نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد
2 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In the restoration period of Persian literature, poets turned back to copy the styles prevalent in Khorasani and Iragi styles. Restoration lyricist, for instance, began to follow Saadi and Hafiz in rhyme and rhythm. The isostylistic poems thus created are considerable for their inlets of initial line (Matla). This is because the inlet, as in Saadi and Hafiz, would set the tone, rhyme and rhythm of the whole lyric.
Looking through the inlet line of Saadi and Hafiz, one comes across melodious words that are auspicious enough to be given a due consideration in this research. There are also certain rhetorical elements like emphasis, statements, and denial. Interrogatives as well as affective sentences are found to be one of the methods employed by restoration poets to highlight the inlet line of their lyrics. Some inlets, however, are organized in a narrative manner in which discourse plays an important part. The present study focuses on the inlets (initial lines) devised by ten restoration poets and compares them with those upon which they are modeled. It seeks to shed light on, among other things, how successfully these poets have imitated their role models.
کلیدواژهها [English]
مطلع در غزل
مطلع غزل، آغاز کلام غنایی شاعر است؛ از این رو شاعر باید بهترین بیان را برای ابتدای سخن خود برگزیند و مصرع زیبایی بسازد.
مطلع غزل مصّرع است، بعضی از شاعران برای رونق غزل خود دو یا سه بیت مصّرع میآورند که همه را مطلع میگویند (مؤتمن، 1352: 54). گاه بعضی سخنوران، غزل تمام مطلع سرودهاند که همة مصراعهای آن با هم قافیه دارند. قدیمترین نمونة «تمام مطلع» منسوب به ابوعلی دقاق است. (شمیسا، 1370: 215).
در سبک عراقی مطلع، مورد توجه قرار گرفته است و غزلسرایان به برجسته سازی مطلع غزل همت ورزیدهاند؛ چنانکه مطلع در غزل سعدی و حافظ رونق خاصی دارد. در عصر صفویان که عصر رونق غزل بوده، «مطلع سرایی» مورد توجه شاعران قرار گرفته است. برای مثال دربارة شاعری به نام شیخ بایزید بورانی گفته شده، « مطالع نیکو از افق طبعش طالع میگشته» (نثاری، 1377: 98).
حسن مطلع
در کتب بلاغی در ذیل صنعت «حسن مطلع» به اهمیت آن در ساختار شعر توجه شده است. در اولین کتاب بلاغی فارسی؛ یعنی ترجمانالبلاغه «حسن مطلع» یکی از عوامل بلاغت شمرده شده است و در تعریف آن آمده است، «آغاز سخن فحل و بدیع باشد و اگر قصیده بود باید که بیت اول نیکو آراسته بود به لفظ یا به معنی، چنان که شنونده بداند که این اول بیت است.» (رادویانی، 1362: 55)
«حسن مطلع» در «حدائقالسحر» به قالب قصیده منحصر شده است و نویسنده ویژگیهای آن را «مصنوع» بودن، «لفظ لطیف»، «معنی غریب» و پرهیز از «کلماتی که به فال نیک نباشد» دانسته است (رشید وطواط، 1362: 30).
نویسندة «المعجم فی معاییر اشعار العجم» «حسن مطلع» را ویژة قصیده ندانسته است؛ بلکه آن را عبارت از این می داند که «شاعر مطلع هر شعری را هماهنگ با مقصود خود گوید.» (شمس قیس، 1373: 351) وی نیز چون نویسندگان پیش از خود یکی از شرایط «حسن مطلع» را آن میداند که کلمات «مستکره» در مطلع نیاید. (همان) با توجه به آن که نویسنده، مرثیه و هجو را بر حسب ماهیت معانی آن از این قاعده مستثنا میکند؛ میتوان نتیجه گرفت که منظور نویسنده از کلمات «مستکره» (ناخوشایند) دو گونه است، الف) واژههایی که حاکی از مرگ، ناامیدی، اندوه و مانند آن است. ب) واژههای رکیک و هجوگونه. نویسنده تأکید میکند که اگر کلمات «مستکره» در جایگاه مرثیه و هجو به ناگزیر در مطلع وارد شد تا حد امکان باید پوشیده و غیر صریح باشد، همچنین میگوید که نام معشوق یا معشوقه؛ بویژه اگر ممدوح به آنها تعلق خاطری دارد، در مطلع ذکر نشود. (همان)
واعظ کاشفی، سخنان اهل بلاغت را درباره «حسن مطلع» تکرار میکند و اهمیت آن را چنین توضیح میدهد که، «اگر بواقی ابیات در سلامت و جزالت، بدان پایه نباشد به سبب حسن مطلع، جمله نیکو نماید و مقبول افتد» (واعظ کاشفی، 1369: 133).
نویسندة ابدعالبدایع دربارة شرایط «حسن مطلع» علاوه بر تکرار «سلامت»، «درستی سبک» ، «روشن بودن معنی» ، «خالی بودن از حشو» ، «خالی بودن از تطیر» و «سهولت الفاظ» شرط تازهای نیز ذکر میکند و آن اینکه مطلع «در افاده معنی» موقوف به ذکر بعد نباشد و مابین دو مصراع مناسبت تامه باشد. (شمسالعلمای گرکانی، 1377: 221) شمسالعلما بر خلاف بلاغیون گذشته که توجهی به ارتباط مطلع با بقیة ابیات شعر نداشتهاند، به ارتباط دو مصراع مطلع و استقلال آن توجه و تأکید کرده است.
غزل نظیرهوار
شعر «نظیرهوار» یا «نظیره» آن است که سخنی را سرمشق قرار دهند و شعری به همان وزن و قافیه بسازند. همایی «استقبال» را در همین معنا به کار برده است. (!همایی، 1374: 403) در کتب بلاغی، تذکرهها و تاریخ ادبیات، اقتفا نیز در کنار استقبال و به همان معنی به کار رفته است. بر این مبنا، غزل نظیرهوار غزلی است که بر وزن و قافیه (و ردیف) غزل سرمشق سروده شود.
نظیرهسرایی
در تمام ادواری که غزل رایج بوده، نظیره سرایی نیز رواج داشته است؛ اما اوج آن در زمان صفویان و در سبک هندی است. شاعران این دوره بیشتر اوقات خود را به مطالعه در شعر معاصران و تتبّع و پیروی و نظیره سرایی از استادان گذشته میگذراندند (فتوحی، 1379: 111) شاعران سرمشق آنان از سعدی تا بابا فغانی بودند. (صفا، 1370، 5/1، 549) «موضوع استقبال و نظیرهگویی از غزلهای دیگران و شرکت در مسابقات ادبی از اختصاصات این دوره است» (مؤتمن، 1352: 76).
در دورة بازگشت ادبی نیز نظیرهسرایی در کنار پیروی از روش گویندگان قدیم رواج بسیار داشت؛ اما انگیزة شاعران دورة بازگشت در نظیرهسرایی، تنها امتحان طبع و تقویت قدرت شعرگویی نبود؛ بلکه «چون شعرای این دوره از روش گویندگان قدیم پیروی کردهاند، ناچار در انتخاب اوزان و قوافی نیز ذوق و سلیقه آنان را منظور داشتهاند» (همان، 183)
غزل در دوره بازگشت ادبی
دورة بازگشت ادبی یکی از دورههایی مهم تاریخ ادبیات ایران است که مدتی نزدیک به 150 سال را در برمیگیرد. در این دوره شاعران و نویسندگان از شیوه سرایندگان و نویسندگان پیرو سبک هندی روی برگرداندند و به روش شاعران و نویسندگان سبک عراقی و خراسانی بازگشتند. (!دادبه، 1381: 155) در میان پیشگامان بازگشت ادبی، نقش میر سید علی مشتاق، بیش از دیگران بود؛ زیرا او انجمن مشتاق را تشکیل داد و شاعران را گرد آورد و با تشویق و راهنمایی آنان، «بازگشت ادبی» را رونق بخشید.(!میر باقری فرد، 1384: 683).
در سراسر عصر قاجاریه غزل، مورد توجه بود و کمتر شاعری است که نامی داشته باشد و غزلی نسروده باشد. (تجربه کار، 1350: 189) مضمون غزل دورة بازگشت بیشتر عاشقانه بود که با همان مضمون و اندیشه شاعران گذشته سروده میشد. (صبور، 1370: 646) غزل سرایان غالباً، از طرز غزلسرایی سعدی و مخصوصاً حافظ پیروی مینمودند. (مؤتمن، 1352: 399).
چون شاعران نظیرهسرا در غزلهای نظیرهوار خود، به مطلع غزلهای سرمشق توجه داشتند؛ در این مقاله مطلع غزلهای ده تن از غزلپردازان دورة بازگشت ادبی از جهات مختلف بررسی میشود:
1ـ فروغی (1274 ـ 1200) که بزرگترین غزلسرای عهد قاجار است. (زرین کوب، 1363: 172)
2ـ نشاط که او نیز در غزلسرایی در میان معاصران خود کم نظیر است. (همان ، 179)
3ـ یغما (1277 ـ 1190) که بنا به قولی غزلیاتش اگر از اشعار فروغی و نشاط برتر نباشد کمتر نیست. (تجربه کار، 1350: 103)
4ـ وصال (1262ـ1197) که سه دفتر غزل دارد، دفتر اول غزلهایی که در جواب غزلیات سعدی گفته، دفتر دوم غزلهایی که در جواب غزلیات حافظ سروده و دفتر سوم غزلهایی که شاعر به پندار خویش خود مبتکر آنهاست. (حمیدی، 1364: 99)
5ـ قاآنی (1271 ـ 1222) که از شاعران صاحب سبک این دوره است. (تجربه کار، 1350: 56)
6ـ مشتاق اصفهانی (م،1171) از پیشاهنگان نهضت ادبی.
7ـ آذر بیگدلی (م1195).
8ـ هاتف اصفهانی (م1198) که این دو از غزلپردازان دورة اول بازگشت بودند.
9ـ مجمر اصفهانی (1225ـ1190) که از شاگردان انجمن نشاط بود
10ـ داوری شیرازی ، سومین فرزند وصال شیرازی (1283ـ 1238) که به قولی «در این قرن کسی بالفطره از داوری شاعرتر نیست» (حمیدی، 1364 : 177).
الف) مفردات
در بلاغت، بیشترین تأکید بر انتخاب واژههای مناسب برای مطلع است. در این باره لفظ لطیف، بدیع و پرهیز از انتخاب واژگان رکیک و غم انگیز ناخوشایند توصیه می شود. در اینجا مطلع غزلهای سعدی، حافظ و غزلسرایان نظیره سرای دوره بازگشت را از این منظر بررسی می کنیم:
وقتی طرف خاطر می رفت به بستانها تا کی به درت نالیم هر شب من و دربانها |
|
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها آنها ز فغان من، من از ستم آنها
|
مطلع غزل سعدی، با واژههای «گل»، «ریحان» و «بستان» همراه است. این واژهها لحن و درون مایه را نیز دل انگیز ساخته است. «طرف خاطر» نیز ترکیبی تازه و ادبی است که در زبان عامیانه کاربردی ندارد و باعث برجستگی کلام شده است؛ اما در مطلع غزل آذر، واژه «ستم» اغلب در زبان عامیانه به کار میرود. واژه «دربانها» نیز برای قافیه مطلع مناسب نیست؛ زیرا مضمون ساخته شده از آن، مضمونی عامیانه است. چنانکه ملاحظه میشود، مضمون عامیانه بر واژگان شعر تأثیر گذاشته است.
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست |
|
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست خون عشاق تو در رهگذری نیست که نیست
|
در مطلع غزل حافظ، واژههای «روشن»، «پرتو» ، «نظر» و «بصر» دایرة تناسب ها را کامل کرده و برجستگی یافته است؛ اما مطلع غزل فروغی، با واژههای «افتاده سر» و «خون» تأثرانگیز شده است. علاوه بر این، «افتاده سر» کاربردی عامیانه دارد.
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان ای ز جورت دل عشاق به خون غوطه زنان |
|
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان لاله زاری سر کوی تو ز خونین کفنان
|
در مطلع غزل حافظ، واژه ها ادبی و خوش تلفظ و دلکش اند، بویژه تکرار حرف «ش» مطلع را خوش آهنگ ساخته، همچنین واژه های شاه، خسرو، صف شکن وقلب تناسب زیبایی ایجاد کرده است. در حالی که در مطلع غزل مشتاق، واژه های «جور» و «خون» و «خونین کفنان» برای مطلع خوشایند نیستند.
****
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود دوش در باغ، ندانی که چه عشرتها بود |
|
رونق میکده از درس و دعای ما بود نظر لطف خدا از همه سو با ما بود
|
در مطلع غزل حافظ تضاد «میکده» با «درس» و «دعا» و تناسب آن با «دفتر» قابل توجه است؛ اما در مطلع غزل داوری، واژة «عشرت» در کنار باغ، عیش زمینی را تداعی می کند و با مصراع دوم هماهنگ نیست.
****
دوش پنهان گفت با من کاردانی تیز هوش لحن اسماعیل و رویش آفت چشم است و گوش |
|
کز شما پوشیده نبود راز پیر می فروش آن برد از چشم خواب و این برد از گوش هوش
|
مطلع غزل حافظ، «دوش» در ابتدای مطلع هماهنگ با قافیه مطلع است و موسیقی کلام را افزایش داده است. واژه «پنهان» با واژه «پوشیده» و «راز» متناسب است.
در مطلع غزل قاآنی، واژه ها خوش آهنگ است و آرایة «جمع و تقسیم» را پدید آورده است. «گوش» در مصراع دوم قافیه مطلع را تقویت کرده است، اما استفاده از نام «اسماعیل» در مطلع غزل از ارزش غنایی و متانت بیت کاسته است. هوش بردن از گوش نیز تعبیری غیر فصیح است.
با توجه به نمونه های یاد شده، در مییابیم که واژههای مطلع غزل سعدی و حافظ، گوشنواز، بدیع و ادبی است و بر غنای موسیقی درونی شعر افزوده است. تناسبهای معنایی چون ایهام تناسب و مراعات نظیر نیز، نتیجة به گزین کردن واژه ها در مطلع غزل این دو استاد بزرگ است؛ اما واژگان در مطلع غزل نظیره سرایان بخوبی انتخاب نشده اند و بدین سبب گرفتار عیوبی چون عامیانه بودن و غم انگیز گشتن (مثال اول و دوم و سوم)، عدم تناسب میان واژه ها و درونمایه (مثال چهارم) و آوردن اسم خاص در مطلع غزل (مثال پنجم) شده اند.
ب) ترکیبات زبانی
ساخت ترکیبهای اضافی و وصفی در زبان شعر جایگاه بسیار والایی دارد. ساخت ترکیبات زبانی تازه، از شگردهای شاعران بزرگ است. سعدی و حافظ آفریننده ترکیبات زبانی فراوانی اند. این ترکیبات زبانی تازه در مطلع غزل جلوه چشمگیری دارد؛ امّا شاعران دورة بازگشت به آفرینش ترکیبات زبانی تازه نپرداخته اند؛ زیرا اساس کار آنها تکرار خلاقیتهای دیگران بوده است. نمونه های ذیل از این نوع است:
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
نی توان گفتن کدامین عضو از اعضای تو |
|
در عبارت می نیاید چهر مهر افزای تو خوبتر از یکدیگر باشند سر تاپای تو
|
در مطلع غزل سعدی، «چهر مهر افزا» ترکیب وصفی تازه و زیبایی است. «چهر» و «مهر» با یکدیگر جناس دارند. واژة «مهر» ایهامی نیز در بردارد، (محبت و خورشید) اما در مطلع غزل مشتاق ترکیب زبانی تازهای وجود ندارد، ضمن اینکه از نظر واژهها «نی توان» کاربرد مناسبی نیست و ظاهراً به غلط به جای «نمی توان» به کار رفته است. «باشند» هم باید به صورت مفرد «باشد» به کار میرفت.
حکایت از لب شیرین دهان شیراندام اگر سلام فرستی و گر دهی دشنام |
|
تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام چنانکه دانی و دانیم بندهایم و غلام
|
در مطلع غزل سعدی، ترکیب «لب شیرین دهان شیراندام» خود دو ترکیب در بردارد. قرار گرفتن شیرین در میان لب و دهان این تردید را به وجود میآورد که متعلّق به لب است یا دهان، ضمناً اضافه کردن شیراندام به تناسب شیرین از هنرهای زبانی سعدی است؛ اما در مطلع غزل داوری ترکیب زبانی تازهای وجود ندارد.
مرحبا طایر فرخپی فرخنده پیام آخر این روز به شب میرسد این صبح به شام |
|
خیر مقدم چه خبر یار کجا راه کدام؟ عاقل آن است که خاطر ننهد بر ایام
|
در مطلع غزل حافظ، ترکیب وصفی «طایر فرخ پی فرخنده پیام» بسیار خوش و زیبا است. «فرخ و فرخنده» و «پی و پیام» نیز با یکدیگر تناسب لفظی دارند. در مطلع غزل نشاط کوشش شده تا تضاد میان «روز و شب» و «صبح و شام» رعایت شود؛ اما ترکیب زبانی تازهای وجود ندارد.
رواق منظر چشم من آستانه توست اگر حرم بود ار دیر خانه خانة توست |
|
کرم نمای و فرود آ که خانه خانه توست به هر دری که نهم سر بر آستانه توست
|
در مطلع غزل حافظ «رواق منظر چشم» ترکیب زبانی تازه و زیبایی است که نشان از قدرت ترکیبسازی شاعر دارد؛ اما در ترکیب مطلع غزل مشتاق، ابداعی دیده نمیشود.
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت زان سویش ای نسیم صبا می فرستمت |
|
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت کآری خبر و گرنه چرا میفرستمت
|
مطلع غزل حافظ، ترکیب اضافی «هدهد صبا» که ترکیبی تشبیهی است، زیبا و متناسب با «سبا» قرار گرفته است؛ اما در مطلع غزل آذر، نسیم صبا آرایهای در بر ندارد و تازه نیست.
چنانکه ملاحظه شد سعدی و حافظ مطلع غزلهای خود را با ترکیبات زبانی تازه آراستهاند؛ اما در مطلع غزلهای نظیرهسرایان بازگشتی، ترکیبات زبانی تازهای دیده نمیشود.
ج) جمله
جمله بر چهار نوع است، خبری، پرسشی، امری و عاطفی. استفاده از جملههای غیر خبری؛ بویژه پرسشی و عاطفی در مطلع غزلهای سعدی و حافظ فراوان است. براساس بررسیهای انجام شده، استفاده از این نوع جملهها برای مقاصد متفاوتی است؛ از جمله، تاکید، تقریر یا انکار، برای ایجاد صنعت تجاهل العارف، برای به تأمل واداشتن مخاطب و برای ایجاد ارتباط مستقیم و گفتگوی مستقیم شاعر با مخاطب. قابل ذکر است که سعدی در جملههای مطلع غزل خود، بیشتر خواهان ایجاد صنایع ادبی و تأکید و انکار است؛ اما حافظ اغلب با جملههای پرسشی مخاطب را به تأمل وامیدارد و با مخاطب ارتباط بهتری برقرار میکند.
یکی از انواع جملههای پرکاربرد در مطلع غزلهای سعدی و حافظ، جملههای عاطفی است و نیز اصوات که به تنهایی جانشین جمله عاطفی شمرده میشوند (خانلری،1373: 120). در کنار استفاده از اصوات ،کاربرد منادا نیز در مطلع غزل سعدی؛ بویژه حافظ فراوان است. در ابیات زیر به بررسی مطلعهای نظیرهوار شاعران دورة بازگشت میپردازیم تا معلوم شود که این نظیره سرایان، نوع جملة خود را نیز مطابق مطلعهای سرمشق سرودهاند یا نه؟
ابتدا به کاربرد جمله پرسشی در مطلع غزل میپردازیم.
چه روی است آن که پیش کاروان است؟ به بزم یار همدم گر چه جان است |
|
مگر شمعی به دست ساروان است حضور غیر بر عاشق گران است
|
در مطلع غزل سعدی، جملة پرسشی، صنعت تجاهلالعارف و تشبیهی (روی مانند شمع) ایجاد کرده است؛ اما در مطلع غزل یغما، جملهای که دیده میشود، خبری است که پیام آن تازگی چندانی ندارد.
لا ابالی چه کند دفتر دانایی را؟ منع نظّاره روا نیست تماشایی را |
|
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را ورنه فرقی نبود زشتی و زیبایی را
|
در مطلع غزل سعدی، جملة پرسشی برای تأکید و تقریر است؛ اما در مطلع غزل نشاط، جملة پرسشی دیده نمیشود.
یارب آن روی است یا برگ سمن؟ چون دهان بگشاید از بهر سخن |
|
یارب آن قّد است یا سرو چمن؟ بس که گم گردد زبان ها در دهن
|
در مطلع غزل سعدی، جملة پرسشی آرایة تجاهل العارف و تشبیه را پدید آورده است.
مطلع غزل داوری، جملهای خبری است تا بر عظمت موضوع و مبالغة آن بیفزاید.
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما دوست، دشمن، مدعی، داور، وفا، تقصیر ما |
|
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما؟ چیست غیر از جان سپاری در رهش تدبیر ما؟
|
در مطلع غزل حافظ ابتدا جمله خبری و بعد از آن جمله پرسشی آمده است. حافظ برای تأکید درون مایة قلندرانه بیت و کنجکاو ساختن خواننده و ارتباط و گفتگوی مستقیم با مخاطب چنین پرسشی را مطرح کرده است. در مطلع غزل یغما نیز جملة مصرع دوم پرسشی است، از نوع استفهام تقریری که برای اظهار عجز بیان شده است. یغما در آوردن جملة پرسشی در مطلع برای فواید بلاغی، از حافظ پیروی کرده است. در مصرعهای دوم مطلع غزل حافظ و یغما، علاوه بر یکسانی قافیه و ردیف و جملة پرسشی، ابتدای مصراع دوم یکسانی کلمات دیده میشود.
دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را دور از تو جان سپردن دشوار بود ما را |
|
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا گر بی تو زنده ماندیم، معذور دار ما را
|
در مطلع غزل حافظ، کاربرد منادا (صاحبدلان) و شبه جمله «دردا» و «خدا را» مطلع را صمیمی و مؤثر و شاعر را به مخاطب نزدیکتر ساخته است؛ اما مطلع غزل آذر، از منادا و شبه جمله عاطفی تهی است و بیت از فواید بلاغی آن تهی مانده است.
سعدی و حافظ، در مطلع غزل خود از جمله پرسشی، جمله عاطفی، منادا و فواید بلاغی آنها بهره بردهاند؛ اما نظیرهسرایان دوره بازگشت، در این موارد بندرت از این دو غزلسرای شیرازی پیروی کردهاند.
د) درونمایه
یکی از عناصر اصلی شعر که در مطلع جلوه خاصی مییابد و خواننده را به خود جذب میکند، یافتن معنی غریب و درونمایهای برجسته است. سعدی بیشتر غزل خود را با سخنی حکمت آمیز و شیرین آغاز میکند. سعدی که استاد غزلهای اخلاقی است، حکیمانهترین سخن خود را در مطلع میآورد. شاعران دوره بازگشت در مطلع غزل های نظیرهوار خود از درون مایههای حکمتآمیز سعدی پیروی نکردهاند و اغلب به توصیفهای عاشقانه روی آوردهاند. برای مثال سعدی در مطلع یکی از غزلهای خود میگوید:
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد |
|
یاری که تحمّل نکند یار نباشد
|
آذر در مطلع نظیرة خود برای اظهار عشق خود با لحنی عاجزانه و به دور از همّت انسانی میگوید:
ما را دگری جز سگ او یار نباشد |
|
او را اگر از یاری ما عار نباشد
|
یکی از درونمایههای اصلی مطلع غزل سعدی، درون مایة قلندرانه است که با لحنی دلکش و صریح همراه است و نظیره سرایان به این درونمایه نزدیک هم نشدهاند. سعدی در مطلع غزل خود میگوید:
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم |
|
چه کنم؟ نمیتوانم که نظر نگاه دارم
|
نظیره سرایان از این گونه درونمایهها دور شدهاند، چنانکه مجمر میگوید:
سر زلف یار در دست و نظر به ماه دارم |
|
که حذر ز روز روشن به شب سیاه دارم
|
حافظ درون مایههای شورانگیز، امیدبخش و سرشار از روح شادی و گاهی طنز را برای مطلع غزل خود انتخاب میکند. یکی از وجوه عظمت خواجه، طربناکی و روح امیدواری و عشق و آرزومندی است که در کلام او موج میزند (خرمشاهی، 1371: 37). حافظ در مطلع غزل خود میگوید:
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید |
|
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
|
فروغی بسطامی بر این غزل حافظ نظیره ای سروده با این مطلع:
دل به حسرت ز سرکوی کسی میآید |
|
مرغی از سدره به کنج قفسی میآید
|
فروغی در مطلع از درونمایه و لحن غزل حافظ پیروی نکرده؛ بلکه به بیان حسرت و اندوه پرداخته است. حافظ نیز همچون سعدی از درون مایه قلندرانه در مطلع غزل خود استفاده میکند و رندانهترین سخنان را در مطلع غزل خود میگنجاند و با صراحت میگوید:
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی |
|
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی (همان، 864)
|
مشتاق در استقبال از این غزل، در مطلع خود چنین میگوید:
من تشنه، دشت بی آب، بارد مگر سحابی |
|
ورنه کسی نگیرد دست مرا به آبی
|
سعدی و حافظ مطلع غزلهای خود را بیشتر با درون مایهای فرحبخش، حکیمانه و قلندرانه رونق میبخشند، در حالی که شاعران دوره بازگشت ادبی، در مطلع غزلهای نظیرهوار خود به اینگونه درونمایهها توجه نمیکنند؛ بلکه عمدتاً به توصیف روی میآورند و اندوه و حسرت را به مطلع غزل خود، وارد میسازند.
ذ) عناصر داستانی
یکی از شگردهای ادبی حافظ که سعدی نیز بندرت از آن استفاده کرده، سرودن غزلهای روایت گونه یا داستان گونه است. محدود بودن تعداد ابیات غزل به شاعر غزلسرا اجازه نمیدهد که روایت کاملی را به نظم کشد با این همه حافظ بخوبی از عهده این کار برآمده است.
روایت، نقل وقایع است به صورتی که ارتباط میان مجموعهای از آنها برقرار باشد. (میر صادقی،1383: 482 ) در تعریف داستان نیز آمده است، «داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان، در مثل، ناهار پس از چاشت و سه شنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ میآید» (همان، 1385: 34). به نقل از جنبه های رمان گفته شده که داستان باید حداقل سه واقعه داشته باشد (!همان، 35). روایت یا داستان در غزل حافظ سه واقعه ای نیست، روایت در غزل حافظ از بیت مطلع آغاز میشود و با یک یا دو واقعه ادامه می یابد و به جای واقعه سوم، نتیجه سخنان شاعر میآید.
استفاده از عناصر داستانی در غزلهای حافظ موجب شده است که دامنة مطلع به ابیات بعدی کشیده شود و مطلع استقلال خود را از دست بدهد. براساس بررسی های انجام شده از حدود 500 غزل حافظ در 34 مورد مطلع به ابیات بعد از خود پیوند خورده است؛ یعنی حدود 7 درصد از کل غزلیات؛ اما میزان مطلع های وابسته به ابیات بعد در غزلیات سعدی کمتر از یک درصد است.
1ـ گفتگو
یکی از عناصر داستانی که در مطلع غزلهای حافظ و سعدی دیده می شود، گفتگو است. در بعضی از غزلها، گفتگو به عنوان تنها عنصر روایت نقل می شود و گاه همراه با سایر عناصر داستانی است. مطلع چهار غزل حافظ به سبب استفاده از عنصر گفتگو به ابیات بعد؛ بویژه به بیت دوم غزل وابسته شده است؛ اما چنین موردی در مطلع غزل سعدی و نظیره سرایان دیده نمی شود. البته این نکته، نه به عنوان حسن یا عیب؛ بلکه به عنوان یکی از نشانه های استفاده از عنصر گفتگو یاد می شود.
دوش پنهان گفت با من کاردانی تیز هوش لحن اسماعیل و رویش آفت چشم است و گوش |
|
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش آن برد از چشم خواب و این برد از گوش هوش
|
2ـ فضا و رنگ
بعد از عنصر گفتگو «فضا و رنگ» است که از میان عناصر داستانی، در مطلع غزل سعدی و حافظ دیده میشود. «فضا و رنگ با حالت مسلط مجموعهای که از صحنه، توصیف و گفت و گو آفریده می شود، سر و کار دارد» (میرصادقی، 1385: 531). بسیاری از غزلهای حافظ و نیز تا حدودی سعدی با فضا و رنگ آغاز گشته است؛ بویژه ذکر زمان و مکان در این مطلع ها قابل توجه است. واژه «دوش» که 16 بار (صدیقیان،1378: 468) در مطلع غزلهای حافظ تکرار شده است و تنها 6 بار در مطلع غزلهای سعدی آمده است، نمونه ای از فضا سازی با ذکر زمان است.
در نمونة زیر، مطلع غزل سعدی، با ذکر زمان (امشب) و توصیف (مصراع دوم) فضا سازی شده است؛ اما در مطلع نظیرة نشاط چنین فضا و رنگی دیده نمی شود.
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی به هزار نامه دارم ز تو حسرت جوابی دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند من دو چشم تو ندانم ز چه پیمانه زدند ای خوش آنانکه قدم در ره میخانه زدند صبحدم صومعه داران در میخانه زدند |
|
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی سر لطف اگر نداری چه کم آخر از عتابی گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند که ره دین و دل عاقل و دیوانه زدند بوسه دادند لب شاهد و پیمانه زدند هر چه اوراد سحر بود به پیمانه زدند
|
فضاسازی در شعر حافظ با ذکر زمان (دوش) و توصیف (بقیة بیت) شکل گرفته است در حالی که مشتاق و فروغی از بیان روایت دور گشته اند و به فضاسازی نپرداخته اند. وصال در مطلع غزل خود کلام روایت گونه ای دارد که با ذکر زمان (صبحدم) و توصیف (بقیه بیت) فضاسازی روایت، انجام گرفته است.
فضاسازی در مطلع غزل سعدی و حافظ کاربرد فراوان دارد؛ اما غزلسرایان دوره بازگشت، در مطلع غزل نظیره وار خود، توجه چندانی به آن نداشته اند.
3ـ لحن
«لحن، «شیوة پرداخت» نویسنده نسبت به اثر است، به طوری که خواننده آن را حدس بزند، درست مثل لحن صدای گویندهای که ممکن است، طرز برخورد او را با موضوع و مخاطبش نشان بدهد، مثلاً تحقیر آمیز، نشاط آور، موقرانه، رسمی یا صمیمی باشد» (میرصادقی، 1385: 523). لحن در شعر و نثر نتیجة انتخاب واژه ها و عبارات گوناگون برای بیان یک معنی واحد است که هر کدام از این عبارات از نظر شدت احساس و عاطفه و تأثیر و درجة وضوح و خفا در معنی و القا با یکدیگر تفاوت دارند. در آثار هنرمندان بزرگ انتخابها جنبة هنری و سبک آفرینانه دارند؛ چنانکه در غزلیات حافظ به زحمت می توان جایگزینی هنرمندانه تری انجام داد (شمیسا، 1373: 25-23).
چنانکه پیش از این گفته شد، عناصر داستانی در غزل حافظ بخوبی جلوه کرده است. لحن نیز یکی از این عناصر است. هرگاه غزل حافظ را میخوانیم احساس می کنیم، ارتباط ما با حافظ ارتباطی رو در رو است، گویی صدای شاعر را می شنویم و دیدگاه و احساس او را نسبت به آن موضوع در می یابیم. این همان لحن است که حافظ به شیوه های مختلف در شعر خود به آن رسیده است. در غزلیات سعدی؛ از جمله در مطلع اشعار او نیز لحن ادبی و هنری بخوبی جلوه کرده است؛ اما از آنجا که حافظ از عناصر داستانی بهرة بیشتری برده است، عنصر لحن در غزلیات روایتی او محسوس تر است.
سعدی در مطلع غزلی می گوید،
شب عاشقان بی دل،چه شبی دراز باشد به سرای می فروش آی، اگرت نیاز باشد |
|
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد که ز هر طرف درآیی، در کعبه باز باشد
|
سعدی در مطلع غزل خود به توصیف «شب عاشقان» و دراز بودن آن میپردازد. وی وزنی مناسب انتخاب کرده است، تتابع اضافات در ابتدای مطلع، تکرار شب و قافیة «دراز و باز» طولانی بودن شب را بخوبی تداعی می کند. جملة عاطفی مصراع اول و جملة امری «تو بیا» که با لحن ملتمسانه همراه است، سعدی را در ایجاد لحن مناسب کلام، یاری داده است؛ اما در مطلع غزل وصال، لحن مناسب کلام، ایجاد نشده است. واژه ها هماهنگ مضمون نیستند، حتی پرداخت کلام به گونه ای است که مصراع اول با مصراع دوم پیوند نخورده است.
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را در خلوتی که ره نیست پیغمبر صبا را تا کی به ما نشینی بیگانه وار یارا دور از تو جان سپردن دشوار بود ما را غیر از تو کس نیاید ما را به چشم یارا |
|
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا آنجا که می رساند پیغامهای ما را آخر تفقّدی کن یاران آشنا را گر بی تو زنده ماندیم معذور دار ما را تا بر رخت گشادند بستند چشم ما را
|
حافظ در مطلع غزل از شیوه های گوناگون برای ایجاد لحن و مؤثر ساختن درونمایه در خواننده استفاده کرده است؛ از جمله 1ـ تکرار «د» درد عشق را تداعی کرده و لحنی ملتمسانه ایجاد نموده است. 2ـ از شبه جمله بسیار عاطفی و تأثیر گذار «دردا» استفاده کرده است. 3ـ مخاطبانی برای خود جسته و آنها را منادا ساخته است، آن هم با واژة بسیار لطیف صاحبدلان 4ـ صاحبدلان و مخاطبان را قسم داده است. 5ـ حافظ «دلدادگی» خود را «راز پنهان» نامیده که عنوان جذابی است و کنجکاوی خواننده را بر می انگیزد.
اما در مطلع غزل فروغی، ترکیب تشبیهی «پیغمبرصبا» یک ترکیب زبانی تازه است که باعث رونق مطلع گشته است. شاعر از جملة پرسشی نیز در مطلع غزل بهره برده تا با مخاطب رودررو گردد؛ امّا موفق به ایجاد لحن برجسته ای نشده است.
مطلع غزل مشتاق هم لحنی شکایت آمیز دارد؛ اما چند ایراد بر آن وارد است، 1ـ غزل بیان «واسوختی» دارد؛ یعنی شاعر (عاشق) در برابر معشوق سرکشانه و با لحنی شکایت آمیز سخن گفته و این لحن برای مطلع غزل عاشقانه مناسب نیست. 2ـ حرف اضافه «به» در معنای «با» به کار رفته در حالی که در سبک شاعر (سبک عراقی) چنین موردی کاربرد نداشته است. 3ـ مصراع دوم مشتاق عیناً تضمین مصراع دیگری از همان غزل حافظ است، «روزی تفقدی کن درویش بینوا را» اما در مطلع غزل آذر، بیان شعر آنقدر ضعیف است که لحنی از آن به گوش نمی رسد، حتی مطلع قافیه ندارد، درون مایه نیز تعارفی معمولی است.
در مصراع دوم مطلع وصال ترتیب واژهها به گونه ای است که معنای آن را پوشیده ساخته است،ترتیب اصلی آن چنین بوده «تا چشم ما را بر رخت گشادند چشم ما را بر دیگری بستند»ترتیب کنونی بیت و حذف نابجا آن را دچار تعقید ساخته است.
سعدی و حافظ در مطلع غزل خود، موفق شدهاند، به لحنی مناسب و تأثیرگذار دست یابند. به نظر می رسد، علاوه بر عاطفه و صداقت بیان، از هماهنگی واژه ها و ترکیبات ، استفاده از انواع مناسب جمله (خبری، پرسشی، عاطفی، امری) در معانی ثانوی و دیگر ظرافتهای شاعری یاری گرفتهاند؛ اما نظیرهسرایان دورة بازگشت ادبی، موفق به ایجاد لحن مناسب در کلام نشده اند.
ر) آرایه های ادبی
در بررسی مطلع غزلهای سعدی و حافظ به این نتیجه می رسیم که این دو غزلپرداز بزرگ، به آراستگی مطلع غزل بیش از سایر ابیات توجه داشتهاند، چنانکه شاه بیت هایی چون:
بار فراق دوستان، بس که نشست بر دلم جان بی جمال جانان، میل جهان ندارد |
|
می روم و نمی رود ناقه به زیر محملم وان کس که این ندارد، حقا که جان ندارد
|
در مطلع غزل به چشم می خورد، به عبارت دیگر، مطلع غزل، بیت الغزل یا شاه بیت سخنشان بوده است. شاه بیت، «بیتی را گویند که از حیث زیبایی و دقایق و ظرایف کلام نسبت به سایر ابیات شعر از برجستگی و امتیاز برخوردار باشد» (داد، 1382: 87). مطلع غزل سعدی و حافظ از چنین ظرافتها و دقایقی برخوردار است. البته نباید فراموش کرد که مصّرع بودن مطلع نیز در این زمینه نقش بسزایی دارد.
نظیره سرایان دوره بازگشت در نظیره سرایی گاه علاوه بر تقلید وزن، قافیه و مضمون به تقلید آرایههای ادبی نیز پرداخته اند؛ چنانکه در ابیات زیر می بینید،
خبر از عشق ندارد که ندارد یاری من و اندیشه یاری که ندارد یاری |
|
دل نخوانند که صیدش نکند دلداری نگشاید دل از آن گل که بود با خاری
|
در مطلع غزل سعدی، تکرار واژة «ندارد» بسیار خوش افتاده است. مصراع دوم نیز استعارة مکنیه دارد. (صید کردن دل استعارة مکنیه است). به نظر می رسد، نشاط متوجه تکرار زیبا در مطلع غزل سعدی بوده، پس این آرایه را به نحو پیشرفته تری به کار برده است که حاصل آن جناس تام است؛ زیرا واژة «یاری» معنای دیگری گرفته است؛ یاری که ندارد یاری، یار اول به معنای دوست و یار دوم به معنای همتا و همانند است.
منم که گوشه میخانه خانقاه من است چه غم ز بی کلهی کاسمان کلاه من است |
|
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است زمین بساط و در و دشت بارگاه من است
|
مطلع غزل حافظ، از دو تشبیه تشکیل شده است. اما مطلع غزل قاآنی سه تشبیه دارد، نوع تشبیهات نیز با تشبیهات حافظ یکسان است؛ تشبیه بلیغ غیر اضافی.
در بعضی موارد نظیره سرایان از آرایه های ادبی در مطلع غزل سرمشق پیروی نکرده اند و مطلع غزل خود را تهی از آرایه های ادبی سروده اند؛ چنانکه در مطلع ذیل از سعدی، تشبیه مشروط به کار رفته است؛ اما در مطلع غزل نظیره وار آن آرایه ای دیده نمی شود:
گر کسی سرو شنیده ست که رفته است این است سینه سوزان و جگر چاک و دلم خونین است |
|
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است عاشق روی تو شایسته صد چندین است
|
حافظ در مطلع غزل خود می گوید،
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو |
|
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
|
هاتف در مطلع نظیره خود می گوید،
منم آن رند قدح نوش که از کهنه و نو |
|
با شدم خرقه ای آن هم به خرابات گرو
|
مطلع غزل حافظ سرشار از آرایه هاست؛ «مزرع سبز فلک» و «داس مه نو» تشبیه بلیغ اضافی است. «کشته» استعاره از اعمال و «درو» استعاره از قیامت است. «خویش» در کنار «داس» ، «مزرع»، «کشته» و «درو» ایهام تبادر دارد. (شمیسا، 1373: 26) اما مطلع غزل هاتف خالی از آرایه های ادبی است.
نظیره سرایان گاه، مطلع غزل خود را با آرایه های ادبی آراسته اند که جلوه خاصی یافته است. چنانکه فروغی در مطلع غزل خود که به استقبال این بیت از حافظ است:
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود می گوید: تا به رخ چین سر زلف تو لرزان نشود |
|
تا ریا ورزد و سالوس، مسلمان نشود
همه جا قیمت مشک ختن ارزان نشود
|
حافظ در مطلع غزل خود، بر درون مایه و محتوای انتقادی و اجتماعی تأکید کرده است؛ اما به صنعت ادبی نپرداخته است؛ در حالی که فروغی به کمک آرایه های ادبی، مضمون پردازی کرده است، چین دو معنی دارد، 1ـ چین و حلقه زلف 2ـ کشور چین، معنای دوم «چین» با واژه «ختن» ایهام تناسب دارد. تشبیه پنهان و تفضیل نیز دیده می شود، زلف معشوق مانند مشک ختن و بلکه خوشبوتر از آن است.
یکی از ابزارهای سعدی و حافظ در زیباسازی مطلع، استفاده از آرایههای ادبی بوده است، نظیره سرایان دوره بازگشت ادبی بندرت در استفاده از آرایه های ادبی از این دو شاعر بزرگ، پیروی کردهاند.
نتیجهگیری
مطلع در غزل نظرگاه اصلی سخن سرایان و ناقدان ادبی بوده است. غزلسرایان؛ چون سعدی و حافظ با شیوه های گوناگون به «برجسته سازی» مطلع پرداخته اند؛ از جمله، 1ـ واژگان خوش آهنگ و خجسته را برای مطلع برگزیده اند. 2ـ از ترکیبات زبانی تازه در مطلع غزل بهره بردهاند. 3ـ از جمله های پرسشی و عاطفی و نیز شبه جمله های عاطفی و منادا در مطلع غزل استفاده کرده اند. کاربرد این نوع جملهها، فواید بلاغی فراوان دارد؛ از جمله، تأکید و تقریر و انکار، ایجاد آرایه ادبی، ارتباط با مخاطب، به تأمل واداشتن مخاطب. 4ـ درون مایه های دلکش، طربناک و برجسته را به کار گرفتهاند. سعدی برجستگی معنا را در نکتههای دلنشین عاشقانه و اخلاقی و موضوع های قلندرانه جسته است و حافظ برجستگی درون مایه را در طربناکی و امید بخشی و نیز رندانه گویی دیده است. 5ـ سعدی و بیشتر حافظ، مطلع غزل را با عناصر داستانی؛ از جمله «گفتگو»، «فضا و رنگ» و «لحن» رونق بخشیدهاند. 6ـ آرایه های ادبی در مطلع غزل سعدی و حافظ بیشتر و بهتر جلوه کرده است.
غزلسرایان دوره بازگشت ادبی در موارد فوق نتوانستهاند، از سعدی و حافظ بخوبی پیروی کنند.