و رابطهای در ساختار جملات منفی و حرف ربط «اما» کمک میگیرد:
- بر فراز تپهای در آن نزدیکی، شخص خوشسیمایی را در زیّ مشایخ دیدم، اما قادر به سخن گفتن نبودم، او مطلبی دربارة توحید گفت، اما من چیزی نفهمیدم، سرگردانی و حیرت بر من عارض شد (روزبهان، 1393: 105).
علاوه بر عارض شدن حالت «سرگشتگی و حیرت»، در پی خطاب الهی، «حالت ترس» تمام وجود روزبهان را احاطه میکند. فرآیندهای رابطهای در ساختار جملات کوتاه توصیفی و همپایه از طریق حرف ربط «واو» این حالت را بازگو میکنند:
- ترسیده بودم و مردم در این سو و آن سو در حرکت بودند، در حالی که به حالت اضطراب و اندوه بودم و اشک میریختم. زبانم از حرکت افتاد. (روزبهان، 1393: 105)
روزبهان بعداز غلبة «حالت وجد» به کنشگر فرآیندهای مادی تبدیل میشود؛ کنشهایی یکسویه که خداوند دلیل شکلگیری آنها است؛ اما در ساختار فرآیند نقشی ندارد:
- آنگاه حالت وجد بر من غلبه یافت. به دکّانم بازگشتم، جعبة دخل و هر آنچه در دکّانم بود را در راه افکندم. جامههایم را دریدم و سر به صحرا نهادم. (روزبهان، 1393: 105)
بعداز مرحلة خطاب و ابلاغ پیامبری، مشاهدات بعد که بخش عمدة تجربیات عرفانی روزبهان را رقم میزنند بر حول محور «تجلی ذات و صفات خداوند از طریق التباس» شکل گرفتهاند:
جدول 3: ارتباط بافت موقعیتی و بافت متنی تجربة عرفانی تجلی خداوند «گستره، منش و شیوة سخن»
تجربة تجلی نیز به مثابه تجربة «خطاب» در روزگار جوانی شکل گرفته است. این تجربه که غالباً در حالت خواب یا حالتی بین خواب و بیداری شکل گرفته، در نیمههای شب رخ داده است. با توجه به اینکه این تجربه در حالت بیداری اتفاق نیفتاده مکان مشخصی ندارد و گوینده بیش از هر چیز در زمینة توصیف مکان تجربه سرگردان است؛ مکانی سیال که به اقتضای هر تجربه متغیر است.
نوع مشاهده «گسترة سخن» |
- تجلی صفات حق «دیداری» |
موقعیت و زمان |
- صحراهای غیب ورای هفت آسمان - روزگار جوانی، نیمههای شب |
محل تجلی خداوند |
- صحرا، بیابان، کوه قاف، میان خیمههایی از گل سرخ |
وجه بلاغی متن «شیوة سخن» |
- بازگویی «بدون دغدغة انتقال ذهنیت به مخاطب» |
مشارکین گفتمان «منش سخن» |
- خداوند، روزبهان |
از تجربة روحی دیدار حق با چشم دل با عنوان «تجلّی» تعبیر شده است. سهل بنعبدالله تستری اقسام تجلی یا کشف حقتعالی را چنین تعریف کرده است: «تجلی بر سه حال است: تجلی ذات و آن مکاشفه است و تجلی صفات و آن موضع نور است و تجلی حکم ذات و آن آخرت است و مافیها». (عطار نیشابوری، 1355: 319). در کتاب شرح تعرّف تجلّی کشف صفات (علم و قدرت خداوند متعال) و تجلّی ذات به معنای غلبة صفات بر بنده چنین شرح داده شده است: «تجلی بر سه حال است: یکی تجلی ذات و آن مکاشفه است و معنی این نه آن است که امروز ذات حق بنده را کشف شود تا عیان به وی نگرد، لکن چون سلطان حق بر سرِّ او غالب گردد تا در سرِّ اوغیر حق نماند از غلبة سلطان حق چنان گردد که گویی حق را میبیند... تجلی صفات ذات است و آن جای نور است و معنی صفات، علم و قدرت باشد و چون بنده را کمال صفت حق گشاده گردد، هر صفتی از صفات حق که او را کشف گردد به آن معنی از صفات منقطع گردد و ظلمت خلق منقطع گردد و به نور صفات حق منوّر گردد... تجلی حکم ذات باشد در آخرت و آنچه در آخرت باشد امروز خبر است و حکم این خبر آن است که فردا گشاده گردد. پس تجلی را بر سه مقام نهاد: یکی تجلی از ذات که دلش از فکرت ستر صنعها صانع بیند... تجلی ذات مکاشفه باشد یعنی گشاده گشتن نه منازعت کردن و این کشوف غلبه باشد در این جهان یعنی از این تجلی در دنیا عبارت کنند که بنده را پدید آید، نه آن خواهد که خدا را عیان بیند. لکن یک معنی از صفات خدا بر بنده غالب گردد... و این ظاهر است در عرف خلق که کسی چیزی بر دل او غالب گشت چنان گردد گویی در او مینگرد... و آنکه گفت تجلی صفات ذات موضع نور باشد، معنی موضع نور آن باشد که قدرت حق بر او گشاده گردد و جز از حق نترسد و داند که از علم و قدرت و دیدار حق غایب نیم و هر جا که باشم از قبضة قدرت او خارج نیستم و هر جا که روم از ملک و سلطان او بیرون نروم». (مستملی بخاری، 1363: 1548- 1552).
دریچة اصلی ورود روزبهان به عالم مشاهدات و تجربههای عرفانی «شنا کردن در دریای حقیقت» است. این کنش و ملازمات آن به صورتهای مختلف و در موارد بیشماری ذکر شده و «دریا، شنا کردن، شناور بودن و غرق شدن» از واژگان پربسامد در بافت متنی تجربیات عرفانی وی هستند. موقعیت و مکان اغلب تجربیات عرفانی او در آغاز مشاهدات «صحرا و بیابان» است که روزبهان در آنها سرگردان است؛ اما در پی تجلی الهی و تحولی که در احوال روحی وی به وجود میآید، به دریاهایی مبدّل میشوند که وی را در خود غرقه میکنند و در نتیجة آن مراحلی از قبیل شوق، معرفت، توحید و محبت بطور کامل با استفاده از مفهوم «دریا» مورد بازنمایی قرار گرفتهاند:
- مرا گفتند به دریا شو و تا کوههای مغرب شنا کن به دریا شدم و در آن شنا کردم. (روزبهان، 1393: 108).
- خداوند ضمیرم را از اقلیم وجود بیرون راند تا به دریایِ محبت رسیدم، از آن گذشتم تا به دریایِ معرفت رسیدم، از آن نیز عبور کردم تا به دریایِ توحید رسیدم. از آن نیز گذشتم تا به دریایِ ناشناسایی و عظمت رسیدم (روزبهان، 1393: 138).
- طوفان دریایِ وحدانیت مرا در ربود و در قاموس اوّلیت غرق کرد (روزبهان، 1393: 161).
- پس فریاد کشیدم و گریستم و در دریایِ قرب وی فرو رفتم (روزبهان، 1393: 150)
مکاشفههایی که بر پایة «تجلی» شکل گرفتهاند برخی مربوط به بیداری و گروهی دیگر مربوط به حالتی بین بیداری و خواب و عدم هوشیاری هستند. وجه مشترک این مکاشفات، تجلی خداوند براساس «صفات جمال و جلال» است. روزبهان هیچگاه سعی نمیکند که تجربیات خود از مشاهدة خداوند را به طریق تشبیه بیان کند و تنها دو شیوه در توصیف جلوههای خداوند دارد: یا آنچه را دیده است بدون کم و کاست بیان میکند یا خود را از توصیف آن عاجز میداند و اعتقاد دارد که: خدای تعالی یکتای واحد و احد و فردی است که از هر کاستی و کثرت و شریک و ضدّ و شبیه مبرّاست. در این تجربیات خداوند به صورتهای مختلفی بر روزبهان ظاهر میشود. با توجه به مختلف بودن اشکال و صورتهای متنوع تجلی[6]، روزبهان نیز روشهای مختلفی را برای توصیف و بازگویی آنها بکار میبرد:
- توصیف به صورت هیأت انسان: انسانی آراسته به گوهرهای نورانی، خندان و بخشنده، در زیّ مشایخ تصوف، در کسوت چوپان و غیره (روزبهان، 1393: 110).
- به صورت موجودات جاندار دیگری بجز انسان:[7] در یکی از مکاشفههای خود شیر زرد رنگی را در لباس جبروت عظمت دیدم که جثّهای عظیم داشت و بر بالای کوف قاف بود (روزبهان، 1393: 127).
- استفاده از ساختار جملات شرطی با هدف اشاره به ناتوانی و عدم درک مخاطب عام: اگر جمیع عالمیان کلمهای از آن میشنیدند، از حسرت آن در حجابهای غیب و پوششهای ملک و ملکوت جان میباختند (روزبهان، 1393: 112).
- عدم توصیف و توسل به «اصل بلاکیف»[8]: خداوند وجه قدیم خود را بلاکیف بر قلب من متجلّی کرد (روزبهان، 1393: 144).
- اشاره مستقیم به ناتوانی خود از بازگویی و توصیف صورت مشاهده: پس جمال او را در جلال و جلالش را در جمال دیدم، هیچگاه قادر به وصف او نخواهم بود.
- تشبیه غیرمستقیم، ترجیح و در نهایت برتری زیبایی دادن جلوههای حق بر نمادهای: چهرههای عروسان ملکوت و حوریان بهشتی کجا است؟ و چهرة آدم و یوسف هنگام آشکاری حسن صفات و سبحات وجه الهی کجا است؟
بخش عمدة تجربیات روزبهان در این مرحله شکل میگیرد و از این رو در زمینة ظهور و تجلی خداوند بر وی، شاهد تنوع بسیاری در نوع و ساختار تجربیات هستیم که بافت متنی، ساختار جملات و شیوة بکارگیری فرآیندها را تحت تأثیر خود قرار داده است. آنچه در این تجربیات بیش از هر چیز در اندیشة روزبهان مورد بازنمایی و بازگویی قرار گرفته «دیدار با خداوند، سخن گفتن با خداوند، گرفتن چیزی از وی و بیان حالات روحی و عاطفی خود در مراحل مختلف مشاهده» است. بنابراین نگرش، وی از ساختار فرآیندهای ذهنی «برای بازگویی آنچه میبیند و درک میکند»، فرآیندهای کلامی «در زمینة بازگویی گفتهها»، فرآیندهای مادی «در اشاره به کنشگر و بهرهور» و فرآیندهای رابطهای «برای توصیف حالت روحی» خود بهره گرفته است. اوج گفتگوی روزبهان و خداوند در مرحلة تجلی انجام میگیرد. جملات پرسشی، ساختار نحوی یکسان جملات و فرآیندهای کلامی ابزار اصلی بیان این تجربیات هستند. پرسشهایی که تحت تأثیر حالت سرگشتگی و تعجب مطرح میشوند:
- پس گفتم: خدایا این دریا چیست؟ گفت: دریای قدس، گفتم: این جزیره چیست؟ گفت: جزیره قدس.
روزبهان در مرتبة بعداز سخن گفتن با خداوند، «گرفتن چیزی از خداوند» را تجربه میکند. در این فرآیندهای مادی، روزبهان در تمام موارد «بهرهور» کنشهای الهی است:
- شبی در حال عبادت بودم، خداوند بر من ظاهر شد و کیسهای از مشک پیش رویم انداخت (همان: 110).
- و بارها او بر من گل سرخ و مروارید و یاقوت افشاند. (همان: 116).
- در حالی که با گوهرهای نورانی آراسته شده بود، از آن گوهرها نثاری فراوان بر من کرد. (همان: 110).
- حق مرا بر بساط قرب خود نشاند و از شرابهای خوش خود به من نوشاند (همان: 200).
فرآیندهای مادی، در توصیف و بازگویی کنش «رقصیدن خداوند با روزبهان» نیز در قالب فعل «رقصیدن» مطرح شدهاند؛ مکاشفهیی که ادعای آن در نزد صوفیه بیش از روزبهان سابقه چندانی ندارد. این ادعا و کنش آن تحت تأثیر غلبة حالت انبساط و وجد حاصل شده است:
- گویی که او را مشاهده میکردم و نمیکردم، به سویم آمد و مرا به رقص خواند، با او رقصیدم (همان: 148).
- او رو سوی من کرد، به من نزدیک شد و مرا به رقص واداشت و با من رقصید و در این مورد من را در میان دیگران مخصوص کرد (همان: 158).
در برخی تجربیات بعداز سخن گفتن با خداوند و گرفتن چیزی از وی، حالت و حس ناشناختهای بر روزبهان از لحاظ روحی غالب میشود، که وی در زمینة توصیف آن و انتقال ذهنیت خود به مخاطب دچار ناتوانی و تردید است. او در توصیف این حالات از فرآیندهای رابطهای و افعالی مانند «گداختن، آب شدن، ذوب شدن و متلاشی شدن» استفاده میکند که به هیچ وجه برای مخاطب عام قابل درک و ملموس نیست:[9]
- قلب و کالبدم از شیرینی رؤیت او و مشاهدة جمال او میگداختند. (همان: 153).
- جان من از شیرینی آن حالت گدازان ذوب گشت. (همان: 137).
- وجه حق را به وجهی عظیم و با مهابت دیدم که گویی در حال گداختن بودم (همان: 179)
- از شیرینی مشاهدة او و مهربانی او گداختم (روزبهان، 1393: 117).
این شیوة توصیف گاه نیز در ساختار جملات شرطی از طریق نسبت دادن این فرآیندها و افعال به سایر مشارکین «عالمیان و کوهها» بکار رفته است:
- در جانم شیرینی شوق و گداختن روح و فنای عقل را یافتم. اگر ذرّهای از آن بر کوههای روی زمین نثار میشد، از شیرینی آن میگداختند (روبهان، 1393: 160).
- اگر اهل جهان و موجودات عالم حدثان او را میدیدند، از اثر جلال و کشف جمال او میگداختند (روزبهان، 1393: 163).
- خدای را بر صفتی دیدم که اگر بر خلق تجلی میکرد، تمامی آنها را از بسیاری حلاوت و لذت ذوب میکرد (روزبهان، 1393: 186).
- پس وجدی بر من وارد شد که اگر بر کوههای دنیا فرود میآمد از سنگینی آن ذوب میشدند (روزبهان، 1393: 219).
یکی دیگر از تجربههای عرفانی و روحی عارفان که در کتب صوفیه در موارد بسیار به آن اشاره شده است، «سیر در ملکوت، چرخیدن گرد عرش و معراج» است. روزبهان نیز به پیروی از سایر مشایخ صوفیه از «معراج» در ردیف تجربیات عرفانی خود نام برده است:
جدول 4: ارتباط بافت موقعیتی و بافت متنی تجربة عرفانی معراج «گستره، منش و شیوة سخن»
بازنمایی تجربة «معراج»، برای گوینده نسبت به سایر تجربیات دشوارتر است؛ زیرا مشارک و عامل اصلی این تجربه، خداوند است که با آمدن به سوی روزبهان، سخن گفتن با وی و گزینش وی از میان عالمیان، باعث رخ دادن این تجربه شده است. روزبهان در تجربة معراج، مشارکی منفعل است از این رو بیشتر از سایر تجربیات به بیان احوالات و تحولات روحی خود پرداخته است.
نوع مشاهده «گسترة سخن» |
- دیدار با خداوند و معراج |
موقعیت و زمان |
- عالم سرّ و مشرق ازل - شب |
وجه بلاغی متن «شیوة سخن» |
- بازگویی «بدون دغدغة انتقال ذهنیت به مخاطب» |
مشارکین گفتمان «منش سخن» |
- خداوند، روزبهان |
جملاتی که در توصیف تجربة معراج وی بکار رفتهاند، اکثر قریب به اتفاق جملات توصیفی کوتاه در ساختار فرآیندهای مادی هستند. روزبهان در این تجربه با توجه به اینکه سیر صعودی دارد و مدام از مکانی به مکان دیگری حرکت میکند، افعال مادی متعدد و مختلفی را بکار میبرد و در مکانهایی که نام و نشان ندارند پیوسته در حال «عبور کردن، درگذشتن، راه یافتن، بالا رفتن و رسیدن» است:
- و من در عالم سرّ از اقطار جهان هستی عبور کردم و روحم به آسمانها صعود کرد. در هر آسمانی فرشتگان خدای متعال را دیدم اما از آنها درگذشتم تا به حضور حق راه یافتم (روزبهان، 1393: 109).
وی که در مسیر معراج و صعود «کنشگر» است و در فرآیندهای مادی حضور دارد، بعداز رسیدن و غلبة حالاتی از قبیل شگفتی و فنا، برای توصیف حالات عاطفی خود باز هم مشارک فرآیندهای ذهنی و رابطهای میشود، زیرا در این مرحله دیگر قادر به انجام کنش و سخن گفتن نیست. جملات کوتاه، افعال نفی و تکرار ساختار نحوی از ویژگیهای ساختاری این تجربه هستند:
- صحراها و دریاها را دیدم، فنا میشدم، متحیر بودم، محو میشدم، شگفتزده بودم، نمیدانستم که حق از کجا ظاهر شد؛ چرا که مکان و جایگاهی نبود (روزبهان، 1393: 110).
کنشهایی که در تجربة معراج از سوی روزبهان انجام میشوند، نتیجه و مکمل کنشهای خداوند هستند. به عبارت دیگر این دو مشارک کنشهای دوسویهای دارند که به موازات یکدیگر این تجربه را رقم زدهاند:
- پس خداوند با صفت قدیم خود از مشرق ازل بر من ظاهر شد. وی گفت: برای تو از غیبِ غیب سفر کردم. به سوی من آمد و به من لطف بسیار کرد و گفت: تو را در این زمان و در این مقام از همه عالمیان برگزیدم. (روزبهان، 1393: 110).
جدول 5: فرآیندهای غالب در انواع تجربیات عرفانی در ارتباط با خداوند
در هر یک تجارب عرفانی روزبهان «خطاب، تجلی و معراج» که با مشارکت خداوند و روزبهان شکل گرفتهاند، به اقتضای مراحل تجربه، یکی از انواع فرآیندهای زبانی در ساختار جملات، فرآیندهای غالب هستند. در تجربة «خطاب» که محوریت آن بر «سخن گفتن خداوند با روزبهان» بنا نهاده شده، فرآیندهای «کلامی» در ارتباط با خداوند و فرآیندهای «رفتاری» در ارتباط با روزبهان بسامد بیشتری دارند. در تجربة «تجلی» با توجه به اینکه محوریت تجربه بر کنش های الاهی و ظاهر شدن خداوند بر روزبهان متمرکز شده، فرآیندهای «مادی» در ارتباط با خداوند و فرآیندهای «ذهنی» در ارتباط با روزبهان فرآیندهای غالب هستند. در تجربة «معراج» با توجه به ماهیت متفاوت این تجربه و کنشهای دوسویة مشارکین فرآیندهای «مادی» در ارتباط با خداوند و روزبهان نسبت به سایر فرآیندها غلبه دارند.
ردیف |
مشارکین |
نوع تجربه |
فرآیندهای غالب |
مصادر فعلی |
1 |
خداوند / روزبهان |
خطاب |
کلامی / رفتاری |
گفتن / ترسیدن |
2 |
خداوند / روزبهان |
تجلی |
مادی / ذهنی |
گفتن، دادن / دیدن |
3 |
خداوند / روزبهان |
معراج |
مادی / مادی |
آمدن / رفتن |
احوال عارفان در کشف را میتوان با وجد، سکر، بازگویی احوال (شطحیات) زودگذر بودن احوال، سکوت، شادی و بهجت روح، توصیف کرد.گرچه احوال عارفان در مکاشفه به مقتضای استعداد روحی آنان متفاوت است، اما گزارشهای آنان از آن تجربههای روحی گاهی شبیه یکدیگر است. یکی از حالات مکاشفه، وجد است. حالت انبساط، سرگشتگی و وجد، حالت عاطفی غالب بر احوال روزبهان در رؤیاهای شهودی است. ابونصر سرّاج در تعریف وجد گفته است: هرچه دل با آن رویارو شود، اعم از غم و فرح همان را «وجد» گویند. خداوند از دلهایی خبر داده است که نگاه میکنند و میبینند. همین بینش برای دلها «وجد» است. لرزش، بیهوشی، زوال اعضا و غلبة بر عقل، همگی از شوکت ورود وجد است (سرّاج طوسی، 1382: 335-343).
- پس حق را دیدم و من در حالی که در نهایت مستی بودم به مطالعة جمال روی او مشغول شدم. و نزدیک بود که روح من از جا کنده و عقلم زایل گردد. قلبم به پرواز درآید و جانم فانی شود. (روزبهان، 1393: 148).
جدول 6: سیر تحول فرآیندها در بیان حالات عاطفی روزبهان در مراحل مختلف تجربیات
در توصیف حالات روحی و عاطفی روزبهان در مراحل مختلف سلوک شهودی، یکی از انواع از فرآیندهای زبانی بسامد بیشتری دارند. فرآیندهای «رابطهای» در توصیف حالات «قبض و بسط» و فرآیندهای «ذهنی و مادی» در توصیف حالت «سرگشتی و حیرت» غلبة بیشتری دارند.
ردیف |
مراحل تجربیات |
حالت عاطفی |
فرآیندهای غالب |
مصادر فعلی |
1 |
قبل از مشاهده |
طلب/ قبض و اندوه |
رابطهای، رفتاری |
بودن، خواندن، گریستن |
2 |
حین مشاهده |
سرگشتگی و حیرت |
ذهنی، مادی |
دیدن، شدن، گداختن، رفتن |
3 |
بعداز مشاهده |
بسط و نشاط |
رابطهای |
شدن، استن |
تجربة دیدار با «خود، پیامبران، مشایخ صوفیه و فرشتگان»
رؤیاهای روزبهان در مرتبة بعداز خداوند در رابطه با مشارکین دیگری از جمله مشایخ صوفیه، پیامبران و فرشتگان شکل گرفتهاند. شیوة بیان وی در این مشاهدات هم بر اساس بازگویی دیدهها و شنیدهها است. ساختار جملات و انواع فرآیندها در این مشاهدات با هدف بیان رابطة متفاوت روزبهان با هر یک از این مشارکین مطرح شده است. در بافت متنی این مشاهدات مشارکین اصلی مشایخ، فرشتگان و پیامبران هستند که روزبهان یا سعی در توصیف حالات آنها دارد یا تحت تأثیر کنشهای آنها قرار میگیرد. برخلاف رابطة دوسویهای که بین خداوند و روزبهان حاکم بود، در این تجربیات شاهد روابطی یک سویه هستیم که روزبهان نقش چندانی در آنها ندارد. «مشایخ صوفیه» در موارد محدودی در مراحل مکاشفة روزبهان حضور دارند. روزبهان در نخستین مرحلة مشاهده و خطاب الهی، مشتاق حضور در جرگة صوفیه و خدمت به آنان میشود:
- خود را از آن حالت مکاشفه بازیافتم و شوق خدمت به صوفیان پیدا کردم. به میان صوفیان رفتم و مشغول خدمت ایشان شدم و بیشتر اوقاتم به وجد و حال در میان صوفیه میگذشت (روزبهان، 1393: 106).
رؤیاهای روزبهان در رابطه با «مشایخ صوفیه» بر پایة دیدن عاقبت کار آنها بعد از مرگ شکل گرفته است. فرآیندهای مادی و کلامی مهمترین بستر حضور مشایخ صوفیه هستند. این مشارکین که نقش مهمی در زمینة ایجاد ظرفیت روحی برای پذیرش تجربههای عرفانی روزبهان دارند، مهمترین کنشی که انجام میدهند و روزبهان «بهرهور» آن است، «دادن چیزی به روزبهان و خوراندن به وی» است:
- یکی از ایشان سفرهای گشود و در میان سفره، کاسهای زیبا و چند قرص نان بود. به من اشاره کرد که بخورم و من خوردم (روزبهان، 1393: 109).
این مشارکین برخلاف سایر مشارکین که کنشهای مستقیم دارند، در رابطه با روزبهان کنشهایی را انجام میدهند که در ظاهر قابل فهم نیستند و نیاز به تأویل دارند.روزبهان در ارتباط با مشایخ صوفیه غرق در ناآگاهی است و مدام از «ندانستن و اندیشیدن» سخن به میان میآورد:
- یکی از آنها گفت: نمیدانی در آن دیگچه چیست؟ گفتم: نمیدانم. گفت: این روغن بناتالنعش است که برای تو آوردیم. دربارة آن اندیشه کردم. امّا مدتی طول کشید تا دریافتم که این کنایهای بود از هفت قطب در عالم ملکوت (روزبهان، 1393: 109).
- در صحرا مشایخ صوفیه را دیدم که پوششان از خرقههای خانقاه بود. شالهایشان را از تن درآورده و بر زمین افکندند و از مهابت آن بزرگی و عظمت در عالم دنوّ و نزدیکی چون دیگران غیرت نمیورزیدند. (روزبهان، 1393: 172).
گروهی از مشایخ صوفیه هم در تجربیات عرفانی روزبهان حضور دارند که بطور خاص از آنها نام میبرد:
- گروهی از مشایخ را دیدم که بر سجادههایشان نشسته بودند، در آن میان «جنید»، و «رویم» و «ابویزید بسطامی» را دیدم که با دیگر مشایخ روی سوی حضرت الهی کرده بودند و جنید در میان صوفیه چون ماه در میان ستارگان بود. (روزبهان، 1393: 164).
- آنگاه «جنید» و «رویم» و «بایزید بسطامی» را دیدم که سوار بر اسب با هم به سوی خدا میروند. آنان همگی مشتاق او بودند، فریاد برآوردند، پای کوبیدند و در اضطراب افتادند بدان سان که به سبب آن لرزه بر عالم افتاد. (روزبهان، 1393: 188).
«شنیدن سروش غیبی در بیداری و سخن گفتن با فرشتگان و بطور خاص جبرییل» یکی دیگر از مدعاهای صوفیانه است که در تجربیات عرفانی روزبهان بقلی در موارد بیشمار شاهد آنها هستیم. حضور فرشتگان در رؤیاهای روزبهان را باید از دو وجه مدّنظر قرار داد:
این مشارکین نیز همچون خداوند بیش از هر چیز در هیئت انسان توصیف شدهاند با این تفاوت که برخلاف خداوند که از طریق توصیفات کلی ترسیم میشد، از رهگذر توصیفات جزیی و ملموس مطرح شدهاند. ویژگی بارز این مشارکین نیز همچون خداوند زیبایی / جمال است:
- فرشتگان طرّههایی چون طرّة گیسوان زنان داشتند و صورتهای آنان همانند گلهای سرخ بود، و بعضی از آنها پوششهایی از نور و کلاههایی جواهرنشان بر سر و جامههایی از مروارید در بر داشتند و من بارها آنان را به شکل و ظاهر ترکان دیدم (روزبهان، 1393: 111).
حضور فرشتگان در بافت متنی مشاهدات در ساختار جملات توصیفی و فرآیندهای مادی و کلامی شکل گرفته است. مهمترین کنشهای آنها در رؤیاهای روزبهان «نماز خواندن، تسبیح گفتن و همراهی با خداوند» است. این مشارکین بطور کلی در مراحل مشاهده، راهنما و هدایتگر روزبهان به دریای حقیقت هستند که در نهایت در مراحل سیر و سلوک از وی بازمیمانند و روزبهان از آنها فراتر میرود:
- در هر آسمانی فرشتگان خدای متعال را دیدم، اما از آنها درگذشتم تا به حضور حق راه یافتم (روزبهان، 1393: 109).
بخش قابل توجهی از رؤیاهای روزبهان به توصیف حالات روحی و عاطفی فرشتگان در رابطه با خداوند اختصاص یافته است. او بسیاری از ویژگیها و حالات خود از جمله «گریستن، سرمستی و وجد و شیدایی» را به فرشتگان نیز نسبت داده است. بنابراین این مشارکین علاوه بر اینکه ظاهری به هیأت انسان دارند حالات و عواطف انسانی را نیز تجربه میکنند:
- پس چون او متجلی شد، به جهت شوق وافر به خدای سبحان و آرزوی قرب او، بعضی از ایشان به چپ و بعضی به راست مایل شدند و بعضی بالای دیگران رفتند و بعضی به پایین سقوط کردند. وقتی خداوند به آنان نزدیک شد، حالت سکر و شیدایی بر ایشان غلبه یافت و کلماتی سکرآمیز از قبیل لغز، شطح، و عباراتی نامعلوم بر زبان میراندند. (روزبهان، 1393: 152).
- حق با صفت جمال و بها بر آنان ظاهر شد و خود را به ایشان نمایاند. پس فریاد برآوردند و همگی از تأثیر حسن و زیبایی او گریستند. (روزبهان، 1393: 153).
- جز جبرییل که در حضور حق گریان بود و از فرط غلبة زیبایی حق لباسش دریده بود (روزبهان، 1393: 196).
«دیدار با پیامبران» نیز به عنوان یکی از تجربیات مکرر و متعدد روزبهان در کشف الاسرار مطرح شده است. این مشارکین در رابطه با روزبهان بیش از هر چیز در فرآیندهای مادی حضور دارند و سعی میکنند تا چیزی به روزبهان بخورانند و در نتیجه چشم او را به حقایق الهی بگشایند.
- و پیامبرمان محمد «ص» را بیش از هزار بار در لباسهای گوناگون دیدم و از دست او خرمای تازه خوردم و او خود با دو دست خود خرما به دهان من میگذاشت (روزبهان، 1393: 112).
- بر باب عزّت ایستادم. همة پیامبران را آنجا دیدم. موسی به من تورات را داد که بخورم، عیسی انجیل را به من داد تا بخورم داود زبور را به من داد که بخورم و محّمد قرآن را داد تا بخورم. حضرت آدم اسماء حسنی و اسم اعظم را به من نوشاند. (روزبهان، 1393: 114).
- تا این که دست او - محمد «ص» - با جام در دریا فرو رفت و جام از خالص آن شراب پر گشت و آن را به من خوراند. (روزبهان، 1393: 113).
روزبهان گاه نیز بر اثر غلبة حالت سکر از رؤیای «دیدار با خود» سخن به میان میآورد. این نوع از تجربیات بطور خاص زمانی مطرح میشوند که وی سعی در «بیان یکی شدن» و ترسیم «نهایت تقرب» به درگاه الهی را دارد:
- گاهگاهی در میانة مشاهدات که در حال سکر و صحو بودم، خود را میدیدم که در عالم ملکوت چون پرندهای در پروازم تا به حق رسیدم. زیبایی او چون زیبایی من و زیبایی من چون زیبایی او بود. در آنجا به هیأتی از آدمی درآمده بودم که هیچکس از آفریدههای حق طاقت وصف آن را نمیداشت و آن مرتبه، مرتبة نشانپذیری و یگانگی بود. (روزبهان، 1393: 172).
جدول 7: بسامد انواع فرآیندها در تجربیات عرفانی روزبهان در رابطه با سایر مشارکین
در بیان این تجربیات، با توجه به اینکه محوریت آنها بر «دیدار» قرار گرفته است، در تمام تجربیات، فرآیندهای ذهنی در ارتباط با روزبهان فرآیندهای غالب هستد. در حالی که سایر مشارکین «مشایخ، فرشتگان و پیامبران» هر یک به شیوهای متفاوت در غالب فرآیندهای زبانی متفاوت حضور دارند.
ردیف |
مشارکین |
فرآیندهای غالب |
مصادر فعلی |
1 |
روزبهان/ پیامبران |
ذهنی / مادی |
دیدن / خوراندن – دادن - گشودن |
2 |
روزبهان/ فرشتگان |
ذهنی / کلامی |
دیدن / گفتن |
3 |
روزبهان/ مشایخ |
ذهنی / مادی |
دیدن / خوراندن - دادن |
4 |
روزبهان/ روزبهان |
ذهنی/ رابطهای |
دیدن / بودن |
شیوة کاربرد عناصر پیرامونی
نویسنده با توجه به هدف خود که «بازگویی تجربیات عرفانی بدون دغدغة انتقال ذهنیت به مخاطب» است، از افزودههای حاشیهای مختلفی بهره گرفته که بیشترین بسامد آنها مربوط به افزودههای تفصیلی موقعیت «زمان و مکان» و گستره «دیرش» و شیوه «کیفیت» است. در هر تجربه با توجه به موضوع تجربه، مشارکان و محورهای تجربه، نوع و تنوع افزودهها متفاوت است. در تمام تجربیات افزودة موقعیت «مکان» بیشترین بسامد را دارد و در هر تجربه مخاطب با فضای متفاوتی روبرو میشود. هنگامی که هر یک از مکانها تغییر میکند، شرایط و ویژگیهای حاکم بر تجربه نیز متفاوت میشود. «تجربهگر» که در مراحل ابتدایی مکاشفه در «دکان، صحرا، اتاق، بیابان و بام و سکوی خانه» مقیم است در مراحل پایانی مکاشفه ساکن «عرش»، «آسمان»، «حضور حق تعالی» و «بالای هر بالا» میشود. به تناسب تغییر مکانها، سایر عناصر تجربه هم تغییر میکنند. نویسنده در توصیف مکانهایی که مربوط به حالات ابتدایی مکاشفه هستند، دقت بیشتری دارد؛ اما مکانهای وقوع مراحل پایانی مکاشفه را تحت غلبة حالات عرفانی نمیتواند با دقت چندانی توصیف کند. روزبهان از طریق کاربرد پیاپی عناصر پیرامونی، ابهام را در کلام خود از بین میبرد و باعث خاص کردن و محدود کردن اطلاعات مورد نظر خود میشود. وی از این طریق، فضای حاکم بر تجربیات خود را به وضوح برای مخاطب ترسیم میکند.
جدول 8: ترتیب بسامدی افزودههای حاشیهای در بافت متنی تجربیات عرفانی روزبهان بقلی
تفصیلی
|
نوع افزوده |
زیربخشهای افزوده |
مثال |
موقعیت |
مکان |
در حوالی آسمانهای، در مقام قرب |
|
زمان |
شب، نیمههای شب، نزدیک نماز شب |
||
شیوه |
کیفیت |
واله و حیران و گریان |
|
وسیله |
با صفات جمال و جلالش با چشمانی هوشیار |
||
درجه |
تمامی، قطرهای |
||
گستره |
دیرش |
مدتی، هر شب، یک سال و نیم |
|
مسافت |
بلندای عرش تا ژرفای زمین |
||
بسامد |
نُه بار، بارها |
||
انگیزه |
علت |
از فرط آن شوق |
|
ذینفع |
به خاطر تو |
||
قصد |
برای حفظ تو |
نتیجهگیری
روزبهان بقلی برای توصیف تجارب عرفانی خود که در حالات مختلفی اعم از بیداری، خواب و حالتی بین خواب و بیداری شکل گرفتهاند، با توجه به استعداد و قابلیتهای روحی خود و سطح آگاهی مخاطبان و دیدگاه تردید و انکاری که نسبت به وقوع تجارب وی دارند از سازوکارهای زبانی مختلفی بهره گرفته است. آنچه در بافت متنی تجارب عرفانی وی غلبه دارد راهکارهای گوناگون «توصیف و بازگویی» هستند که تحت تأثیر تنوع تجلیات الهی و صورتهای مختلف التباس صورت گرفتهاند. سیر تحول فرآیندهای زبانی در جهت تحول حالات روحی روزبهان و تحت تأثیر مراحل مختلف مشاهده، در تمام موارد سیری مشخص و قابل پیشبینی دارد.
نویسنده چنانکه در مقدمه بیان کرده همواره میترسد که مخاطب نسبت به کلام وی حالت انکار و تردید داشته باشد از این رو سعی میکند که فرآیندهای رخ داده را با بیشترین میزان از جزییات بازگو کند تا کلامش دقت بیشتری پیدا کند و مخاطب را با خود به عنوان «تجربهگر» همراه سازد. با توجه به ترتیب بسامدی افزودهها، آنچه از نظر روزبهان در این زمینه اهمیت دارد عبارت است از:
- ارائة تصویری ملموس و واقعی در زمان بازگویی تجربیات با هدف از بین بردن حالت انکار و تردید مخاطب نسبت به وقوع تجربه؛
با توجه به این هدف او در توصیف مکان، زمان، مدت، بسامد و شیوة رخداد تجربه تمام جزییات را بدون کم و کاست بیان میکند. این امر ناشی از مرحلهای بودن و متفاوت بودن تجربیات است که هر کدام در مکان و زمان خاص و با حالاتی متفاوت رخ دادهاند.
- تلاش در جهت ارائة تصویری ملموس از تجلیات خداوند از طریق التباس
در تمام تجربیات، مشارک اصلی خداوند است که روزبهان را تحت تأثیر خواست و کنشهای خود قرار داده است. صفات جمال و جلال خداوند به مثابه ابزاری تلقی شدهاند که روزبهان تحت غلبة آنها قرار دارد. نویسنده در سراسر متن بر ناتوانی خود در توصیف تجربیات، حالات عرفانی خود و تجلیات خداوند اذعان کرده؛ اما همواره تلاش میکند تا تصویری ملموس از این تجربیات ارائه بدهد. غلبة افزودههای شیوه «وسیله» و «کیفیت» ناشی از این تلاش است.
[1] . دربارة کتاب کشفالاسرار و مکاشفاتالانوار در ایران تاکنون بجز ترجمهای که مریم حسینی از این کتاب به فارسی ارائه داده، اثر مستقلی به طبع نرسیده است. در آمریکا نیز پروفسور کارل ارنست که پژوهشهای مختلفی دربارة روزبهان و مکتب فکری او انجام داده، در کتاب «روزبهان بقلی» خود از این کتاب استفاده کرده است.
[2] . Ineffability
[3] . Noeticquality
[4] . Transiency
[5] . Passivity
[6]. «و گفت ای روزبهان! از این دگرگونی اشکال و افعال اندوهگین مباش و در آنچه دیدی شک مکن. من تو را به مقام عیانِ عیان میرسانم و تو را تا ابد بدون هیچ حجابی بر سر بساطِ قرب خود مینشانم».
[7] . در آن صحراها شیری را دیدم که طاقت وصف آن ندارم (روزبهان، 1395: 201).
[8] . مثالهای بیشتر در زمینة توسل به «اصل بلاکیف»:
- تا اینکه خدای را بلاکیف با صفت جمال و جلال دیدم (روزبهان، 1393: 157).
- زیبایی قِدَم را در صفتی بلاکیف مشاهده کردم (روزبهان، 1393: 210)
- در عالم قدس حقّ سبحان را بلاکیف مشاهده کردم (روزبهان، 1393: 216).
[9] . «توان افشای آن رازها را ندارم. زیرا آنها از دانشهای ناشناختهای از صفتها و فعلهای خاص صادر شده بود و جز عارفان که دریاهای توحید را سرکشیدهاند کسی از آن آگاه نیست (روزبهان، 1393: 218).
[10] . مثالهای زیر با هدف بیان سیر مشخص حالات عاطفی روزبهان در مراحل مختلف مشاهده مطرح شدهاند:
- او را دیدم که از درون عالم غیب روی سوی من دارد، گویی آوازی از درون جان خود به گوش من میرساند که من طاقت وصف آن را نداشتم. از ذوق آن صدا چنان آب شدم که چیزی شیرینتر از آن نمیدانم ناگاه او را در خانة خود به زیباترین صورتی دیدم. پس فریادی کشیدم و گریستم و در دریای قرب وی فرو رفتم (روزبهان، 1393: 150).
- روی سوی من کرد. شیفته و سرگشته و در حال انس بودم. حال مستان بیهوشی که شادی و سرخوشی بر آنها غلبه کرده و رفتار دیوانگان دارند، بر من عارض شده بود. قادر به حفظ حال خود نبودم (روزبهان، 1393: 151).
- مشتاقانه در حالی که میگریستم و شیدا و مدهوش وی بودم، به سوی او شتاب میکردم. چهرهام به سراپردههای مجد رسید، در حالی که از چشمانم خون میبارید، فروتنانه سر فرود آوردم. در نهایت نیاز به او بودم. در مرتبة حیرت نشستم و زاری کردم. (روزبهان، 1393: 173).
- در آن زمان من از شادی و هیجان و اشک و خوشی دست بر هم زنان، بر هیأت مدهوشان و مستان بودم. زمان گذشت و من در حالتی بین هوشیاری و مستی، حضور و غیبت، و فنا و بقا بودم. (روزبهان، 1393: 189).