نویسندگان
1 استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In the current study, eulogizing introduction of the four "Leili va Majnoon" Poems by Nezami, Amir Khosrow, Jami and Maktabi called "Tahmidiyah" are compared. This comparison clarifies the same essential points in them all.
1-Positive Characteristic, negative Characteristic, Creation and Prayer are the four main subjects used in all the mentioned "Tahmidiyah" s
2- Structures have Specific trends: they begin with positive characteristics or negative Characteristics. Then, they continue with Creation and in the following parts such topics emerge as Prayer, Resurrection, Eulogy or Advice
3-Among the aforementioned subjects, application of positive Characteristics has a decrease trend during the time
4-Although many canonists say that all the names of God must have specific references, sometimes some names used without these specific references. However, Jami has used many of these names
5-Among four poets, Maktabi takes into account such factors as negative Characteristics, Creation and Eulogy for Prophet more than others. And his poem has preference due to its literary value and figurative and formalistic devices.
کلیدواژهها [English]
.مقدمه
چهار مثنوی از داستان لیلی و مجنون سرودة نظامی، امیر خسرو دهلوی، جامی و مکتبی، مقدمهای در ستایش خداوند و دعا و نیایش را بر تارک خود دارند؛ این مقدمهها را تحمیدیه می نامیم.
تاکنون پژوهش مستقلی دربارة تحمیدیه های این چهار منظومه صورت نگرفته است.1 برخی از پژوهشها تنها به برشمردن لیلی و مجنون های سروده شده، اکتفا کردهاند. (نیکوهمت، 1352وخانلری،1343) گاهی دو منظومه از نظر داستان نویسی با هم مقایسه شده است (یوسفی، 1372و1373). و گاه شخصیت لیلی در چهار منظومه مورد مطالعة تطبیقی قرار گرفته است.( صدیقیان، 1371). در این بررسی ها اشاره ای به تحمیدیة این منظومه ها نشده است. تنها در دو مقاله به این مسأله پرداخته شده است. یکی از آن ها به مقایسة لیلی و مجنون نظامی با مجنون و لیلی امیر خسرو پرداخته و در کنار سایر مباحث هفت بیت از آغاز دو منظومه را به عنوان نمونه های همسان در مقدمة منظومه ها آورده است (محجوب،1342).
مقالة دیگری به مقایسة لیلی و مجنون نظامی با لیلی و مجنون مکتبی پرداخته که در آن بعد از معرفی مکتبی و لیلی و مجنون او، نسخ چاپی آن، شباهت ها و تفاوت های دو لیلی و مجنون را ذکر کرده است و در ذیل عنوان «توحید باری تعالی» با توجه به موضوع مقاله چند بیت هم مضمون، در ذکر یگانگی خداوند و نیز تسبیح موجودات و یکسانی قهر و لطف خداوند را آورده است.(کرمی:1380).
مقدمة منظومه ها، دربردارندة خلاصهای از نظریات دینی و خداشناسی شاعران است و با بررسی آن ها می توان تصویری روشن تر از اندیشة شعرا دریافت و این امر، دریافت عمیقتری از منظومه و ابیات آن در پی خواهد داشت. از طرفی سنجش نظامی به عنوان شاعری تأثیرگذار با مقلدانش به صورت موضوعی و خاص، میزان کامیابی مقلّدان او را به صورتی عمیق نشان می دهد. در حالی که مقایسه های کلی و غیر موضوعی، به این شناخت عمیق منتهی نمیگردد.
با بررسی دقیق درمی یابیم که این تحمیدیه ها، ساختار خاصی دارند؛ این ساختار را در دو بعد بررسی میکنیم؛ 1-ترتیب مباحث مطروحه در تحمیدیه ها و ساختمان کلی آن ها 2- مقایسة هر مبحث به صورت جزئی در چهار منظومه.
مباحث مطرح شده در تحمیدیه ها عبارت است از: صفات ایجابی خداوند،صفات ثبوتی، ذکر خلقت، دعا، توصیه، توجه به معاد، و نعت. البته برخی از این موضوعات در همة تحمیدیه ها نیامده و به دو یا سه منظومه اختصاص دارد.
در این مقاله، مباحث هفتگانه به علاوة تلمیح به آیات و احادیث، در تحمیدیه های این چهار مثنوی با هم مقایسه میشود و وجوه اشتراک و اختلاف هریک تبیین و بسامد موضوعات، بررسی و در نهایت امتیاز تحمیدیه های برتر و دلایل آن بیان میشود. 2
2.بررسی ساختار کلی تحمیدیه ها
آن چه از بررسی ساختار کلی تحمیدیه ها حاصل میشود، این است که از میان هفت مبحث مطرح شده، صفات ثبوتی یا سلبی سرآغاز تحمیدیه هاست. پرداختن به خلقت در مرتبة بعدی قرار دارد. دعا، نعت و توصیه معمولاً در ادامه و به همین ترتیب میآیند. این سخن بدین معنا نیست که در لابه لای مطالب یک مبحث، ابیات مربوط به مبحث قبلی ذکر نشود؛ اما آن چه مسلّم است این است که برای آمدن عناصر متأخر باید عناصر متقدم ولو در یک بیت ذکر شده باشند؛ به عنوان مثال همواره ابیات دعایی زمانی ظهور می یابند که سخن از صفات سلبی و ثبوتی و مخلوقات به میان آمده باشد و پیش از آن که این مباحث مطرح شوند، دعایی مطرح نمیشود. و البته ممکن است، پس از ابیات دعایی، دوباره مباحث مربوط به صفات یا خلقت نیز مطرح شود. به هر تقدیر ترتیب آمدن عناصر هفت گانه در تحمیدیه های مورد بررسی به صورت الگوی زیر است:
1- صفات ثبوتی (یا صفات سلبی)
2- ذکرمخلوقات (یا صفات ثبوتی)
3- صفات سلبی (یا ذکر مخلوقات و یا صفات ثبوتی)
4- دعا
5- معاد
6- نعت (یا توصیه)
بدین ترتیب آن چه در تحمیدیه ها در اولویت قرار دارد، ذکر صفات سلبی و ثبوتی خداوندست و پرداختن به دعا و نیز معاد و نعت پیامبر(ص) که معمولاً زیر مجموعة ادعیه هستند، در درجات بعدی اهمیت قرار دارند. اینک به مقایسة جزئی مباحث مطرح شده در تحمیدیه ها می پردازیم.
3.صفات ثبوتی
صفات خداوند را به دو نوع سلبی و ثبوتی تقسیم میکنند؛ 3 صفات ثبوتی عبارت است از صفاتی که به طریق مثبت به خداوند نسبت داده میشود و کمال و جلال و جمالی را برای او اثبات می کنند، مانند رحیم و غفور و خالق. صفات سلبی به صفاتی اطلاق میشود که به وسیلة آن ها نقص یا عیبی از خداوند نفی میشود، مانند نادیدنی، غیر جسم. که به وسیلة آن ها جسمیت و رؤیت از خداوند سلب میشود(محقّق،1372: 7).گاه متکلّمان به جای تقسیم صفات به سلبی و ثبوتی، از صفات معنوی و فعلی و ذاتی سخن گفته اند.(سید مرتضی،1364: 114). صفات ذاتی دال بر ذات و صفات معنوی، قائم به ذات و صفات فعلی دال بر صدور اثر است.(فخر رازی، 43). به نظر می رسد، صفات ثبوتی توسط این متکلمان به ذاتی و معنوی و افعالی تقسیم شده است و از آنجا که صفات معنوی و صفات ذاتی بسیار نزدیک به هم و همپوش هستند، می توان آن ها را ذیل صفات ذاتی بررسی کرد.
متکلمان از میان صفات ثبوتی هفت صفت قادر، عالم، حی، مرید، سمیع، بصیر و متکلم را برتر دانسته اند(غزالی،1409: 253). گاهی کاره و واحد را نیز بدان افزوده اند (ابن میثم، 1398: 100). آن ها معمولاًصفات سلبی خداوند را جزء مباحث مربوط به ذات مطرح میساختهاند و از آن به اجمال می گذشته اند در حالی که بحث از صفات ثبوتی؛ بویژه اسمای سبعه بسیار درازدامن بوده است(غزالی،1368 : 22-20). صفات افعالی تنها در محدودة افعال خدا به صورت اجمالی مورد اشاره بوده است (غزالی،1368 :35).این امر نشانة اهمیت صفات ثبوتی ذاتی است. از این میان صفت «قدرت» مهم ترین صفت است«اخص اوصاف باری تعالی قدرت است بر اختراع»(سیدمرتضی،1364: 114). جالب آن که امیر خسرو، تنها صفت «قادر» را مورد توجه و اشاره قرار داده است. و از اسمای هفتگانه نیز نظامی و امیر خسرو «عالِم» را ذکر کرده اند.
صفات ثبوتی در تحمیدیه ها به صورت صفت فاعلی و مطلق به خداوند نسبت داده شده یا خداوند با آن ها مورد خطاب قرار گرفته است.
3-1- نظامی
نظامی این صفات را برای خداوند به کار برده است: واهب، باعث، مقصد، مقصود، هست کن، کس بی کسان، صاحب، سلطان، دستگیر، دانا، داور و کارگشا.
چون نیست به جز تو دستگیرم ای مقصد همت بلندان ای واهب عقل و باعث جان ای کارگشای هر چه هستند ای هست کن اساس هستی ای هست نه بر طریق چونی |
|
هست از کرم تو ناگزیرم مقصود دل نیازمندان با حکم تو هست ونیست یکسان نام تو کلید هر چه بستند کوته ز درت دراز دستی دانای درونی و برونی |
داور داوران که تعبیری از احکم الحاکمین است، نیز در این تحمیدیه به کار رفته است(همان ، 8)
از این میان، چهار صفت، افعالی و هفت صفت، ذاتی است. منظور از صفات ذاتی، آن دسته از صفاتی است که در توصیف ذات به وسیلة آن ها به چیز دیگری جز ذات نیاز نداریم؛ اما برای تحقّق صفات افعالی به موجود یا مفعولی غیر از ذات نیازمندیم (سبحانی، 1359: 133).
صفات ذاتی |
صفات افعالی |
دانا، صاحب، سلطان، مقصود، مقصد،کس بیکسان و داور داوران |
واهب، باعث، هست کن، کارگشا |
3-2- امیرخسرو: امیرخسرو صفات زیر را در تحمیدیه ذکر کرده است:
قادر، منعم، داننده، بازکن، صانع، خالق، سازنده، چاره ساز، جلوه گر، بیناکن، دیده گشا، سرمایه ده، مرهم نه، بنده نواز و بندگی دوست.
داننده تویی به هر چه راز است قادر تویی آن دگر که باشد ای باز کن در معانی ای جلوه گر بهارخندان ای دیده گشای دوربینان ای بنده نواز بندگی دوست ای صانع جسم وخالق روح جرمم منگر که چاره سازی |
|
سازنده تویی به هر چه ساز است منعم تویی آن دگر چه باشد بر ما به کلید آسمانی بینا کن چشم هوشمندان سرمایه ده تهی نشینان زآن تو جهان ز مغز تا پوست مرهم نه سینه های مجروح» طاعت مطلب که بی نیازی» |
از این میان سه صفت، ذاتی و بقیه افعالی اند.
صفات ذاتی |
صفات افعالی |
قادر، داننده، بندگی دوست |
مرهم نه، بازکن، بنده نواز، صانع ، منعم، سازنده، چاره ساز، جلوه گر، خالق، بیناکن،دیده گشا و سرمایه ده |
3-3- جامی
جامی به این صفات توجه کرده است: هستی بخش، دیباچه نویس، پرگارزن، کاشانه فروز، شورابه گشا، صفراشکن، رخساره نگار، دبّاغ، صبّاغ، رقّام، قسّام، ناوک زن، جنایت آمرز، اول گیر، خارافکن، خاراکن و فرد. برخی از این صفات مانند رخساره نگار، صبّاغ و رقّام، یادآور هنر نقاشی و نگارگری است. باید این نکته را مد نظر داشت که در زمان جامی و پس از او، هنرهایی مانند نقاشی و مینیاتور به بالندگی و رشد رسید و این بالندگی تا زمان صفویه ادامه یافت. (صفا،1335: 4، 58) و بدین ترتیب ذکر عناصری از این هنرها در تحمیدیه بی مناسبت نخواهد بود. بسیاری از فقها و متکلمان، صفات و اسماء خداوند را توقیفی می دانند؛ یعنی معتقدند که تسمیة خداوند تنها از طریق نقل انجام میشود و کسی اجازه ندارد، بدون اذن شرع، نام یا صفتی را به خداوند منسوب کند و فقط باید خداوند را با اسمائی خواند که در قرآن و سنّت به کار رفته است.(ابراهیمی دینانی، 1381: 47) علّامه حلّی و خواجه نصیر، نام های خداوند را توقیفی دانسته اند.(حلّی،1351: 114).ابن میثم نیز اطلاق الفاظ غیر مأذون از سوی شرع را روا ندانسته است.(ابن میثم:1398،ص70). با این حال جامی در بسیاری از موارد این قاعده را نقض کرده است. دیگر شاعران نیز کم و بیش از این قانون تخطی کرده اند. شاید بتوان این روش شاعران را با نظریة غزالی توجیه کرد.
غزالی نظر قابل توجهی ارائه داده است؛ فخر رازی در این باره می نویسد: «مذهب اصحابنا انها توقیفیه....واختیار الشیخ الغزالی ان الاسماء موقوفه علی الاذن اما الصفات فغیر موقوفه علی الاذن».(فخر رازی، 36).
با این وصف می توان مدعی شد که از نظر شاعران مورد بحث ما این صفات جزء اسما نیست؛ بلکه نوعی وصف و صفت است که بدون اذن شرع نیز می توان آن ها را به کار برد.
ای هستی بخش هرچه هست است دیباچه نویس دفترعقل پرگارزن محیط افلاک کاشانه فروزشب سیاهان شورابه گشای چشمه ی اشک رخساره نگارهرنگاری دباغ ادیم لاجوردی رقام ازل به کلک تقدیر خارافکن راه سست رایان ای دریکی و یگانگی فرد |
|
کس بی تو ز نیستی نرسته است رخشانی بخش گوهرعقل برمرکزتنگ عرصه ی خاک صفراشکن زبانه ی خشم ناوک زن هردرون فگاری صبّاغ خزان چهره زردی قسّام ابد به تیغ تدبیر خاراکن سدتیزپایان با تو نفس ازیگانگی سرد |
از این میان تنها یک صفت، ذاتی است.در ضمن از نظر دستوری تمام صفات افعالی، به جز دبّاغ، رقّام، صبّاغ و قسّام، مرکّب اند در حالی که تنها صفت ذاتی، بسیط است.
صفات ذاتی |
صفات افعالی |
فرد |
رخساره نگار، دبّاغ، صبّاغ، رقّام، قسّام، ناوک زن، جنایت آمرز، اول گیر، خارافکن، خاراکن، هستی بخش، دیباچه نویس، پرگارزن، کاشانه فروز، شورابه گشا، صفراشکن |
3-4- مکتبی
مکتبی پنج صفت را در تحمیدة لیلی و مجنون مورد توجه قرار داده که یکی از آن ها «مبدع» غیر مرکّب است و بقیه مرکّب اند.
ای کالبد آفرین جان ها ای مبدع آفریدگاری صورتگریت به خامة تیز |
|
گوهرکش رستة بیان ها سرمایه ده بزرگواری در طبع صُوَر معانی انگیز |
پنج صفتی که مکتبی به خداوند نسبت داده افعالی است:
صفات ذاتی |
صفات افعالی |
|
مبدع، صورتگر، کالبدآفرین،گوهرکش و سرمایه ده |
همانگونه که ملاحظه میشود، نظامی صفات ذاتی را بیش از صفات افعالی به کار برده است، در حالی که امیر خسرو و جامی صفات افعالی را بیش تر از صفات ذاتی ذکر کردهاند و در نهایت مکتبی تنها به صفات افعالی توجه کرده است. از میان چهار شاعر، جامی بیشترین و مکتبی، کمترین میزان توجه به صفات ثبوتی خداوند را به خود اختصاص داده اند.اگر بخواهیم به مقایسة دقیق تری دست یابیم، باید تعداد ابیات هر تحمیدیه را نیز مد نظر قرار دهیم و آمار نسبی هر مبحث را به صورت درصدی محاسبه کنیم. از تقسیم تعداد صفات بر تعداد ابیات ارقام زیر حاصل میشود:
درصد استفاده از صفات ذاتی: نظامی:(% 6/6)؛ امیرخسرو:( % 9/2) ؛ جامی:( %1/1) و مکتبی.
درصد استفاده از صفات افعالی: نظامی:(%8/3)؛ امیرخسرو:(%6/11)؛ جامی:(%3/18) و مکتبی:(%8/12).
به صورت کلی، صفات افعالی بیشتر از صفات ذاتی به کار رفته است.
درصد استفاده از صفات ثبوتی: نظامی:(%4/10)؛ امیرخسرو:( %5/14)؛ جامی:(% 5/19) و مکتبی:(%8/12 )
ملاحظه میکنیم که جامی، بیشترین و نظامی کمترین نسبت را کسب کردهاند.
نکتة دیگر این که ازمیان همة صفات ذاتی و افعالی، تنها صفت «سرمایه ده» که امیرخسرو به کار برده، بار دیگر توسط مکتبی تکرار شده است. سایر صفات در چهار تحمیدیه نامکررّند.
4.صفات سلبی
صفات سلبی به صفاتی اطلاق میشود که به وسیلة آن ها نقص یا عیبی از خداوند نفی میشود. مانند نادیدنی، غیر جسم. که به وسیلة آن ها جسمیت و دیده شدن از خداوند سلب میشود.(محقّق،1372: 7). برخی از متفکران برای شناخت خداوند صفات سلبی را وافیتر به مقصود می دانند. فلوطین معتقد بود که خداوند را تنها باید از طریق صفات سلبی توصیف کرد؛ زیرا شناخت ما از خداوند آن گونه نیست که بتوانیم اوصافی را به او منسوب کنیم؛ بلکه باید تنها نقص ها و عیوب را از او نفی نماییم(حلبی،1373: 76).
در تحمیدیة مثنویهای مورد بررسی، هشت موضوع: شریک، کیفیت، قابلیت وصف، قابلیت درک، نیاز، سود، زیان و قابلیت رؤیت از خداوند نفی شده است.
البته با نظری به کتابهای کلامی در مییابیم که بسیاری از مباحث تنزیهی در این تحمیدیهها نیامده است. همچنین برخی از صفات سلبی تحمیدیه ها، در کتابهای کلامی به اجمال مورد اشاره واقع شده و دربارة آن بحثی چون صفات ثبوتی صورت نگرفته است.معمولاً، ذات خداوند را از جوهر و جسم و عرض و جهت و استقرار تنزیه کردهاند (غزالی،1409:ص35-28).به مرور زمان مباحثی چون الم و لذّت نیز بدان افزوده شده است. (ابن میثم،1398: ص76-69). نداشتن شریک و غیر قابل درک بودن، آن قدر بدیهی به نظر می رسیده است که دیگر به عنوان صفات سلبی مورد بحث قرار نمی گرفته؛ بلکه در زمرة اولین اصول اعتقادی در نظر گرفته می شده است. اگر چه در قرن های بعد، این مباحث نیز در کنار سایر مبحث های تنزیهی مطرح شد.(حلّی،1351: ص414-403).
4-1- نظامی
صفات سلبی در تحمیدیة نظامی شامل تنزیه از شریک، درک شدن و کیفیت است.
نفی شریک:
راه تو به نور لایزالی |
|
از شرک وشریک هر دو خالی |
نفی کیفیت:
ای هست نه بر طریق چونی |
|
دانای درونی و برونی |
نفی درک شدن:
عقل از در تو بصر فروزد |
|
گر پای درون نهد بسوزد |
4-2-امیر خسرو
امیر خسرو غیر قابل درک بودن و بی نیازی را جزء صفات سلبی خداوند ذکر کرده است:
نفی نیاز:
جرمم منگر که چاره سازی |
|
طاعت مطلب که بی نیازی |
نفی درک شدن:
ای بیش ز دانش خردمند |
|
فرمان تو عقل را زبان بند |
4-3- جامی
جامی نیز درک خداوند را غیر ممکن دانسته و سخنی از سایر مباحث تنزیهی نگفته است:
ای دست مقرّبان آگاه |
|
از دامن عزّت تو کوتاه |
این که دست مقربان از دامن عزت کوتاه است، بی مناسبت نیست. اصولاً عزت مانع شناخت و حجاب وصال است. نسفی، کمال عزت را حجاب احدیت می داند. (نسفی،204) و برخی عزّت را باعث حیرت دانسته اند (سجادی،1373: 311).
4-4- مکتبی
مکتبی، غیر قابل درک وغیر قابل وصف بودن، سود و زیان نداشتن اعمال نیک و بد بندگان برای خداوند و عدم قابلیت رؤیت را جزء صفات سلبی خداوند آورده است.
نفی درک شدن:
عقل از طلبت بسی دویده |
|
وز خانة خود برون ندیده |
نفی سود وزیان:
نه از گنه منَت زیان بود |
|
نه باشدت از عذاب من سود |
نفی سود و زیان از خداوند و بی تأثیری گناه و عبادت بندگان را می توان فرعی بر قاعدة «افعال الله لایعلل بالاغراض » دانست که بر طبق آن کارهای خداوند تحت تأثیر هیچ علت و غرضی نیست (ابراهیمی دینانی،1366 :1/486). اعمال بندگان نوعی از علّت است و تحت تأثیر قرار گرفتن خداوند، معلول واقع شدن است؛ لذا می توان گفت خداوند از همة اغراضی که او را تحث تأثیر قرار می دهد، مبراست و از جملة این اغراض و علل، اعمال بندگان و سود و زیانی است که از آن متفرّع می گردد.
نفی رؤیت و وصف:
ای برتر از آن که دیده جوید |
|
یا کلک زبان بریده گوید |
نکتة قابل توجه آن که سه شاعر قبلی، سخنی از غیر قابل رؤیت بودن خداوند نگفته اند؛ اما مکتبی بدین نکته اشاره کرده است. باید توجه داشت که مکتبی، شیعه است و لاجرم رؤیت را نفی می کند؛ در حالی که سه شاعر دیگر، دارای گرایش های اشعری هستند و همانگونه که می دانیم، اشاعره به رؤیت در قیامت اعتقاد دارند(غزالی،1409: 41). و این اعتقاد را به حدیثی از پیامبراسلام(ص) مستند می سازند. (پورجوادی،: 1375: 156، 73).البته برخی از روایات غیر موثق از طریق شیعه نیز رؤیت در قیامت را تأیید کرده است (سیدمرتضی:1364، ص176).
به هر تقدیر، مکتبی بیش از سایر شعرا به صفات سلبی توجه کرده است. به علاوه مباحثی را به عنوان صفات سلبی ذکر کرده است که سه شاعر پیشین بدان اشارتی نکردهاند. درصد کاربرد صفات سلبی به صورت زیر است:
نظامی:(%8/3)؛ امیرخسرو:(%9/1)؛ جامی:(%1/1)؛ مکتبی:(%8/12).
استعمال صفات سلبی تا زمان جامی سیری نزولی دارد؛ ولی مکتبی بیش از دیگران به این صفات توجه می کند و این سیر را صعودی می سازد. از میان مباحث تنزیهی بیش از همه غیر قابل درک بودن خداوند، مورد توجه بوده است که هر چهار شاعر بدان اشاره کرده اند. نکتة دیگری که از مقایسة صفات سلبی و صفات ثبوتی به دست میآید این است که سیر این دو، عکس یکدیگر است؛ صفات ثبوتی تا زمان جامی سیر صعودی دارد در حالی که سیر صفات سلبی تا زمان جامی نزولی است.
5. خلقت
شاعران در تحمیدیه های خود تنها به ذکر صفات سلبی و ثبوتی خداوند اکتفا نکرده اند؛ بلکه گاه خداوند را از طریق برشمردن مخلوقاتش ستودهاند و او را از دریچة مصنوعات بدیعش نگریسته اند. اگر چه در نگاه نخست سخن گفتن از اشک و صفرا و گل و بلبل در تحمیدیه ها بی ربط به نظر می رسد؛ اما با امعان نظر درمی یابیم که ارتباط خالق و مخلوقی این موجودات با حضرت باری محمل و بهانه ای برای ذکر آن ها در تحمیدیه ها بوده است. یاد کردن از مخلوقات به عنوان دست پرورده های خداوند و نیز به عنوان تسبیح گویان حضرت حق در تحمیدیه ها نمود یافته است که برخی از شاعران به اجمال و برخی به تفصیل بدان پرداخته اند.
اینک به بررسی نوع نگاه چهار شاعر به خلقت و مخلوقات و انواع آن در تحمیدیهها میپردازیم.
5-1- نظامی
نظامی به پرستنده بودن افلاک، هفت سیّاره و خلقت تن خود اشاره کرده است:
ای هفت عروس و نه عماری کیمخت اگر از زمیم کردی |
|
بر درگه تو به پرده داری باز از زمیم ادیم کردی |
همچنین از کمال خلقت این گونه سخن گفته است:
حرفی به غلط رها نکردی ترتیب جهان چنان که باید در عالم عالم آفریدن |
|
یک نکته در او خطا نکردی کردی به مثابتی که شاید به زین نتوان رقم کشیدن
|
5-2-امیر خسرو
امیر خسرو علاوه بر زمین، افلاک و سیّارات به چهار عنصر، شب و روز، روح و جسم، ماه و مهر، چشم و بهار نیز پرداخته است.
تقدیر تو چرخ بر زمین کرد ای چهار بساط وهفت پرده ای صانع جسم وخالق روح از امر تو شد کفایت اندوز از صنع تو گشت گوهرین چهر ای جلوه گر بهار خندان خورشیدزتوست روشنی گیر |
|
جز تو که تواند اینچنین کرد بر هفت عروس وقف کرده مرهم نه سینه های مجروح منشور شب وجریده ی روز یاقوت مه و زبرجد مهر بینا کن چشم هوشمندان بی روشنی تو چشمة قیر
|
5-3- جامی
جامی علاوه بر افلاک، زمین و خورشید، به عقل، اشک و صفرا، توجه و از تسبیح برخی موجودات یاد کرده است:
دیباچه نویس دفترعقل پرگارزن محیط افلاک خورشید ز توست روشنی گیر شورابه گشای چشمة چشم هرغنچه به شکر او دهانی هرمرغ سخن که درترانه است |
|
رخشانی بخش گوهرعقل برمرکزتنگ عرصة خاک بی روشنی تو چشمة قیر صفراشکن زبانة خشم هربرگ گل تری زبانی توحیدسرای آن یگانه است |
در این تحمیدیه، مخلوقات نشانة وجود خداوند دانسته شدهاند. همان گونه که از خط، به خط نویس واز چرخ وخامه، به چرخ گردان وخامه زن پی می بریم؛از عالم نیز به وجود خداوند پی می بریم.(همان ، 752).
هرنقش عجب که زیر وبالاست |
|
برهان وجود حق تعالی است |
5-4- مکتبی
مکتبی علاوه بر افلاک، آسمان، زمین، دو کون، سخن، ربع مسکون، صنم، معانی، جسم، و آفریدگاری را در زمرة مخلوقات الهی ذکر کرده است:
سررشتة رشته های هستی در مملکت تو ربع مسکون خاکم تو سرشته ای و شاید صورتگریت به خامة تیز روی صنم از تو عنبرین خال یک دانه ز مزرعت زمین است یک نقطه ز کلکت آسمان است |
|
در نه کرة سپهر بستی گردیست ز گرد باد گردون کز دست تو هیچ بد نیاید در طبع صور معانی انگیز مرغ سخن از تو گوهرین بال کز وی همه خلق خوشه چین است کانشای دو کون شرح آن است |
مکتبی، مخلوقاتی را که یاد میکند، بخش کوچکی از خلقت خداوند می داند. او خلقت را بسی فراتر از حدود آسمان و زمین می شمارد. خود «خلق کردن و آفریدن» نیز به عنوان مخلوقی در نظر گرفته شده است که خداوند آن را ابداع کرده است:
ای مبدع آفریدگاری |
|
سرمایه ده بزرگواری |
در این تحمیدیه کل آفرینش سایه ی خداوند و مقرّ و آوازه خوان یکتایی اویند:
ای بر احدیتت ز آغاز ای سایه مثال گاه بینش |
|
خلق ازل و ابد هم آواز در حکم وجودت آفرینش |
مخلوقات و عناصر مورد اشارة مکتبی، انتزاعیتر از عناصر مذکور در تحمیدیه های سه شاعر دیگر است.او از سخن، معانی و آفریدگاری به عنوان مخلوق یاد می کند. و این امر به معنای انتزاعی شدن مفاهیم و گذر از عناصر عینی به مفاهیم ذهنی است.
نظامی به اجمال به این موضوع پرداخته و امیر خسرو آن را تفصیل داده و جامی و مکتبی آن را عمق بخشیده و انتزاعی کرده اند. مکتبی، هم به مخلوقات عینی و هم به مخلوقات انتزاعی اشاره کرده و به آیه و نشانه بودن و تسبیح گویی موجودات نیز پرداخته است و بدین ترتیب گسترده تر از سایر شعرا به مبحث خلقت توجه کرده است. مکتبی از نظر کمی نیز بیش از دیگران به مخلوقات اشاره کرده است. نسبت تعداد مخلوقات مورد اشاره به حجم ابیات بدین صورت است: نظامی:(%8/2)؛ امیرخسرو:(%6/11)؛ جامی:(%3/10)؛ مکتبی:(%6/25).
6. دعا
در چهار تحمیدیة مورد بررسی ابیاتی به دعا اختصاص یافته است. جهت نظام مند شدن این مبحث، ادعیه را به سه نوع تقسیم می کنیم: دعاهای این جهانی، دعاهای آن جهانی و دعاهای بینابین.
6-1- دعاهای این جهانی
دعا برای شعر و منظومه و طلب رزق جزء ادعیة این جهانی است:
6-1-1- نظامی: برای دریافت روزی از خداوند بدون نیاز به شاه و شبان چنین دعا میکند:
تا کی به نیاز هر نوالم |
|
بر شاه و شبان کنی حوالم |
اگر چه نظامی شاعری عزتمند و برخوردار از نعمات الهی است؛ اما گه گاهی نیازمند صلة امرا می گردد.او خواهان آن است که از این نیاز نیز رها شود. شاعر، شاه و شبان را در کنار هم قرار میدهد تا بی توجهی وبی نیازی خود را به امرا نشان دهد. برای ماندگاری منظومه نیز این گونه دعا میکند:
روزی که مرا ز من ستانی |
|
ضایع مکن از من آن چه مانی |
آن چه بعد از رفتن نظامی از او می ماند، اعمال صالح و اشعار اوست. چون اعمال صالح نابود وضایع نمیشود، طبیعتاً دعای شاعر برای ضایع نشدن اشعار و منظومه های خود است.
6-1-2- امیرخسرو: برای محفوظ ماندن منظومه اش، این سان دعا میکند:
گنجم که تو کرده ای نثارش |
|
هم تو به کرم نگاه دارش |
ملاحظه می کنیم که نظامی و امیر خسرو به شعر و منظومة خود توجه وبرای ماندگاریآن دعا کردهاند.
6-2- دعاهای آن جهانی
با ایمان مردن، طلب بهشت و رهایی از سؤال و جواب قیامت و... مربوط به آن جهان است:
6-2-1- نظامی: می خواهد که بعد از مرگ لطف الهی شامل حالش شود:
و آن دم که دهی مرا به من باز |
|
یک سایه زلطف بر من انداز |
6-2-2- امیرخسرو: خواهان آن است که با نام خداوند و ایمان به او بمیرد:
کان دم که دمم ز من برآید |
|
با نام تو جان من برآید |
او همچنین می خواهد که در قیامت خداوند به جرمش ننگرد و او را مورد بازخواست قرار ندهد:
جرمم منگر که چاره سازی چون می دانی به کار پستم |
|
طاعت مطلب که بی نیازی شرمنده مکن به باز جستم |
و در آخر می خواهد که به بهشت و مکان قدسی وارد شود:
در صدر نعیم ده نشستم در حجلة قدس بخش جایم |
|
منشور نجات ده به دستم تا با تو به جانب تو آیم |
6-3- دعاهای بینابین
منظور از دعاهای بینابین، دعاهایی است که اگرچه چیزی را در دنیا طلب میکند؛ اما در بطن خود میل به آخرت را نیز داراست. مثلاً طلب توفیق مربوط به دنیاست؛ اما نتیجة آن به آخرت مربوط است. طلب توفیق، زیارت پیامبر، خواستن رحمت و عفو از جمله دعاهای بینابین است. از این میان نظامی به لطف، هدایت و حمایت خداوند و نیز زیارت روضة رسول توجه کرده است. در حالی که امیر خسرو به توفیق عبادت و تقرّب به درگاه الهی توجه داشته است. جامی طالب عفو و عشق است و مکتبی عفو و هدایت را مطالبه کرده است.
6-3-1- نظامی: خواستار رحمت و لطف خداوند است:
یا شربت لطف دار پیشم |
|
یا قهر مکن به قهر خویشم |
او همچنین می خواهد در برابر احرام شکنان که می تواند تعبیری از وسوسه گران باشد، مورد حمایت و حفاظت قرار گیرد:
احرام شکن بسی است زنهار |
|
زاحرام شکستنم نگه دار |
رهایی از نفس و آشنایی با نور حق، از دیگر درخواست های نظامی است.:
از ظلمت خود رهاییم ده |
|
با نور خود آشناییم ده |
این بیت تعبیر دیگری از طلب هدایت است. که در تحمیدیة مکتبی نمود روشنتری یافته است. او در نهایت می خواهد به زیارت تربت رسول اکرم(ص) نائل شود:
ره باز ده از ره قبولم |
|
بر روضة تربت رسولم |
6-3-2- امیرخسرو:توفیق، نزدیکی به خداوند، دوری از خویش، اخلاص و... را مطالبه میکند:
توفیق دهم ولی به کاری خاک تن من در این شب داج نزدیک خودم ده آن چنان نور |
|
که فضل تو باشدش شماری از طاعت خود رسان به معراج کز خود ابدالابد شود دور |
او خواهان ابزار و اسبابی است که او را به خداوند نزدیک کند؛ شاکر بودن و اخلاص داشتن از آن جمله است:
گر تر کنی از نمی دهانم جاییم رسان کز اوج اخلاص |
|
بگشای به شکر آن زبانم دیوم به فرشتگی شود خاص |
دعاهای امیر خسرو در این بخش متضمن طلب اسباب تقرّب است. او حتی برای دعا نیز دعا می کند تا آن چه را می خواهد از خداوند بخواهد:
زآن گونه به خویش ده پناهم |
|
کز گنج تو خواهم آن چه خواهم |
مورد حمایت و در پناه خداوند بودن، از دیگر درخواست های خسرو است:
بردار زخاک ره که پستم |
|
از دست رها مکن که مستم |
با جمع بندی دعاهای بینابین و پراکندة امیر خسرو، به این نتیجه می رسیم که سمت و سوی همة آن ها یکی است و آن طلب نزدیکی به خداوند از طریق عبادات است و در یک کلام، همة آن ها را می توان ذیل عنوان «طلب توفیق» جمع کرد
6-3-3- جامی، دو نوع درخواست دارد: عفو و طلب عشق.
طلب عشق:
مهرکهن مرا نوی ده |
|
در خواهش خود دلی قوی ده |
سخن گفتن از مهر و دل، حال و هوای دعاها را عارفانه - عاشقانه کرده است. و این در حالی است که در دیگر تحمیدیه ها خبری از این نوع دعا نیست.
طلب عفو:
بنگربه امیدواری من برسستی وپیریم ببخشای |
|
بگذر ز گناهکاری من برعجز و فقیریم ببخشای |
طلب عفو و بخشش در تحمیدیة مکتبی نیز نمود دارد و بدین صورت این دو تحمیدیه از این نظر همسان هستند.
6-3-4- مکتبی، دو نوع در خواست دارد: طلب عفو و هدایت:
طلب هدایت:
ما را ز کرم هدایتی بخش بنمای به مکتبی در این راه |
|
در ملک رضا ولایتی بخش راهی که به حضرتت برد راه |
طلب عفو:
ما را به همان برات کل بخش |
|
مهر از کف خاتم رسل بخش |
شاعر طلب عفو را با نعت پیامبر پیوند میزند و در واقع به نوعی طلب شفاعت میکند.
دعاهای نظامی و امیر خسرو در این بخش مثبت تر از ادعیة جامی و مکتبی است. نظامی و امیر خسرو، از توفیق طاعت ورحمت الهی سخن گفتهاند در حالی که جامی و مکتبی چهرة فرد گناهکاری را ترسیم کرده اند که بعد از گناه در جستجوی عفو است. سفینة نظامی و امیر خسرو هنوز غرق نشده است؛ اما جامی و مکتبی گناه کردهاند و اینک پیری و ضعیفی یا پیامبر(ص) را واسطه و شفیع خود قرار دادهاند تا مورد عفو قرار گیرند.
دعاهای بینابین، در چهار تحمیدیه وجود دارد؛ اما دعاهایی که اختصاص به این دنیا یا آن جهان دارند، تنها توسط نظامی وامیر خسرو درتحمیدیه ها به کار رفته است. بدین ترتیب میتوان گفت که بعد از نظامی و امیر خسرو، ادعیه از صراحت افتادهاند و به گونهای مطرح شدهاند که می توان آن ها را هم به دنیا مربوط دانست و هم به آخرت. در حالی که نظامی و امیر خسرو، در هر زمینهای به صورت مجزا دعا یا دعاهایی دارند. و از این میان از نظر تعداد ابیات، دعایی امیر خسرو بیشتر است. حتی اگر حجم ابیات را مد نظر قرار دهیم باز هم امیرخسرو میزان بیشتری از ابیات را به دعا اختصاص داده است: نظامی:(%4/10)؛ امیرخسرو:(%3/22)؛ جامی:(%4/3)؛ مکتبی:( %2/10).
7. توجه به معاد
از جمله نکاتی که در این تحمیدیه ها وجود دارد، اشاره به مرگ و معاد است. گاه این اشاره در بیتی خلاصه میشود و گاهی به صورت دعا چند بیت را به خود اختصاص میدهد
7-1- نظامی
نظامی از لحظه ای یاد کرده است که دوباره زنده میشود. او می خواهد که در آن لحظه لطف خداوند را دریابد:
و آن دم که دهی مرا به من باز |
|
یک سایه زلطف بر من انداز |
7-2- امیر خسرو
امیر خسرو هم به لحظه ی مرگ و هم به زمان بازخواست توجه کرده است:
کان دم که دمم ز من برآید چون می دانی به کار پستم |
|
با نام تو جان من برآید شرمنده مکن به باز جستم |
به علاوه او به بهشت نیز اشاره ای کرده و به دعا آن را از خداوند خواسته است:
در صدر نعیم ده نشستم |
|
منشور نجات ده به دستم |
7-3- جامی
جامی هم به لحظة مرگ و هم به بعد از مرگ اشارهای گذرا دارد:
آن دم که رسد نفس به آخر خاری که شکست دردل من |
|
گردد سکرات مرگ ظاهر روزی که برآید ازگل من |
همان گونه که ملاحظه می کنیم، توجه امیر خسرو دهلوی به معاد عمیق تر است. نظامی به گونه ای از حشر سخن می گوید که این تصور را ایجاد میکند که وی به برزخ اعتقادی ندارد و لذا از لحظه ای یاد میکند که او را به او باز می دهند. به عبارت دیگر، او قبل از برانگیخته شدن در قیامت، وجود و آگاهی برای خود قائل نیست. توجه جامی به مرگ، سطحی و درحد توجه به خار عشق و محبتی است که بعد از مرگ هم وجود دارد؛ اما امیر خسرو هم به لحظة مرگ و هم به بعد از مرگ و هم به بعد از حسابرسی توجه کرده است. مکتبی هیچ گونه اشاره ای به مرگ و معاد ندارد. البته از نظر تعداد ابیات مربوط به معاد، جامی بر دیگران پیشی گرفته است. نسبت ابیات مربوط به معاد به کل ابیات بدین صورت است: نظامی:(%9/0)؛ امیرخسرو:(%8/3)؛ جامی:(%7/5) و مکتبی.
بدین ترتیب توجه به معاد از نظامی تا جامی سیر صعودی داشته است و مکتبی این روند را دنبال نکرده است.
8. نعت
در سه تحمیدیه از چهار تحمیدیه، در پایان حمد و دعا، بیتی را به عنوان تخلّص و گریز به نعت پیامبر آورده اند. البته این بیت یا ابیات نعتی غیر از ابیاتی است که به صورت اختصاصی، بعد از تحمیدیه در نعت پیامبر آورده میشود و از نظر ساختار منظومه جزء تحمیدیه، به حساب میآید. نظامی، امیر خسرو و مکتبی در تحمیدیه بیتی را به نعت اختصاص داده اند:
ره باز ده از ره قبولم در قربت حضرت مقدس ما را به همان برات کل بخش |
|
بر روضة تربت رسولم پیغمبر پاک رهبرم بس مهر از کف خاتم رسل بخش |
نظامی و مکتبی نعت را به صورت دعا آورده اند. در حالی که امیر خسرو، تنها به ذکر این نکته اکتفا کرده است که پیامبر رهبر اوست. هر سه بیت زمینة ابیات نعتی را فراهم میکند. جامی، چنین تخلصی را به کار نبرده است. نعتی که نظامی آورده در محدودة ظاهر(زیارت قبر پیامبر) است. در حالی که نعت امیر خسرو به راه و روش و راهبری پیامبر ناظر است و نعت مکتبی، ناظر به عفو و بخششی است که از برکت پیامبر نصیب او میشود. بدین ترتیب نعت مکتبی عمق و ژرفای بیشتری نسبت به دو نعت دیگر دارد.
9. توصیه
در یکی از این تحمیدیهها، مخاطب مورد خطاب قرار می گیرد و به او توصیهای ارائه میشود:
یک لحظه زتاب وپیچ بازآی |
|
هیچند همه زهیچ بازآی |
بدین ترتیب جامی توصیهای عرفانی ارائه می دهد؛ او از ما میخواهد که از همه بگذریم و تنها به خدا توجه کنیم.
10-تلمیح به آیات و احادیث
از چهار منظومه، سه منظومه به آیات و احادیث توجه داشته اند. تنها لیلی و مجنون مکتبی است که از آیه یا حدیثی در تحمیدیه استفاده نکرده است. سه آیه در این سه تحمیدیه مورد استفاده قرار گرفته است:
10-1«بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ» (بقره/ 117)
[او پدید آورنده آسمانها و زمین [است] و چون به کاری اراده فرماید فقط میگوید موجود باش پس فورا موجود میشود.[
نظامی، امیر خسرو و جامی به این آیه توجه داشته اند:
ای هر چه رمیده و آرمیده بر هر ورقی که حرف راندی ای از خم کاف و حلقة نون کونین که از صفت برون است |
|
در کن فیکون تو آفریده نقش همه در دو حرف خواندی صد نقش بدیع داده بیرون بالا و فروش کاف و نون است |
بیت نخست از شیوة گزاره ای استفاده کرده است.در این شیوه، گوینده عبارتی قرآنی را بی تغییر یا با اندک تغییری در سخن خود می آورد(راستگو،1376: 30). بیت دوم از روش تلمیح سود برده است. در نوع تلمیحی مانند الهامی، اساس کار بر مبنای آیه یا روایت است اما بعمد به آن اشاره میشود(همان، 52). بیت سوم و چهارم از روش تصویری استفاده کرده است. در شیوة تصویری آیات و روایات مبنای تصویرآفرینی بیانی و بدیعی میشود و گاه آیه ای، مشبه به می گردد(همان،61). در دو بیت اخیر نیز از قدرت تصویر سازی حلقوی بودن نون و خم بودن کاف و نیز از این خاصیت زبانی که آغاز کونین، کاف و آخرش نون است استفاده شده است.
10-2.« ثُم َّخَلَقْنَا النُّطْفَة عَلَقَة فَخَلَقْنَا الْعَلَقَة مُضْغَة فَخَلَقْنَا الْمُضْغَة عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» (مومنون /14) ] آنگاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم، پس آن علقه را به صورت مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوانهایی ساختیم بعد استخوانها را با گوشتی پوشانیدیم آنگاه جنین را در آفرینشی دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خداوند که بهترین آفرینندگان است.[
تنها نظامی به این آیه اشاره دارد:
برصورت من ز روی هستی ای خطبة تو تبارک الله |
|
آرایش آفرین تو بستی فیض تو همیشه بارک الله |
در بیت نخست از شیوة تلمیحی و در بیت دوم از روش واژگانی استفاده شده است(تبارک الله). در نوع واژگانی تنها از واژه یا ترکیبی قرآنی اثر گرفته میشود(راستگو،1376: 15).
10-3.«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» (ابراهیم/7) ]آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزاری کنید نعمت شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایید؛ قطعا عذاب من سخت خواهد بود.»
تنها امیر خسرو از این آیه استفاده نموده و روش استفادة او، گزارشی است:
شکر تو که بهر کام تو زیست |
|
مفتاح خزینه های روزیست |
در شیوة گزارشی از ترجمه یا تفسیر آیات و روایات استفاده میشود (راستگو،:1376 38). در اینجا نیز ترجمه گونه ای ارائه شده است.
دو حدیث زیر در تحمیدیه های مورد بررسی به روش الهامی - بنیادی مورد استفاده قرار گرفته است. در شیوة الهامی یا بنیادی، شاعر و نویسنده با الهام از یک آیه یا حدیث، سخن خود را برآن آیه بنیاد می نهد؛ در حالی که ممکن است، به آن آیه اشاره ای نکند.آن را نوعی ترجمة آزاد هم می توان خواند.(راستگو،1376: 47).
«مع کل شی لا بمقارنّه وغیر کل شی لا بمزایله». (علی بن ابیطالب، 1378: 20)
ای محرم عالم تحیّر |
|
عالم زتو هم تهی و هم پر |
«کلّ ما میّزتموه باوهامکم فی ادقِّ معانیه، مخلوق مصنوع مثلکم مردود اِلیکم» (فروزانفر، 1385: 418)
هرچ از تو گمان برم به چونی |
|
آن من بوم وتو زآن برونی |
درصد ابیات تلمیح دار در تحمیدیه ها بدین صورت است:نظامی:( %7/4)؛ امیرخسرو: (% 8/3)؛ جامی:(%1/1) و مکتبی.
با این وصف نظامی بیش از سه شاعر دیگر و مکتبی کمتر از سایرین، از آیات و احادیث استفاده کرده است و میزان استفاده از آیات و احادیث در تحمیدیه ها سیری نزولی داشته است.
با تدقیق در طرز کاربرد آیات و احادیث، این نکات به دست میآید: در این تحمیدیه ها از احادیث به صورت الهامی استفاده شده است. در حالی که از آیات به صورت واژگانی، گزارهای، گزارشی، تصویری و تلمیحی استفاده شده است. کاربرد آیات و روایات به صورت تأویلی و تطبیقی یا ساختاری و چند سویه در این تحمیدیه ها نمودی ندارد
از نظر مضمونی نیز بیشتر آیات به مباحث خلقت مربوطند. درحالی که احادیث با مبحث خداشناسی و تنزیه پیوند دارند.
11.نکات ادبی
تشبیه، استعاره و تشخیص و نیز ساختار دستوری ترکیبات در این تحمیدیه ها مورد بررسی قرارگرفت. از این میان انسان انگاری، نمود کمرنگی دارد؛ عقل در تحمیدیه ها مانند انسانی ناتوان تصویر شده که از دویدن خود به جایی نرسیده و اگر پای به درون حرم الهی بگذارد؛ خواهد سوخت:
ای داده به دل خزینة راز عقل از در تو بصر فروزد عقل از طلبت بسی دویده |
|
عقل از تو شده خزینه پرداز گر پای درون نهد بسوزد وز خانة خود برون ندیده |
استعاره بیش از تشخیص به کار رفته است؛ نظامی و امیر خسرو، چندین استعاره به کار برده اند:
ای هفت عروس نه عماری در ضمن این بیت تشخیص نیز دارد. کیمخت اگر از زمیم کردی ای چهار بساط وهفت پرده ای کرده ز گنج خانة راز |
|
بر درگه تو به پرده داری
باز از زمیم ادیم کردی بر هفت عروس وقف کرده بر آدمیان در سخن باز |
جامی، یک استعاره به کار برده است؛ مشعل استعاره از خورشید(!751، ب 4). مکتبی از استعاره، استفاده نکرده است.
تشبیه پرکاربرد ترین صنعت بیانی است؛ نظامی به آتش ظلم و مرکب جهل اشاره کرده است.
از آتش ظلم و آه مظلوم بردار مرا که اوفتادم |
|
احوال همه تو راست معلوم وز مرکب جهل خود پیادم |
امیر خسرو ترکیبات منشور شب، جریدة روز، یاقوت مه، زبرجد مهر، و... را به کار برده است:
از امر تو شد کفایت اندوز از صنع تو گشت گوهرین چهر در صدر نعیم دِه نشستم |
|
منشور شب وجریدة روز یاقوت مه و زبرجد مهر منشور نجات دِه به دستم |
جامی بیش از دو پیشوای خود، از تشبیه استفاده کرده است: چشمة چشم، مرغ سخن، تیغ تدبیر، کلک تقدیر، و...
شورابه گشای چشمة اشک هرغنچه به شکر او دهانی هرمرغ سخن که درترانه است رقّام ازل به کلک تقدیر |
|
صفرا شکن زبانة خشم هربرگ گل تری زبانی توحید سرای آن یگانه است قسّام ابد به تیغ تدبیر |
مکتبی بیش از سه شاعر دیگر از تشبیه استفاده کرده است. نمونه هایی از تشبیهات او از این قرار است: رشتة بیان، ظرف نه آسمان رشتة هستی، طایر عقل، مرغ سخن، ملک رضا، حرم نجات، دانة زمین و نیز تشبیه آسمان به حباب و نقطه و...
ای سایه مثال گاه بینش یک دانه ز مزرعت زمین است یک نقطه ز کلکت آسمان است ای ظرف نه آسمان عالی ما را ز کرم هدایتی بخش |
|
در حکم وجودت آفرینش کز وی همه خلق خوشه چین است کانشای دو کون شرح آن است در بحر تو چون حباب خالی در ملک رضا ولایتی بخش |
بدین ترتیب با وجود آن که معمولاً در سنّت ادبیات، تشبیهات بر استعارات مقدمند و استعارات بعد از فرسوده شدن تشبیهات مورد استفاده قرار می گیرند، در تحمیدیههای چهار لیلی و مجنون، سیری برخلاف این مشاهده میشود. استعمال استعاره توسط شعرای متقدم بیشتر است. در حالی که هر چه از نظامی دور و به مکتبی نزدیک می شویم؛ میل شاعران به استفاده از تشبیه در تحمیدیه بیشتر میشود.
از نظر زبانی نیز به مرور زمان بر پیچیدگی ترکیبات افزوده شده است. توضیح این که نظامی از ترکیبات اضافی کمتر استفاده کرده است. و هر گاه ترکیبی به کار برده، در دو طرف ترکیب از دو کلمة ساده استفاده کرده است: «مقصد همت بلندان». ترکیباتی که امیر خسرو به کار برده است، حاصل اضافه شدن دو کلمة مرکب به هم است:« دیده گشای دوربینان»، «سرمایه ده تهی نشینان»؛ اما ترکیباتی که جامی ساخته اندکی پیچیده تر است. او از یک مضاف الیه مرکب و اضافة تشبیهی، یک ترکیب اضافه مضاعف ساخته است: «شورابه گشای چشمة چشم» «دیباچه نویس دفترعقل». این شیوه را مکتبی نیز در پیش گرفته است: «گوهرکش رشتة بیان ها». البته پیچیده شدن زبان در تحمیدیة مکتبی به این نکته خلاصه نمیشود. در حالی که در سه تحمیدیة نظامی، امیرخسرو و جامی، معمولاً با یک مصرع معنای جمله تمام میشود و آمدن مصرع دوم برای گسترش و تکامل مفهوم است و نه برای تکمیل معنی، مانند این بیت:
کاشانه فروزِ شب سیاهان |
|
از مشعل نور صبحگاهان |
در تحمیدیة مکتبی، ابیاتی یافت میشود که در آن ها، مصرع اول بدون مصرع دوم ناتمام است و این نکته حاصل به هم ریخته شدن اجزای جملات و درهم تنیده شدن آنهاست که مآلاً باعث دور شدن ابیات از روانی و سادگی میشود:
ای بر احدیتت ز آغاز ای ظرف نه آسمان عالی |
|
خلق ازل و ابد هم آواز در بحر تو چون حباب خالی |
ملاحظه می کنیم که همواره دو مصرع در کنار هم لازم و ملزوم یکدیگرند.
بدین ترتیب، مکتبی که از نظر تشبیهات بر دیگران برتری یافته، در زمینهة زبانی نیز پیچده تر ازدیگران سخن گفته است واین موضوع با برتری او در زمینة توجه او به مخلوقات انتزاعی و نیز عمیق تر بودن تحمیدیه اش در زمینة صفات سلبی همخوانی دارد.
12.نتیجه گیری
از میان مباحث هشت گانه، چهار موضوع صفات ثبوتی، صفات سلبی، مخلوقات و دعا در چهار منظومه وجود دارد؛ اما تلمیح به آیه و حدیث، نعت و معاد، در سه مثنوی و توصیه در یک مثنوی مورد توجه بوده است. لذا می توان نتیجه گرفت که توجه به صفات سلبی و ثبوتی، اشاره به مخلوقات و دعا، محورهای اصلی تحمیدیه در لیلی و مجنون هاست.
از میان مباحث هشت گانه، آن چه بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده، صفات ثبوتی است. و این نکته امری طبیعی است؛ زیرا تحمیدیه مجالی است، برای پرداختن به صفات خداوند، و ستایش او و ذکر صفات ثبوتی خداوند معمول ترین راه ستایش اوست. در این مبحث، جامی بر دیگران پیشی گرفته است.
توصیه کردن، کمترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. گویا شاعران، در تحمیدیه ای که سخن از خداوند و وصف اوست، مجالی برای امر و نهی کردن های پیرمآبانه نیافته اند؛ بویژه که ممکن است گاهی این امر و نهی و توصیه ها صورتی خود بزرگ بینانه بیابد و خاکساری و تضرعی که لازمة حمد و نیایش است، خدشه دار شود.
درصد میزان توجه چهار شاعر به موضوعات مورد بررسی:
|
نظامی |
امیرخسرو |
جامی |
مکتبی |
صفات ثبوتی |
4/10 |
5/14 |
5/19 |
8/12 |
صفات سلبی |
8/3 |
9/1 |
1/1 |
8/12 |
مخلوقات |
8/2 |
6/11 |
3/10 |
6/25 |
دعا |
4/10 |
3/22 |
4/3 |
2/10 |
معاد |
9/0 |
8/3 |
7/5 |
0 |
ابیات تلمیح دار |
7/4 |
8/3 |
1/1 |
0 |
نعت |
9/0 |
09/ |
0 |
5/2 |
توصیه |
0 |
0 |
1/1 |
0 |
از میان چهار شاعر، امیر خسرو و نظامی از نظر توجه به این مباحث و موضوعات کاملاً همسان هستند؛ هر دو تنها به توصیه کردن توجهی نکرده اند.
مکتبی برخی از مباحث مطرح در تحمیدیه ها را ناگفته رها کرده است و نسبت به سایر شعرا تحمیدیة موجزتری را سروده است؛ اما از جهت میزان توجه به مخلوقات و گسترة آن بر دیگران سبقت گرفته است. به علاوه، او میان صفات سلبی و ثبوتی تعادل و تناسب ایجاد کرده و از هردو به نسبت مساوی استفاده کرده است. این در حالی است که دیگر شاعران هر چه بر میزان استفاده از صفات ثبوتی افزوده اند؛ از میزان صفت های سلبی کاسته اند. همچنین او مباحث تازه ای را به عنوان صفات سلبی آورده است. توجه او به نعت نیز عمق و غنای بیشتری دارد. از نظر ادبی نیز تحمیدیة مکتبی بر دیگر تحمیدیه ها برتری دارد؛ بویژه در زمینة تشبیه و بیان متکامل تر این برتری مشهودتر است.
استفاده از آیات و احادیثة سیری نزولی داشته است و از میان چهار شاعر، نظامی بیشترین و مکتبی کمترین تلمیح را دارا هستند.
برخی از صفاتی که در تحمیدیه ها آمده است، قانون توقیفی بودن اسماء و صفات را خدشه دار می کند. پیداست که عده ای از شاعران از جمله جامی و تا حدی امیرخسرو این قاعده را حداقل در شعر خود نپذیرفته اند؛ اما مکتبی و نظامی تا حد زیادی بدان وفادار ماندهاند.
پینوشتها
1- البته به صورت کلی نیز تحقیق مستقلی دربارة مقایسة تحمیدیه ها صورت نگرفته است. تنها به جمعآوری تحمیدیه های متون نظم و نثر اکتفا شده است .(! صفی نیا:1381). همچنین گاه به بررسی یک تحمیدیه بدون مقایسه و تطبیق آن با موارد دیگر پرداخته شده است. (! کلانتر هرمزی:1382)
2- البته در این مقاله ابیاتی را که قابلیت بررسی و بسط داشته اند، مطرح کرده ایم و از ابیات دیگری که چندان به چهارچوب مقاله مرتبط نبوده گذشته ایم و لذا آمار و نموداری که اراِئه شده، برآیند همین ابیات مورد بررسی است. که استخوان بندی تحمیدیه ها ی منظومه ها را تشکیل میدهند.
3- تقسیم بندی های دیگری نیز از صفات خداوند صورت گرفته است که به بحث ما ربطی ندارد. مثلاً صفات مقثضی، یا صفات معنوی و...(! جرجانی،1375: 61).