نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In functional grammar, it is assumed that patterns of experience are represented in language in the form of processes and via ideational metafunction. Accordingly, we can gain knowledge about the experiences, ideas and internal world of the writer by exploring various kinds of processes in the verbs and determining their frequency in literary text. The grammatical potential for representing experience in language is provided by transitivity system which is the mechanism for expressing the ideational and experiential metafunction in language. This paper investigates the mystical experiences of Ruzbahan in Abhar al-Asheghin according to functional approach to the verbs. The experiences are analyzed based on transitivity system in terms of Halliday's functional grammar. Considering the results of this study, the experiencer is active and doer in most of the cases. Most non-relational verbs are transitive and denote past tense. More than 70% of relational verbs occur at present time and more than 90% of these experiences which are expressed via indicative mood are absolutive. Thus, regarding the method of narration, it can be argued that the love experiences expressed in Abhar al-Asheghin have just occurred before writing. Reading the narrative, the mind is separated from natural time and place and, with narrator, connects to the moment of encounter and seeing.
کلیدواژهها [English]
1- مقدمه
روزبهان بقلی شیرازی: ﻗﺮن ﺷﺸﻢ ﻫﺠﺮی از دوره های ﻣﻬﻢ در ﺗﺎرﯾﺦ ﺗﺼﻮف ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽآﯾﺪ. در اﯾﻦ ﻗﺮن ﻧﺎم آوراﻧﯽ در ﻋﺮصه ﻋﺮﻓﺎن اﺳﻼﻣﯽ ﻇﻬﻮر کردند ﮐﻪ ﺷﻌﺎع اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎیشان ﺗﺎ ﻗﺮن های ﻣﺘﻤﺎدی ﺑﺮ عرصههای مختلف ﻋﺮﻓﺎن اﯾﺮانی و اسلامی تابیده است. روزﺑﻬﺎن ﺑﻘﻠﯽ ﯾﮑﯽ از ﭼﻬﺮه ﻫﺎی برجسته ﻋﺮﻓﺎن اﯾﺮان در این قرن است. روزﺑﻬﺎن در ﺳﺎل 522 ﻫ.ق. در ﺷﻬﺮ ﻓﺴﺎ از ﻧﻮاﺣﯽ ﻓﺎرس ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ. از آﻏﺎز ﮐﻮدﮐﯽ، ﺷﻮق ﺑﻪ ﻋﺒﺎدت و ﺧﻠﻮت در او هویدا ﺷﺪ. ﻧﻘﻞ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺑﺎر ﺑﺎ ﺧﻀﺮ ﻧﺒﯽ دﯾﺪار ﮐﺮد و ﭘﺲ از ﺷﺶ ﺳﺎل و ﻧﯿﻢ اﻧﺰوا و رﯾﺎﺿﺖ، در ﺑﯿﺎﺑﺎنﻫﺎی اﻃﺮاف ﻓﺴﺎ ﺑﻪ آراﻣﺶ و ﺳﮑﻮن دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ و آنگاه در ﻃﺮﯾﻘﺖ ﮔﺎم ﻧﻬﺎد. روزﺑﻬﺎن ﺑﻪ ﺷﯿﺮاز، ﮐﺮﻣﺎن، ﻋﺮاق، ﻣﮑﻪ و اﺳﮑﻨﺪرﯾﻪ ﺳﻔﺮ ﮐﺮد و ﺳﺮاﻧﺠﺎم در رﺑﺎط ﺧﻮﯾﺶ در ﺷﯿﺮاز ﺳﺎﮐﻦ ﺷﺪ. ﭘﯿﺮان او در ﻃﺮﯾﻘﺖ ﻋﺒﺎرتند از ﺷﯿﺦ ﺟﻤﺎل اﻟﺪﯾﻦ ﺧﻠﯿﻞ ﻓﺴﺎﯾﯽ، ﺟﺎﮔﯿﺮ ﮐُﺮدی، ﺷﯿﺦ ﺳﺮاجاﻟﺪﯾﻦ اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﺎﻟﺒﻪ و ﺷﯿﺦ اﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﻦ ﻋﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤمد ﻣﻌﺮوف ﺑﻪ ﺑﺮﮐﺮ. روزﺑﻬﺎن ﭘﻨﺠﺎه ﺳﺎل در ﺟﺎﻣﻊ ﻋﺘﯿﻖ ﺷﯿﺮاز ﺑﻪ وﻋﻆ ﭘﺮداﺧﺖ و در ﺳﺎل 606 ﻫ.ق. دﯾﺪه از ﺟﻬﺎن ﻓﺮو ﺑﺴﺖ و در رﺑﺎط ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺳﭙﺮده ﺷﺪ.
ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ و اذواق ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ روزبهان در آﺛﺎری ﻧﻈﯿﺮ ﻋﺒﻬﺮ اﻟﻌﺎﺷﻘﯿﻦ، ﺷﺮح ﺷﻄﺤﯿﺎت، ﮐﺸﻒ اﻻﺳﺮار و ﻣﺸﺮب اﻻرواح ﻣﻄﺮح ﺷﺪهاﺳﺖ. ﻋﺸﻖ، ﻣﮑﺎﺷﻔات، وﻻﯾﺖ، ﺷﻄﺢ و ﺟﺎﯾﮕﺎه اﻧﺴﺎن در ﻫﺴﺘﯽ، از ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎی ﺑﺮﺟﺴته ﻋﺮﻓﺎن وی هستند. ﻃﺮﯾﻘﺖ روزﺑﻬﺎن در ﺗﺼﻮف ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﻋﺸﻖ اﺳﺖ و در اﺣﻮال روﺣﺎﻧﯽ او، شور ﻋﺸﻖ ﮐﺎﻣﻼً پیداﺳﺖ. رؤﯾﺎﻫﺎ، ﻣﮑﺎﺷﻔﺎت و ﺷﻄﺤﯿﺎت وی ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ از احوال اوﺳﺖ که از کودکی با او بوده است؛ چنان که خود در کشف الاسرار چنین میگوید: «به خدا سوگند که در تمام این مدتی که بر من گذشته است تا زمان حاضر که پنجاه و پنج سال سن دارم، به خواست خداوند روز یا شبی را سپری نکردهام مگر آن که با مکاشفهای از عالم غیب، توأم باشد. مشاهدات عظیم و صفات قدیمه و معارج سنیّه را بهکرّات رؤیت کردهام» (ارنست، 58:1377).
او از کودکی حالات عارفانه را تجربه میکند و تا پایان عمر، مستغرق در دریاهای وجد و حال و هیجان و صیحات و حرکات است و حالات متناوب تجلی و خفای معشوق، او را در تنش و تب و تاب مداوم میان کشف و التباس قرار می دهد. او در آمد و شد مستمر میان دو عالم ملک و ملکوت از یک سو و کشش میان دو قطب تنزیه مطلق و تجلی حق، به سر میبرد. گاه مست دیدار و تجلی میشود و گاه اندوهگین هجران و اختفا. گاه در قبض است و گاه در بسط و این حالات چنان مکرر است که برایش امری طبیعی میشود. در یکی از گزارش ها میگوید: «به همان حجاب قبلی بازگشتم، از حالت سکر و مدهوشی و بیخودی به خود آمدم و از جنون به عقل باز آمدم. اکثر اوقاتم بین صوفیان به گونهای سپری میشد که وجد و حالات بر من غلبه داشتند» (ارنست، 106:1377).
در آثار او تجربه کشف و التباس به صورت درون مایهای ثابت همه جا به چشم میخورد. کشف، همان ادراک ماورائی و حرکت فرامادی روح عارف (بار یافتن به خلوت انس) و التباس، تجلی و تصور ذات الهی از طریق مشاهده بصری است. روزبهان، خدایی را که در رؤیا مشاهده کرده است در قالب تجربههای بصری و دیداری در صورت شیر بر کوه قاف، ستون نور، ستون طلای سرخ، دریای شراب و ترک جنگاور تصویر میکند (فتوحی، 78:1386)؛ حتی در کشف الاسرار که نگارش رؤیاهای عجیب و شگفت در دیدار با خداست، خدا را در صورت گل سرخ یا در هیئت سواری جنگاور بر مرکب ازل با کمانی ترکانه و در حال کوبیدن طبل به خواب میبیند و در رؤیایی دیگر خدا در صورت شیخی در صحرا بر او متجلی میشود و چون برمیگردد، هفتاد هزار شیخ و صحرا مشابه آن میبیند (روزبهان بقلی، 1393: 7). شهود خداوند در هیئت گل سرخ، شیر کوه قاف، ستون نور، دریای شراب و امثال آن برای عارفی چون روزبهان، امری گریزناپذیر است زیرا در عالمی که در نظر صوفی، سایه ای از عالم بالاست و هر چه در آن است رمزی است از امر کل و حقیقت مطلق، معانی حقیقی، بیدستیاری امثال و اشباهی اینچنین به تصور در نمیآید (فتوحی، 210:1392).
اگر چه روزبهان به گفته خودش در آمد و شد مداوم در بهشت خداوند است و خداوند را در چنین هیئت هایی می بیند، همه جا بر این امر که خداوند منزه از تشبیه و تمثیل است، تأکید دارد و بارها اشاره میکند که «این یک مثل است، حاشا که خداوند مثل و شبیهی داشته باشد... من خدای را در هر ذره میدیدم؛ هر چند او منزه از حلول و تشبیه است» (ارنست، 1377: 89 و80).
2- عبهر العاشقین
ﻋﺒﻬﺮ اﻟﻌﺎﺷﻘﯿﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ و ﺟﺎﻣﻊﺗﺮﯾﻦ اثر ﺑﺮای ﺑﺮرﺳﯽ ﺟﺎﯾﮕﺎه ﻋﺸﻖ در آﺛﺎر روزﺑﻬﺎن اﺳﺖ؛ کتابی به زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﯽ که ﻣﻨﺤﺼﺮاً در ﻣﻮﺿﻮع ﻋﺸﻖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪه است و مطالعه آن بر اساس مسائل زبانی، میتواند ویژگیهای تجربههای خاص این عارف نامدار را بهخوبی نشان دهد.
روزبهان در این کتاب که شامل یک مقدمه، ﺳﻲ و دو ﻓﺼﻞ و دویست و هشتاد و هشت بند است، درباره ﺗﺸﺮﻳﺢ ﻋﺸﻖ اﻧﺴﺎﻧﻲ و رﺑﺎﻧﻲ ﺳﺨﻦ ﻣﻲگوید. ﻫﺮ ﻓﺼﻞ ﻛﺘﺎب ﻣﺘﺸﻜﻞ از ﭼﻨﺪ بند است ﻛﻪ بندﻫﺎی آﻏﺎزﻳﻦ آن، اﻏﻠﺐ در ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻳﻚ اﺻﻞ و ﻋﻘﻴﺪه ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ اﺳﺖ و بندﻫﺎی ﻣﻴﺎﻧﻲ، اﺳﺘﺪﻻﻟﻲ و ﺟﺪﻟﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﻳﻦ بندﻫﺎ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻣﻨﻌﻜﺲﻛﻨﻨﺪه اﻋﺘﻘﺎد و ﻧﻈﺮ ﺷﺨﺼﻲ روزﺑﻬﺎن درﺑﺎره اﺻﻞ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه در بندﻫﺎی ﭘﻴﺸﻴﻦ اﺳﺖ، آﮔﺎﻫﺎﻧﻪ و ﺗﺼﻨﻌﻲ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲرﺳﻨﺪ. در ﺣﻘﻴﻘﺖ در بندﻫﺎی ﻣﺬﻛﻮر، روزﺑﻬﺎن برای ﺗﺜﺒﻴﺖ ﺳﺨﻨﺎن ﺧﻮد، ﺑﻪ اﺳﺘﺪﻻل ﻣﻲﭘﺮدازد و ﮔﺎﻫﻲ ﺑﻪ آﻳﺎت و اﺣﺎدﻳﺚ و گفته های ﭘﻴﺸﻴﻦ اهل ﺗﺼﻮف اﺳﺘﻨﺎد ﻣﻲﻛﻨﺪ. در اﻳﻦ ﺑﺨﺶ از ﻛﻼم وی، ﺟﻨبه حقیقی زﺑﺎن ﻧﻤﻮد ﺑﻴﺸﺘﺮی دارد، در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ بندﻫﺎی ﭘﺎﻳﺎﻧﻲ ﻫﺮ ﻓﺼﻞ ﻛﻪ ﻋﻤﺪﺗﺎً ﺧﻄﺎب ﺑﻪ ﻳﻚ ﻣﺤﺒﻮب و ﻣﻌﺸﻮق اﺳﺖ، ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ و ﺷﻮراﻧﮕﻴﺰ و ﻣﺤﺼﻮل ﻧﮕﺎرش ﺧﻮداﻧﮕﻴﺨﺘﻪ و برآمده از ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه ﻣﺆﻟﻒ هستند. در اﻳﻦ ﺑﺨﺶ از ﻛﻼم روزﺑﻬﺎن، جنبه ﻣﺠﺎزی زﺑﺎن ﺑﺮ ﻣﺘﻦ اﺛﺮ ﻣﺴﻠّﻂ شده است (فولادی، 1387: 149) و ﺳﺒﺐ ﺷﺎﻋﺮانه شدن ﻧﺜﺮ او گردیده است:
«ای عاقله عقلای عشق! ای شراب جام یکتایی در خم تلبیس التباس! ای نقش کژ کعبتین عرصه امتحان ذوالجلالی! ای غلط مریدان در مبادی! ای ریحان عارفان در عالم بی منتهایی! ای خوشی دلخوشان محبت، سرو بالای تو! ای آینه جمال قدم، چشم رعنای تو! بیت: خیز و بنمای عشق را قامت/ که مؤذن بگفت قد قامت» (روزبهان بقلی، 1337: 71).
آنﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ از ﻣﻘﺪمه اﻳﻦ رﺳﺎﻟﻪ ﺑﺮﻣﻲآﻳﺪ، ﻣﺆﻟﻒ آن را پس از واقعه ای روﺣﺎﻧﻲ ﺑﻪ رشته ﺗﺤﺮﻳﺮ درﻣﻲآورد. این بخش از متن، هم از نظر صور خیال و هم از نظر درونمایه و محتوا و نیز ادعاهایی که مطرح میشود، شباهت زیادی به معراج نامه بایزید بسطامی دارد (ارنست، 1377: 175-172) و روزبهان ﻃﻲ آن ﺑﺎ ﻣﻌﺸﻮق آﺳﻤﺎﻧﻲ ﺧﻮد «ﺟﻨّﻲ ﻟﻌﺒﺖ» ﻣﻼﻗﺎت ﻣﻲﻛﻨﺪ؛ این معشوق واسطه ای از نوع شیء محسوس نامتعارف برای ﺟﻤﺎل ﻗﺪم اﺳﺖ. افعال «رأتنی» و «قالت» در این جملهها: «فلما رأتنی فی الحکمه و الشریعه منطقاً و فی اللسانین فصیحاً. قالت: ایها الصوفی العارف! رأیتک بحراً فی المعرفه و عالماً فی الحکمه؛ عشقت بلطافه طابک و طراوه بنبلک و جمالک بالله!»، نشان میدهد که معشوق مؤنث است؛ معشوقی که روزبهان ﺑﻪ درﺧﻮاﺳﺖ او و در برابر اﻳﻦ ﭘﺮﺳش های او ﻛﻪ «آیا می توانی کتابی مختصر درباره رابطه عشق انسانی و الهی بنویسی که برای ما و همه عاشق و معشوقان و پیمایندگان راه عشق، راهنما و پیشوا باشد؟» و «آﻳﺎ ﻣﻲﺗﻮان ﻋﺸﻖورزی را ﺑﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﻣﻨﺴﻮب ﻛﺮد؟» پاسخ مثبت میدهد و کتاب عبهر العاشقین را به معنی نرگس دلدادگان، تصنیف میکند. او خود در این باره چنین میگوید: «فصنفت کتاباً فی بیان العشق الانسانی و العشق الربانی... لیکون المحبین و العاشقین نزهه الانس و الریحان من حظیره القدس و سمیته عبهر العاشقین» (روزبهان بقلی، 1337 :12).
در طول کتاب همواره روی سخن روزبهان با همین معشوق ازلی است که به شکل های مختلف و اغلب بدیع مورد خطاب واقع میشود، بدون این که در زمان و مکان خاصی باشد. نویسنده بیش از هفتاد بار از او با عنوان ترک، ترک قِفچاق، ترک چینی و عروس یاد میکند:
در عشق تو خفته همچو ابروی توام |
|
زیرا که نه مرد دست و بازوی توام
|
در جای دیگر می گوید: «تا تو را دیدم ای ماه آسمان قدرت، ای ترک بی شفقت، از قبله رسوم برگردیدم و روی جان به قبله خاص که در فعل خاص است آوردم که در آن جهان، قبله شریعت و حقیقت یک رنگ است» (روزبهان بقلی، 1337: 83).
روزبهان در حالات و مقامات خاص عرفانی، این کتاب را نوشته است. وی همانگونه که میاندیشیده، سخن گفته است و شاید موفق نشدهاست که بار دیگر در آن تجدید نظر کند (ر.ک. روزبهان بقلی، 1337: 100). در نظر او، عشق، نردبانی برای عروج به قلمرو ملکوت و نایل آمدن به قرب خالق زیبای زیباییهاست. موضوع کتاب، همین عروج و رسیدن است؛ یعنی بیان حسن و زیبایی که مقدمه عشق است. عبهر العاشقین، حاصل تجربیات روحانی و عوالم پشت سرگذاشته روزبهان و آیینه منعکس کننده اندیشه و ذهن اوست:
«وﻗﺘﯽ ﻧﻮر ﺟﻤﺎل ﻗﺪم در ﺣُﺴﻦِ ﺣَﺴﻦ ﻃﻠﻮع ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺣُﺴﻦ اﺻﻠﯽ ﻣﻘﺎﺑﻞ دﯾﺪه ﻋﺎﺷﻖ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺑﺪﯾﻦ ﺻﻮرت اﻟﻔﺖ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﺎ ﺣﺴﻦ ﺻﻮری ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻣﯽﮔﯿﺮد. ﻃﺒﻊ دلِ ﻋﺎﺷﻖ، ﻫﻢﻃﺒﻊِ دل ﻣﻌﺸﻮق ﻣﯽﺷﻮد. ﻋﻘﻞ ﻣﺘﺠﺎﻧﺲ ﻣﯽﮔﺮدد و ﻧﻮر دﯾﺪه روح ﺑﺎ ﻧﻮر دﯾﺪه ﻣﺘﺤﺪ ﻣﯽﺷﻮد. ﺳﺮّ ﺑﺎ ﺳﺮّ ﻣﯽآﻣﯿﺰد و ﺻﻔﺎت ﻣﻌﺸﻮق ﺑﻪ ﺧﯿﺎل ﻋﺎﺷﻖ، ﺳﺮ از ﮔﺮﯾﺒﺎن ﺟﻤﺎل ﺑﺮﻣﯽآورد. ﭼﻪ در ﻇﺎﻫﺮ و ﭼﻪ در ﺑﺎﻃﻦ، ﭘﯿﻮﻧﺪ ﮐﺎﻣﻞ ﭘﺪﯾﺪ ﻣﯽآﯾﺪ و ﺑﺪﯾﻦ ﺻﻮرت اﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﻔﺎت ﻣﻌﺸﻮق در ﻋﺎﺷﻖ ﻧﻔﻮذ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﺟﺎن و دل و ﻋﻘﻞ و ﺻﻮرت و ﺻﻔﺖ او، وی را ﻓﺮا ﻣﯽﮔﯿﺮد و ﻧﻔﺲ را ﻫﻮای ﻋﺸﻖ ﭘﯿﺪا ﻣﯽﺷﻮد و ﻋﻘﻞ را ﻫﻮس اﻟﺘﺒﺎس در ﻋﺸﻖ اﻧﺴﺎﻧﯽ، ﺑﻪ روی اﻧﺴﺎن در ﻣﯽﮔﯿﺮد. روح را ﻫﻮای ﺟﺎﻧﺎن در ﺟﺎن و ﺟﻤﺎل ﺟﺎن ﮐﻪ ﺻﻔﺎت ﻣﻌﺸﻮق اﺳﺖ ﭘﺪﯾﺪ ﻣﯽآﯾﺪ. اﯾﻦ در واﻗﻊ، ﺟﺬﺑﺎت ﻋﺸﻖ ﻗِﺪم ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﻟﯿﮑﻦ ﺟﺎن ﻋﺎﺷﻖ در ﺑﺪاﯾﺖ ﻋﺸﻖ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺮﻣﯽآﯾﺪ» (روزبهان بقلی، 1337: 40-39).
ساﺧﺘﺎر ﻧﺤﻮی: از آﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻋﺒﻬﺮاﻟﻌﺎﺷﻘﻴﻦ، ﺣﺎﺻﻞ ﻟﺤﻈﺎت ﻧﺎب و ﻣﻨﺤﺼﺮ به ﻓﺮد ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ اﺳﺖ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮداﻧﮕﻴﺨﺘﮕﻲ در ﻧﮕﺎرش ﺑﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎی ﻧﺤﻮی ﻣﺘﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﮔﺬاﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﻫﻤﺎنﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﭘﻴشتر ذﻛﺮ ﺷﺪ، ﻫﺮ ﻓﺼﻞ ﻣﺘﺸﻜﻞ از ﭼﻨﺪ بند اﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ از ﺟﻤﻠﻪﻫﺎی ﺑﻪ ﻛﺎر رﻓﺘﻪ در ﺑﻨﺪﻫﺎی ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ و ﻣﻴﺎﻧﻲ آن ﻛﻪ اﻏﻠﺐ آﮔﺎﻫﺎﻧﻪ و ﻫﺪﻓﻤﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﮕﺎرش درآﻣﺪهاﻧﺪ، ﺟﻤﻠﻪﻫﺎی ﺑﻨﺪﻫﺎی ﭘﺎﻳﺎﻧﻲ در اﺛﺮ غلبه ﺷﻮر و ﻫﻴﺠﺎن ﻧﺎﺷﻲ از اﺳﺘﻐﺮاق ﻣﺆﻟﻒ، ﻛﻮﺗﺎه، ﮔﺴﺴﺘﻪ و بدون اﻧﺴﺠﺎم ﻫﺴﺘﻨﺪ و و ﺳﻴﺎق ﻣﺘﻦ در اﻳﻦ ﻣﻮاﺿﻊ از یک ﻧﻮﺷﺘﺎر ﺧﻮداﻧﮕﻴﺨﺘﻪ و ﻧﺎﻫﺸﻴﺎر حکایت دارد.
ﻟﻮﻧﮕﻴﻨﻮس، داﻧﺸﻤﻨﺪ ﺑﻼﻏﻲ روﻣﻲ ﻗﺮن ﻧﺨﺴﺖ ﻣﻴﻼدی، ﺣﺮوف رﺑﻂ و ﻛﻠﻤﺎت زاﻳﺪ را ﻣﺎﻧﻊ ﺳﺮﻛﺸﻲ و ﺗﻨﺪی و ﺗﻴﺰی ﺳﺒﻚ ﻣﻲ داﻧﺪ (لونگینوس، 1379: 65)؛ در عبهرالعاشقین هم نبود ﺣﺮوف رﺑﻂ و ﺗﻤﻬﻴﺪات ﭘﻴﻮﻧﺪی سبب ﺷﺪه است ﺗﺎ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎی ﻛﻮﺗﺎه، ﻣﻜﺮر و ﻣﻨﻘﻄﻊ، ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ و ﺳﺒﻚ ﻣﻘﻄّﻊ ﻧﻮﺷﺘﺎر، ﺷﺘﺎب ﻣﺘﻦ را ﺗﻨﺪ ﻛﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎﻳﻲ ﻫﻤﭽﻮن ﺣﺬف ﻣﺴﻨﺪاﻟﻴﻪ (روزبهان بقلی، 1337: 34،52،53،58،62،66،97) و ﺗﻨﺎﺳﺐ نداشتن زﻣﺎن اﻓﻌﺎل (روزبهان بقلی، 1337: 100، 62، 57-55) از اﻧﺴﺠﺎم ﻧﺤﻮی و ﺑﻼﻏﻲ ﻣﺘﻦ ﻛﺎﺳﺘﻪ است و ﮔﺎه ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮوز اﺑﻬﺎم ﻧﺤﻮی (روزبهان بقلی، 1337: 104، 57، 56) و دﺷﻮاریﻫﺎی ﻣﻌﻨﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ در ﻧﺜﺮ روزﺑﻬﺎن ﺷﺪه اﺳﺖ (روزبهان بقلی، 1337 :107):
«رؤﻳﺖ ﻛَﻮن، قبله زﻫﺎد اﺳﺖ و رؤﻳﺖ آدم، ﻗﺒﻠه ﻋﺸﺎق اﺳﺖ ﺗﺎ رﺳﻴﺪﮔﺎن ﺷﺮﻳﻌﺖ ﺑﺮ ﻣـﺎ ﺧﺮده ﮔﻴﺮﻧﺪ و ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ آﻳﺎت ﺧﻠﻖ ﺳﻤﺎوات ﻋﻈﻴﻢﺗﺮ، ﭼﺮا در آن ﻧﻨﮕﺮﻳﺪ؟... ﻋﺸﻖ و ﺣﺴﻦ از ﻣﻌﺪن ﺻﻔﺎت آﻣﺪ و در ﻟﻮح اﻓﻌﺎل ﺣـﺮف ﻣﺸـﻜﻼت ذات اﻧـﺪر آﻳـﺎت در ﺳﻄﻮات ﻗﺪس ذات ﻓﻨﺎﺳﺖ و ﻋﺸﻖ ﺑر ﺣﺴﻦ در ﻋﻴﻦ اﷲ، ﻋﻴﻦ ﺑﻘﺎﺳﺖ. اﻳﻦ اﺳـﺖ ﺟـﻮاب ﻣﻔﻠﺴﺎن ﻃﺎﻣﺎت» (روزبهان بقلی، 1337: 35).
«در رﻧﮓ ﺻﻔﺎء ﺟﻮﻫﺮش، ﺑﻟﻔﻀﻮﻻن ﺷﺮﻳﻌﺖ و ﺧﺮده ﮔﻴﺮان ﻃﺮﻳﻘﺖ، رﺳﻢ ﺣﻠﻮل ﺑﻴﻨﻨﺪ. واﷲ ﻛﻪ ﻧﺪﻳﺪﻧﺪ آن ها ﻛﻪ ﺑﺪﻳﺪﻧﺪ! ﻓﻜﻴﻒ آن ها ﻛﻪ ﻧﺪﻳﺪﻧﺪ؟» (روزبهان بقلی، 1337: 58).
3- روش تحقیق
هر زبان، نظامی از معانی است که با صورت همراه میشود و در واقع با کمک صورت، معانی، تظاهر پیدا میکنند. هلیدی دو مفهوم از آن را در نظر میگیرد: الف) نقش های دستوری ب) نقشهای زبانی. او همه نقش های زبان را نقش های اجتماعی میداند. هلیدی، دستور خود را دستور نقشگرا میداند زیرا چهارچوب مفهومی آن، بیشتر نقشگراست تا صوری. از نظر هلیدی، زبان به عنوان یک نظام معانی به همراه صورت هایی است که از طریق آن صورت ها، معانی تشخیص داده میشوند. از نظر او زبان، نظامی برای ساختن معانی است و دستور و معنی شناسی، صرفاً به معانی واژگان محدود نمیشود بلکه نظامی کامل از همه معانی موجود در یک زبان است و این معانی، همان قدر به وسیله دستور زبان تعیین میشود که به وسیله واژگان. در این رویکرد، معانی در قالب عبارتپردازی، رمزگذاری میشوند؛ به عبارتی دیگر، رشتهای از عوامل دستوری یا واحدهای نحوی شامل عناصر واژگانی چون افعال و اسامی و عناصر دستوری مانند حروف در تعیین معنا نقش دارند. در رویکرد نقشگرای هلیدی، رابطه بین معنی و عبارتپردازی، یک امر قرارداری نیست بلکه صورت های دستوری به طور طبیعی با معانی رمزگذاری شده، ارتباط دارند. او رابطه بین دستور و معناشناسی را طبیعی میداند نه قراردادی؛ بدین صورت که ارتباط بین معنا و کلام در مرحله صورت اولیه یا صورت فرضی زبان، قراردادی است و برای شروع و تکامل نظام زبان، اینگونه قراردادهای اولیه ضروری است. در غیر این صورت، مسئله ارتباط، تنها به تعداد اندکی معانی که برای آن ها، نشانه های طبیعی وجود دارد، محدود میشد؛ بنابراین دستور واژگان شامل یک نظام نشانهای طبیعی است و این تفکر در دیدگاه نقشگرای هلیدی، به خصوص در تجزیه و تحلیل کلامش، نقش بنیادین دارد. دستور نظام مند- نقشی هلیدی به معنا اهمیت و اولویت میبخشد و آن را در رأس مدل سطحی خود قرار میدهد. این سه سطح عبارتند از: معنی، بیان و نظام آوایی زبان. در این نظریه، سه نوع نقش (معنی) که به آنها فرانقش (Metafunction) گفته میشود، وجود دارد: فرانقش اندیشگانی (ideational metafunction)، فرانقش بینافردی (interpersonal metafunction) و فرانقش متنی (textual metafunction).
ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ درک و ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﺎ از ﻫﺴﺘﻲ، ﺑﻪ ﻓﺮاﻧﻘﺶ اﻧﺪﻳﺸﮕﺎﻧﻲ اﺧﺘﺼﺎص دارد ﻛﻪ ﺧـﻮد دارای دو ﺟﺰء اﺳﺖ: ﻓﺮانقش ﺗﺠﺮﺑﻲ (Textual Metafunction) و ﻓﺮاﻧﻘﺶ ﻣﻨﻄﻘﻲ (logical metafunction). ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﺸﺎرﻛﻴﻦ در ﻳﻚ ارﺗﺒﺎط زﺑﺎﻧﻲ، ذﻳﻞ ﻓﺮاﻧﻘﺶ ﺑﻴﻨﺎﻓﺮدی ﺑﺮرﺳﻲ میشود. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺮﻗﺮاری و ﺗﺜﺒﻴﺖ رواﺑـﻂ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﻧﻴـﺰ ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﻓﺮاﻧﻘﺶ ﻣﺮﺑﻮط میشود (Halliday & Matthiessen, 2014: 29). ارﺗﺒﺎط دو ﻓﺮاﻧﻘﺶ ﻣﺬﻛﻮر و ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ ﺷﻴﻮه ﺳـﺎزﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﺧـﻮد زﺑـﺎن، ﺑﺮﻋﻬـﺪه ﻓـﺮاﻧﻘﺶ ﻣﺘﻨـﻲ اﺳـﺖ؛ به عبارت دﻳﮕﺮ، اﻳﻦ ﻓﺮاﻧﻘﺶ ﺑﻴﻦ آﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻳﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ میشود و ﺟﻬﺎن واﻗﻌﻲ از یک سو و ساخت های دﻳﮕﺮ زﺑﺎﻧﻲ از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ، ارﺗﺒﺎط ﺑﺮﻗﺮار میکند (Bloor & Bloor, 1997:7). ﺑـﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪ زﺑﺎن ﻣﻴﺎن ﺧﻮد و ﺑﺎﻓﺘﻲ ﻛﻪ در آن ﺟﺎری اﺴﺖ، ﭘﻞ میزﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻨﺎﺳﺐ آن ﺑﺎﻓـﺖ، ﻣـﺘﻦ را بیافریند (ﻣﻬﺎﺟﺮ و ﻧﺒﻮی، 1376: 72).
اﻣﻜﺎن و ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ دﺳﺘﻮری ﺑﺮای ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ ﺗﺠﺮﺑﻪ در زﺑﺎن، ﻧﻈﺎم ﮔﺬراﻳﻲ ﻧﺎﻣﻴﺪه میشود. ﻣﻨﻈـﻮر از ﮔﺬراﻳﻲ در اﻳﻨﺠﺎ ﻣﻔﻬﻮم رایج در دﺳﺘﻮرﻫﺎی ﺳﻨﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ. در دﺳﺘﻮرﻫﺎی ﺳﻨﺘﻲ ﺑﻪ فعل هایی ﻛﻪ ﻣﻔﻌﻮل می پذیرﻧﺪ، ﻓﻌﻞ ﮔﺬرا ﮔﻔﺘﻪ میشود؛ در مقاله ﺣﺎﺿﺮ، اصطلاح ﮔﺬراﻳﻲ در چهارﭼﻮب دﺳﺘﻮر ﻧﻘﺸﮕﺮا به کار رفته است و «به شیوه ﺑﺎزﻧﻤـﺎﻳﻲ اﻧـﻮاع ﻓﺮاﻳﻨـﺪﻫﺎ و ﻣﻌـﺎﻧﻲ در ﺟﻤﻠﻪ اﻃﻼق میشود» (Simpson, 2004:22). ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻋﺒﺎرت است از ﻳﻚ رﺧﺪاد، ﻛﻨﺶ، اﺣﺴﺎس، ﮔﻔﺘﺎر ﻳﺎ ﺑﻮد و ﻧﺒﻮد. ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﺧﻮد ﺷﺎﻣﻞ ﺳﻪ ﻋﻨﺼﺮ ﻛﻠﻴﺪی اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻧﻈﺎم ﮔﺬراﻳﻲ، آن ها را از ﻣﻴﺎن ﮔﺰﻳﻨﻪﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد در ﻧﻈﺎم زﺑﺎن اﻧﺘﺨﺎب میکند. در ﻧﻈﺎم زﺑﺎن، ﭘﺲ از ﮔﺰﻳﻨﺸﻲ از ﻣﻴﺎن ﮔﺰﻳﻨﻪ ﻫﺎی این نظام، دوﺑﺎره ﺑﺎ نظامی روﺑﺮو میشوﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﺰینش دﻳﮕﺮی از ﻣﻴﺎن اﻣﻜﺎﻧﺎت آن انجام دهیم و ﻫمینطور اﻳﻦ ﮔﺰینش ها اداﻣﻪ ﭘﻴﺪا میکند ﺗـﺎ ﺷـﺎﻫﺪ ﺷﻜﻞﮔﻴﺮی ﻳﻚ ﺳﺎﺧﺘﺎر زﺑﺎﻧﻲ ﺑﺮاﺳﺎس ﻣﻌﻨﺎی ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ ﮔﻮﻳﻨﺪه و ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﺑﺎﺷﻴﻢ (ﻣﻬـﺎﺟﺮ و ﻧﺒﻮی، 1376: 71).
ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻫﺮ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: 1- ﺧﻮد ﻓﺮاﻳﻨﺪ (process ) 2- ﺷﺮﻛﺖﻛﻨﻨﺪهﻫﺎ یا مشارکین (participants ) در ﻓﺮاﻳﻨﺪ 3- موقعیت های (circumstances) ﻣﺮﺑﻮط ﺑـﻪ ﻓﺮاﻳﻨﺪ.
ﻣﺸﺎرﻛﻴﻦ ﻓﺮاﻳﻨﺪ، ﻋﻨﺎﺻﺮ دخیل در ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ زﻣﺎن، ﻣﻜﺎن، ﺷﻴﻮه، اﺳﺒﺎب و ﺷﺮاﻳﻂ ﻓﺮاﻳﻨﺪ را ﺗﻌﻴﻴﻦ میکنند. ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ، ﻣﺸﺎرﻛﻴﻦ و ﺑﺴﺘﺮ وﻗﻮع رﺧﺪادﻫﺎ، ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ در ﻗﺎﻟﺐ گروه های ﻓﻌﻠﻲ، اﺳﻤﻲ و ﻗﻴـﺪی در دﺳـﺘﻮر زﺑﺎن ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ میشوند. ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﺶ دﺳﺘﻪ (ﺳﻪ ﻓﺮاﻳﻨﺪ اﺻﻠﻲ و ﺳﻪ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻓﺮﻋﻲ) ﺗﻘﺴﻴﻢ میشوند. ﻣﻌﻴﺎر ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ از ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ، ﺣﺲ ﻣﺸﺘﺮک و ﻣﺸﺨﺼﻪﻫﺎی دﺳﺘﻮری اﺳﺖ. ﺑﺎ ﺣﺲ ﻣﺸﺘﺮک، روﻳﺪادﻫﺎ را ﺗﺸﺨﻴﺺ میدﻫﻴﻢ و دﺳـﺘﻮر ﻧﻴـﺰ ﺗﺄﻳﻴﺪی ﺑﺮای ﺣﺲ ﻣﺸﺘﺮک و ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ دﺳﺘﻮری اﺳﺖ (Thomson, 2004: 89).
در اداﻣﻪ، اﻧﻮاع ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ را ﺑﻪ اﺧﺘﺼﺎر و ﺑﺪون ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ زﻳﺮ ﮔﺮوه ﻫﺎی آن ها ﻣﻌﺮﻓﻲ میکنیم:
1-ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻣﺎدی: این فرایندها اﻋﻤﺎﻟﻲ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ اﻧﺠﺎم ﻛﺎری ﻳﺎ رﺧﺪاد واﻗﻌﻪای دﻻﻟﺖ دارﻧﺪ. اﻓﻌﺎﻟﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ اﺗﻔﺎق اﻓﺘﺎدن، ﺳﺎﺧﺘﻦ، ﺧﻠﻖ ﻛﺮدن، ﻧﻮﺷﺘﻦ، رﻧﮓ ﻛﺮدن، ﺑﺎز ﻛﺮدن، رﻓﺘﻦ و ... در ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻣﺎدی به کار میروﻧﺪ (Halliday & Matthiessen, 2014: 179-190).
2- ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫـﺎی ذﻫﻨـﻲ: این فرایندها ﺑـﻪ تجربه ﻣﺎ از ﺟﻬﺎن ﺧﻮدآﮔﺎه و درونی ﻣﺮﺑﻮط ﻫﺴﺘﻨﺪ، در ﺣﺎلی که ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻣﺎدی ﺑﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﺎ از دﻧﻴﺎی ﺑﻴﺮون ﻣﺮﺑﻮطند. ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ذﻫﻨﻲ ﺷـﺎﻣﻞ ادراک، ﺷـﻨﺎﺧﺖ و واکنش های ذﻫﻨﻲ میشوﻧﺪ و ﺑـﺎ اﻓﻌﺎﻟﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ درک ﻛﺮدن، ﻓﻜﺮ ﻛﺮدن، ﺧﻮاﺳﺘﻦ، ﺗـﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻦ، دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ، ﺗﺮﺳـﻴﺪن و... ﻫﻤـﺮاهند.
3- ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی راﺑﻄﻪای (relational process): ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻳﺎ ﺷﻨﺎﺳـﺎﻳﻲ ﻣﺮﺑﻮط میشوﻧﺪ. رابطه ﺑﻴﻦ دو ﭼﻴﺰ ﻳﺎ دو ﭘﺪﻳﺪه، در ﻗﺎﻟﺐ ﻓﺮاﻳﻨﺪ راﺑﻄﻪای، ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﻓﻌﺎل رﺑﻄﻲ و ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺑﺎ ﻓﻌﻞ ﺑﻮدن، ﺑﻴﺎن میشود. ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی راﺑﻄﻪای ﺑﺎ اﻓﻌـﺎل رﺑﻄـﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺑﻮدن، ﺷﺪن، به نظر رﺳﻴﺪن، ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪن و... ﺑﻴﺎن میشوﻧﺪ (Halliday & Matthiessen, 2014: 210-228).
فراﻳﻨﺪﻫﺎی رﻓﺘﺎری (behavioral process)، فرایندهای ﻛﻼﻣﻲ و فرایندهای وﺟـﻮدی (Existential process )، ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻓﺮﻋﻲ ﻣﺤﺴﻮب میشوﻧﺪ؛ زیرا در ﻣﺮز ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی اﺻﻠﻲ ﻗﺮار میگیرﻧﺪ.
4- ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی رﻓﺘﺎری ﺑﻴﻦ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻣﺎدی و ذﻫﻨﻲ ﻗﺮار دارﻧﺪ. اﻳﻦ ﮔﺮوه از ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ، ﺑـﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ و روانشناختی اﻧﺴﺎن ﻣﺮﺑﻮط میشوند. اﻓﻌﺎﻟﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻧﮕﺎه ﻛﺮدن، ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮدن، ﻟﺒﺨﻨﺪ زدن، ﻧﻔﺲ ﻛﺸﻴﺪن، آواز ﺧﻮاﻧﺪن، ﻧﺸﺴﺘﻦ و... در ﺑﻨﺪﻫﺎی ﻓﺮاﻳﻨﺪ رﻓﺘﺎری به کار میروﻧﺪ.
5- ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻛﻼﻣﻲ به طور ﻛﻠﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎﻳﻲ از ﻧﻮع ﮔﻔﺘﻦ میشوند. ﻓراﻳﻨﺪﻫﺎی ﻛﻼﻣﻲ ﺑﻴﻦ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ذﻫﻨﻲ و راﺑﻄﻪ ای ﻗﺮار دارﻧﺪ. ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻛﻼﻣﻲ ﺑـﺎ اﻓﻌـﺎﻟﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮدن، ﮔﺰارش دادن، ﭘﺮﺳﻴﺪن، دﺳﺘﻮر دادن و... ﺑﻴﺎن میشوﻧﺪ.
6- ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی وﺟﻮدی، وﺟﻮد داﺷﺘﻦ ﻳﺎ اﺗﻔﺎق اﻓﺘﺎدن ﭼﻴﺰی را ﺑﻴﺎن میکنند. اﻳﻦ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﺑﻴﻦ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻣﺎدی و راﺑﻄﻪای ﻗﺮار دارد. ﻓﺮایندﻫﺎی وﺟﻮدی ﺑﺎ اﻓﻌﺎﻟﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ وﺟﻮد داﺷﺘﻦ، ﻇﺎﻫﺮ ﺷـﺪن، آوﻳﺰان ﺑﻮدن، ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪن و .. ﻫﻤﺮاه ﻫﺴﺘﻨﺪ (Halliday & Matthiessen, 2014: 248-256).
4- پیشینه تحقیق
ﺗﺎﻛﻨﻮن درﺑﺎره بررسی تجربههای عرفانی در عبهر العاشقین بر اساس فعل و با رویکرد نقشگرا، ﭘﮋوﻫﺶ مستقلی ﺻﻮرت ﻧﮕﺮﻓﺘﻪاﺳﺖ اما محمود فتوحی و مریم علی نژاد در مقاله «ﻧﻘﺶ ﺗﺼﻮﻳﺮﮔﺮی و رابطه آن ﺑﺎ تجربه ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ در ﻋﺒﻬﺮ اﻟﻌﺎﺷﻘﻴﻦ روزﺑﻬﺎن» (ادب پژوهی، ش 10، زمستان 1388، ص.ص. 25-7) به بررسی تجربههای عرفانی با توجه به توصیف آن ها پرداخته اند و کارکرد زبان را در این عرصه لحاظ کرده اند. ﻛﺎرل ارﻧﺴﺖ در ﻛﺘﺎﺑﻲ با ﻋﻨﻮان روزﺑﻬﺎن ﺑﻘﻠﻲ، اﺷﺎرات ﭘﺮاﻛﻨﺪهای ﺑﻪ درون مایه «ﻛﺸﻒ و اﻟﺘﺒﺎس» در ﻋﺒﻬﺮاﻟﻌﺎﺷﻘﻴﻦ ﻛﺮده، آن را اﺳﺘﻌﺎره اﺻﻠﻲ روزﺑﻬﺎن در ﺑﻴﺎن ﺗﺠﺎرب ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ وی داﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ (ارنست، 1377: 77). ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﭘﻮرﻧﺎﻣﺪارﻳﺎن در رﻣﺰ و داﺳﺘﺎنﻫﺎی رﻣﺰی در ﻣﺒﺤﺚ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺗﺠﺮﺑه ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺑﻴﺎن ﺑﻪ ﻣﺤﺘﻮا و ﺳﺒﺐ ﺗﺄﻟﻴﻒ ﻛﺘﺎب اﺷﺎره دارد و در کنار آن ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﺧﻴﺎل در ﺑﻴﺎن ﻣﻌﺎﻧﻲ و ﺗﺠﺮﺑﻴﺎت ﺷﺨﺼﻲ روزﺑﻬﺎن ﻣﻲﭘﺮدازد (ﭘﻮرﻧﺎﻣﺪارﻳﺎن، 1383: 65).
فردوس آقاگل زاده و همکارانش نیز در مقاله «سبک شناسی داستان بر اساس فعل: رویکرد نقشگرا» به بررسی چهار داستان کوتاه فارسی از جلال آل احمد و صادق هدایت پرداخته اند و آنها را بر اساس نظام گذرایی در چهارچوب دستور نقشگرای هلیدی تجزیه و تحلیل کردهاند (ر.ک. آقاگلزاده و همکاران، 1390: 254-243).
5- بحث و بررسی
در دﺳﺘﻮر ﻧﻘﺸﮕﺮا ﻓﺮض ﺑﺮ این است ﻛﻪ اﻟﮕﻮﻫﺎی ﺗﺠﺮﺑﻪ در ﻗﺎﻟﺐ ﻓﺮاﻳﻨـﺪﻫﺎ و از ﻃﺮﻳـﻖ ﻓـﺮاﻧﻘﺶ اﻧﺪﻳﺸﮕﺎﻧﻲ در زﺑﺎن ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ میشوند. ﺑﺮ اﻳﻦ اﺳﺎس می توان ﺑﺎ ﺑﺮرﺳﻲ اﻧﻮاع ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد در اﻓﻌﺎل و ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺑﺴﺎﻣﺪ آن ها در متون ادبی، از ﺗﺠﺎرب، ﺗﻔﻜﺮات و دﻧﻴﺎی درون ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه آﮔﺎه ﺷﺪ. اﻣﻜﺎن و ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ دﺳﺘﻮری ﺑﺮای ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ ﺗﺠﺮﺑﻪ در زﺑﺎن از ﻃﺮﻳﻖ ﻧﻈﺎم ﮔﺬراﻳﻲ اﻧﺠﺎم میپذیرد. ﻧﻈﺎم ﮔﺬراﻳﻲ، ﻣﻜﺎﻧﻴﺴﻢ ﺑﻴﺎن ﻓﺮاﻧﻘﺶ اﻧﺪﻳﺸﮕﺎﻧﻲ و ﺗﺠﺮﺑﻲ در زﺑﺎن اﺳـﺖ. با تکیه بر این رویکرد، ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ چهل و هشت مورد از تجربه های عرفانی روزبهان در این اثر ﭘﺮداﺧﺘﻪ شده است (ر.ک. روزبهان بقلی، 1337: بندهای 272،275، 263،265، 253-250، 183،184،217،221،234،242، 174-171، 163، 162، 149، 148، 139-137، 123-121، 119، 111، 106، ،27،28،84،95، 18-6).
تجربه ها ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻈﺎم ﮔﺬراﻳﻲ در چهارﭼﻮب دﺳﺘﻮر ﻧﻘﺸﮕﺮای ﻫﻟﻴﺪی ﺗﺠﺰﻳـﻪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺷﺪهاﻧﺪ. ﺑﺴﺎﻣﺪ و درﺻﺪ وﻗﻮع اﻧﻮاع ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ ﭘﺲ از ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﻤﺎﻣﻲ اﻓﻌﺎل ﻣﻮﺟﻮد در این تجربهها و همچنین اسم های مربوط به آن ها به عنوان ﻳﻚ ﺷﺎﺧﺺ ﺳﺒﻜﻲ ﻟﺤﺎظ ﺷﺪه اﺳﺖ.
جدول 1- بسامد برخی واژگان پرکاربرد عبهر العاشقین
ردیف |
واژه |
بسامد |
ردیف |
واژه |
بسامد |
1 |
عشق، عاشق و معشوق |
907 |
10 |
روح |
35 |
2 |
عین، دیده و چشم |
82 |
11 |
محبت |
31 |
3 |
نور و انوار |
78 |
12 |
صورت |
30 |
4 |
تجلی |
53 |
13 |
التباس |
20 |
5 |
جمال |
46 |
14 |
ترک |
20 |
6 |
عروس و عرایس |
41 |
15 |
کشف |
13 |
7 |
مشاهده و رویت |
41 |
16 |
جانان |
12 |
8 |
آینه و مرآت |
38 |
17 |
جلال |
3 |
9 |
حسن |
36 |
|
|
|
عشق و مشتقاتش، با بسامد 907 بار پرکاربردترین واژه در عبهرالعاشقین است و از این نظر شبیه سوانح العشاق احمد غزالی است. در این کتاب، تجلی جمالی خداوند بسیار بیشتر از تجلی جلالی او نمود دارد. همچنین برای روزبهان، زیبایی های بصری مانند تجلی، رویت، شاهد، نور، شهود، عروس و جانان، بیش از دیگر زیباییها اهمیت داشته است. ﻃﺮﻳﻘﺖ روزﺑﻬﺎن ﺑﺮ دﻳﺪار و شهود ﻣﺒﺘﻨﻲ اﺳﺖ و در ﻧﻈﺮ او ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻫﻤه راهﻫﺎ ﺑﻪ رؤﻳﺖ، ﻣﺸﺎﻫﺪه، کشف و مکاشفه ﺧﺘﻢ ﻣﻲﺷﻮد و ﻟﺬت رؤﻳﺖ، اﺻﻞ ﻟﺬاﻳﺬ روﺣﻲ اﺳﺖ و چون ﭼﺸﻢ، اﺑﺰار رﺳﻴﺪن ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﺮﻓﺖ و ﻟﺬت است، در اﻳﻦ رﺳﺎﻟﻪ، ﺗﺠﺮﺑه دﻳﺪاری ﺑﺮ ﺗﺠﺮﺑه ﺷﻨﻴﺪاری و گفتاری ﻏﺎﻟﺐ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺗﺒﻊ آن نیز میزان اﺳﺘﻌﺎرهﻫﺎ، ﺗﺼﺎوﻳﺮ و فعل های دﻳﺪاری ﺑﺎ ﺑﺴﺎﻣﺪ بیش از 80% ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻮاده واژﮔﺎن ﺷﻨﻴﺪاری ﻏﻠﺒﻪ دارد. در زیر، نمونه ای از عبهر العاشقین برای تبیین مطلب ذکر شده است:
«اما بعد افهم یا اخی! –بارک الله فی فهمک و فی زمان عشقک- که چون بعد از سیر عبودیت به عالم ربوبیت رسیدم و جمال ملکوت به چشم ملکوتی بدیدم در منازل مکاشفات سیر کردم و از خوان روحانیان، مائده مقامات و کرامات بخوردم با مرغان عرشی در هواء علیین پریدم و صرف تجلی مشاهده حق-عز اسمه- به چشم یکتایش بنگریدم و شراب محبت ذوالجلالی از قدح جمال صرف به مذاق جانم رسید؛ حلاوت عشق، قدم دلم را کسوت معارف و کواشف اصلی درپوشید» (روزبهان بقلی، 1337: 4).
جدول 2- بسامد فرایندهای فعلی در تجربههای عرفانی عبهرالعاشقین
ردیف |
فعل |
بسامد |
ردیف |
فعل |
بسامد |
||
1 |
استن (حال بودن) |
113 |
8 |
دانستن |
7 |
||
2 |
دیدن، نگاه کردن، نمودن |
43 |
9 |
شنیدن |
6 |
||
3 |
گفتن |
29 |
10 |
بشود (التزامی شد) |
5 |
||
4 |
بودن |
21 |
11 |
یافتن |
4 |
||
5 |
شدن و گشتن |
17 |
12 |
دادن |
4 |
||
6 |
اسم+کردن (جفا کردن) |
16 |
13 |
خریدن |
3 |
||
7 |
خواندن |
7 |
|
|
|
||
بقیه فرایندهای فعلی سه بار یا کمتر به کار رفتهاند.
با بررسی بسامد فرایندها به این نتایج می رسیم:
الف: فرایندهای رابطه ای استن، بودن، شدن، گشتن و بشود: 156 بار
ب: فرایندهای رفتاری دیدن، نمودن، نگاه کردن، پوشاندن، یافتن، جستن، رسیدن، نشستن، پیوستن، اسم+کردن، آزردن، شناختن، آمدن و ستدن 78 بار
ج: فرایندهای کلامی گفتن، شنیدن و خواندن 42 بار
د: فرایندهای مادی ساختن، سوختن، خوردن، خریدن، بریدن، غارتیدن، دادن و دریدن 16 بار
ه: فرایندهای ذهنی دانستن و گذراندن 8 بار
و: فرایندهای وجودی داشتن و ماندن 8 بار
6- تفسیر یافته ها
در دﺳﺘﻮر ﻧﻘﺸﮕﺮای ﻫﻟﻴﺪی ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﻧﻈﺎم ﮔﺬراﻳﻲ می توان اﻳﻦ اﺧﺘﻼفات و ﺗﺼﺎدﻓﻲ ﻧﺒﻮدن آن ها را ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻛﺮد. اﮔﺮ ﺑﭙﺬﻳﺮﻳﻢ ﻛﻪ زﺑﺎن، اﻋﻤﺎل، ﺗﻔﻜﺮات، رﻓﺘﺎرﻫﺎ و ﮔﻔﺘـﺎر ﮔﻮﻳﺸﻮران ﺧﻮد را ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ میکند، ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ میرﺳﻴﻢ ﻛـﻪ ﻧﻮﻳـﺴﻨﺪه ﻧﻴﺰ در ﻣﺘﻦ کتاب ﺑﺎ اﻋﻤﺎل گزینش هایی، خواه آگاهانه یا ناخودآگاهانه، از ﻣﻴﺎن ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻧﻈﺎم زﺑﺎن، اﻋﻤﺎل، ﺗﻔﻜﺮات، اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺧﻮد و دیگر شخصیت های حاضر در متن را ﻣﻨﻌﻜﺲ میکند. در ﻻﻳﻪای از گزینش ها، ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﺑﺎ اﻧﺘﺨﺎب ﻓﻌـﻞ روﺑﺮوﺳـﺖ. ﻧﻮﻳـﺴﻨﺪه ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ به معنای ﻣﻮرد ﻧﻈﺮش و برای اﻧﺘﻘﺎل آن معنی ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﻨﺪه، ﻓﻌﻠﻲ از ﻣﻴﺎن اﻓﻌﺎل ﻣﻮﺟﻮد در زﺑﺎن را اﻧﺘﺨﺎب میکند؛ به عبارت دیگر، ﮔﺰﻳﻨﺶ اﻓﻌﺎل و ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ، ﺗﺼﺎدﻓﻲ ﻧﻴﺴﺖ و ﺑﺮ اﺳﺎس ﻣﻌﻨـﺎی ذﻫﻨـﻲ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه صورت میگیرد. ﺑﺮ اﻳﻦ اﺳﺎس، می توان ﺑﺎ ﺑﺮرﺳﻲ اﻓﻌـﺎل و ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی به کار رﻓﺘﻪ در آن ها، راﻫﻲ ﺑﻪ ذﻫﻦ و ﻣﻌﻨﺎی مورد نظر ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﭘﻴﺪا ﻛﺮد. در واﻗـﻊ روزبهان ﺑـﺎ ﻛـﺎرﺑﺮد بالای فرایندهای رابطهای (156مورد) و استفاده از هشت ﻓﺮاﻳﻨﺪ ذﻫﻨﻲ، دریافتها، اﺣﺴﺎﺳﺎت و وﻳﮋگیهای ذﻫﻨﻲ و اﻧﺘﺰاﻋﻲ ﺧﻮد را ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮده است و ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﻨﺪه اﻧﺘﻘﺎل داده اﺳﺖ. علاوه بر این، ﻛﺎرﺑﺮد ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی راﺑﻄﻪای، موقعیت های ﻣﺨﺘﻠﻒ را ﺑﻪ ﻣﺸﺎرﻛﻴﻦ متن، ﻧﺴﺒﺖ میدﻫﺪ. ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی رﻓﺘﺎری، ﻏﺎﻟﺒﺎً درﺑﺎره رﻓﺘﺎر اﻧﺴﺎن ﻛـﺎرﺑﺮد دارﻧﺪ و بسامد 78 باری آن ها، نشانه ﻣﺤﻮرﻳﺖ فردی انسان در تجربه های اوست. رتبه سوم فرایندهای کلامی(42 مورد) از ارتباط گفتاری روزبهان با مشارکش یعنی جنّی لعبت، عروس و ترک حکایت میکند. ارتباط گفتاری میان عارف با پدیدارهای شهودیاش از نوع فرایندهای گفتاری مادی و معمولی نیست بلکه در عالم مشاهده میتوان آن را از نوع فرایندهای گفتاری انتزاعی و چه بسا بیکلام دانست. اﻓﺰاﻳﺶ ﻛﺎرﺑﺮد اﻳﻦ ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ، ﺑـﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻛﺎﻫﺶ ﻛﺎرﺑﺮد ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎی ﻣﺎدی اﺳﺖ؛ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه، به جای کنش ها و ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻋﻴﻨﻲ ﺑﻪ ﺗﺠﺮﺑﻴﺎت ذﻫﻨﻲ و اﻧﺘﺰاﻋﻲ میپردازد.
در بین فرایندهای فعلی غیر رابطهای استفاده شده، فقط فعل های خانواده آمدن، رسیدن، نشستن و پیوستن، آن هم با بسامد پنج بار، لازم یا ناگذرا هستند و 147 فرایند فعلی دیگر، متعدی یا گذرا هستند. به جز فعل های بشنوی، بگذرانی، بدرانی، ببینی، بشنوی، گوید، جوید و امثال آن که در وجه التزامی به کار رفتهاند، از 147 فعل دیگر در وجههای اخباری و امری استفاده شدهاست.
زمان انجام فرایندهای فعلی غیر رابطهای از این قرار است:
الف- گذشته 86 مورد
ب- زمان حال یا مضارع 89 مورد
ج- آینده 0 مورد
در بین فرایندهای فعلی رابطهای استفاده شده، فقط فعل های خانواده استن و بودن با بسامد 134بار، دارنده صفت یا حالتی هستند و دو فرایند فعلی دیگر، یعنی شدن و زمان حالش، با بسامد 22 بار پذیرنده صفت یا حالت هستند. بهجز فعل بشود با بسامد پنج بار که در وجه التزامی به کار رفتهاست، از 151 فعل دیگر در وجههای اخباری و امری استفاده شدهاست.
بسامد زمان روی دادن 156 مورد فرایند فعلی رابطهای بدین ترتیب است:
الف- گذشته 38 مورد
ب- زمان حال یا مضارع 118 مورد
ج- آینده 0 مورد
تبیین یافتهها: با توجه به نتایج بالا در بیشتر موارد، تجربهگر فعال و کنشگرا است. اکثر فعل های غیر رابطهای، متعدی هستند و بر زمان گذشته دلالت میکنند، بیش از 70% فرایندهای فعلی رابطه ای در زمان حال اتفاق میافتند و بیش از 90% این تجربه ها که با وجه اخباری بیان شدهاند، قطعیت دارند.
به این ترتیب تجربه عارفانهای که عبهرالعاشقین با ما در میان میگذارد، با توجه به شیوه روایتگری در چند قدمی نگاشتن به وقوع پیوستهاست. هنگام خواندن روایت، ذهن از زمان و مکان طبیعی خود جدا میشود و با راوی به لحظه دیدار و مشاهده می پیوندد. گویی آن دسته بینظمیهایی که گاه قلم را بی قرار میکند و بر سر واژهها میغلتاند، صرفاً برای لفاظی کردن یا تصنع نیست بلکه به این دلیل است که راویِ نویسنده نمی توانسته است خود را به طور کامل از جاذبه التباس و شهود برهاند.
ذهنیت همسان پندار روزبهان علاوه بر این که بر گزینش و جنبش واژگان در محور افقی زبان تأثیر نهاده است در محور عمودی نیز نمودار است و این ذهنیت سبب شده است تا او بیش از آن که از استعاره (یکسان پنداری) استفاده کند، دریافت هایش را با کمک تشبیه و اضافه تشبیهی (همسان پنداری) تبیین کند. بدین مفهوم که غلبه همسان پنداری در دو محور همنشینی و جانشینی در کلام نویسنده از یک سو و بسامد وقوع تشبیه و اضافه تشبیهی و برخی گونه های توازن از سوی دیگر، واژگانی را که مبنای هر دو بر همسانی است، برجستگی ویژه بخشیده است و در مقابل، از میزان کاربرد گونه برجسته ساز استعاره و تکرارهای کامل آوایی واژگان هم آوا- هم نویسه واژگانی که هر دو بر بنیان یکسانپنداری استوارند، کاسته است.
چند نکته درباره زبان خاص عبهرالعاشقین
شکلگیری زبان خاص عبهرالعاشقین علاوه بر این که بسیار متأثر از حالات درونی نویسنده است از برخی عوامل بیرونی دیگر نیز تأثیر پذیرفته است. از آن جمله، ویژگیهای سبکی عصر نویسنده است که نمودی برجسته در اثر وی یافته است. «از ویژگی های عمده شعر قرن ششم در هر سه جریان آن (خراسانی، آذربایجانی و سلجوقی) در سطح ادبی، گرایش شاعران به بیان و بدیع است» (شمیسا، 170:1379). همین گرایش به بیان، بدیع و گونه های توازنآفرین آن در ساخت لفظی و معنوی شعر، سبب شده است تا عوامل موسیقایی درونی و بیرونی زبان، اهمیت و عمق بیشتری یابد و زبان نثرنویسان صوفی را نیز تحت تأثیر قرار دهد؛ چنان که میتوان گفت زبان نویسنده عبهرالعاشقین در واقع همان زبانی است که شعرای فارسی زبان، طی قرون پنجم و ششم هجری ساخته و پرداختهاند، زبانی روان و شورانگیز مملو از تشبیهاتی چون گل و بلبل (تاکشیتا، 43:1378)؛ به اقتضای همین روانی و شورانگیزی زبان است که در بسیاری موارد، خواننده عبهرالعاشقین بیش از آن که با اثری منثور مواجه باشد، نثری شاعرانه را میخواند که از جای جای آن، موسیقی دل انگیز و ترنم خوش آوایی میشنود و گویی سمفونی محکم و موزونی در کل اثر به اجرا درآمده است.
اما از سویی دیگر روزبهان چنان که خود می گوید حافظ قرآن است (ارنست، 66:1377) و بیشک کلام آهنگین و مسجع قرآن با استقاده از 102 آیه و 32 حدیث، تأثیری انکارنشدنی بر زبان وی به ویژه در عبهر العاشقین دارد. علاوه بر موارد مذکور، نکته قابل توجه در باب علت موسیقایی بودن زبان روزبهان در عبهرالعاشقین، شطاح بودن اوست: «او را شطاح فارس خواندند و تمامت کتاب کشف الاسرار که از مصنفات اوست، عین شطح است» (میر، 103:1354).
بی شک حرکت و جوش و جنبش حاصل از شهود و تجلی الهی، گونهای گرایش ناخودآگاه و عطش شدید به نظم و موسیقی و توازن و تواجد را در عارف صاحب سر، پدید میآورد؛ عطشی که از یک سو، او را به رقص و سماع وامیدارد و از دیگر سو، آنگاه که به گفتن درمیآید بر برونه زبانش تأثیر میگذارد و لزوم کاربرد واژگان مسجع و آهنگین را برای او امری گریزناپذیر میکند.از آنجا که تجربه کشف و شهود و سرمستی و سکر و رقص، عادت شیخ شطاح فارس است، پروانه زبانش را نیز برای هم سویی با درون به وجدآمدهاش، گریزی از زنجیره موسیقایی واژگان و آواها نیست و این امر در بسیاری از آثار وی به ویژه عبهرالعاشقین، بازتاب یافته است و زبان او را به خصوص در محور هم نشینی که جولانگاه انواع تکرارها و توازن های آوایی، واژگانی و نحوی است، برجستگی ویژه داده است (میرباقری فرد و جعفری، 1390: 17).
7- نتیجه
با بررسی بسامد برخی واژگان پرکاربرد عبهرالعاشقین مشخص شد که عشق و مشتقاتش، پربسامدترین واژه با بسامد 907 بار است. در این کتاب، تجلی جمالی خداوند بسیار بیشتر از تجلی جلالی او نمود دارد و ﺗﺠﺮﺑه دﻳﺪاری ﺑﺮ ﺗﺠﺮﺑه ﺷﻨﻴﺪاری و گفتاری ﻏﺎﻟﺐ اﺳﺖ و ﺑﻪ ﺗﺒﻊ آن، میزان اﺳﺘﻌﺎرهﻫﺎ، ﺗﺼﺎوﻳﺮ و فعل های دﻳﺪاری ﺑﺎ ﺑﺴﺎﻣﺪ بیش از 80% ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻮاده واژﮔﺎن ﺷﻨﻴﺪاری ﻏﻠﺒﻪ دارد.
در بیشتر موارد، تجربهگر فعال و کنشگراست، اکثر فعل های غیر رابطهای، متعدی هستند و بر زمان گذشته دلالت میکنند، بیش از 70% فرایندهای فعلی رابطهای در زمان حال اتفاق میافتند و بیش از 90% این تجربه ها که با وجه اخباری بیان شده اند، قطعیت دارند.
به این ترتیب تجربه عشقی که عبهرالعاشقین با ما در میان میگذارد، با توجه به شیوه روایتگری در چند قدمی نگاشتن به وقوع پیوستهاست. هنگام خواندن روایت، ذهن از زمان و مکان طبیعی خود جدا میشود و با راوی به لحظه دیدار و مشاهده می پیوندد. گویی آن دسته بی نظمیهایی که گاه قلم را بی قرار میکند و بر سر واژهها میغلتاند، صرفاً از قبیل لفاظی یا تصنعگراییهای حسابشده نیست بلکه از این لحاظ است که راویِ نویسنده، هرگز نمیتواند خود را به طورکامل از جاذبه التباس و شهود برهاند. عبهر العاشقین، برخوردی حقیقتاً بی واسطه و مشاهدهای مستقیم است که در آن، پروای انتقال ذهنیت یا ارتباط با مخاطب در لحظه خوانش اثر، چندان مورد نظر نیست. سلسلهجنبان چنین شهودی که در مرحله تجلی صفاتی رخ می دهد، عشق است.