یک قصیده در دو دیوان

نویسندگان

1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران

چکیده

در این جستار به معرفی و بررسی قصیده‌ای که در دیوان سید حسن غزنوی و عطار نیشابوری ضبط شده، پرداخته‌ایم. اختلافات بین این دو قصیده نیز نمایانده شده و برخی از ابیات این قصیده در دیوان عطار، بر اساس ضبط‌های آن در دیوان سید حسن غزنوی، تصحیح شده است. ذکر این نکته حائز اهمیت است که از شانزده بیت آغازین این قصیده، چهارده بیت آن، به جز ابیات هفتم و هشتم، در تذکره‌ لباب‌الألباب عوفی نیز به عطار نسبت داده شده است که این موضوع، انتساب این قصیده را به عطار تا حدّ بسیاری قوّت می‌بخشد. نکته دیگر این است که ضبط برخی ابیات این قصیده در لباب‌الألباب، تا حدودی با ضبط این ابیات در دیوان سید حسن، منطبق است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

"An ode in two Divan"

نویسندگان [English]

  • Abdolreza seyf 1
  • Majiad mansoori 2
1 Assistant Professor of Persian language and literature, Tehran university
2 Ph.D student in Persian language and literature, Tehran university
چکیده [English]

Introduced in this inquiry and review is a balladry which exists both in Divan of Hassan Ghaznavi and Attar. In addition, the existing differences between the two also revealed balladry, and some lines in this ode were corrected according to Divan of Hassan Ghaznavi.
It is very important to note that the opening sixteen lines of this ode, except for the 7th and 8th lines, have been attributed to Attar in Lobabol Alalb which in itself causes the attribution to seem to be much more righteous. However, it must also be noted that some lines recorded in this ode mentioned in Lobabol Alalb are the same as those mentioned in Hassan’s Divan.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Ode
  • Hassan Ghaznavis Divan
  • Attars Divan
  • Lobabol Alalbab
  • Correction

مقدمه

در دیوان سید حسن غزنوی قصیده‌ای است که در فهرست دیوان با عنوان «قصیدة نویافتة فارسی»(! غزنوی،1362: 463) از آن یاد شده است. مدرس رضوی در حاشیه اشاره کرده است که: «این قصیده در نسخة جُنگی متعلّق به کتابخانة ملّی، به سید حسن غزنوی نسبت داده شده و در نسخه­های دیوان وی نیست».(همان، 349) وی از بیت سی و یک این قصیده «گویند پشه...» تا بیت سی و پنج «عقلم هزار...» را مشخص کرده­ و گفته است­: «از: گویند پشه... تا اینجا[عقلم هزار...] به عطار نیز نسبت داده شده».(همان، ص350)

تمام این قصیده، بعلاوة سی و چهار بیت دیگر که در ادامة این قصیده آمده، در دیوان عطار نیز ضبط شده است.(!: عطار،1375: 704-702)

تفضلی در باب این قصیده گفته: «مج و مه این قصیده را ندارند. سل و فر دارد. فی و نو و مم نیز دارد. فر مقداری از اول قصیده را ندارد».(همان، حاشیه: 701)

به هرحال، هرچند این قصیده در برخی نُسَخ دیوان؛ از جمله نسخة «مج[مجلس]» که اقدم نسخ است و همچنین نسخه «مه» که از نسخه­های معتبر است، وجود ندارد؛ لیکن در چند نسخة مهم و معتبر دیوان وی مضبوط است. علاوه بر همه، از شانزده بیت آغازین این قصیده، چهارده بیت، به جز ابیات هفتم و هشتم، در تذکرة لباب الألباب عوفی، به عطار نسبت داده شده است که این موضوع نیز انتساب این قصیده را به عطار تا حدود زیادی تقویت می­کند.

به هر روی، احتمال اینکه برخی ابیات این قصیده یا قسمتی از آن، از عطار نباشد، منتفی نیست، با توجه به سرنوشتی که دیگر آثار عطار داشته و حتّی الحاقات فراوانی که در آثار مسلّم عطار راه یافته است، شفیعی کدکنی در خصوص دیوان عطار عقیده دارد:

«حتّی در دایرة همین آثار مسلّم عطار هم، از قبیل منطق الطیر یا دیوان غزلیات، هرگونه داوری و نقد، مشروط است و نمی­تواند نتیجه­ای قاطع به بار آوَرَد».(عطار، مقدمه، 1383: 23)

«دیوان غزلیات و قصاید عطار نیز یکی از متداول­ترین دیوان­های شعر پارسی است که از همان قرن هفتم همواره مورد علاقه و شوق دوستداران شعر عرفانی فارسی بوده است. این دیوان که چاپ­های متعدد دارد و دو چاپ مشهور آن بر دست دو تن از محققان عصر ما – یعنی استاد سعید نفیسی و دکتر تقی تفضلی خراسانی – انجام گرفته است، مقداری از شعرهای شاعران دیگر را نیز در خود دارد و نمی‌توان گفت که آنچه در این دو دیوان آمده، تماماً سرودة عطار است. چنین می­پندارم که اگر بر اساس رو­ش­های علمی و تکیه بر قدیمی­ترین نسخه­های موجود و رعایت مسائل سبک­شناسی تصحیح مجددی از دیوان عطار انجام شود، حدود 30 تا 35 درصد شعرهای چاپ دکتر تفضلی... به کنار خواهد رفت».(همان، ص35)

هرچند، در اینجا شفیعی کدکنی یکی از روش­های تصحیح مجدد دیوان عطار را «رعایت مسائل سبک­شناسی» دانسته است؛ لیکن ایشان در ردّ انتساب مثنوی خسرونامه به عطار، در مقدمة مختارنامه، چنین نوشته­اند: «از لحاظ سبک­شناسی به دلیل فقدان سبک شخصی(Individual style) در ادبیات فارسی (جز موارد استثنائی) تحلیلِ سبک­شناسیکِ این اثر[خسرونامه] دشوار است...»( عطار، مختارنامه: 1386، 44)

دربارة مضامین و ترکیباتِ این قصیده ، نگارنده مقایسه­هایی را با دیگر آثار این دو شاعر انجام داد که نتیجة آن انطباق برخی ترکیبات و مضامین این قصیده با دیگر آثار عطار بود که نمونه‌های آن در ذیل ابیاتِ این قصیده آورده شده است. همچنین با توجه به اینکه در برخی موارد، ضبط ابیات آغازین این قصیده در لباب­الألباب با ضبط­های این قصیده در دیوان حسن غزنوی مشابهت داشت که ابیات لباب­الألباب را نیز با ابیات این دو قصیده مقایسه کردیم.

 همچنین پس از مقایسة دو قصیده، دانسته شد که هرچند متن این قصیده در دیوان سید حسن غزنوی بسیار مغلوط و پراشتباه است؛ امّا با توجه به اینکه این قصیده در یک جنگ کهن خطی آمده است، می­تواند به عنوان یک نسخه بدل در مقابل قصیدة عطار قرار گیرد و با آن مقایسه و مقابله شود و در حلّ برخی اغلاط و تصحیفات این قصیده در دیوان عطار راهگشا باشد. درضمن، تصحیف­ها و اشتباه­های فراوان این قصیده در دیوان سید حسن غزنوی نیز از این طریق تصحیح می­شود.

با توجه به برخی ضبط­های این قصیده در دیوان سید حسن غزنوی، چند بیتی از این قصیده در دیوان عطار تصحیح شد که از همه مهمتر، «جبّة خورشید» و «شاید که پشه می­نکند» بود که در خصوص اینها، ذیل ابیات بحث شده است.

مقایسه و مقابله دو قصیده

عطار:

سبحان قادری 1 که صفاتش ز کبریا

 

بر خاک عجز می­فکند عقل انبیـا

حسن:

سبحان خالقی که صفاتش ز کبریا

 

در خاک عجز می­فگند عقل انبیا

لباب: یکسان با ضبط سید حسن غزنوی.(عوفی،1361: 824)

عطار:

گر صد هزار قرن همه خلق کاینات

 

فکرت کنند در صفت و عزّت خدا

حسن:

گر صد هزار قرن همه خلق کاینات

 

فکرت کننــد در صفتِ عزّت خدا

لباب: یکسان با ضبط سید حسن غزنوی.(ص824)

در دیوان عطار چاپ سعید نفیسی نیز «صفتِ عزّت» آمده است.(! دیوان عطار به تصحیح نفیسی،1370: 1)

عطار:

آخر به عجز معترف آیند کای اله

 

دانسته شد که هیچ ندانسته­ایم ما

حسن: کذا.  لباب: کذا.

عطار:

جایی که آفتاب بتابد ز اوج عزّ

 

سرگشتگی ­است مصلحت ذرّه در هوا

حسن: کذا.  لباب: کذا.

عطار:

وانجا که بحر نامتناهی­ست موج­زن

 

شاید که شبنمی نکند قصد آشنا

حسن:

وانجا که بحر نامتناهی­ست موج­زن

 

شاید که پشه می­نکند قصد آشنا

لباب:

آنجا که بحر نامتناهی­ است موج­زن
       

 

شاید که شب­نمی نکند قصد آشنا
                                  (ص825)

در چاپ نفیسی نیز «شبنمی نکند...» آمده.(!همان، 1)

به دلایل ذیل ضبط بیت بر اساس دیوان سید حسن غزنوی مرجّح به نظر می­رسد.

1-«شبنم» شنا نمی­کند و با توجه به ضبط «پشه» بیت معنی مقبول می­یابد.

2- اگر بخواهیم به محور عمودی شعر نیز توجه داشته باشیم، واژة «زنبور» در بیت بعد، آمده و با توجه به اصل تداعی، می­توان عقیده داشت که ضبط اصیل بیت، بنا بر بیتِ سید حسن است.

3- به نظر می­رسد، «قصد آشنا کردنِ پشه» همان راه رفتن پشه بر روی آب باشد؛ چنانکه امروزه نیز بر روی آبهای کم عمق و برکه­ها این امر را می­توان مشاهده کرد.

4- در لباب­الألباب، «شب» و «نمی» جدا نوشته شده که این نکته احتمال اینکه «شب» تصحیف «پشه» و «نمی» تصحیف «می» در «می­نکند» باشد را افزایش می­دهد.

5- تقابل «دریا» و «پشه» در دو بیت از این قصیده نیز آمده است: (! به بیت: «گویند پشه بر لب دریا...»، و بیت بعدی آن، در همین قصیده).

خاقانی گوید:

به پر پشه اگر بر سر دریا گذرم

 

میل آن پشة پران به خراسان یابم
                    (خاقانی،1378: 297)

عطار:

وانجا که کوس رعد بغرّد ز طاق 2 چرخ

 

زنبور در سبوی نوا چون کند ادا

 حسن:

وانجا که قوس چرخ بِعزّ و نطاق چرخ

 

زنبور در سبوی نوا چون کند ادا

لباب:

وآنجا که کوس رعد بغرّد ز طاس چرخ
       

 

زنبور در سبوی نوا چون کند ادا
                                  (ص825)

عطار:

عقلی که می­برد قدح دُردیـش ز دست

 

چون آورد به معرفت کردگار پا

حسن:

عقلی که می­برد قدح دُردیـش ز دست

 

چون آورد به معرفت کردگار جا

لباب: این بیت را ندارد.

این بیت در دیوان عطار تصحیح نفیسی پس از بیت «چون نیست آفتاب...» آمده است.(!ص1) عطار در مختارنامه گوید:

جانــــی که به راه رهنمــون دارد رای
عقلی که شود به جرعه­ای دُرد از دست
     

 

وز حسرت خود میان خود دارد جای
در معرفت خدای چون دارد پـــــای

                      (عطار،1386: 212)

بیت دوم این رباعی، شباهت زیادی با بیت پیشین از قصیدة مورد بحث دارد که این نکته از چند جانب دارای اهمیت است:

1- انتساب این قصیده را به عطار تقویت می­کند.

2- با توجه به اینکه برخی محققان در انتساب مختارنامه به عطار تردید کرده‌اند (!زرین‌کوب،1375: 334)، این بیت و شباهت بسیار آن با قصیدة عطار،  جالب توجه است.

3- منطبق است بر ضبط «به معرفت کردگار پا» در قصیدة مورد بحث و نشان می­دهد که «جا» به جای «پا» در قصیدة سید حسن، تصحیف است.

عطار:

حق را به حق شناس که در قلزم عقول

 

می­درکشد نهنگ تحیر من و تو را

حسن:

حق را به حق شمار که در قلزم عقول

 

می­درکشد نهنگ تحیر من و تو را

لباب: این بیت را ندارد.

عطار:

چون آب نقش می­نپذیرد قلم بسوز

 

در آب شوی لوح دل از چون و از چرا

حسن: کذا.  لباب: کذا.

عطار:

چون نیست زآفتاب حقیقت نشان پدید

 

ای کم ز ذرّه هست نشان دادنت خطا

حسن:

چون آفتاب نیست حقیقت نشان­پذیر

 

ای کم ز ذرّه هست نشان دادنت خطا

لباب: منطبق بر ضبط سید حسن.(ص825)

ضبط مصراع نخست در تصحیح نفیسی(ص1) و همچنین لباب­الألباب(ص825) به این صورت است: «چون نیست آفتاب حقیقت نشان­پذیر». به نظر می­رسد در این بیت نیز ضبط «نشان­پذیر» بهتر باشد. عطار در دیوان گوید:

«هرچه نشان کنی تویی راه نشان نمی­برد
      

 

وآنچه نشان­پذیر نی این سخن آن نمی‌برد»
                      (عطار،1375: 150)

عطار:

سبحان صانعی که گشاید به هر شبی

 

از روی لعبتان فلک نیلگون غطا

حسن:

سبحان خالقی که گشاید به هر شبی

 

از روی لعبتان فلک نیلگون غطا

 لباب: منطبق بر ضبط عطار.(ص825)

عطار:

از زیر حقّه مهرة انجم کند پدیـد

 

زان مهره­ها به حقة ازرق دهد ضیا

حسن:کذا.  «لباب: از زرّ...».(ص825)

عطار:

شب را ز اختران همه دندان کند سپید

 

چون زنگیی که اوفتد از خنده با 3 قفا

حسن:

شب را ز اختران همه دندان کند سپید

 

چون زنگیی که اوفتد از خنده در قفا

لباب:

شب را ز اختران همه دندان کند سپهر

 

چون زنگیی که اوفتد از خنده بر قفا

ضبط مصرع دوم در تصحیح نفیسی به این صورت است: «چون زنگیی که خنده­زنان افتد از قفا».(!همان،1) به نظر می­رسد، ضبط «از خنده درقفا افتادن» در بیت سید حسن بهتر باشد. سعدی در بوستان گوید:

«در او دم چو غنچه دمی از وفا
           

 

که از خنده افتد چو گل در قفا»
                     (سعدی،1381: 166)

عطار:

در دست چرخ مصقلة 4 ماه نو نهـد

 

تا اختران آینه­گون را دهد جلا

حسن:

در دست چرخ مصقلة ماه نو دهد

 

تا اختران آینه­گون را دهد جلا

لباب: منطبق بر ضبط سید حسن.(ص825)

عطار:

در پای اسب شــام کند 5 اطلس شفق

 

در جیب ترک صبح 6 نهد عنبر صبا

 1.ترک روز.

حسن:

در پای اسپ شام کشد اطلس شفق

 

در جیب ترک صبح نهد عبقر بها

لباب:

در پای اسپ شام کشد اطلس شفق
      

 

در جیب ترک صبح نهد عنبر صبا
                     (عوفی، 1361: 825)

در چاپ نفیسی نیز «... کشد اطلس شفق» آمده است که به نظر دست­تر می­نماید؛ زیرا ظاهراً این ترکیب، «اطلس کشیدن در پای...» است. مولانا در غزلیات شمس گوید:

اطلس و دیباج بافد عاشق از خون جگر
      

 

تا کشد در پای معشوق، اطلس و دیباج را
                      (مولوی،1386: 82)

تشبیه «صبح» به «ترک» و بالعکس در شعر عطار نمونه­های دیگری نیز دارد:

راست کان ترک پریچهــره چو صبح

به شب که از مه نو هندوییست زرّین گوش

 

زلف شبرنـــگ ز رخ باز کند
                      (عطار،1375: 242)

به روز کز دم صبحست ترک مار افسای
                              (همان، 728)

عطار:

گفتی که آفتاب مگر ذرّه ذرّه کرد

 

بر کهکشان زمرّد و مرجان و کهربا

حسن:

گویی که آفتاب مگر ذرّه ذرّه کرد

 

بر کهکشان ز زیره مرجان و کهربا

لباب:

گویی که آفتاب مگر ذرّه ذرّه کرد
        

 

بر کهکشان ز ریزه مرجان و کهربا
                   (عوفی، 1361: 825)

این قصیده در لباب­الألباب با همین بیت به پایان رسیده است.

در چاپ نفیسی، ضبط مصرع نخست به مانند ضبط دیوان حسن غزنوی و لباب الألباب است و مصراع دوم نیز به این شکل آمده: «بر کهکشان ز ریزة مرجان و کهربا».(ص1) به عقیدة نگارندگان، در این خصوص نیز ضبط چاپ نفیسی و لباب­الألباب مرجّح است و در نسخة­ جنگ ملک که این قصیده منسوب به حسن غزنوی آمده نیز احتمالاً «زیره» تصحیف «ریزه» است. ترکیب «ریزة مرجان» در شعر مجیرالدین بیلقانی نیز مشهود است:

«قضا در تیغ سیمابی نهاده ریزة مرجان
    

 

اجل بر درع زنگاری فشانده خردة روین»
                     (بیلقانی،1358: 145)

عطار:

با هیبتش که زو قدری ماند از قدر

 

احکام خویش جمله قضا می­کند قضا

حسن:

با هستیش اگر قدری ماند از قدر

 

احکام خویش جمله قضا می­کند قضا

عطار:

سبحان قادری که بر آیینة وجود

 

بنگاشت از دو حرف دو گیتی کما یشا

حسن: کذا.

خلقِ گیتی به «دو حرف» در این بیت از منطق­الطیر نیز مشهود است:

کرد در شش روز هفت انجم پدید

 

وز دو حرف آورد نه طارم پدید
                      (عطار،1383: 233)

عطار:

چون برکشید آینة کلّ کاینات

 

عرش آفرید ثمَّ علی العرش استوی

حسن: این بیت را ندارد.

 

عطار:

بر عرش ذرّه ذرّه خداونـد مستوی­ست

 

چه ذرّه­ای در اسفل و چه عرش بر علا

حسن:

بر عرش ذرّه ذرّه خداوند مستوی­ست

 

چه ذرّه­ در اسافل و چه عـرش در علا

عطار:

در جنب حقّ نه ذرّه بود ظاهر و نه عرش

 

وانجا که اوست جای نیابی ز هیچ جای

حسن: کذا.

در این ابیات عطار نیز تقابل عرش و ذرّه مشهود است:

عرش و خردل وآنچه در جهانست

تا کســـی دارد به یـک ذرّه پنـــاه

لب بدوز از عرش وز کرسی مپرس

 

ذرّه ذرّه جامة جانـــــان بود
                      (عطار،1375: 263)

عرش اگر باشد پناهت نرسدش
                              (همان، 351)

گر همه یک ذرّه می­پرسی مپرس
                    (همان،1383: 239)

عطار:

چون هیچ جای نیست که او نیست جمله اوست

 

 

چون جمله اوست کیستی آخر تو بی­نوا

     

حسن:

خود هیچ جای نیست که او نیست جمله اوست

 

 

چون جمله اوست کیستی آخر تو بینوا

     

مصراع نخست در تصحیح نفیسی نیز مانند ضبط دیوان سید حسن است و مرجّح به نظر می­رسد، به این سبب که ظاهراً ترکیبِ «خود هیچ... نیست...» صورت صحیح این ترکیب است. عطار در دیوان گوید:

«من ز سر تا پای فقر و فاقـــــه­ام
           

 

مر تو را خود هیچ دربایست نیست»
                        (عطار،1375: 86)

 

انوری گوید:

«خود به از عقل هیچ مفتی نیست
             

 

زانکه او جز به عدل نگراید»
                  (انوری،1376: 2/ 638)

عطار:

تو نیستی و بستة پندار هستیی

 

پندار هستی تو تو را کرد مبتلا

حسن:

بو نیست بنده و پندار هستئی

 

پندار هستی تو تو را کرد مبتلا

عطار در این ابیات نیز «پندار هستی» انسان را چنین نکوهش می­کند:

ور تو را پندار هستی هست هیچ

زین پیش دلم بستة پندار آمـــد

 

نبوَدَت از نیستی در دست هیچ
                      (عطار،1383: 364)

پنداشت که فتوی دهِ اسرار آمد
        (عطار، مختارنامه، 1386: 210)

عطار:

از کوزه نیم ذرّة سیماب چون برفت

 

نه در خلا بماند اثر زو نه در ملا

حسن:

از کوزه نیم ذرّة سیماب چون برفت

 

نی در خلا بماند اثر زو نه در ملا

عطار:

یک ذرّه سایه­ای و تو خواهی که آفتاب

 

در بر کشی رواست به بر درکشی هلا

حسن: این بیت را ندارد.

تقابل «ذرّه» و «سایه» و «آفتاب» در این ابیات از عطار نیز مشهود است:

یک ذرّه سایه باش تو اینجا در آفتاب

سایة یک ذرّه چه سان گم شود

 

اینجا چو تو نه­ای تو ز شادی و غم مپرس
                  (عطار،1375: 343)

در بر خورشید چنان گم شدم
                         (همان، 409)

 

عطار:

ای از فنای محض پدیدار آمده

 

اندر بقای محض کجا ماندت بقا

حسن: کذا.

ترکیب «فنای محض» در این بیت از دیوان عطار نیز به کار رفته است:

کاری است قوی ز خود بریدن

 

خود را به فنای محض دیدن
                              (همان، 531)

عطار:

خواهی که در بقای حقیقی رسی به کلّ

 

از هستی مجازی خود شو بکلّ، فنـا

 

حسن:

خواهی که پی بری به سر کعبة نجات

 

در خود مکن قیاس حق و پیش در میا

«بکلّ» در معنی قیدی آن، «کلاً»، نمونه­های فراوانی در شعر عطار دارد:

هر چه غیر است ز توحید بکلّ میل کشم

چون به ارزُم یافتم من این متــاع

 

زانکه چشم و دل عطار به کلّ بینا شد
                              (همان، 193)

پادشاهی را، بکلّ، کردم وداع
                      (عطار،1383: 351)

عطار:

در نافه دم چو نیستی خود صواب دید

 

پر مشک شد ز نافه دم آهوی خطا

حسن: این بیت را ندارد.

عطار:

چیزی که پی نمی­بری از پی مدو بسی 7

 

وز خود مکن 8 قیاس و ازین بیش در میا 9

حسن: این بیت را ندارد. مصرع دوم این بیت، مصرع دوم بیت پیشین از حسن غزنوی است که در چاپ نفسیی نیز مانند دیوان سید حسن، ضبط شده: «وز خود مکن قیاس حق و پیش در میا»(ص2)

عطار:

بس سَر که همچو گوی درین را باختند

 

بس مرغ تیزپر که فروشُد درین فضا

حسن: کذا.

عطار:

خاموش باش حرف که می­گویی ای سلیم

 

حرمت نگاه دار چه پنداری ای گدا

حسن:

خاموش باش حرف چه گویی ای سلیـم

 

خدمت نگاه دار چه پنداری ای گدا

در چاپ نفیسی ضبط مصراع اول، شبیه به مصراع سید حسن است.(!ص2)

عطار:

گر سرّ کار می­طلبی صبر کن خموش

 

تا صبر و خامشیت رساند به منتها

حسن:

چون سرّ کار می­طلبی صبر کن حکیم

 

تا صبر و خامشیت رساند به منتها

عطار:

گر تو زبان بخایی و خونش فرو بری

 

در زیر پرده با تو نگویند 10 ماجرا

حسن:

گر تو زبان بخایی و خونش فرو بری

 

در زیر ورد نگویند با تو ماجرا

عطار:

لبیک عشق زن تو درین راه خوفناک

 

و احرام درد گیر درین کعبة رجا

حسن:

آهنگ عشق زن تو درین راه خوفناک

 

احرام درد گیر در این کعبة رجا

عطار:

گویند پشّه بر لب دریا نشسته بود

 

در فکر سر فکنده به صد عجز و صد عنا

حسن:کذا.

عطار:

گفتند چیست حاجتت ای پشّة ضعیف

 

گفت آنکه آب این­همه دریا بود مرا

حسن:

گفتند چیست حاجتت ای پشّة فقیر

 

گفت آنکه آب این­همه دریا بود مرا

عطار:

گفتند حوصله چو نداری مگوی این

 

گفتا به ناامیدی ازو چون دهم رضا

حسن: کذا.

عطار:

منگر به ناتوانی شخص ضعیف من

 

بنگر که این طلب ز کجا خاست و این هوا

حسن:

منگر به ناتوانی شخص ضعیف من

 

بنگر که این طلب ز کجا خواست و این هوا

ترکیب «خاستنِ طلب» در مصیبت­نامه نیز به کار رفته است:

این طلب کامروز از جان تو خاست

 

نیست هیچ آنِ تو جمله آنِ ماست
                      (عطار،1386: 443)

 

عطار:

عقلم هزار بار به روزی کند خموش

 

عشقم خموش می­نکند یک نفس رها

حسن:

عقلم هزار بار به روزی خموش کرد

 

عشقم خموش می­نکند یک نفس رها

مدرس رضوی ذیل این بیت نوشته­اند: «از «گویند پشّه...» تا اینجا[مقصود، تا آخر بیت فوق]، به عطار نیز نسبت داده شده.(ص350)

عطار:

چون نیست گُنج پای به گنجت فرو شدن

 

بی کُنج شب گذار درین گنج اژدها

حسن: این بیت را ندارد.

عطار در دیوان، «گنج، کُنج، اژدها و شب» را در یک بیت آورده و چنین گوید:

گنج وفا مجوی که در کنج روزگار

 

گنجی نیافت هیچ کس از بیم اژدها
                      (عطار،1375: 706)

عطار:

در آشنای خون دلی دل به حقّ سپــار

 

تا حال خود کجا رسد ای مرد آشنا

حسن:

در آشنای خون جگر دل به حقّ سپار

 

تا حال خود کجا رسد ای مرد آشنا

در این مورد نیز ضبط «آشنا کردن در خون جگر» که در بیت سید حسن غزنوی آمده است، مرجّح است؛ زیرا در این صورت است که بیت معنی مقبولی می­پذیرد. عطار این ترکیب را در بیت دیگری از دیوان آورده است:

بیگانه مباش چون دو چشمم را
 

 

از خون جگر در آشنا دیدی
                      (عطار،1375: 629)

امیرخسرو دهلوی گوید:

کردم میان خون جگر آشنا بسی

 

کان آشنای خون دلم آشنا نشد
                    (دهلوی،1380: 328)

عطار:

جاوید در متابعت مصطفی گریز

 

تا نور شرع او شودت پیر و مقتدا

حسن: کذا.

ترکیب «نور شرع» در این ابیات عطار نیز آمده است:

از نور شرع شمع برافروز زانکه عقل

گه بود کز نور شرع و نور غیــب

 

خورشید برج وحدت حق دور دور یافت
                      (عطار،1375: 753)

گاه گویم از هنر گاهی ز عیب
                      (عطار،1386: 340)

 

عطار:

خورشید خلد مهتر دنیــا و آخرت

 

سلطان شرع خواجة کونیـن مصطفی

حسن:

خورشید خلد خواجة دنیا و آخرت

 

سلطان شرع و صاحب کونین مصطفا

این بیت در چاپ نفیسی با یک «واو» اضافه پس از «...خلد خواجه» شبیه به بیت حسن غزنوی است.(! همان، 2)

به کار بردن ترکیب «خواجة کونین» برای «رسولع» در این ابیات از منطق­الطیر و مصیبت­نامة عطار نیز دیده می­شود:

خواجة کونین و سلطان همــه

خواجة کونین منّت از تو یافت

 

آفتاب جان و ایمان همه
                      (عطار،1383: 244)

در نماز انگور جنّت از تو یافت
                      (عطار،1386: 306)

عطار:

مفتی کلّ عالم و مهدی جزو جزو

 

در هر دو کون بر کلّ و بر جزو پادشا

حسن:

مفتی عالم کل و معنی جزو و کلّ

 

در هر دو کون بر کلّ و بر جزو پادشا

این بیت از منطق­الطیر بسیار شبیه است به بیت عطار:

مهدی اسلام و هــادی سبــل

 

مفتی غیب و امام جزو و کلّ
                      (عطار،1383: 244)

عطار:

چشم و چراغ سنّت و نور دو چشم دین

 

صاحب­قبول هفت قران صاحب لوا

حسن: کذا.

عطار:

کان بود کلّ عالم و او بود آفتاب

 

مس بود خاک آدم و او بود کیمیا

حسن: کذا.

عطار:

چون آفتاب از فلک دین حق بتافت

 

تا هر دو کون پر شد از نور والضحا

حسن:

چون آفتاب از فلک دین حق بتافت

 

تا هر دو کون پر شد ازو نور والضحا

عطار:

گردون که حبّه بهترش از آفتاب نیست

 

پیراهن مجرّه ز شوقش کند قبا

حسن:

گردون که جبّه بهترش از آفتاب نیست

 

پیراهن مجرّه ز شوقش کند قبا

 

عطار در دیوان گوید:

مجرّه زان پدید آمد که یک شب

 

فلک از دست قدرت جامه زد چاک
                      (عطار،1375: 842)

ضبط مصراع نخست در تصحیح نفیسی به این ترتیب است: «گردون که خیمه بهترش از آفتاب نیست...»(! همان، 3) به عقیدة نگارندگان ضبط این بیت بنا بر دیوان سید حسن، صورت صواب این بیت است؛ نخست به سبب اینکه در مصرع دوم نیز «پیراهن» و «قبا کردن» آمده است. دیگر اینکه با توجه به ضبط «جبّه» بیت معنی و صورت درستی می­یابد. نظامی گوید:

«کرد قبا جبّة خورشید و ماه

 

زین دو کله دار سفید و سیاه»
                         (نظامی،1387: 4)

 

صاحب برهان نیز ظاهراً ترکیب «جبّة خورشید و ماه» را از همین بیت نظامی استخراج کرده است و گوید: «جبّة خورشید و ماه: کنایه از روز و شب است که لیل و نهار باشد».(برهان،1376: ذیل: «جبّة خورشید و ماه»)

عطار:

اندر نظاره کردن مشک دو گیسوش 11

 

صد چشم شد گشاده ازین طارم دوتا

 

حسن:

اندر نظاره کردن مشک دو گیسوانش

 

صد چشمه شد گشاده ازین طارم دوتا

عطار:

خورشید را ازان سبلی نیست در دو چشم

 

کو چشم را ز خاک درش ساخت توتیا

حسن:

خورشید را ازان سببی نیست در دو چشم

 

کو چشم را زخاک درش ساخت توتیا

عطار:

کس را نگشت معجزه جز در زمین پدید

 

او خاص بُد به معجزه در عرض و در سما 12

حسن:

کس را نگشت معجزه­ای در زمین پدید

 

او خاص شد به معجزه در ارض و بر سمـا

در مصرع دوم، به نظر می­رسد، ضبط «بر سما» که در دیوان حسن غزنوی و همچنین نسخة «نو» آمده است، بهتر باشد.

عطار:

گویند مه شکافت تو دانی که آن چه بود

 

گردون ترنج و دست ببرید از آن لقا

حسن: کذا.

عطار:

یک شب براق تاخت چو برق از رواق چرخ

 

از قدسیان خروش برآمد که مرحبا

حسن:

یک­شب ازان بتاخت چو برق از رواق چرخ

 

از قدسیان خروش برآمد که مرحبا

عطار:

در پیش او که غاشیه­کش بود جبرئیل

 

هم انبیا پیاده دویدند و 13 اصفیا

حسن:

در پیش او که غاشیه­کش بود جبرئیل

 

هم انبیا دویده پیاده هم اصفیا

ضبط مصراع دوم در چاپ نفیسی نیز مانند مصراع سید حسن است.(! همان، 3) ظاهراً بیشتر نزدیک به صواب است. عطار در اسرارنامه گوید:

«سواره انبیا از ره رسیده

 

پیاده در رکیب او دویده»
                      (عطار،1386: 101)

 

عطار:

از انبیا چو مشعلة طرّقوا بخاست

 

در عرش اوفتاد از آن طرّقوا صدا 14

حسن:

از انبیا چو مشغلة طرّقوا بخاست

 

در عرش اوفتاده ازان طرّقوا صدا

بدون تردید باید «مشغله» باشد؛ چنانکه در بیت سید حسن غزنوی و تصحیح نفیسی نیز همین گونه است.(! همان، 3)

عطار:

چون نرگس از نظارة گلشن نگاه داشت

 

بشکفت بر رخش گل مازاغ و ماطغا

حسن:

چون نرگس از نظارة گلشن نگاه داشت

 

بشکست بر رخش گل مازاغ و ماطغا

عطار:

آنجا که جای گم شد و گم کرده 15 بازیافت

 

از هر صفت که وصف کنم بود ماورا

حسن:

آنجا که جای گم شد گم کرد و بازیافت

 

از هر صفت که وصف کنم خود به ماورا

عطار:

از دست ساقی و سقیهم شراب خواست

 

حالی شراب یافت ز جام جهان­نما

حسن:

از دست ساقی و سقیهم شراب خواست

 

جام شراب یافت ز جام جهان­نما

عطار در دیوان گوید:

ساقی جام الست چون و سقیهم بگفت
       

 

ما ز پی نیستی عاشق هست آمدیم
                      (عطار،1375: 495)

عطار:

موسی ز بیقراری خود بر بساط قرب 16

 

خود را در اوفکند بدر پیش 17 از عصا

حسن:

موسی ز بیقراری خود در مقام قدس

 

خود را در او فگند بدر پیش تو عصا

عطار:

حالی وشاق چـاوش عزّت بدو دویـد

 

کای نعل خود گرفته ز نعلین شو جدا

حسن:

حالی وشاق چاوش عزّت بدو دویـد

 

کای نعل خود فگنده و نعلین شو جدا

ترکیب «چاوش عزّت» در منطق­الطیر نیز به کار رفته است:

آخر از پیشان عالی درگهی

 

چاوش عزّت برآمد ناگهی
                      (عطار،1383: 423)

عطار:

چل شب درین حریم به خلوت چله نشین

 

تا محرم حریم شوی در صف صفا

حسن: این بیت را ندارد.

عطار:

موسی به لن ترانی جانسوز حربه خورد

 

او نوبه زد که ما کذب القلب مارآ

حسن: این بیت را ندارد.

عطار:

آن را خدای گفت ز نعلین دور شو

 

واین را براق بین که فرستاد از کجا

حسن: این بیت را ندارد.

عطار:

آن را ز بعد چل شب پیوسته بار داد

 

وین را شبی ببرد به خلوتگه دنا

حسن:

وآن ­را ز بعد چلة پیوسته بار داد

 

وین را شبی ببرد به خلوتگه دنا

عطار:

آن را ز طور کرده سرای حرم پدید
     

 

وین را ز عرش ساخته ایوان کبریا...
                (عطار،1375: 704-701)

حسن:

وآن ­را ز طور کرد سرای حرم پدید
       

 

وین را ز عرش ساخت ایوان کبریا
      (حسن غزنوی،1362: 351-349)

مدح رسولع و مقایسة مقام موسی با ایشان، در منطق­الطیر نیز آمده که بسیار شبیه است به ابیات پیشین این قصیده:

رفت موسی بر بساط آن جنــــاب
چون به نزدیک او شد از نعلین دور
بـــاز در معـــراج شمع ذوالجلال
موسی عمـــران اگرچه بود شـــاه
     

 

خلع نعلین آمدش از حقّ خطاب
گشت در وادی المقدس غرق نور
مــی­شنـــود آواز نعلیـــن بلال
هم نبود آنجاش با نعلیــــن راه

                      (عطار،1383: 247)

قصیدة عطار تا(34) بیت دیگر ادامه می­یابد که عطار در بیت سوم از آخر، تخلص خود را نیز به این صورت آورده است.

عطار خاک آن سگ مردان راه توست
         

 

در خاک خود نگر ز سر صدق ربّنا
                      (عطار،1375: 706)

چند نکته در اثبات انتساب این قصیده به عطار و ردّ انتساب آن به سید حسن غزنوی

1. این قصیده فقط در یک جنگ خطی کهن به سید حسن غزنوی نسبت داده شده است.

2. هرچند این قصیده در برخی نُسَخ دیوان عطار نیست؛ امّا در چند نسخه از دیوان وی ضبط شده است.

3. این قصیده در دیوان عطار، به صورت کامل، مضبوط است.

4. تخلص عطار در ابیات پایانی این قصیده آمده است.

5. در لباب­الألباب نیز ابیات آغازین این قصیده به نام عطار آمده است.

6. شفیعی کدکنی در مقدمة الهی­نامه نوشته است: «در بخش نعت صحابه، عطار در هر چهار منظومة خویش یکسان عمل کرده است. شمارة ابیاتی که برای هر یک از خلفای راشدین، در هر منظومه‌ای سروده است، یکسان است؛ یعنی برای آن سه تنِ دیگر نیز همان شمار را رعایت کرده است و از این چشم انداز اعتدالی را مورد نظر داشته است»(عطار،1386: 25) قصیدة مورد بحث نیز از قاعدة فوق خارج نیست، یعنی عطار در این قصیده نیز دربارة  نعت صحابه، یک­سان عمل کرده است و در نعت هریک از صحابه، چهار بیت سروده است.(! عطار،1375: 704)

7. همان­گونه که مشاهده شد، در دیگر آثار مسلّم عطار نیز مضامین و ترکیب­هایی وجود دارد که تا حدودی منطبق بر برخی ابیات این قصیده است.

8. همچنین سی و چهار بیت پایانی این قصیده که در دیوان سید حسن ضبط نشده است، متضمن مضامینی است که در دیگر آثار عطار نیز مشهود است. اینک سه نمونه:

الف: شیر خدا و إبن عم خواجه آنکه یافت

 

 

تختی چو دوش خواجه و تاجی چو هل أتی
                               (عطار،1375: 706)

     

در این ابیات از منطق­الطیر نیز امام علیع را این­گونه می­ستاید:

«ساقـــی کوثر امام رهنمـــای
گشته اندر کعبه آن صاحب قبول

ب:گر رکن چار کعبة دل چار یـار نیست

 

إبن عم مصطفا شیر خدای منطق...
بت شکن بر پشتیِ دوش رسول

                      (عطار،1383: 252)

زنّار چارْکرد گزین و کلیسیا
                      (عطار،1375: 705)

 

ترکیب «زنّار چارْکرد» در این قصیده به کار رفته که این کاربرد تنها در شعر عطار دیده شده است.(! عطار، 1383، تعلیقات: 578- 577) در منطق­الطیر این ترکیب دیده می­شود:

این زمان آن خواجة بسیار درد

ج:عطار خاک آن سگ مردان راه توست
         

 

بر میان زنّار دارد چارکرد
                      (عطار،1383: 297)

در خاک خود نگر ز سر صدق ربّنا
                      (همان،1375: 706)

که عطار در این بیت نیز خویشتن را «سگ» «مردان و چاکران» خداوند می­داند:

همچو عطارِ مانده باد به دست

 

کمترین سگ ز چاکران تواَم
                              (همان: 380)

 

9. سیّد حسن غزنوی شاعری مدّاح است که تقریباً از بین تمام اشعارش، تنها یک ترجیع­بند وجود دارد که در مدح بزرگان و پادشاهان زمان وی نیست و آن ترجیع بندی است که برای رسول خدا گفته است.(! حسن غزنوی،1362: 235) و انتساب چنین قصیده­ای به وی از لحاظ سبکی و فکری، موجّه به نظر نمی‌رسد.

 

نتیجه‌گیری

هرچند قصیدة مورد بحث، در یک جنگ خطی کهن به سید حسن غزنوی نسبت داده شده و در برخی از نُسَخ دیوان عطار نیامده است، در اقدم نُسَخ و نسخة معتبر «مه» نیامده و در برخی نُسَخ دیگر به صورت ناقص آمده است؛ امّا انتساب آن به عطار، با توجه به مستندات زیاد، قطعی به نظر می‌رسد. دیگر اینکه هرچند در این قصیده، در دیوان حسن غزنوی، غلط­ها و تصحیف­های بسیاری راه یافته، لیکن برخی از ضبط­های آن از ضبط­های همة نسخه­های دیوان عطار بهتر به نظر می­رسد.  نکتة دیگر این است که برخی ابیات آغازین این قصیده که در لباب­الألباب به نام عطار آورده شده است، با برخی ضبط‌های این قصیده در دیوان سیّد حسن تا حدودی شبیه به هم است که این دقیقه، قابل تأمّل است.

 

پی‌نوشتها

1- «فر و نو: خالقی».

2- «فی: اوج چرخ».

3- «فی: بر قفا».

4- «فی: مشعله».

5- «فی و نو: کشد».

6-«نو: ترک روز».

7- «فی: از پی بسی مرو».

8- «نو: بکن قیاس».

9- «فی: قیاس حق و پیشتر میا».

10- «نو: بگویند».

11- «نو: گیسویش».

12- «نو: در ارض و بر سما».

13- «سل و نو: پیاده دوید و هم اصفیا. فر: از این بیت به بعد تا آخر قصیده را ندارد.

14- «فر: نوا».

15- «فر: گم شد گم کرده».

16-«فر: بساط قدس».

17- «فر: فکند بر در او پیش».

 

منابع
1- انوری، محمد بن محمد .(1376). دیوان انوری، به اهتمام محمد تقی مدرس رضوی، تهران: علمی و فرهنگی.
2- برهان، محمّد حسین بن خلف . (1376). برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، تهران: امیرکبیر.
3- حسن غزنوی، حسن بن محمّد .(1362). دیوان سید حسن غزنوی، به تصحیح و مقدمه محمدتقی مدرس رضوی، تهران: اساطیر.
4- بیلقانی، مجیرالدین. (1358). دیوان مجیرالدین بیلقانی، به تصحیح محمد آبادی، تبریز، موسسه تاریخ و فرهنگ ایران.
5- خاقانی بدیل بن علی .(1378). دیوان خاقانی، به کوشش ضیاء الدین سجادی؛ تهران: زوّار.
6- دهخدا، علی اکبر .(1352). لغتنامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران.
7- دهلوی، امیرخسرو .(1380). دیوان امیرخسرو دهلوی، به مقدمة محمد روشن و تصحیح صلاح الدین اقبال، تهران: نگاه.
8- زرّین­کوب، عبدالحسین .(1375). از گذشتة ادبی ایران، تهران: انتشارات الهدی.
9- سعدی، مصلح بن عبدالله .(1381). بوستان سعدی، به تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی.
10- صفا، ذبیح الله . (1351). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: امیرکبیر.
11- عطار، محمّد بن ابراهیم . (1386). اسرارنامه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن.
12______________ . (1387. الهی نامه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن.
13______________ .(1375). دیوان عطار، به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی، تهران: علمی و فرهنگی.
14______________ .(1370). دیوان عطار، به تصحیح مجتبی مینوی، تهران: کتابخانة سنایی.
15______________ .(1386). مختارنامه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن.
16______________ .(1386). مصیبت­نامه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن.
17______________ .(1383). منطق الطیر، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن.
18- عوفی، محمد بن محمّد .(1361). لباب الألباب، از روی چاپ براون با مقدمه و تعلیقات علامه محمد قزوینی، به اهتمام محمد عباسی، تهران: کتابفروشی فخر رازی.
19-بمولوی، جلال الدین محمد بن محمّد .(1386). کلیات شمس، به کوشش بدیع­الزمان فروزانفر، تهران: هرمس.
20- نظامی، الیاس بن یوسف .(1387). خمسة نظامی، بر اساس چاپ مسکو باکو، تهران: هرمس.