ساختار، ویژگی‏‏ها و کارکردهای ژانر طبقات‏‏‏‏الصوفیه با تأکید بر طبقات‏الصوفیة سُلمی و خواجه عبدالله انصاری

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران‏

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران

چکیده

مجموعه میراث گران‏بهای ادبیات عرفانی را، با وجود تنوع مضامین و موضوعات، می‏توان در دسته‏بندی کلیِ متون تفسیری و آثار تعلیمی و شرح‏حال‏نویسی طبقه‏بندی کرد. این آثار ازنظر موضوعی همپای نمونه‏های غیرعرفانی خود حرکت کرده است؛ اما شیوه و سبک صوفیه در ورود به این موضوعات همواره ویژة خود بوده است. این پژوهش برای شناسایی شاخه‏ای از مجموعه تذکره‏نویسی عرفانی با عنوان متون «طبقات‏الصوفیه» و تبیین جایگاه ژانریک این آثار انجام شده است. بررسی سیر تاریخی طبقات‏نویسی و به‏ویژه طبقات‏الصوفیه‏نگاری و ارزیابی نمونه‏های موجود نشان می‏دهد که می‏توان دو اثر طبقات‏الصوفیة ابوعبدالرحمن سلمی نیشابوری و طبقات‏الصوفیة خواجه عبدالله انصاری را به‏ترتیب کامل‏ترین و بهترین نمونه‏ها در این گونة ادبی ـ عرفانی دانست. همچنین با مقایسة اجمالی طبقات‏‏الصوفیه با گونه‏های مختلف ژانر تاریخ‏نگاری و تذکره‏های عرفانی و مطالعة ویژگی‏های نمونه‏های برتر می‏توان فهمید جنبة ثبت و ضبط وقایع، طبقات‏‏الصوفیه را به تاریخ‏نگاری منسوب می‏کند و ویژگی شرح حال افراد، آن را به تذکره‏نویسی پیوند می‏دهد؛ اما ساختار ویژة طبقات‏‏الصوفیه و رسالت طبقه‏بندی دوره‏های عرفانی به همراه کارکردهای متعددِ این گونة خاص ـ مانند ارشاد و تعلیم صوفیه، انتقال ارزش‏ها و باورهای اجتماعی و فرهنگی دوره‏های مختلف، بیان آداب ‏و رسوم اجتماعی و فرقه‏ای و غیره ـ اهمیتی بالاتر از ثبت وقایع و شرح‏حال‏نویسی داشته است. این ویژگی‏ها به اندازه‏ای بااهمیت و خاص است که طبقات‏الصوفیه را ژانری مستقل در حوزة ادبیات عرفانی معرفی می‏کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The structure, characteristics and functions of the "Tabaqat alsufia" genre (Emphasizing the Tabaqat alsufia of Solami and Khajeh Abdullah Ansari)

نویسندگان [English]

  • Mahdi Nikmanesh 1
  • Faezeh Waezzadeh 2
1 Associate Professor of Persian Language and Literature, Alzahra University, Tehran, Iran
2 PhD Candidate of Persian Language and Literature, Alzahra University, Tehran, Iran
چکیده [English]

The collection of the precious heritage of mystical literature, despite the variety of themes and subjects, falls into the general category of interpretive texts, educational works, and biographies. Although these works have thematically followed their non-mystical examples, the style of Sufism in entering these categories has always been special. The present study seeks to identify a part of the collection of mystical memoirs entitled  Tabaqat Alsufia and to explain the genre position of these works. Investigating the historical course of ‘class writing’ and especially Tabaqat Alsufia and case evaluation of existing samples shows that the two works of Tabaqat Alsufia by Abu Abdul Rahman Solami Neyshabouri and Tabaqat Alsufia by Khajeh Abdullah Ansari can be considered as the most complete and best examples in the literary-mystical genre. Also, a brief comparison of  Tabaqat Alsufia with different genres of historiography and mystical memoirs and the study of the characteristics of superior examples show that although the aspect of recording events of  Tabaqat Alsufia is attributed to historiography, it is also attributed to the biography. Also, the biography feature links people to the autobiography, but the special structure of  Tabaqat Alsufia and the mission of classifying the mystical periods along with the various functions of this particular species, such as Sufi guidance and education, transmission of social and cultural values and beliefs of different periods, the expression of social and sectarian customs and traditions have been more important than the recording of events and biographies. Such features are so obvious and special that they introduce  Tabaqat Alsufia as an independent genre in the field of mystical literature.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Mystical Literature
  • Mystical Tazkera (Mystical Memoirs)
  • Tabaqat Alsufia
  • Genre‎

1ـ مقدمه

یکی از کهن‏ترین مباحث نظری در حوزة نقد ادبی و مطالعات تاریخ ادبی جهان رویکردهای گونه‏شناسانه بوده است. امروزه نیز با گسترش دامنة تحقیقات ادبی و به‏ویژه در بحث مطالعات فرهنگی، صاحب‏نظران به مقولة ژانر و مباحث مرتبط با آن توجه داشته‏اند. جایگاه ژانر در تحقیقات ادبی از آنجا اهمیت می‏یابد که طبقه‏بندی و بازتعریف آثار ادبی در قالب ژانرها نخستین گام در بررسی آنهاست و اصولاً ما چاره‏ای جز طبقه‏بندی نداریم؛ ازسوی دیگر، اصلی‏ترین ویژگی ژانر پیوندی است که با بازشناختن و رده‏شناسی دارد؛ «سازمان‏دهی چیزها و جای‏دادن آنها در دسته‏های بازشناختی» (فراو، 1391: 85).

با تمام اهمیتی که مقولة ژانر در تحقیقات ادبی دارد، کلمة ژانر ابهامات متعددی در خود دارد؛ به‏گونه‏ای که حتی در پاسخ به چیستی مفهوم ژانر شاید نتوانیم به تعریفی ثابت دست یابیم. در یک نگاه کلی، کلمة ژانر دو معنا را به ذهن متبادر می‏کند؛ در معنای نخست، ژانر سیستمی ذهنی و انتزاعی است که در طبقه‏بندی، رده‏بندی، تفسیر و فهم متون کاربرد دارد. ژانر در معنای دوم بر طبقه‏ای از متون اطلاق می‏شود که ویژگی‏های مشترکی دارد (زرقانی و قربان‏صباغ، 1395: 295). افزون‏بر معنا و مفهوم ژانر، دربارة اینکه ژانرها بر چه اساس طبقه‏بندی شود نیز توافق دقیقی میان صاحب‏نظران دوره‏های مختلف تاریخی وجود نداشته است. تفاوت نظریه‏ها موجب پیدایی شیوه‏های متنوعی در طبقه‏بندی ژانرها شده است که تعدادی از این شیوه‏ها امروزه هم کاربرد دارد؛ اما برخی از آنها کارآیی خود را از دست داده‏ است.

به‏طور کلی، دیدگاه کلان‏نگر و سلسله‏مراتبی کلاسیک کوشیده است ژانرها را لزوماً در ذیل کلان‏ژانرها قرار دهد و برای هر ژانری «مادرژانر» و «زیرژانر» فرض کند. چنین دیدگاهی «مناسب جامعه‏ای بوده است که در آن حتماً باید شاهی، پیری، قطبی، کسی در رأس امور می‏بوده است تا بقیه در ذیل او معنا و هویّت یابند. ایراد اساسی این طبقه‏بندی آن است که محقق مجبور است همة ژانرهای کوچک‏تر را در ذیل یک یا چند ژانر مادر جای دهد و درصورتی‏که میان ویژگی‏ها و قواعد ژانرهای کوچک‏تر با ژانر مادر مطابقت وجود نداشته باشد، باید یا برخی ویژگی‏های اثر را نادیده بگیرد یا برخی قواعد و خصلت‏های ژانر مادر را که در هر دو صورت نادرست است. دیدگاه‏های مدرن این امکان را به ما می‏دهد تا جامعه‏ای از ژانرها را ترسیم کنیم که وجود کلان‏ژانرها در آنها ضروری نیست. می‏توانیم ژانرها را یکان‏یکان تعریف کنیم. اگر چند ژانر قابلیت آن را داشتند که در ذیل یک ژانر بزرگ‏تر قرار گیرند، ژانرهای کلان‏تر را طراحی می‏کنیم، بی‏آنکه این قاعده را برای همة ژانرها و زیرژانرها اساس قرار دهیم؛ بنابراین، نخست، رده‏بندی ژانری امری گریزناپذیر است؛ دوم، در رده‏بندی‏ها بر ویژگی‏های مشترک تأکید می‏کنیم؛ سوم، هیچ اصراری نداریم که دو یا سه ژانر کلان را اساس قرار دهیم و بقیة ژانرها را در ذیل آنها بیاوریم» (زرقانی، 1396: 43‑44).

به هرحال، چه از دیدگاه کلاسیک و چه از دریچة نگاه مدرن به مقولة ژانر و مباحث مرتبط با آن بنگریم، اهمیتی که رویکردهای ژانری در تحقیقات ادبی جهان یافته، انکارناپذیر است. این حوزه با وجود گسترش در تحقیقات ادبی جهان، در تحقیقات ادبی زبان فارسی و به‏ویژه حوزة وسیع ادبیات عرفانی، گسترش بسیاری نیافته است. نویسندگان این پژوهش می‏کوشند تا مجموعه‏ای از آثار صوفیانه با عنوان طبقات‏الصوفیه را از این چشم‏انداز بررسی کنند. هدف این پژوهش در مرحلة اول، شناخت ویژگی‏های اختصاصی طبقات‏الصوفیه و در مرحلة بعد، ضمن بازتعریف جایگاه ژانریک این گونة خاص، معرفی کارکردهای مختلف متون طبقات‏الصوفیه است. به این منظور، ابتدا نمونه‏های متون طبقات‏الصوفیه از میان انواع شرح‏حال نوشته‏ها و تذکره‏های عرفانی شناسایی و سپس نمونه‏های موجود و در دسترس ارزیابی و تحلیل شد.

1ـ1 پیشینة پژوهش

درمسیربررسیتاریخ‏نگاریاسلامیودر کنار انواعشرح‏حال‏نویسی،هموارهبه‏صورت گذرا دربارة طبقات‏الصوفیه بحث شده است. تحقیقاتی نیز دربارة ژانر طبقات به‏طور کلی انجام شده است؛ ازجمله دو مقاله تألیف نعمت‏الله صفری فروشانی با عنوان‏های «پیشینة طبقات‏نگاری در میان مسلمانان» (1381) و «فصلی در تاریخ‏نگاری اسلامی طبقات» (1388) است که مؤلّف ضمن معرفی نوع طبقات و بیان ویژگی‏های اصلی و بنیادی آن و چگونگی پیدایش و شعبات مختلف آن، به سیر تاریخی پیدایش طبقات‏الصوفیه نیز اشاره کرده است. جاوید مجددی نیز کتابی به نام طبقات از سلمی تا جامی (2013) به زبان انگلیسی منتشر کرده است که در آن به پنج اثر گزینش‏شده (طبقات‏الصوفیه سلمی، حلیة‏الأولیاء، رساله قشیریه، کشف‏المحجوب، نفحات‏الأنس) پرداخته است. شیوة کار او ـ برخلاف عنوان جامع و کلی کتاب ـ بدون در نظر گرفتن چند اثر معتبر در این مجموعه، بیشتر تحلیل محتوای چند اثر انتخابی اوست؛ همچنین تمرکز نویسنده بر موضوعاتی مانند اولویّت‏های ذهنی مؤلفان این آثار در گزینش و چیدمان شخصیت‏ها، ملاک برجسته‏شدن افراد درون هر طبقه، میزان پایبندی این آثار به واقعیت و تاریخ و بررسی این نکته است که در هریک از آثار یادشده کدام جنبه (تذکره‏ای یا آموزشی و تبلیغی‏بودن) بیشتر غلبه دارد.

افزون‏بر این کتاب، در تحقیقاتی پراکنده به طبقات‏الصوفیة سلمی، انصاری و دیگران پرداخته شده است؛ اما تاکنون پژوهشی مستقل در معرفی ساختار و کارکردهای ژانر طبقات‏الصوفیه و به‏ویژه در تعیین جایگاه ژانریک این دسته آثار انجام نشده است.

1ـ2 پرسش‏ها و فرضیه‏های پژوهش

پرسش‏های اصلی پژوهش عبارت است از:

ـ ساختار، ویژگی‏های اصلی و کارکردهای مختلف طبقات‏الصوفیه چیست؟

ـ آیا این گونه را باید تاریخ به شمار آورد یا سرگذشت؟ یا براساس ویژگی‏ها می‏توان جایگاه ژانریک مستقلی را برای طبقات‏الصوفیه در نظر گرفت؟

فرضیة نگارندگان دربارۀ این پرسش‏ها را می‏توان اینچنین به‏اختصار بیان کرد:

ـ به نظر می‏رسد طبقات‏الصوفیه ساختاری روایی و داستان‏واره دارد. ویژگی برجستۀ این دسته از آثار، ثبت و ضبط وقایع زندگی مشایخ و دوره‏های عرفان، و مهم‏ترین کارکردهای آن نیز جنبة تعلیمی و الگوبخشی این آثار است.

ـ همچنین براساس محتوای آثار این گونة ادبی می‏توان کارکردهای اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی را در نظر گرفت.

 

2ـ تحلیل و بررسی

بررسی تبارشناسانة طبقات‏نویسیْ به علم تاریخ یا زمان‏نگاری (Chronography) می‏انجامد؛ دانشی که ضمن تحقیق، به اتفاقات و رویدادهایی می‏پردازد که در زمان روی می‏دهد؛ با این تفاوت که در تاریخ، حوادث در مرکز قرار می‏گیرد؛ اما موضوع اصلی طبقات‏نویسی افراد است و نه وقایع.

در تبارشناسی طبقات‏الصوفیه‏نگاری باید یادآور شد که این گونة خاص در بستر تاریخ‏نگاری اسلامی رشد یافت که در بسیاری از جهات با تاریخ‏نویسی ایران باستان، یونان باستان و سایر ملل تفاوت دارد. تاریخ‏نگاری اسلامی برپایة سنت روایی و شفاهی قوم عرب در روایاتی با نام «ایام‏العرب» و «الأنساب» شکل گرفت که عصارة آن نقل شفاهی جنگ‏های قبیله‏ای و شرح روایی اعمال و رفتار قهرمانان قبیله و قوم بوده است؛ درحقیقت، همین روایات شفاهیْ بنیان‏گذار روش تازه‏ای در تاریخ‏نگاری اسلامی شد که آن را روش روایی می‏خواندند. متون اخبار نیز از ابتدا شکل روایی داشت؛ اما چون نقل روایات و اخبار تاریخی تحت تأثیر گرایش‏های سیاسی و اعتقادی و قومی قرار داشت، تأکید بر حفظ سلسله‏راویان راهی بر اثبات درستی روایت به شمار می‏رفت؛ بنابراین، راویان و صاحبان اخبار نخستین مورخان عصر اسلامی هستند که روایاتی متناسب با واقعة منظور را جمع‏آوری می‏کردند. می‏توان گفت تاریخ‏نگاری اسلامی با آغاز کتابت حدیث و اخبار و تحول نقل شفاهی و پراکندة روایات به تدوین و نقل منظم و کتبی آن مقارن بود (سجادی و عالم‏زاده، 1380: 37‑40).

بررسی «سنخ‏شناسانه» طبقات‏الصوفیه‏نگاری نیز به شناخت چند مقولة دیگر می‏انجامد؛ به این معنی که در طبقه‏بندی تاریخ‏نگاری اسلامی، به زیرمجموعه‏هایی می‏رسیم که نسبت به هم دارای دو شاخصه‏اند: از یک‏سو در صفاتی با یکدیگر مشترک و هم‏جنس و ازسوی دیگر با هم متفاوت‏اند و براساس همین تفاوت‏ها از یکدیگر تفکیک‏شدنی هستند. مجموعة هم‏سنخ زیست‏نگاری (Biography) و نام‏نگاری یا طبقات (Prosopography) در محورهای کلان، یک صورت نوعی را تشکیل می‏دهد. در این مجموعه زیرشاخه‏های دیگری مانند انساب، سیره و تذکره وجود دارد. هدف در علم انساب، شناسایی اقوام و طوایف اصیل و حفظ اسامی و نسب خاندان‏های مشهور است (روضاتی، 1335: 10)؛ در سیره‏نویسی بیشتر به شرح‏حال‏های مفصل و گسترده دربارة زندگی و جنگ‏های پیامبر (ص) و سپس به شرح زندگی صحابه، صوفیان و بعدها دربارة پادشاهان و دانشمندان پرداخته شده است (عبدالغنی حسن، 1362: 26‑27)؛ اما نویسندة تذکره روایتگری است که زندگی فرد را از نظرگاه دانای کل گزارش می‏کند. در این میان نوع ارتباط میان گونة سیره‏نویسی و تذکره‏نویسی عرفانی با طبقات‏الصوفیه‏نگاری توجه‏برانگیز است. به نظر می‏رسد سیره‏نویسیازجهاتی، بستر پیدایش طبقات‏الصوفیه‏نگاری است و تذکره‏نویسی عرفانی نیز امتداد و گونة تکامل‏یافته آن به شمار می‏رود.

2ـ1 تشابه و تفاوت گونه‏های سیره‏نویسی، تذکره‏های عرفانی و طبقات‏الصوفیه

اصطلاح سیره از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری با مفهوم ویژه و خاصی متداول شد. هدف سیره تدوین گفتار، رفتار و روش پیامبر اسلام درطی زندگی و دوران رسالت و شامل قول، فعل و تقریر آن حضرت بود؛ اما بعدها، متون سیره به نوشته‏هایی اطلاق شد که در آنها اخبار ظهور اسلام و شرح همة زوایا و ابعاد زندگی پیامبر اسلام به نگارش درآمده بود (طیبی، 1386: 3).

ریشة واژة طبقات یعنی «طبق» در لغت به معنای چیزی است که چیز دیگر را کاملاً می‏پوشاند؛ چنانکه در تعریف آن چنین آمده است: «الطبقُ غطاءُ کل شیء» 1 (ابن‏منظور، 1408: 120). حدیث‏شناسان معنای اصطلاحی این کلمه را چنین بیان کرده‏اند: «الطبقه قوم تقاربوا فی السن و الاسناد او فی الاسناد فقط» 2 (سیوطی، 1392 ق: 381). شهید ثانی در تعریف این کلمه آورده است: «الطبقه فی الاصطلاح عبارة عن جماعه اشترکوا فی السن و لقاء المشایخ ثم بعدهم طبقه اخری و هکذا» 3 (شهید ثانی، 1413 ق: 388؛ به نقل از صفری فروشانی، 1388: 2). براساس تعریف بالا، آنچه در طبقات‏نگاری اهمیت دارد، ملاحظة رابطة استاد و شاگردی بین طبقات مختلف است که لازمة آن وجود حداقل دو طبقه است. همچنین، در طبقه‏بندی متونِ طبقات، زمان و مکان اساس کار طبقه‏بندی بوده است؛ اما در برخی آثار نسب، طبقه و موطن رجالْ ملاک طبقه‏بندی واقع شده‏ است (سجادی، 1380: 135‑136).

تقسیم گزارش‏های تاریخی بر مبنای طبقات منشأ اسلامی دارد. روزنتال پیدایش ژانر طبقات را حاصل اندیشة نژاد سامی می‏داند و معتقد است که این شیوه با شیوه‏های سنت سرگذشت‏نامه‏ای رایج یونان، ایرانی و یهود ارتباطی ندارد (روزنتال، 1365: 111‑112). با پدیدآمدن دسته‏بندی‏های سیاسی و به‏دنبال آن پیدایش گرایش‏های مختلف کلامی در نیمة نخست قرن اول هجری، استفادة گروه‏های مختلف از سیره و سنت پیامبر (ص) ـبه‏عنوان ابزاری برای اثبات حقانیت خود ـ رشد فزاینده‏ای یافت و از همین زمان طبقات‏نویسی آغاز شد. ازسوی دیگر، گسترش فتوحات مسلمانان و ایجاد سرزمین‏های جدید موجب پدیدآمدن برخی تعصبات شهری در میان مسلمانان شد؛ به‏گونه‏ای که مردمان شهرهای مختلف برای اظهار فضیلت خود، به جعل روایات پیامبر (ص) دربارة حوادث تاریخی دربارة قوم، قبیله و شهرهایشان پرداختند. مورخان و محدثان هوشمند به فکر چاره افتادند و در نخستین گام، مسئلة «اِسناد» را پدید آوردند؛ بدین ترتیب که هر گزارشگرِ سیره و سنت پیامبر (ص) می‏بایست گزارش خود را مستند به کسی می‏کرد که بی‏واسطه روایت را از پیامبر (ص) شنیده بود؛ تا آنجا که سلسلة سند به شاهد عینی ماجرا منتهی می‏شد. این راهِ علاج توانست تاحدی از فعالیت جاعلان بکاهد؛ اما برخی از این جاعلان به‏عنوان استادان فن نقل روایت شناخته می‏شدند و افراد بی‏اطلاع از دروغ‏گوبودن آنها، روایات و گزارش‏های آنان را با ذکر سلسله سند در جامعه انتشار می‏دادند. برای جلوگیری از انتشار گزارش‏های دروغین، «علم رجال» پدید آمد. در این علم راویان و گزارشگران ازنظر راست‏گویی، قدرت ثبت و ضبط روایت و گزارش بررسی می‏شدند. در این میان، گاه در ذکر سلسله‏اسناد یک روایت، نظم و پیوستگی زمانی و مکانی میان افراد سلسله سند مورد تردید واقع می‏شد؛ به این معنی که گاه با نقادیِ سلسله سند و روایات، این نتیجه به دست می‏آمد که ازنظر زمانی و مکانی، امکان نقل بی‏واسطة یک راوی از راوی بعدی وجود ندارد؛ به این دلیل، رشته‏ای دیگر به نام «طبقات» ایجاد شد که ضمن بیان تاریخ تولد و مرگِ راویان و تعیین سرزمینی که در آن به تعلیم و تعلّم اشتغال داشته‏اند، آنها را دسته‏بندی می‏کرد؛ همچنین تشخیص امکان برقراریِ رابطة شاگردی و استادی در سلسله‏سند فراهم می‏‏شد؛ بنابراین می‏توان گفت بستر پیدایش این رشته سیره و سنت نبوی بود که دانشمندان را در قرون اولیه واداشت تا با هدف حفظ احادیث و جلوگیری از تحریف و جعل، به ایجاد و تکمیل آن بپردازند؛ البته بعدها صاحبان علوم دیگر مانند کلام، فقه، تفسیر، تصوف، طب و سایر علوم ـ البته نه همواره با نظم و انضباط طبقات‏نگاری محدثین ـ به روش‏های گوناگون از این گونه بهره گرفتند و مطالبی را به رشتة تحریر درآوردند (صفری فروشانی، 1379: 2‑4).

در تاریخ ادبیات فارسی واژة «تذکره» با گذشت زمان از حوزة لغوی و معناییِ به‏خاطرآوردن، یادداشت و غیره به حوزة اصطلاحی، تغییر و تحول یافته است؛ تذکره به کتاب‏هایی اطلاق می‏شود که در شرح احوال شاعران، عارفان و منجمان، طبیبان و غیره تألیف شده است. امروزه تعداد تذکره‏های فارسی را 557 عدد شمرده‏اند که از میان آنها تنها 354 اثر ویژگی‏های تذکره را دارد و بقیة موارد کتاب‏هایی است که نمی‏توان نام تذکره را بر آنها اطلاق کرد (گلچین معانی، 1349: 871‑880) و درواقع کتاب‏هایی هستند که در خلال مطالب دیگر، از افراد و زندگی و آثارشان نیز به‏صورت پراکنده یاد شده است. همچنین، از مجموع تذکره‏های فارسی که مشخصات آنها موجود است، 311 تذکرة عرفانی وجود دارد که در ایران، افغانستان، شبه‏قارة هند و پاکستان تألیف شده است. تذکره‏های عرفانی به انواع جمعی و فردی، تحقیقی، تألیفی، سلسله‏ای، خاندانی، زنجیرة طریقت، زنان، منظوم و منثور، خودنوشت و دیگرنوشت، اقلیمی، عصری و غیره دسته‏بندی می‏شود. در این میان 174 تذکره گروهی است (سلطانی، 1391: 64‑68) که متون طبقات‏الصوفیه نیز جزو این دسته قرار می‏گیرد.

به‏طور کلی، زیست‏نگاری و زندگی‏نامه‏نویسی (شامل تذکره، سیره و غیره) گزارشی از حیات یک فرد شاخص یا پرنفوذ از زمان تولد تا مرگ اوست؛ اما نام‏نگاری (طبقات) داده‏های زیست‏نگارانة این افراد را در یک گروه گردآوری و سامان‏دهی می‏کند. درواقع زیست‏نگاری‏ها بر افراد تأکید می‏کند؛ اما نام‏نگاری‏ها به اعضای منحصربه‏فرد گروه‏ها می‏پردازد (رابینسن، 1389: 129). طبقات‏الصوفیه علاوه‏بر نقاط اشتراک با گونه‏های هم‏سنخ، به‏دلیل داشتن ساختار طبقاتی، کارکردهای تعلیمی، اعتقادی و اجتماعی به‏گونه‏ای خاص متمایز است. در صفحات بعد به ویژگی‏های اختصاصی متون طبقات‏الصوفیه پرداخته خواهد شد.

2ـ2 سیر تاریخی طبقات‏الصوفیه‏نویسی

سرآغاز طبقات‏نویسی را از قرن دوم دانسته‏اند؛ اما قرن سوم هجری را باید آغاز شکوفایی طبقات‏نگاری مسلمانان دانست. طبقات‏نگاری در این دوره به یک علم خاص محدود نشد. صاحب‏نظران علوم مختلف از آن در طبقه‏بندی سرآمدان علم خود استفاده کردند. صوفیان‏ که مراحل رشد خود را سپری می‏کردند نیز طبقات‏نگاری شخصیت‏های خود را در این قرن پایه‏گذاری کردند. قدیمی‏ترین کتاب صوفیه در سبک طبقات‏نگاریْ کتاب محمد بن علی حکیم ترمذی (متوفی به 255 هجری قمری) است که امروزه فقط نامی از آن باقی مانده است. در قرن چهارم، با وجود رکود در شاخة طبقات‏نویسی، کتاب طبقات‏النساک نوشتة احمد ابن محمد بن سعید اعرابی (246‑341 هجری قمری) تألیف شد. در قرن پنجم طبقات‏نگاری صوفیان در وضع مطلوبی قرار داشت. ابوعبدالرحمن محمد بن حسین سلمی (325‑412 هجری قمری) با نوشتن کتاب طبقات‏الصوفیه نام خود را در میان طبقات‏نگاران این قرن ثبت کرد. پس از سلمی، احمد ابن عبدالله معروف به ابونعیم اصفهانی (336‑430 هجری قمری) دومین طبقات‏نگار صوفیان در این قرن است که کتاب خود به نام حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء را در شرح حال حدود 800 تن از زهاد و نساک مسلمان نوشت. طبقات‏نگار دیگر این قرن ابوالقاسم قشیری است که در الرسالة القشیریه به شرح حال برخی از صوفیان و به‏شیوة الهام از طبقات‏نویسی سلمی پرداخته است. در این قرن همچنین حاصل تقریرات خواجه عبدالله انصاری از کتاب سلمی موجب پیدایش کتاب طبقات‏الصوفیه انصاری شد که در پنج طبقه به 267 تن از صوفیان پرداخته است. مهم‏ترین کتاب به‏شیوة طبقات‏نویسی صوفیه در قرن ششم صفوة الصفوة ابن‏جوزی (متوفی به 597 هجری قمری) است. در قرن هفتم و هشتم هجری، شاید به‏دلیل تحولات ناشی از حملة مغول، در زمینة طبقات‏نویسی صوفیه اثری دیده نمی‏شود. در قرن نهم، صوفیان بار دیگر جزو طبقات‏نگاران قرار گرفتند و سراج‏الدین (723‑804 هجری قمری) کتاب خود را به نام طبقات‏‏الأولیاء نوشت. در قرن دهم عبدالوهاب ابن احمد شعرانی کتاب لواقح الأنوار فی طبقات الأخیار معروف به طبقات الشعرانی الکبری را در شرح حال زاهدان و صوفیان از عصر صحابه تا زمان خود، گردآوری کرده است (صفری فروشانی، 1381: 67‑74).

2ـ3 ویژگی‏های متون طبقات‏الصوفیه

چنانکه پیشتر اشاره شد، نخستین انگیزه‏های پیدایش طبقات‏نویسی در ادامة حرکت برای پیشگیری از جعل حدیث و روایت بود؛ همچنین این متون برای جلوگیری از انتشار گزارش‏های دروغین و با هدف تأیید رابطة شاگردی و استادی در سلسله‏سند ایجاد شد؛ بنابراین از همان ابتدا دارای هدف، محتوا، روش و کارکرد تعریف‏شده و مشخصی بود. بعدها طبقات در علوم دیگر نیز به کار گرفته شد؛ اما مقوله‏های چهارگانة هدف، روش، محتوا و کاربرد آنها گاه با آنچه بنیانگذاران اولیة علم طبقات در نظر داشتند، بسیار متفاوت بود. صوفیه نیز زمانی‏که درپی خلق طبقات‏الصوفیه برآمدند، از مقوله‏های یادشده غافل نبودند. این ویژگی‏ها به مرور زمان تاحدی دستخوش تغییراتی شد؛ اما کلیّت آنها بسیار بارز و همچنان پابرجاست.

برای دستیابی به ویژگی‏های طبقات‏الصوفیه ابتدا نمونه‏های این گونة خاص شناسایی شد و پس از مطالعة آنها، ویژگی‏های اختصاصی این گونة ادبی ـ عرفانی شناسایی شد. بر این اساس، در ادامه با استناد به متنِ نمونه‏های مشهور و در دسترس، به ویژگی‏های طبقات­الصوفیه ازنظر هدف، روش، محتوا و کارکرد پرداخته خواهد شد.

2ـ3ـ1 هدف

بررسی نمونه‏های متون طبقات‏الصوفیه نشان می‏دهد که عده‏ای از نویسندگان آشکارا هدف خود را بیان کرده‏اند؛ مواردی مانند درخواست مریدان، ارشاد مریدان، پیشنهاد شیخ و حتی تکمیل متون طبقات‏الصوفیة کهن‏تر. برخی دیگر در این باره به‏روشنی چیزی نگفته‏اند؛ اما محتوای کلامشان به‏گونه‏ای است که به‏خوبی می‏توان به هدف نویسنده از ایجاد اثر پی برد. عده‏ای از نویسندگان هم به هدف خود از نوشتن کتاب هیچ اشاره‏ای نکرده‏اند. در زیر به برخی نمونه‏ها پرداخته می‏شود.

1ـ سلمى کتاب خود را پس از حمد و ستایش خداوند و نعت پیامبر (ص) با بیان چند آیه و حدیث دربارة طبقه‏بندی انبیا و اولیا شروع کرده است: «واتبع الانبیا (ع) بالأولیاء، یخلفونهم فی سننهم و یحملون امتهم علی طریقتهم و سمتهم و جعلهم طبقات فی کل زمان. فالولی یخلف الولی، باتباع آثاره والاقتداء بسلوکه فیتأدب بهم المریدون و یأتسی بهم الموحدون» 4 (سلمی، بی‏تا: 9).

اشاره و تأکید سلمی به اینکه در هر طبقه یک «ولی» وجود دارد که پیروان به او اقتدا می‏کنند، چه‏بسا بیانگر هدف سلمی از نوشتن طبقات‏الصوفیه باشد که تفکیک دوره‏های عرفان است.

در طبقه‏بندی سلمی هرچند تقرب زمانی مبنای کار بوده، موضوع اصلی این امر بوده است که عده‏ای خاص در یک دوره از زمان برای بهره‏رسانی به مریدان مهیا بودند؛ به‏گونه‏ای که این عدة خاص از عارفان در یک حلقه جای می‏گرفتند و عارفان دورة بعد در حلقه‏ای دیگر (شاکری، همان: 168‑169).

2ـ مقدمة کتاب خواجه عبدالله انصاری پس از حمد و سپاس خداوند و درود بر پیامبر (ص) و خاندان ایشان و مقدمه‏ای دربارة عنوان و القاب و نسب‏نامة شیخ انصاری و قولی از جنید، از زبان شیخ انصاری آغاز می‏شود: «قال الشیخ، شیخ‏الاسلام، رضی الله‏ عنه قال ابوالقاسم جنید محمد بن الصوفی رحمة الله: حکایات المشایخ جند من جنود الله عزّوجلّ، یعنی للقلوب. از وی پرسیدند که این حکایات چه منفعت کند مریدان را؟ جواب داد که: الله می‏گوید، عزّ ذکره، و کلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک. می‏گوید، عزّ ذکره، که قصه‏های پیغامبران و اخبار ایشان بر تو می‌خوانیم و از احوال ایشان تو را آگاه می‏کنیم تا دل تو را بدان ثبات باشد و قوت افزاید» (انصاری، 1362: 2). چه‏بسا این مقدمه نیز بیانگر هدف انصاری، یعنی «ارشاد و ثبات قلبی رهروان» باشد.

3ـ نورالدین عبدالرحمن جامی در مقدمة کتاب نفحات‏الأنس، پس از شرحی بر شیوة کار سلمی و انصاری، دو هدف برای نوشتن کتاب خود ذکر کرده که عبارت است از به‏روزکردن و تکمیل‏کردن طبقات‏الصوفیة انصاری: «کتاب اما چون به زبان هروی قدیم که در آن عهد معهود بوده وقوع یافته و... در بسیاری از مواضع فهم مقصود به سهولت دست نمی‏دهد، و ایضاً مقتصر است بر ذکر بعض متقدمّان» (جامی، 1370: 20).

به‏طور کلی، این بررسی نشان می‏دهد که هدف نویسندگان طبقات‏الصوفیه، ارشاد و ثبات قلبی رهروان راه حقیقت، با زبان ساده و با آوردن حکایاتی از مشایخ و نیز طبقه‏بندی و تفکیک دوره‏های عرفانی، شناساندن و زنده نگه‏داشتن نام و نشان مشایخ و طبقه‏بندی آنها در مدارج خاص بوده است.

2ـ3ـ2 روش

ملاک‏های طبقه‏بندیِ نخستین نمونه‏های متون طبقات‏الصوفیه روشن است؛ با این حال در بررسی نمونه‏های موجود، یک روش همگانی و ثابت دیده نمی‏شود؛ این نکته البته جلوة بسیار غیرطبیعی نیافته است؛ زیرا «همانطور که رنگ‏ها در اشیاء واقعی با درجات متفاوتی از اشباع پدیدار می‏شوند، یک اثر هم ممکن است مشخصه‏های نوع ادبی خود را زنده و دقیق نمایش دهد، یا اینکه نه، روایتی تغییریافته و نه‏چندان روشن از الگوهای نوع را در برابرمان بگذارد» (دوبرو، 1389: 45). در این حوزه نیز معدود نویسندگانی در آثارشان به اصول اولیة طبقات‏نویسی پایبند مانده‏اند. برخی از آنان روش‏های طبقه‏بندی دیگری مانند ترتیب تاریخی، منطقه‏ای، سلسله‏ای و یا ترتیب حروف الفبا را ملاک کار خود قرار داده‏اند. گذشته از ملاک طبقه‏بندی، مضامینی که در این متون دیده می‏شود، تقریباً در همة انواع طبقات‏الصوفیه اشتراک دارد؛ مضامینی مانند بیان ویژگی‏های فردی، جایگاه عرفانی، معرفی استادان و مریدان، تاریخ تولد و وفات شخصیت‏ها و مواردی از این قبیل. علاوه‏بر موارد یادشده، برخی از این آثار طرح کلی و نظمی تکرارشونده را در خود نشان می‏دهد که هم آن آثار را نوع کامل‏تر معرفی می‏کند و هم می‏توان آنها را ویژگی سبکی طبقات‏الصوفیه به شمار آورد. برای اثبات این نکته به نمونه‏های زیر پرداخته می‏شود.

1ـ طرح کلی طبقات‏الصوفیة سلمی در ادای مطلب دربارة هر شخصیت عرفانی بسیار نظام‏مند و به شکل زیر است:

الف) ویژگی‏های فردی شناساندن شخصیت ازنظر تاریخ و محل تولد، تاریخ و محل وفات، بیان نام و کنیه و لقب فرد، گاه معرفی استادان و شاگردان و طریقت عرفانی او؛

ب) ذکر حدیثی از پیامبر (ص) از زبان صحابه و یا مشایخ اهل معرفت، بعد از عبارت «و اسند الحدیث» یا «و روی الحدیث»؛

پ) بیان سخنی (و گاهی روایت یا حکایتی) از شخصیت عرفانی یادشده، بعد از ذکر عبارت «و من کلام...».

این نوع بیان در همة طبقات‏الصوفیة سلمی رعایت شده است؛ البته سخنان و احادیث هر شخصیت عرفانی به‏صورت مجزا ذیل بحث دربارة همان شخصیت مطرح می‏شود و سخن دیگر شخصیت‏های عرفانی در آن دخیل نمی‏شود. همچنین کم اتفاق می‏افتد که سلمی حکایت یا داستانی دربارة شخصیت عرفانی مطرح کند. او بیشتر به نقل احادیث و سخنان آن بزرگان می‏پردازد؛ مگر آنکه شخصی خاص یا حکایتی خاص باشد (منصوری، 1393: 49‑50).

2ـدربارة طرح کلی طبقات‏الصوفیة انصاری باید اشاره کرد که طبقات‏الصوفیة سلمی در ذکر شخصیت‏های عرفانی نظم و ترتیبی دارد که طبقات‏الصوفیة انصاری از آن بی‏بهره است. البته این امر به‏سبب نوع تألیف این کتاب عرفانی است. طرح مطالب کتاب انصاری به این شیوه است:

الف) ویژگی‏های فردی شناساندن شخصیت، ازنظر تاریخ و محل تولد، تاریخ و محل وفات، بیان نام و کنیه و لقب، معرفی استادان و شاگردان و طریقت عرفانی و بیان مسافرت‏های او و مطالبی از این ‏دست؛

ب) بیان سخنان، احادیث، کرامات، روایات و حکایاتی از شخصیت عرفانی یادشده که غالباً احادیث و سخنان او را در درون حکایتی جا داده است؛

پ) گاهی بیان سلسله احادیث و سخنان و روایات دربارة شخصیت عرفانی؛

ت) بیان سخنان و احادیث و روایات و حکایاتی مشابه و هم‏پایة سخنان و حکایات شخصیت یادشده از شخصیت عرفانی دیگر؛

ث) نقد و تفسیر و تحلیل سخنان و احادیث و روایات و حکایات؛

ج) نقد و نظر دربارة خود شخصیت عرفانی و مقایسه و سنجش او با دیگر شخصیت‏ها.

انصاری سبک خاصی را در عرضة سخنان مشایخ در پیش می‏گیرد. طبقات سلمی سخنان و احادیث هرکدام از مشایخ را جداجدا مطرح می‏کند؛ ولی او برخلاف سلمی هنگام نقل سخنی از مشایخ، نظیر آن سخن را از مشایخ دیگر در دنبالة بحث گنجانده است و سپس به نقد و تفسیر و تحلیل و به اظهار نظر دربارة آنها می‏پردازد. غالباً سعی شیخ بر آن است تا سخنان مشایخ را در قالب حکایات و روایات بر زبان آورد. با درنظرگرفتن اینکه سخنان هریک از مشایخ در بحث مربوط به خود او محدود نمی‏شود و در همة کتاب پراکنده است، می‏توان گفت توجه و تکیة انصاری بیشتر بر نقد و بررسی موضوعی سخنان مشایخ است و فقط به معرفی و ذکر سخنان و احوال و روایات و حکایات مشایخ نمی‏پردازد (همان: 50‑54).

2ـ3ـ3 محتوا

محتوای متون طبقات‏الصوفیه از چند دیدگاه درخور بررسی است:

ـ اطلاعات فردی شخصیت‏ها: شامل نام، کنیه، لقب، تاریخ و محل تولد، تاریخ و محل وفات. همچنین بخشی از اطلاعات شامل شرح حال بیرونی شخصیت‏ها، مانند اطلاعات خاندانی، تحصیلی، جایگاه علمی و عرفانی، ارتباط با دیگر مشایخ، سفرها و نظایر آن است.

ـ اطلاعات تاریخی:درمتونطبقات‏الصوفیه نکات مهم تاریخیدرجشدهاست؛ برای نمونه، در طبقات‏الصوفیة انصاری مواردی از این قبیل آمده است: نخستین کسی که نام صوفی بر او نهادند (انصاری، 1362: 147)؛ نخستین خانقاه که ساخته شد (همان: 149)؛ نخستین کسانی که به‏طور مشخص از تصوف سخن گفتند (همان: 150). افزون‏بر تاریخ صوفیه، اطلاعات فراوان سیاسی و اجتماعی نیز در جای‏جای متون طبقات‏الصوفیه دیده می‏شود؛ مانند آمدن امیر سبکتکین به هرات، ماجرای کشته‏شدن حلاج و غیره.

ـ محتوای عرفانی: استفاده از آیات، روایات، حکایات، سرگذشت‏ها و همچنین بیان اصول و آرا و نظریات عرفانی مشایخ عرفان.

ـ محتوای فرهنگیـاجتماعی: این بخش شامل جنبه‏های مختلفی است؛ مواردی برای نمونه از کتاب طبقات‏الصوفیة انصاری بیان می‏شود: باورهای اعتقادی شامل «امتناع عارفان از آزار و کشتن حیوانات» و «لزوم پوشیده‏ماندن کرامات» (همان: 338) است؛ آداب رفتاری صوفیه شامل «رسیدن به حضور بزرگان عرفان و زانوزدن در برابر آنان» (همان: 330) و «با وضو بودن در محضر پیران» (همان: 450) و «برپای بودن در مقابل پیر» (همان: 211) و «سکوت و تسلیم در برابر پیر» (همان: 301) است؛ پوشش متداول صوفیان و دیگر اقشار جامعه مانند «شاه شجاع کرمان «قبا» و باب فرغانی و نوری و سیروانی و حیری «طیلسان» و نهاوندی «خفتان» بر تن می‏کردند و دقاق در زی کردان با «گلیم» می‏گردید» (همان: 289) است؛ نقد اجتماعی شامل تحلیل ویژگی‏ها و تفاوت فکری طبقات متصوفه است؛ مانند «طبقه اول عرفا کم‏سخن بودند ... یا طبقه دوم سخنگوتر بودند» (همان: 147) و غیره.

2ـ3ـ4 کارکرد

به نظر می‏رسد در گونة طبقات‏الصوفیه (برخلاف گونه‏های دیگر تذکره‏نویسی) سرگذشت‏نویسی در درجة دوم اهمیت قرار دارد. برای این گونة ادبیـعرفانی، براساس محتوای موجود در آن، کارکردهای مختلف تاریخی، اعتقادی، تعلیمی، اجتماعی و غیره را می‏توان در نظر گرفت؛ کارکردهایی مانند طبقه‏بندی هدفمند دوره‏های تصوف و عرفان، گزینش اعضای منحصربه‏فرد هر طبقه یا دوره، ثبت و ضبط نام و نشان افراد برجستة هر طبقه، داشتن اهداف ارشادی و تعلیمی، انتقال عامدانة ارزش‏ها و باورهای اجتماعی و فرقه‏ای.

 

جدول شمارة 1: بررسی زمینه‏های ارزیابی و نتایج ارزیابی نمونه‏های طبقات‏الصوفیه

زمینة ارزیابی

نتیجة ارزیابی در آثار بررسی‏شده

 

 

هدف

1) هدف برخی از نویسندگان آشکارا و به‏روشنی بیان شده است؛ مانند انصاری (ارشاد و تعلیم رهروان) و جامی (ادامه و اتمام کار پیشینیان دربارة طبقات‏نویسی).

2) هدف عده‏ای دیگر به‏صورت ضمنی و در میان بحث آورده شده است؛ مانند سلمی (طبقه‏بندی و تفکیک دوره‏های عرفانی و شناساندن و زنده نگه‏داشتن نام و نشان مشایخ و طبقه‏بندی آنها در مدارج خاص).

3) هدف گروه دیگر نویسندگان از نوشتن طبقات‏الصوفیه ذکر نشده است.

 

 

روش

1) طبقات‏الصوفیة سلمی: آوردن ویژگی‏های فردی؛ آوردن حدیث با ذکر سلسله‏سند؛ بیان سخن و یا حکایت دربارة شخصیت منظور.

2) طبقات‏الصوفیة انصاری: آوردن ویژگی‏های فردی؛ بیان سخنان، احادیث و حکایات شخصیت عرفانی؛ آوردن سخنان یا حکایت هم‏پایه و مشابه از دیگر عارفان؛ نقد و تفسیر سخنان و حکایات؛ نقد خود شخصیت عرفانی و مقایسة او با دیگر شخصیت‏ها.

3) آثار بعدی: تقلید و تلفیق روش سلمی و انصاری.

محتوا

1) تاریخی: تاریخ عارفان (سرگذشت‏نامه) و تاریخ سیاسی ـ اجتماعی (وقایع و شخصیت‏ها).

2) عرفانی: آیات، روایات، حکایات، سرگذشت مشایخ عرفان، بیان اصول و نظریات عرفانی و تعلیمی.

3) فرهنگی ـ اجتماعی: باورها و آداب و رسوم.

 

کارکرد

1) تاریخی: انتقال اطلاعات وقایع تاریخی و سرگذشت‏نامه‏ای.

2) دینی و تعلیمی: بیان و انتقال ارزش‏ها و باورهای دینی.

3) فرهنگی ـ اجتماعی و فرقه‏ای: انتقال عناصر مختلف فرهنگی و اجتماعی (باورها، آداب و رسوم، گویش‏ها و حتی نوع پوشش).

 

2ـ4 نمونه‏های طبقات‏الصوفیه و آثار مشابه

در بررسی نمونه‏های طبقات‏الصوفیه،آثاری را می‏بینیم که فقط عنوان طبقات دارد؛ اما شرایط اولیة مندرج در تعریف طبقات (طبقه‏بندی با ملاک رابطة استاد و شاگردی و هم‏زمانی افراد درون یک طبقه) را ندارد. این گروه شامل نمونه‏هایی است که نویسندگان در آنها از روش‏های طبقه‏بندی زمانی، منطقه‏ای، سلسله‏ای و یا الفبایی استفاده کرده‏اند. هدف طبقات‏نویسی صوفیانه با طبقات‏نویسی علم رجال (با هدف حفظ احادیث از تحریف و جعل) متفاوت است؛ به همین سبب این مسئله تاحدی توجیه‏پذیر است. همچنین نمونه‌هایی را شاهد هستیم که با وجود داشتن ساختاری از نوع طبقات، عنوان طبقات ندارند. در کنار این نمونه‏ها، آثاری معتبر اما معدود وجود دارد که هم نام طبقات دارد و هم ساختارشان طبقات است. در سطرهای بعد به معروف‏ترین نمونه‏ها پرداخته خواهد شد.

2ـ4ـ1 آثاری با عنوان طبقات، اما با ساختاری کمابیش غیرمطابق با معیارهای اصلی طبقات‏نویسی

2ـ4ـ1ـ1 کتاب مناقب الأبرار و محاسن ‏الأخیار فی طبقات ‏الصوفیه: تألیف ابوعبدالله حسین بن نصر موصلی (466‑552 هجری قمری) که گفته شده از شاگردان امام محمد غزالی بوده است. این کتاب به زبان عربی تألیف شده است و صوفیان در آن به‏ترتیب تاریخی ذکر شده‏اند. مؤلف در مقدمة کتاب اشاره کرده که هدف او از تألیف این اثر موعظه و بهره‏گیری از سیرت بزرگان صوفیه بوده است، نه روایت و شرح حال صوفیه؛ به همین سبب او طبقه‏بندی براساس رابطة استاد و شاگردی شخصیت‏ها را (که یکی از اصول اولیة طبقات‏نگاری بوده است) مدّنظر قرار نداده است. با این حال، اسم طبقات‏الصوفیه را در ادامة عنوان اثرش اضافه کرده است.

2ـ4ـ1ـ2 کتاب طبقات‏الأولیا: تألیف سراج‏الدین ابوحفص عمر بن على بن احمد مصرى، معروف به ابن‏ملقن (متوفى 804 هجری قمری) شرح حالى از صوفیه از ابتدا تا قرن هشتم به زبان عربى است. او در اثر خود شرح حال صوفیان را تا قبل از قرن هشتم به‏صورت الفبایی بیان می‏کند و فصل آخر کتاب خود را به اولیای قرن هشتم اختصاص می‏دهد. او در ذیل شرح حال صوفیان به ذکر بعضی از عبارات نغز آنها نیز می‏پردازد (صفری فروشانی، 1381: 73). نویسندة این اثر بدون رعایت اصول طبقات‏نویسی، از عنوان طبقات استفاده کرده است.

2ـ4ـ1ـ3 کتاب لواقح الأنوار فی طبقات الأخیار معروف به طبقات ‏الشعرانی الکبری: تألیف عبدالوهاب ابن احمد شعرانی (898‑973) به زبان عربی است. نویسنده در اثر خود به شرح حال زاهدان و صوفیان از عصر صحابه تا روزگار خود پرداخته است. او از زندگینامة خلفای چهارگانه شروع کرده است و سپس به دیگر صحابه می‏رسد و تا پایان قرن نهم و بخشی از قرن دهم، به‏ترتیب زمانی و نه براساس معیارهای طبقات‏نویسی، کتاب خود را ادامه می‏دهد. نویسنده در هر مورد، علاوه‏بر شرح حال مشایخ، برخی از عبارات نغز آنان را با آوردن عبارت «عیون کلامهم» نیز آورده است (همان: 74). این کتاب نیز عنوان طبقات را بر خود حمل کرده؛ اما از اصول طبقات‏نویسی پیروی نکرده است.

2ـ4ـ2 آثاری بدون عنوان طبقات، اما با ساختاری به‏گونة طبقات

2ـ4ـ2ـ1 کتاب الرسالة ‏القشیریه: تألیف ابوالقاسم قشیری است که در نوشتن شرح حال برخی از صوفیان، به شیوة الهام از طبقات‏نویسی سلمی پرداخته است؛ اما اثر او طبقات‏الصوفیه شناخته نمی‏شود (همان: 67) و عنوان طبقات را با خود حمل نمی‏کند؛ زیرا هدف اصلی کتاب طبقه‏بندی مشایخ صوفیه نیست؛ بلکه هدف شرح اصطلاحات صوفیه و نیز تنزیه و تبرئة صوفیه از اتهاماتی است که بر آنان وارد شده است.

2ـ4ـ2ـ2 کتاب صفوة‏الصفوة: این کتابِ ابن‏جوزی (متوفی به 597 هجری قمری) را جزو متون طبقات‏نویسی صوفیه به شمار آورده‏اند و آن را تهذیب، تصحیح و تلخیصی از کتاب حلیة الأولیا اثر ابن‏نعیم دانسته‏اند. در این کتاب، نویسنده به‏جای طبقه‏بندی زمانی، روش طبقه‏بندی ناحیه‏ای را در پیش گرفته است و از صوفیان مدینه شروع کرده؛ سپس به صوفیان مکه، صوفیان بغداد و سایر نواحی پرداخته است (همان). این کتاب براساس نوعی طبقه‏بندی شکل گرفته است؛ اما عنوان طبقات را ندارد.

2ـ4ـ2ـ3 کتاب اخبار الأخیار فی اسرار الأبرار من اهل هذه‏ الدیار: نوشتة عبدالحق محدث دهلوی متخلص به حقی (958‑1052 هجری قمری) درباره زندگی 552 تن از مشایخ صوفیة شبه‏قاره است. این کتاب در سه طبقه نوشته شده است و با احوال و مناقب و کرامات خواجه معین‏الدین سجزی چشتی اجمیری، سرسلسلة چشتیان هند، معاصران و مریدان و خلفای او آغاز می‏شود. پس از آن زندگینامة مشایخ بزرگ هند از سلسله‏های اصلی و فرعی می‏آید. در پایان کتاب نیز به احوال زنان عارف اشارت کوتاهی شده است. در طبقة اول بیست تن، در طبقة دوم چهل تن و در طبقه سوم پنجاه تن از مشایخ جای داده شده است که در خلال شرح حال آنان از مریدان و مشایخ آنان نام برده شده است (رادفر، همان: 3‑7). این اثر نیز با وجود داشتن روش طبقه‏ای، نام طبقات ندارد.

2ـ4ـ2ـ4 کتاب مجمع‏‏الأولیا (محفل‏‏الأوصیا و مجمع‏‏الأولیا): این کتاب نوشتة علی‏اکبر اردستانی، فارسی‏نویس و ایرانی‏تبار شبه‏قاره، است که آن را در سال 1043 هجری قمری در یک مقدمه، دوازده باب و یک خاتمه نوشته است. مقدمة کتاب به اصطلاحات صوفیان، مقامات عشره و بیان طوایف اقطاب، اوتاد و ابدال اختصاص یافته است. باب اول به شرح احوال خلفای راشدین، امامان اثنی‏عشری و صحابه و تابعین و تبع تابعین و برخی فرزندان پیامبر (ص) پرداخته است؛ پس از آن، باب‏ها به‏ترتیب به این افراد اختصاص یافته است: باب دوم به حسن بصری و پیران منسوب به او؛ باب سوم به ابراهیم ادهم و پیران منسوب به او؛ باب چهارم به معروف کرخی و پیران وی؛ باب پنجم به بایزید بسطامی و گروه او؛ باب ششم به جنید بغدادی و وابستگان وی؛ باب هفتم به گروه خواجگان و مشایخ ترکی؛ باب هشتم پیران روزگار شیخ عبدالقادر گیلانی؛ باب نهم به سهروردیان، کسرویان و چشتیان؛ باب دهم به پیران هندوستان؛ باب یازدهم به شاعران صوفی؛ باب دوازدهم به زنان عارف (همان: 146‑150). در این اثر از «باب» برای جداکردن بخش‏های مختلف استفاده شده است؛ اما شیوة جداسازی موضوعات هر باب بسیار شبیه به روش طبقات است.

2ـ4ـ2ـ5 کتاب کرامات ‏الأولیا: این اثررا نظام‏الدیناحمدصدیقی(متوفی به 1068 هجری قمری) در زندگینامة مشایخ و صوفیه از ظهور اسلام تا زمان حیات مؤلف، در یک مقدمه، سه فصل و یازده طبقه نوشته است: طبقة اول دربارة زندگی و کرامات 29 تن از تابعین؛ طبقة دوم ذکر احوال 32 تن از پیشوایان مذهبی و زهاد و صوفیه؛ طبقة سوم در ذکر احوال 37 تن از بزرگان عرفا؛ طبقة چهارم ذکر احوال 45 تن از بزرگان صوفیه؛ طبقة پنجم بیان احوال 35 تن از مشاهیر عرفا؛ طبقة ششم در احوال 30 تن از عارفان بزرگ؛ طبقة هفتم ذکر احوال 29 تن از عرفای نامدار شبه‏قاره؛ طبقة هشتم ذکر احوال 23 تن از عرفای معروف؛ طبقة نهم بیان احوال 23 تن از مشایخ صوفیه؛ طبقة دهم ذکر کرامات بعضی از مشایخ شبه‏قاره و طبقة یازدهم در ذکر عقلای مجانین؛ در ادامه نیز بخش نساء واصلات است (همان: 124‑129).

2ـ4ـ2ـ6 کتاب مرآت‏الأسرار: تألیف عبدالرحمن چشتی صابری (متوفی به 1094 هجری قمری) در دو جلد و دربردارندة سرگذشت مشایخ صوفیه از ظهور اسلام تا روزگار مؤلف است. این اثر در یک تمهید، یک مقدمه، ذکر دوازده سلسله و بیست‏ و سه طبقه ترتیب یافته است. طبقات بیست‏وسه‏گانة آن براساس ترتیب تاریخی و سلسله پیران صوفیه تدوین شده و به قرار زیر است: طبقة اول شامل خلاصه‏ای از زندگی پیامبر (ص) و خلفای راشدین و همچنین عشره مبشره؛ طبقة دوم در ذکر خلاصه‏ای از احوال امامان معصوم (ع)؛طبقة سوم در احوال شش تن از بزرگان صوفیه؛ طبقة چهارم احوال پنج تن از بزرگان صوفیه؛ طبقة پنجم احوال دوازده تن از مشایخ صوفیه؛ طبقة ششم احوال ده تن؛ طبقة هفتم در احوال یازده تن؛ طبقة هشتم در احوال ده تن از مشایخ؛ طبقة نهم در احوال ده تن؛ طبقة دهم در احوال ده تن؛ طبقة یازدهم در احوال یازده تن از بزرگان تصوف؛ طبقة دوازدهم در احوال ده تن؛ طبقة سیزدهم در شرح حال دوازده تن؛ طبقة چهاردهم در احوال ده تن؛ طبقة پانزدهم در احوال دوازده تن؛ طبقة شانزدهم در شرح حال سیزده تن؛ طبقة هفدهم در ذکر احوال هجده تن؛ طبقة هجدهم شانزده تن؛ طبقه نوزدهم ذکر احوال شانزده تن؛ طبقه بیستم در ذکر احوال نوزده تن؛ طبقه بیست‏ویکم در شرح حال نوزده تن؛ طبقه بیست‏ودوم در ذکر احوال هجده تن و طبقه بیست‏وسوم در ذکر احوال نوزده تن از مشایخ تصوف نوشته شده است (همان: 151‑161).

2ـ4ـ2ـ7 نفحات الأنس من حضرات القدس: اثر نورالدین عبدالرحمن جامی (817‑898 هجری قمری) دربارة زندگینامه و سخنان بیش از ششصد تن از عارفان و صوفیان مسلمان، هند، خراسان، عراق و مصر، از نخستین آنان تا روزگار مؤلف است. جامی بر آن بود که طبقات‏الصوفیة خواجه عبدالله انصاری را ـ که به زبان هروی کهن نوشته شده بود ـ به زبان روزگار خود بگرداند. درواقع، این اثر تحریر دیگری از طبقاتالصوفیة انصاری و همچنین طبقات‏الصوفیة سلمی نیشابوری است که نویسنده برای تکمیل آن از منابع مشهور فارسی و عربی دیگر استفاده کرده است (همان: 177‑179). نفحات‏الأنس با مقدمه‏ای در شرح اصطلاحات صوفیه آغاز می‏شود و هیچ‏گونه ترتیب تاریخی یا جغرافیایی روشن و استواری در آن مراعات نشده است. بخش نخستین کتاب در مواردی برپایة طبقات‏الصوفیة انصاری است. اگر بتوان طرح ازپیش‏اندیشیده‏ای برای ترتیب مطالب کتاب تصور کرد، باید گفت مؤلف از آغاز بر آن بوده است آنچه درباب خواجگان نقشبندیه می‏آید، در قلب کتاب قرار دهد (جامی، 1370: سی‏ و پنج مقدمة مصحّح). در این اثر، برخلاف الگوی اولیة آن (طبقات‏الصوفیه) ملاک طبقه‏بندی دیده نمی‏شود و اگر هم عنوان طبقه در کنار اسم یک شخصیت قرار گرفته، فقط به این دلیل است که در طبقات‏الصوفیة انصاری در کنار آن اسم قرار داشته است. بررسی شرح حال صد شخصیت از مشایخ عرفان در نفحات‏الأنس (به‏ترتیب از شخصیت اول تا صدم) نشان می‏دهد که تنها در کنار نام بیست ‏و شش تن، شمارة طبقة او ذکر شده است. در این میان شمارة یازده تن «طبقة الاولی»، یازده تن «طبقة الثانیه»، سه تن «طبقة الثالثه» و یک تن «طبقة الخامسه» است. نتیجة این بررسی بیانگر نظم خاصی نیست و حتی نشان می‏دهد که اساس کار جامی به‏ هیچ‏ وجه طبقات نیست؛ بنابراین نفحات‏الأنس عبدالرحمن جامی را، ورای هدف اولیة مؤلف، بیشتر می‏توان جزو تذکره‏های عرفانی به شمار آورد تا متون طبقات‏الصوفیه.

2ـ4ـ3 آثاری با نام و ساختار طبقات

2ـ4ـ3ـ1 طبقات‏الصوفیة سلمی: این کتاب تألیف ابوعبدالرحمن محمد بن حسین سلمى، در شرح حال صوفیه و نخستین نمونة برجای‏مانده از طبقات‏الصوفیه است که حدوداً اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجرى به زبان عربی نوشته شده است. او در کتاب خود مشایخ صوفیه را به پنج گروه طبقه‏بندى کرده و در هر طبقه از بیست صوفى نام برده است. اهمیت و برخى از ویژگى‏هاى طبقات‏الصوفیة سلمی شامل موارد زیر است:

ـ نخستین کتابى که مشایخ عرفان را طبقه‏بندى و آنان را شخص به شخص شناسایى کرده است.

ـ انسجام و انضباطى که در متن دیده مى‏شود، این اثر را جزو نخستین و بهترین تذکره‏های عرفانى قرار داده است؛ به‏گونه‏ای که به‏طور مستقیم یا غیرمستقیم در خلق تذکره‏هاى عرفانی پس از خود تأثیر داشته است.

ـ سلمی نقطة آغاز مناسبی براى ذکر نام مشایخ عرفان دارد و سرآغاز تصوف را پس از دورة تابعانِ تابعان مى‏شمارد. او در طبقات از کسانى اسم برده است که به دورة پس از توابع مربوط هستند. او در طبقات خود از افرادى نام برده است که عارف و دارای حالات و کرامات بوده‏اند؛ همچنین رجال صوفیه را برحسب نزدیکى زمانى طبقه‏بندى کرده است؛ بنابراین تذکرة او طبقات‏الصوفیه در معنای واقعی کلمه است، نه فهرستى از صحابه و توابع که درعین‏حال نام بعضى از عارفان را هم در خود داشته باشد.

ـ رساله‏اى مختصر دربارة شرح حال بانوان صوفیه با عنوان «ذکر النسوة المتعبدات الصوفیات» در انتهاى کتاب افزوده شده که شیوة کار نویسنده در این رساله همانند کتاب طبقات است؛ با این تفاوت که به معرفى بانوان عارف و صوفی مسلک اختصاص یافته است (شاکری، 1385: 5‑16).

2ـ4ـ3ـ2 کتاب طبقات‏الصوفیة انصارى: خواجه عبدالله انصاری مستقیماً طبقات‏الصوفیه را ننوشته؛ این اثر حاصل سخنان او به زبان دری و لهجة هروی است که در مجلس وعظ تقریر می‏کرده است و بعد از مرگ او یکی یا بیش از یکی از مریدان او آنها را می‏نوشته و بعدها به‏صورت کتاب عرضه کرده است. این کتاب برخلاف طبقات‏الصوفیة سلمی و حتی سایر آثار انصاری، ترتیب و تبویب منظمی ندارد. انصاری پس از یک مقدمة آغازین، به فایدة شنیدن سخن نیکان و حکایت پیران و احوال ایشان با استناد به احادیثی چند از پیامبر (ص) و سخنانی از مشایخ طریقت اشاره کرده است و سپس تقریرات او درباب پیران و درویشانِ اهل معرفت آغاز می‏شود. در این کتاب، صوفیان به شش طبقه تقسیم شده‏اند. در هر طبقه نام و نشان گروهى از شخصیت‏هاى عرفانى و صوفى و سخنانى تأمل‏برانگیز از آنان نقل شده است. طبقة اول با ابوهاشم صوفى آغاز شده است؛ او اولین شخصى بود که در تاریخ تصوف و عرفان اسلامى «صوفى» نامیده شد. طبقة ششم با ابوعلى دقاق پایان یافته که در سال 405 ق. درگذشته است. در این اثر دربارة 267 تن از شخصیت‏هاى صوفى به‏طور مستقیم و غیرمستقیم، بحث و به آنان توجه شده است. افزون‏بر بحث سرگذشت‏نامه‏ای کتاب، انصاری اطلاعات وسیعی درباب مباحث مختلف عرفانی ارائه کرده و همچنین این اثر دربردارندة دریافت‏ها، مواجید و مناجات پیر هرات است (رادفر، 1386: 116).

2ـ4ـ3ـ3 کتاب حلیة ‏الأولیا و طبقة ‏الأصفیا: این کتاب تألیف احمد بن عبدالله، مشهور به ابونُعَیمِ اصفهانی (336‑430) به زبان عربی است. ابونعیم اصفهانی افراد یادشده در حلیة‏الأولیاء را به پنج طبقه تقسیم و مقام معنوی و اخلاقی آنان را گزارش کرده است: طبقة نخست در شرح حال خلفای اربعه؛ طبقة دوم در معرفی سایر صحابه که در رتبة پس از خلفا قرار داشتند؛ طبقة سوم در شرح‏ حال اهل صفه؛ طبقة چهارم دربارة زنان پرهیزگار از صحابه که این بخش با شرح‏ حال حضرت زهرا (س) و همسران پیامبر آغاز شده است و طبقة پنجم دربارة تابعان و تابعانِ تابعان است. بیشترین مطالب این کتاب، مربوط‏به طبقة پنجم و بیان احوال تابعان تابعانی است که در شمار فقها و محدّثان، امیران زاهد و عرفای بزرگ بوده‏اند. این کتاب در سال 1346 هجری شمسی در الازهر مصر، در ده مجلد به چاپ رسیده است (سجادی و سید عرب، 1393: 1‑2؛ به نقل از دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل حلیة ‏الأولیا).

2ـ4ـ3ـ4 کتاب طبقات‏الصوفیه مناوی یا الطبقات‏الکبری: این اثر تألیف زین‏الدین محمد عبدالرئوف مناوی (925‑1021 هجری قمری) مجموعه‏ای پنج‏ جلدی است که در جلد اول تا سوم تحت عنوانالطبقات‏الکبری با نام الکواکب الدریه فی تراجم الساده الصوفیه پس از هشت باب در سیرة پیامبر اکرم (ص) به شرح حال اولیای الهی و صوفیان در یازده طبقه به‏ترتیب حروف الفبا اختصاص یافته است. جلد چهارم تحت عنوان الطبقات‏الصغری با نام إرغام أولیاء الشیطان بذکر مناقب أولیاء الرحمن مشتمل بر مقدمه‏ای مجزا و کلیاتی در شش باب (در ترغیب به حب اولیای الهی و رد بر منکرین آنها و نیز پنجاه و نه اصل در علم تصوف) است؛ پس از آن شرح حال اعلام تصوف به‏ترتیب حروف الفبا آورده شده است. در این اثر هم عنوان و هم ساختار، طبقات است و هم موضوع آن به زهاد و صوفیه اختصاص یافته است، با این حال کمتر به ذکر رابطة استادی و شاگردی توجه شده است.

 

جدول شمارة 2: نمونه‏های طبقات‏الصوفیه و آثار مشابه

انواع

نمونه‏ها

ویژگی اختصاصی

آثاری که عنوان طبقات دارد؛ اما ساختارشان با معیارهای اصلی طبقات‏نویسی مطابقت دقیق ندارد.

1) مناقب الأبرار و محاسن ‏الأخیار فی طبقات ‏الصوفیه، تألیف حسین ‏بن نصر موصلی

ذکر صوفیان به‏ترتیب تاریخی، بدون رعایت طبقه با ملاک رابطة استاد و شاگردی.

2) طبقات‏الأولیا، تألیف سراج‏الدین ابوحفص عمر بن على مصرى (ابن‏ملقن)

شرح حال صوفیان به‏صورت الفبایی، بدون رعایت طبقه با ملاک رابطة استاد و شاگردی.

3) لواقح الأنوار فی طبقات الأخیار، تألیف عبدالوهاب ابن احمد شعرانی

شرح حال صوفیان به‏ترتیب تاریخی، بدون رعایت طبقه با ملاک رابطة استاد و شاگردی.

 

آثاری که عنوان طبقات ندارد؛ اما ساختارشان به‏گونه‏ای طبقات است.

1) الرسالة القشیریه، تألیف ابوالقاسم قشیری

به روش طبقات سلمی، بدون عنوان طبقات.

2) صفوة‏الصفوة، تألیف ابن‏جوزی

طبقه‏بندی ناحیه‏ای (صوفیان مدینه، مکه، بغداد و غیره) بدون عنوان طبقات.

3) اخبار الأخیار فی اسرار الأبرار من اهل هذه الدیار، تألیف محدث دهلوی (حقی)

طبقه‏بندی ناحیه‏ای (صوفیان شبه‏قاره هند) بدون عنوان طبقات.

4) مجمع‏‏الأولیا (محفل ‏الأوصیا و مجمع‏ الأولیا)، تألیف علی‏اکبر اردستانی

در دوازده باب (شرح اقطاب، اوتاد و ابدال) نوشته‏ شده و طبقه‏بندی «باب» بسیار شبیه به روش طبقات است.

5) کرامات‏‏الأولیا، تألیف نظام‏الدین احمد صدیقی

در یازده طبقه از ظهور اسلام تا زمان حیات مؤلف به‏ترتیب تاریخی، بدون عنوان طبقات.

6) مرآت‏الأسرار، تألیف عبدالرحمن چشتی صابری

بیست و سه طبقه مشایخ صوفیه از ظهور اسلام تا روزگار مؤلف به‏ترتیب تاریخی، بدون عنوان طبقات.

7) نفحات الأنس من حضرات القدس، نورالدین عبدالرحمن جامی

شرح حال صوفیان هند، خراسان، عراق و مصر (از نخستین آنان تا روزگار مؤلف)؛ ظاهراً به‏روش سلمی و انصاری؛ اما بدون هیچ ترتیب تاریخی یا جغرافیایی و طبقه‏بندی مشخص نوشته شده است.

 

تذکره‏های

عارفانه/ صوفیانه که هم نام طبقات دارد و هم ساختارشان طبقات است.

1) طبقات‏الصوفیه، تألیف ابوعبدالرحمن سلمی نیشابوری

شرح، تنظیم و طبقه‏بندی رجال صوفیه (برحسب نزدیکى زمانى) در پنج طبقه. این اثر «طبقات‏الصوفیه» در معنای واقعی کلمه است.

2) طبقات‏الصوفیه، تألیف خواجه عبدالله انصاری

در بیان شش طبقه از صوفیان (حاصل تقریرات انصاری از طبقات‏الصوفیة سلمی) که نظم و تبویب اثر سلمی را ندارد؛ اما ازنظر محتوای عرفانی بسیار کامل‏تر از کتاب سلمی است.

3) حلیة الأولیا و طبقة الأصفیا، تألیف ابونعیم اصفهانی

در شرح احوال و مقامات معنوی و اخلاقی پنج طبقة اصفیا (از خلفای اربعه تا تابعانِ تابعان).

4) طبقات‏الصوفیه مناوی یا الطبقات‏الکبری، اثر زین‏الدین محمد مناوی

شرح حال اولیای الهی و صوفیان در یازده طبقه. این اثر، هم محتوای طبقات و هم عنوان طبقات دارد؛ اما در موارد بسیاری به رابطة استاد و شاگردی تأکید نشده است.

 

3ـ نتیجه‏گیری

پس از شناسایی نمونه‏های طبقات‏الصوفیه از میان انواع تذکره‏های عرفانی و براساس مطالعه موردی نمونه‏های در دسترس و تحلیل اشتراکات و تفاوت‏های موجود میان نمونه‏ها، این نتیجه به دست آمد که در میان همة آثار این گونه، طبقات‏الصوفیة سلمی نیشابوری کامل‏ترین اثر در نوع خود است و نظم، تبویب و طبقه‏بندی آن در هیچ اثر دیگری تکرار نشده است. پس از آن طبقات‏الصوفیه خواجه عبدالله انصاری را می‏توان دومین نمونة کامل معرفی کرد، البته اثر او به‏دلیل روش خاص پیدایش، نظم و تبویب اثر سلمی را ندارد؛ اما به‏سبب آنکه شرح‏حال‏نویسی صوفیه جزو آثار تبلیغی و گاه تعلیمی آنان به شمار می‏رود، طبقات‏الصوفیة انصاری در این باره بسیار کامل‏تر از نمونة اول است. همچنین، بر مبنای مطالعة انجام‏شده می‏توان فهمید اگرچه نفحات‏الأنس جامی ادامة طبقات ‏الصوفیة سلمی نیشابوری و انصاری معرفی شده است ـ با وجود اهمیت فراوان در میان تذکره‏های عرفانی ـ ویژگی‏های اصلی و اولیة طبقات‏‏الصوفیه را ندارد. نمونه‏های دیگر این گونه که به‏مرور زمان به وجود آمده است ـ ضمن داشتن ارزش و جایگاه در مجموعه تذکره‏های عرفانی ـ یا از دیدگاه محتوا، تکرار مطالب پیشین بوده و یا ازنظر طبقه‏بندی به‏گونه‏ای از ملاک‏های اولیة طبقات‏نویسی عدول کرده‏اند؛ بنابراین پس از مطالعة نمونه‏ها و بنابر دلایلی که در سطرهای پیشین به آنها اشاره شد، دو اثر معروف طبقات‏الصوفیة سلمی نیشابوری و طبقات‏الصوفیة خواجه عبدالله انصاری به‏ترتیب، دو نمونه کامل این گونة ادبی ـ عرفانی شناخته شدند.

به‏طور کلی، ویژگی‏های مشترک و عام همة نمونه‏ها عبارت است از:

1) طبقه‏بندی در طبقات‏‏الصوفیه به معنی تفکیک دوره‏های عرفان است. این درحالی است که تفکیک دوره در هیچ‏یک از گونه‏های هم‏سنخ دیگر وجود ندارد.

2) اهمیت طبقه‏بندی در طبقات‏‏الصوفیه در این است که برای شناخت علمی و شخصیتی یک فرد، شناخت معاصران وی بسیار اهمیت دارد؛ تا بتوان جایگاه و تأثیر و تأثرات او را به‏درستی فهمید.

3) نویسندگان طبقات‏‏الصوفیه در هر طبقه به اعضای منحصربه‏فرد آن طبقه پرداخته‏اند.

4) تأثیرپذیری و استفاده از قرآن و حدیث از ویژگی‏های آشکار و اصول اولیة طبقات‏‏الصوفیه است.

5) جنبة تعلیمی و الگوبخشی در طبقات‏نویسی صوفیانه بااهمیت‏تر از ثبت و ضبط سرگذشت مشایخ است.

6) در طبقات‏‏الصوفیه، ضمن داشتن شیوة روایی و داستان‏انگاری، غالباً جنبة تقدس‏بخشی به شخصیت‏ها پررنگ است.

همچنین، نتایج پژوهش بیانگر آن است که به‏طور کلی میان تاریخ با سیره‏نویسی، طبقات‏الصوفیه‏نگاری و تذکرة عرفانی وجوه اشتراک و افتراق توجه‏برانگیزی وجود دارد.

مهم‏ترین وجوه اشتراک عبارت است از:

ـ اولین وجه اشتراک هر سه گروه با هم و نیز با ژانر تاریخ، ثبت و ضبط وقایع زندگی افراد (شخصیت سیاسی، مشایخ دینی و عرفانی) است.

ـ دومین وجه اشتراک میان تاریخ و گونه‏های بالا در این است که همة موارد نخبه‏گرا هستند؛ به این معنی که همانگونه که ژانر تاریخ به طبقات برتر سیاسی و قدرت اجتماعی معطوف است، گونه‏های تاریخ‏نویسی صوفیانه در حوزة ادبیات عرفانی (شامل تذکرة عرفانی و طبقات‏‏الصوفیه) به بزرگان دین و مشایخ عرفان و تصوف توجه دارد.

ـ سومین وجه اشتراک تاریخ با سه گونة سیره‏نویسی، طبقات‏‏الصوفیه‏نگاری و تذکرة عرفانی شیوة بیان روایی آنهاست.

در مقابل، اساسی‏ترین تمایز میان گونه‏های تاریخ‏نویسی صوفیانه (شامل تذکره عرفانی و طبقات‏‏الصوفیه) از ژانر تاریخ، تفاوت در نوع نخبه‏گرایی آنهاست؛ زیرا درحالی که تاریخ به شخصیت‏های برجستة قدرت و سیاست می‏پردازد، تاریخ‏نویسی حوزة ادبیات عرفانی، به‏ویژه طبقات‏الصوفیه، به نخبگان و مشایخ عرفان و تصوف توجه دارد.

همچنین براساس محتوای آثار این گونة ادبی، ورای نقش تاریخ‏نگارانة آن، می‏توان کارکردهای مختلف اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی را در نظر گرفت که در دیگر گونه‏های هم‏سنخ یا وجود ندارد و یا حضورشان بسیار کم‏رنگ‏تر از طبقات‏‏الصوفیه است.

وجود ویژگی‏های اختصاصی بالا در طبقات‏‏الصوفیه به‏اندازه‏ای بارز است که به ما اجازه دهد تا آن را ژانری مستقل در حوزة ادبیات عرفانی معرفی کنیم.

 

پی‏نوشت

  1. «طبق» پوشش هر چیز است.
  2. «طبقه» به گروهی گفته می‏شود که ازنظر سن و انتساب یا فقط ازنظر انتساب به هم نزدیک باشند.
  3. «طبقه» دراصطلاح، گروهی که در سن و دیدارِ (بهره‏مندی از) مشایخ، وجه اشتراک داشته باشند. پس از آن طبقه، طبقۀ دیگر و همینطور طبقات بعد ذکر می شود.
  4. و از پسِ پیامبران (ص) اولیاء را آورد؛ آنان که از سنت انبیا پیروی می‏کنند و امت خود را به راه و روش آنان رهنمون می‏کنند و برای اولیا طبقات و دسته‏هایی در هر دوره قائل شده است؛ هر ولی از پسِ ولی دیگر در پیروی از او و سلوک به رفتار وی؛ پس مریدان بدانان تربیت می‏شوند و موحّدان بدانها تأسّی می‏جویند.
  1. ابن‏منظور، محمد بن مکرم (1408 هجری قمری). لسان العرب، تصحیح علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
  2. انصاری، عبدالله (1362). طبقات الصوفیه، با تصحیح و تعلیقات عبدالحی حبیبی، تهران: فروغی.
  3. جامی، نورالدین عبدالرحمن (1370). نفحات‏الأنس من حضرات‏القدس، به‏تصحیح محمود عابدی، تهران: اطلاعات.
  4. دوبرو، هِدِر (1389). ژانر (نوع ادبی)، ترجمة فرزانه طاهری، تهران: مرکز.
  5. رابینسن، چیس اف (1389). تاریخ‏نگاری اسلامی، ترجمة مصطفی سبحانی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام.
  6. رادفر، ابوالقاسم (1386). تذکره‏های عرفانی، جیرفت: دانشگاه آزاد اسلامی.
  7. روزنتال، فرانتس (1365). تاریخِ تاریخ‏نگاری در اسلام، ترجمة اسدالله آزاد، مشهد: آستان قدس رضوی.
  8. روضاتی، محمدعلی (1335). جامع الانساب، اصفهان: جاوید.
  9. زرقانی، سیّد مهدی (1396). «رویکرد ژانری در مطالعات تاریخ ادبی»، نامه فرهنگستان، شمارة 62، 36‑56.
  10. زرقانی، سیّد مهدی؛ قربان‏صباغ، محمدرضا (1395). نظریة ژانر، رویکرد تحلیلی ـ تاریخی، تهران: هرمس.
  11. زرین‏کوب، عبدالحسین (1392). ارزش میراث صوفیه، تهران: امیرکبیر.
  12. سجادی، سیّد صادق؛ عالم‏زاده، هادی (1380). تاریخ‏نگاری در اسلام، تهران: سمت.
  13. سجادی، سیّد جعفر؛ سیّد عرب، حسن (1393). «معرفی کتاب حلیة الأولیا و طبقات الأصفیا»، دانشنامه جهان اسلام، ج 14، ذیل مدخل حلیة الأولیا.
  14. سجادی، ضیاءالدین (1379). مقدمه‏ای بر عرفان و تصوف، تهران: سمت.
  15. سلطانی، سیما (1391). گونه‏شناسی تذکره‏های عرفانی، پایان‏نامه کارشناسی ارشد، به راهنمایی مهدی نیک‏منش، تهران: دانشگاه الزهرا.
  16. سلمی، محمد بن حسین (بی‏تا). طبقات‏الصوفیه، بیروت: دارالکتب العلمیه.
  17. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‏بکر (1392 ق). تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، مدینه منوره: المکتبة العلمیة.
  18. شاکری، رضا (1385). «نخستین و بهترین تذکره عرفانی، گزارشی تحلیل‏گونه از طبقات ‏الصوفیه سلمی»، معارف عقلی، شمارة 4، 155‑176.
  19. شهید ثانی، زین‏الدین بن علی (1413 ق). الرعایه فی علم الدرایه، تحقیق محمدعلی بقال، قم: کتابخانه آیت‏الله مرعشی نجفی.
  20. صفری فروشانی، نعمت‏الله (1381). «پیشینه طبقات‏نگاری در میان مسلمانان»، ماهنامه کتاب ماه دین، شمارة 55، 2‑9.
  21. ـــــــــــــــــــــــــ (1379). «فصلی در تاریخ‏نگاری اسلامی طبقات»، ماهنامه تاریخ اسلام، شمارة 4، 1‑5.
  22. طیبی، سیّد محمد (1386). «سیره نگاری در تاریخ اسلام»، نامه تاریخ‏پژوهان، شمارة 9، 127‑139.
  23. عبدالغنی حسن، محمد (1362). زندگینامه‏ها، ترجمة امیره ضمیری، تهران: امیرکبیر.
  24. فراو، جان (1391). ژانر، ترجمة لیلا میرصفیان، اصفهان: کنکاش.
  25. گلچین معانی، احمد (1349). تاریخ تذکره‏های فارسی، تهران: دانشگاه تهران.
  26. منصوری، مهدی (1393). تحلیل و بررسی مفاهیم عرفانی در طبقات ‏الصوفیه انصاری، پایان‏نامه کارشناسی‏ ارشد، به راهنمایی مهدی ملک‏ثابت، یزد: دانشکده ادبیات دانشگاه یزد.
  27. Jawid A. Mojaddedi (2013). The tabaqat genre from al-Sulami to Jami, Routledge: USA.