نویسندگان
1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduced in this inquiry and review is a balladry which exists both in Divan of Hassan Ghaznavi and Attar. In addition, the existing differences between the two also revealed balladry, and some lines in this ode were corrected according to Divan of Hassan Ghaznavi.
It is very important to note that the opening sixteen lines of this ode, except for the 7th and 8th lines, have been attributed to Attar in Lobabol Alalb which in itself causes the attribution to seem to be much more righteous. However, it must also be noted that some lines recorded in this ode mentioned in Lobabol Alalb are the same as those mentioned in Hassan’s Divan.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
در دیوان سید حسن غزنوی قصیدهای است که در فهرست دیوان با عنوان «قصیدة نویافتة فارسی»(! غزنوی،1362: 463) از آن یاد شده است. مدرس رضوی در حاشیه اشاره کرده است که: «این قصیده در نسخة جُنگی متعلّق به کتابخانة ملّی، به سید حسن غزنوی نسبت داده شده و در نسخههای دیوان وی نیست».(همان، 349) وی از بیت سی و یک این قصیده «گویند پشه...» تا بیت سی و پنج «عقلم هزار...» را مشخص کرده و گفته است: «از: گویند پشه... تا اینجا[عقلم هزار...] به عطار نیز نسبت داده شده».(همان، ص350)
تمام این قصیده، بعلاوة سی و چهار بیت دیگر که در ادامة این قصیده آمده، در دیوان عطار نیز ضبط شده است.(!: عطار،1375: 704-702)
تفضلی در باب این قصیده گفته: «مج و مه این قصیده را ندارند. سل و فر دارد. فی و نو و مم نیز دارد. فر مقداری از اول قصیده را ندارد».(همان، حاشیه: 701)
به هرحال، هرچند این قصیده در برخی نُسَخ دیوان؛ از جمله نسخة «مج[مجلس]» که اقدم نسخ است و همچنین نسخه «مه» که از نسخههای معتبر است، وجود ندارد؛ لیکن در چند نسخة مهم و معتبر دیوان وی مضبوط است. علاوه بر همه، از شانزده بیت آغازین این قصیده، چهارده بیت، به جز ابیات هفتم و هشتم، در تذکرة لباب الألباب عوفی، به عطار نسبت داده شده است که این موضوع نیز انتساب این قصیده را به عطار تا حدود زیادی تقویت میکند.
به هر روی، احتمال اینکه برخی ابیات این قصیده یا قسمتی از آن، از عطار نباشد، منتفی نیست، با توجه به سرنوشتی که دیگر آثار عطار داشته و حتّی الحاقات فراوانی که در آثار مسلّم عطار راه یافته است، شفیعی کدکنی در خصوص دیوان عطار عقیده دارد:
«حتّی در دایرة همین آثار مسلّم عطار هم، از قبیل منطق الطیر یا دیوان غزلیات، هرگونه داوری و نقد، مشروط است و نمیتواند نتیجهای قاطع به بار آوَرَد».(عطار، مقدمه، 1383: 23)
«دیوان غزلیات و قصاید عطار نیز یکی از متداولترین دیوانهای شعر پارسی است که از همان قرن هفتم همواره مورد علاقه و شوق دوستداران شعر عرفانی فارسی بوده است. این دیوان که چاپهای متعدد دارد و دو چاپ مشهور آن بر دست دو تن از محققان عصر ما – یعنی استاد سعید نفیسی و دکتر تقی تفضلی خراسانی – انجام گرفته است، مقداری از شعرهای شاعران دیگر را نیز در خود دارد و نمیتوان گفت که آنچه در این دو دیوان آمده، تماماً سرودة عطار است. چنین میپندارم که اگر بر اساس روشهای علمی و تکیه بر قدیمیترین نسخههای موجود و رعایت مسائل سبکشناسی تصحیح مجددی از دیوان عطار انجام شود، حدود 30 تا 35 درصد شعرهای چاپ دکتر تفضلی... به کنار خواهد رفت».(همان، ص35)
هرچند، در اینجا شفیعی کدکنی یکی از روشهای تصحیح مجدد دیوان عطار را «رعایت مسائل سبکشناسی» دانسته است؛ لیکن ایشان در ردّ انتساب مثنوی خسرونامه به عطار، در مقدمة مختارنامه، چنین نوشتهاند: «از لحاظ سبکشناسی به دلیل فقدان سبک شخصی(Individual style) در ادبیات فارسی (جز موارد استثنائی) تحلیلِ سبکشناسیکِ این اثر[خسرونامه] دشوار است...»( عطار، مختارنامه: 1386، 44)
دربارة مضامین و ترکیباتِ این قصیده ، نگارنده مقایسههایی را با دیگر آثار این دو شاعر انجام داد که نتیجة آن انطباق برخی ترکیبات و مضامین این قصیده با دیگر آثار عطار بود که نمونههای آن در ذیل ابیاتِ این قصیده آورده شده است. همچنین با توجه به اینکه در برخی موارد، ضبط ابیات آغازین این قصیده در لبابالألباب با ضبطهای این قصیده در دیوان حسن غزنوی مشابهت داشت که ابیات لبابالألباب را نیز با ابیات این دو قصیده مقایسه کردیم.
همچنین پس از مقایسة دو قصیده، دانسته شد که هرچند متن این قصیده در دیوان سید حسن غزنوی بسیار مغلوط و پراشتباه است؛ امّا با توجه به اینکه این قصیده در یک جنگ کهن خطی آمده است، میتواند به عنوان یک نسخه بدل در مقابل قصیدة عطار قرار گیرد و با آن مقایسه و مقابله شود و در حلّ برخی اغلاط و تصحیفات این قصیده در دیوان عطار راهگشا باشد. درضمن، تصحیفها و اشتباههای فراوان این قصیده در دیوان سید حسن غزنوی نیز از این طریق تصحیح میشود.
با توجه به برخی ضبطهای این قصیده در دیوان سید حسن غزنوی، چند بیتی از این قصیده در دیوان عطار تصحیح شد که از همه مهمتر، «جبّة خورشید» و «شاید که پشه مینکند» بود که در خصوص اینها، ذیل ابیات بحث شده است.
مقایسه و مقابله دو قصیده
عطار:
سبحان قادری 1 که صفاتش ز کبریا |
|
بر خاک عجز میفکند عقل انبیـا |
حسن:
سبحان خالقی که صفاتش ز کبریا |
|
در خاک عجز میفگند عقل انبیا |
لباب: یکسان با ضبط سید حسن غزنوی.(عوفی،1361: 824)
عطار:
گر صد هزار قرن همه خلق کاینات |
|
فکرت کنند در صفت و عزّت خدا |
حسن:
گر صد هزار قرن همه خلق کاینات |
|
فکرت کننــد در صفتِ عزّت خدا |
لباب: یکسان با ضبط سید حسن غزنوی.(ص824)
در دیوان عطار چاپ سعید نفیسی نیز «صفتِ عزّت» آمده است.(! دیوان عطار به تصحیح نفیسی،1370: 1)
عطار:
آخر به عجز معترف آیند کای اله |
|
دانسته شد که هیچ ندانستهایم ما |
حسن: کذا. لباب: کذا.
عطار:
جایی که آفتاب بتابد ز اوج عزّ |
|
سرگشتگی است مصلحت ذرّه در هوا |
حسن: کذا. لباب: کذا.
عطار:
وانجا که بحر نامتناهیست موجزن |
|
شاید که شبنمی نکند قصد آشنا |
حسن:
وانجا که بحر نامتناهیست موجزن |
|
شاید که پشه مینکند قصد آشنا |
لباب:
آنجا که بحر نامتناهی است موجزن |
|
شاید که شبنمی نکند قصد آشنا |
در چاپ نفیسی نیز «شبنمی نکند...» آمده.(!همان، 1)
به دلایل ذیل ضبط بیت بر اساس دیوان سید حسن غزنوی مرجّح به نظر میرسد.
1-«شبنم» شنا نمیکند و با توجه به ضبط «پشه» بیت معنی مقبول مییابد.
2- اگر بخواهیم به محور عمودی شعر نیز توجه داشته باشیم، واژة «زنبور» در بیت بعد، آمده و با توجه به اصل تداعی، میتوان عقیده داشت که ضبط اصیل بیت، بنا بر بیتِ سید حسن است.
3- به نظر میرسد، «قصد آشنا کردنِ پشه» همان راه رفتن پشه بر روی آب باشد؛ چنانکه امروزه نیز بر روی آبهای کم عمق و برکهها این امر را میتوان مشاهده کرد.
4- در لبابالألباب، «شب» و «نمی» جدا نوشته شده که این نکته احتمال اینکه «شب» تصحیف «پشه» و «نمی» تصحیف «می» در «مینکند» باشد را افزایش میدهد.
5- تقابل «دریا» و «پشه» در دو بیت از این قصیده نیز آمده است: (! به بیت: «گویند پشه بر لب دریا...»، و بیت بعدی آن، در همین قصیده).
خاقانی گوید:
به پر پشه اگر بر سر دریا گذرم |
|
میل آن پشة پران به خراسان یابم |
عطار:
وانجا که کوس رعد بغرّد ز طاق 2 چرخ |
|
زنبور در سبوی نوا چون کند ادا |
حسن:
وانجا که قوس چرخ بِعزّ و نطاق چرخ |
|
زنبور در سبوی نوا چون کند ادا |
لباب:
وآنجا که کوس رعد بغرّد ز طاس چرخ |
|
زنبور در سبوی نوا چون کند ادا |
عطار:
عقلی که میبرد قدح دُردیـش ز دست |
|
چون آورد به معرفت کردگار پا |
حسن:
عقلی که میبرد قدح دُردیـش ز دست |
|
چون آورد به معرفت کردگار جا |
لباب: این بیت را ندارد.
این بیت در دیوان عطار تصحیح نفیسی پس از بیت «چون نیست آفتاب...» آمده است.(!ص1) عطار در مختارنامه گوید:
جانــــی که به راه رهنمــون دارد رای |
|
وز حسرت خود میان خود دارد جای |
بیت دوم این رباعی، شباهت زیادی با بیت پیشین از قصیدة مورد بحث دارد که این نکته از چند جانب دارای اهمیت است:
1- انتساب این قصیده را به عطار تقویت میکند.
2- با توجه به اینکه برخی محققان در انتساب مختارنامه به عطار تردید کردهاند (!زرینکوب،1375: 334)، این بیت و شباهت بسیار آن با قصیدة عطار، جالب توجه است.
3- منطبق است بر ضبط «به معرفت کردگار پا» در قصیدة مورد بحث و نشان میدهد که «جا» به جای «پا» در قصیدة سید حسن، تصحیف است.
عطار:
حق را به حق شناس که در قلزم عقول |
|
میدرکشد نهنگ تحیر من و تو را |
حسن:
حق را به حق شمار که در قلزم عقول |
|
میدرکشد نهنگ تحیر من و تو را |
لباب: این بیت را ندارد.
عطار:
چون آب نقش مینپذیرد قلم بسوز |
|
در آب شوی لوح دل از چون و از چرا |
حسن: کذا. لباب: کذا.
عطار:
چون نیست زآفتاب حقیقت نشان پدید |
|
ای کم ز ذرّه هست نشان دادنت خطا |
حسن:
چون آفتاب نیست حقیقت نشانپذیر |
|
ای کم ز ذرّه هست نشان دادنت خطا |
لباب: منطبق بر ضبط سید حسن.(ص825)
ضبط مصراع نخست در تصحیح نفیسی(ص1) و همچنین لبابالألباب(ص825) به این صورت است: «چون نیست آفتاب حقیقت نشانپذیر». به نظر میرسد در این بیت نیز ضبط «نشانپذیر» بهتر باشد. عطار در دیوان گوید:
«هرچه نشان کنی تویی راه نشان نمیبرد |
|
وآنچه نشانپذیر نی این سخن آن نمیبرد» |
عطار:
سبحان صانعی که گشاید به هر شبی |
|
از روی لعبتان فلک نیلگون غطا |
حسن:
سبحان خالقی که گشاید به هر شبی |
|
از روی لعبتان فلک نیلگون غطا |
لباب: منطبق بر ضبط عطار.(ص825)
عطار:
از زیر حقّه مهرة انجم کند پدیـد |
|
زان مهرهها به حقة ازرق دهد ضیا |
حسن:کذا. «لباب: از زرّ...».(ص825)
عطار:
شب را ز اختران همه دندان کند سپید |
|
چون زنگیی که اوفتد از خنده با 3 قفا |
حسن:
شب را ز اختران همه دندان کند سپید |
|
چون زنگیی که اوفتد از خنده در قفا |
لباب:
شب را ز اختران همه دندان کند سپهر |
|
چون زنگیی که اوفتد از خنده بر قفا |
ضبط مصرع دوم در تصحیح نفیسی به این صورت است: «چون زنگیی که خندهزنان افتد از قفا».(!همان،1) به نظر میرسد، ضبط «از خنده درقفا افتادن» در بیت سید حسن بهتر باشد. سعدی در بوستان گوید:
«در او دم چو غنچه دمی از وفا |
|
که از خنده افتد چو گل در قفا» |
عطار:
در دست چرخ مصقلة 4 ماه نو نهـد |
|
تا اختران آینهگون را دهد جلا |
حسن:
در دست چرخ مصقلة ماه نو دهد |
|
تا اختران آینهگون را دهد جلا |
لباب: منطبق بر ضبط سید حسن.(ص825)
عطار:
در پای اسب شــام کند 5 اطلس شفق |
|
در جیب ترک صبح 6 نهد عنبر صبا |
1.ترک روز.
حسن:
در پای اسپ شام کشد اطلس شفق |
|
در جیب ترک صبح نهد عبقر بها |
لباب:
در پای اسپ شام کشد اطلس شفق |
|
در جیب ترک صبح نهد عنبر صبا |
در چاپ نفیسی نیز «... کشد اطلس شفق» آمده است که به نظر دستتر مینماید؛ زیرا ظاهراً این ترکیب، «اطلس کشیدن در پای...» است. مولانا در غزلیات شمس گوید:
اطلس و دیباج بافد عاشق از خون جگر |
|
تا کشد در پای معشوق، اطلس و دیباج را |
تشبیه «صبح» به «ترک» و بالعکس در شعر عطار نمونههای دیگری نیز دارد:
راست کان ترک پریچهــره چو صبح به شب که از مه نو هندوییست زرّین گوش |
|
زلف شبرنـــگ ز رخ باز کند به روز کز دم صبحست ترک مار افسای |
عطار:
گفتی که آفتاب مگر ذرّه ذرّه کرد |
|
بر کهکشان زمرّد و مرجان و کهربا |
حسن:
گویی که آفتاب مگر ذرّه ذرّه کرد |
|
بر کهکشان ز زیره مرجان و کهربا |
لباب:
گویی که آفتاب مگر ذرّه ذرّه کرد |
|
بر کهکشان ز ریزه مرجان و کهربا |
این قصیده در لبابالألباب با همین بیت به پایان رسیده است.
در چاپ نفیسی، ضبط مصرع نخست به مانند ضبط دیوان حسن غزنوی و لباب الألباب است و مصراع دوم نیز به این شکل آمده: «بر کهکشان ز ریزة مرجان و کهربا».(ص1) به عقیدة نگارندگان، در این خصوص نیز ضبط چاپ نفیسی و لبابالألباب مرجّح است و در نسخة جنگ ملک که این قصیده منسوب به حسن غزنوی آمده نیز احتمالاً «زیره» تصحیف «ریزه» است. ترکیب «ریزة مرجان» در شعر مجیرالدین بیلقانی نیز مشهود است:
«قضا در تیغ سیمابی نهاده ریزة مرجان |
|
اجل بر درع زنگاری فشانده خردة روین» |
عطار:
با هیبتش که زو قدری ماند از قدر |
|
احکام خویش جمله قضا میکند قضا |
حسن:
با هستیش اگر قدری ماند از قدر |
|
احکام خویش جمله قضا میکند قضا |
عطار:
سبحان قادری که بر آیینة وجود |
|
بنگاشت از دو حرف دو گیتی کما یشا |
حسن: کذا.
خلقِ گیتی به «دو حرف» در این بیت از منطقالطیر نیز مشهود است:
کرد در شش روز هفت انجم پدید |
|
وز دو حرف آورد نه طارم پدید |
عطار:
چون برکشید آینة کلّ کاینات |
|
عرش آفرید ثمَّ علی العرش استوی |
حسن: این بیت را ندارد.
عطار:
بر عرش ذرّه ذرّه خداونـد مستویست |
|
چه ذرّهای در اسفل و چه عرش بر علا |
حسن:
بر عرش ذرّه ذرّه خداوند مستویست |
|
چه ذرّه در اسافل و چه عـرش در علا |
عطار:
در جنب حقّ نه ذرّه بود ظاهر و نه عرش |
|
وانجا که اوست جای نیابی ز هیچ جای |
حسن: کذا.
در این ابیات عطار نیز تقابل عرش و ذرّه مشهود است:
عرش و خردل وآنچه در جهانست تا کســـی دارد به یـک ذرّه پنـــاه لب بدوز از عرش وز کرسی مپرس |
|
ذرّه ذرّه جامة جانـــــان بود عرش اگر باشد پناهت نرسدش گر همه یک ذرّه میپرسی مپرس |
عطار:
چون هیچ جای نیست که او نیست جمله اوست |
|
|
|
چون جمله اوست کیستی آخر تو بینوا |
|
حسن:
خود هیچ جای نیست که او نیست جمله اوست |
|
|
|
چون جمله اوست کیستی آخر تو بینوا |
|
مصراع نخست در تصحیح نفیسی نیز مانند ضبط دیوان سید حسن است و مرجّح به نظر میرسد، به این سبب که ظاهراً ترکیبِ «خود هیچ... نیست...» صورت صحیح این ترکیب است. عطار در دیوان گوید:
«من ز سر تا پای فقر و فاقـــــهام |
|
مر تو را خود هیچ دربایست نیست» |
انوری گوید:
«خود به از عقل هیچ مفتی نیست |
|
زانکه او جز به عدل نگراید» |
عطار:
تو نیستی و بستة پندار هستیی |
|
پندار هستی تو تو را کرد مبتلا |
حسن:
بو نیست بنده و پندار هستئی |
|
پندار هستی تو تو را کرد مبتلا |
عطار در این ابیات نیز «پندار هستی» انسان را چنین نکوهش میکند:
ور تو را پندار هستی هست هیچ زین پیش دلم بستة پندار آمـــد |
|
نبوَدَت از نیستی در دست هیچ پنداشت که فتوی دهِ اسرار آمد |
عطار:
از کوزه نیم ذرّة سیماب چون برفت |
|
نه در خلا بماند اثر زو نه در ملا |
حسن:
از کوزه نیم ذرّة سیماب چون برفت |
|
نی در خلا بماند اثر زو نه در ملا |
عطار:
یک ذرّه سایهای و تو خواهی که آفتاب |
|
در بر کشی رواست به بر درکشی هلا |
حسن: این بیت را ندارد.
تقابل «ذرّه» و «سایه» و «آفتاب» در این ابیات از عطار نیز مشهود است:
یک ذرّه سایه باش تو اینجا در آفتاب سایة یک ذرّه چه سان گم شود |
|
اینجا چو تو نهای تو ز شادی و غم مپرس در بر خورشید چنان گم شدم
|
عطار:
ای از فنای محض پدیدار آمده |
|
اندر بقای محض کجا ماندت بقا |
حسن: کذا.
ترکیب «فنای محض» در این بیت از دیوان عطار نیز به کار رفته است:
کاری است قوی ز خود بریدن |
|
خود را به فنای محض دیدن |
عطار:
خواهی که در بقای حقیقی رسی به کلّ |
|
از هستی مجازی خود شو بکلّ، فنـا
|
حسن:
خواهی که پی بری به سر کعبة نجات |
|
در خود مکن قیاس حق و پیش در میا |
«بکلّ» در معنی قیدی آن، «کلاً»، نمونههای فراوانی در شعر عطار دارد:
هر چه غیر است ز توحید بکلّ میل کشم چون به ارزُم یافتم من این متــاع |
|
زانکه چشم و دل عطار به کلّ بینا شد پادشاهی را، بکلّ، کردم وداع |
عطار:
در نافه دم چو نیستی خود صواب دید |
|
پر مشک شد ز نافه دم آهوی خطا |
حسن: این بیت را ندارد.
عطار:
چیزی که پی نمیبری از پی مدو بسی 7 |
|
وز خود مکن 8 قیاس و ازین بیش در میا 9 |
حسن: این بیت را ندارد. مصرع دوم این بیت، مصرع دوم بیت پیشین از حسن غزنوی است که در چاپ نفسیی نیز مانند دیوان سید حسن، ضبط شده: «وز خود مکن قیاس حق و پیش در میا»(ص2)
عطار:
بس سَر که همچو گوی درین را باختند |
|
بس مرغ تیزپر که فروشُد درین فضا |
حسن: کذا.
عطار:
خاموش باش حرف که میگویی ای سلیم |
|
حرمت نگاه دار چه پنداری ای گدا |
حسن:
خاموش باش حرف چه گویی ای سلیـم |
|
خدمت نگاه دار چه پنداری ای گدا |
در چاپ نفیسی ضبط مصراع اول، شبیه به مصراع سید حسن است.(!ص2)
عطار:
گر سرّ کار میطلبی صبر کن خموش |
|
تا صبر و خامشیت رساند به منتها |
حسن:
چون سرّ کار میطلبی صبر کن حکیم |
|
تا صبر و خامشیت رساند به منتها |
عطار:
گر تو زبان بخایی و خونش فرو بری |
|
در زیر پرده با تو نگویند 10 ماجرا |
حسن:
گر تو زبان بخایی و خونش فرو بری |
|
در زیر ورد نگویند با تو ماجرا |
عطار:
لبیک عشق زن تو درین راه خوفناک |
|
و احرام درد گیر درین کعبة رجا |
حسن:
آهنگ عشق زن تو درین راه خوفناک |
|
احرام درد گیر در این کعبة رجا |
عطار:
گویند پشّه بر لب دریا نشسته بود |
|
در فکر سر فکنده به صد عجز و صد عنا |
حسن:کذا.
عطار:
گفتند چیست حاجتت ای پشّة ضعیف |
|
گفت آنکه آب اینهمه دریا بود مرا |
حسن:
گفتند چیست حاجتت ای پشّة فقیر |
|
گفت آنکه آب اینهمه دریا بود مرا |
عطار:
گفتند حوصله چو نداری مگوی این |
|
گفتا به ناامیدی ازو چون دهم رضا |
حسن: کذا.
عطار:
منگر به ناتوانی شخص ضعیف من |
|
بنگر که این طلب ز کجا خاست و این هوا |
حسن:
منگر به ناتوانی شخص ضعیف من |
|
بنگر که این طلب ز کجا خواست و این هوا |
ترکیب «خاستنِ طلب» در مصیبتنامه نیز به کار رفته است:
این طلب کامروز از جان تو خاست |
|
نیست هیچ آنِ تو جمله آنِ ماست
|
عطار:
عقلم هزار بار به روزی کند خموش |
|
عشقم خموش مینکند یک نفس رها |
حسن:
عقلم هزار بار به روزی خموش کرد |
|
عشقم خموش مینکند یک نفس رها |
مدرس رضوی ذیل این بیت نوشتهاند: «از «گویند پشّه...» تا اینجا[مقصود، تا آخر بیت فوق]، به عطار نیز نسبت داده شده.(ص350)
عطار:
چون نیست گُنج پای به گنجت فرو شدن |
|
بی کُنج شب گذار درین گنج اژدها |
حسن: این بیت را ندارد.
عطار در دیوان، «گنج، کُنج، اژدها و شب» را در یک بیت آورده و چنین گوید:
گنج وفا مجوی که در کنج روزگار |
|
گنجی نیافت هیچ کس از بیم اژدها |
عطار:
در آشنای خون دلی دل به حقّ سپــار |
|
تا حال خود کجا رسد ای مرد آشنا |
حسن:
در آشنای خون جگر دل به حقّ سپار |
|
تا حال خود کجا رسد ای مرد آشنا |
در این مورد نیز ضبط «آشنا کردن در خون جگر» که در بیت سید حسن غزنوی آمده است، مرجّح است؛ زیرا در این صورت است که بیت معنی مقبولی میپذیرد. عطار این ترکیب را در بیت دیگری از دیوان آورده است:
بیگانه مباش چون دو چشمم را |
|
از خون جگر در آشنا دیدی |
امیرخسرو دهلوی گوید:
کردم میان خون جگر آشنا بسی |
|
کان آشنای خون دلم آشنا نشد |
عطار:
جاوید در متابعت مصطفی گریز |
|
تا نور شرع او شودت پیر و مقتدا |
حسن: کذا.
ترکیب «نور شرع» در این ابیات عطار نیز آمده است:
از نور شرع شمع برافروز زانکه عقل گه بود کز نور شرع و نور غیــب |
|
خورشید برج وحدت حق دور دور یافت گاه گویم از هنر گاهی ز عیب
|
عطار:
خورشید خلد مهتر دنیــا و آخرت |
|
سلطان شرع خواجة کونیـن مصطفی |
حسن:
خورشید خلد خواجة دنیا و آخرت |
|
سلطان شرع و صاحب کونین مصطفا |
این بیت در چاپ نفیسی با یک «واو» اضافه پس از «...خلد خواجه» شبیه به بیت حسن غزنوی است.(! همان، 2)
به کار بردن ترکیب «خواجة کونین» برای «رسولع» در این ابیات از منطقالطیر و مصیبتنامة عطار نیز دیده میشود:
خواجة کونین و سلطان همــه خواجة کونین منّت از تو یافت |
|
آفتاب جان و ایمان همه در نماز انگور جنّت از تو یافت |
عطار:
مفتی کلّ عالم و مهدی جزو جزو |
|
در هر دو کون بر کلّ و بر جزو پادشا |
حسن:
مفتی عالم کل و معنی جزو و کلّ |
|
در هر دو کون بر کلّ و بر جزو پادشا |
این بیت از منطقالطیر بسیار شبیه است به بیت عطار:
مهدی اسلام و هــادی سبــل |
|
مفتی غیب و امام جزو و کلّ |
عطار:
چشم و چراغ سنّت و نور دو چشم دین |
|
صاحبقبول هفت قران صاحب لوا |
حسن: کذا.
عطار:
کان بود کلّ عالم و او بود آفتاب |
|
مس بود خاک آدم و او بود کیمیا |
حسن: کذا.
عطار:
چون آفتاب از فلک دین حق بتافت |
|
تا هر دو کون پر شد از نور والضحا |
حسن:
چون آفتاب از فلک دین حق بتافت |
|
تا هر دو کون پر شد ازو نور والضحا |
عطار:
گردون که حبّه بهترش از آفتاب نیست |
|
پیراهن مجرّه ز شوقش کند قبا |
حسن:
گردون که جبّه بهترش از آفتاب نیست |
|
پیراهن مجرّه ز شوقش کند قبا |
عطار در دیوان گوید:
مجرّه زان پدید آمد که یک شب |
|
فلک از دست قدرت جامه زد چاک |
ضبط مصراع نخست در تصحیح نفیسی به این ترتیب است: «گردون که خیمه بهترش از آفتاب نیست...»(! همان، 3) به عقیدة نگارندگان ضبط این بیت بنا بر دیوان سید حسن، صورت صواب این بیت است؛ نخست به سبب اینکه در مصرع دوم نیز «پیراهن» و «قبا کردن» آمده است. دیگر اینکه با توجه به ضبط «جبّه» بیت معنی و صورت درستی مییابد. نظامی گوید:
«کرد قبا جبّة خورشید و ماه |
|
زین دو کله دار سفید و سیاه»
|
صاحب برهان نیز ظاهراً ترکیب «جبّة خورشید و ماه» را از همین بیت نظامی استخراج کرده است و گوید: «جبّة خورشید و ماه: کنایه از روز و شب است که لیل و نهار باشد».(برهان،1376: ذیل: «جبّة خورشید و ماه»)
عطار:
اندر نظاره کردن مشک دو گیسوش 11 |
|
صد چشم شد گشاده ازین طارم دوتا
|
حسن:
اندر نظاره کردن مشک دو گیسوانش |
|
صد چشمه شد گشاده ازین طارم دوتا |
عطار:
خورشید را ازان سبلی نیست در دو چشم |
|
کو چشم را ز خاک درش ساخت توتیا |
حسن:
خورشید را ازان سببی نیست در دو چشم |
|
کو چشم را زخاک درش ساخت توتیا |
عطار:
کس را نگشت معجزه جز در زمین پدید |
|
او خاص بُد به معجزه در عرض و در سما 12 |
حسن:
کس را نگشت معجزهای در زمین پدید |
|
او خاص شد به معجزه در ارض و بر سمـا |
در مصرع دوم، به نظر میرسد، ضبط «بر سما» که در دیوان حسن غزنوی و همچنین نسخة «نو» آمده است، بهتر باشد.
عطار:
گویند مه شکافت تو دانی که آن چه بود |
|
گردون ترنج و دست ببرید از آن لقا |
حسن: کذا.
عطار:
یک شب براق تاخت چو برق از رواق چرخ |
|
از قدسیان خروش برآمد که مرحبا |
حسن:
یکشب ازان بتاخت چو برق از رواق چرخ |
|
از قدسیان خروش برآمد که مرحبا |
عطار:
در پیش او که غاشیهکش بود جبرئیل |
|
هم انبیا پیاده دویدند و 13 اصفیا |
حسن:
در پیش او که غاشیهکش بود جبرئیل |
|
هم انبیا دویده پیاده هم اصفیا |
ضبط مصراع دوم در چاپ نفیسی نیز مانند مصراع سید حسن است.(! همان، 3) ظاهراً بیشتر نزدیک به صواب است. عطار در اسرارنامه گوید:
«سواره انبیا از ره رسیده |
|
پیاده در رکیب او دویده»
|
عطار:
از انبیا چو مشعلة طرّقوا بخاست |
|
در عرش اوفتاد از آن طرّقوا صدا 14 |
حسن:
از انبیا چو مشغلة طرّقوا بخاست |
|
در عرش اوفتاده ازان طرّقوا صدا |
بدون تردید باید «مشغله» باشد؛ چنانکه در بیت سید حسن غزنوی و تصحیح نفیسی نیز همین گونه است.(! همان، 3)
عطار:
چون نرگس از نظارة گلشن نگاه داشت |
|
بشکفت بر رخش گل مازاغ و ماطغا |
حسن:
چون نرگس از نظارة گلشن نگاه داشت |
|
بشکست بر رخش گل مازاغ و ماطغا |
عطار:
آنجا که جای گم شد و گم کرده 15 بازیافت |
|
از هر صفت که وصف کنم بود ماورا |
حسن:
آنجا که جای گم شد گم کرد و بازیافت |
|
از هر صفت که وصف کنم خود به ماورا |
عطار:
از دست ساقی و سقیهم شراب خواست |
|
حالی شراب یافت ز جام جهاننما |
حسن:
از دست ساقی و سقیهم شراب خواست |
|
جام شراب یافت ز جام جهاننما |
عطار در دیوان گوید:
ساقی جام الست چون و سقیهم بگفت |
|
ما ز پی نیستی عاشق هست آمدیم |
عطار:
موسی ز بیقراری خود بر بساط قرب 16 |
|
خود را در اوفکند بدر پیش 17 از عصا |
حسن:
موسی ز بیقراری خود در مقام قدس |
|
خود را در او فگند بدر پیش تو عصا |
عطار:
حالی وشاق چـاوش عزّت بدو دویـد |
|
کای نعل خود گرفته ز نعلین شو جدا |
حسن:
حالی وشاق چاوش عزّت بدو دویـد |
|
کای نعل خود فگنده و نعلین شو جدا |
ترکیب «چاوش عزّت» در منطقالطیر نیز به کار رفته است:
آخر از پیشان عالی درگهی |
|
چاوش عزّت برآمد ناگهی |
عطار:
چل شب درین حریم به خلوت چله نشین |
|
تا محرم حریم شوی در صف صفا |
حسن: این بیت را ندارد.
عطار:
موسی به لن ترانی جانسوز حربه خورد |
|
او نوبه زد که ما کذب القلب مارآ |
حسن: این بیت را ندارد.
عطار:
آن را خدای گفت ز نعلین دور شو |
|
واین را براق بین که فرستاد از کجا |
حسن: این بیت را ندارد.
عطار:
آن را ز بعد چل شب پیوسته بار داد |
|
وین را شبی ببرد به خلوتگه دنا |
حسن:
وآن را ز بعد چلة پیوسته بار داد |
|
وین را شبی ببرد به خلوتگه دنا |
عطار:
آن را ز طور کرده سرای حرم پدید |
|
وین را ز عرش ساخته ایوان کبریا... |
حسن:
وآن را ز طور کرد سرای حرم پدید |
|
وین را ز عرش ساخت ایوان کبریا |
مدح رسولع و مقایسة مقام موسی با ایشان، در منطقالطیر نیز آمده که بسیار شبیه است به ابیات پیشین این قصیده:
رفت موسی بر بساط آن جنــــاب |
|
خلع نعلین آمدش از حقّ خطاب |
قصیدة عطار تا(34) بیت دیگر ادامه مییابد که عطار در بیت سوم از آخر، تخلص خود را نیز به این صورت آورده است.
عطار خاک آن سگ مردان راه توست |
|
در خاک خود نگر ز سر صدق ربّنا |
چند نکته در اثبات انتساب این قصیده به عطار و ردّ انتساب آن به سید حسن غزنوی
1. این قصیده فقط در یک جنگ خطی کهن به سید حسن غزنوی نسبت داده شده است.
2. هرچند این قصیده در برخی نُسَخ دیوان عطار نیست؛ امّا در چند نسخه از دیوان وی ضبط شده است.
3. این قصیده در دیوان عطار، به صورت کامل، مضبوط است.
4. تخلص عطار در ابیات پایانی این قصیده آمده است.
5. در لبابالألباب نیز ابیات آغازین این قصیده به نام عطار آمده است.
6. شفیعی کدکنی در مقدمة الهینامه نوشته است: «در بخش نعت صحابه، عطار در هر چهار منظومة خویش یکسان عمل کرده است. شمارة ابیاتی که برای هر یک از خلفای راشدین، در هر منظومهای سروده است، یکسان است؛ یعنی برای آن سه تنِ دیگر نیز همان شمار را رعایت کرده است و از این چشم انداز اعتدالی را مورد نظر داشته است»(عطار،1386: 25) قصیدة مورد بحث نیز از قاعدة فوق خارج نیست، یعنی عطار در این قصیده نیز دربارة نعت صحابه، یکسان عمل کرده است و در نعت هریک از صحابه، چهار بیت سروده است.(! عطار،1375: 704)
7. همانگونه که مشاهده شد، در دیگر آثار مسلّم عطار نیز مضامین و ترکیبهایی وجود دارد که تا حدودی منطبق بر برخی ابیات این قصیده است.
8. همچنین سی و چهار بیت پایانی این قصیده که در دیوان سید حسن ضبط نشده است، متضمن مضامینی است که در دیگر آثار عطار نیز مشهود است. اینک سه نمونه:
الف: شیر خدا و إبن عم خواجه آنکه یافت |
|
|
|
تختی چو دوش خواجه و تاجی چو هل أتی |
|
در این ابیات از منطقالطیر نیز امام علیع را اینگونه میستاید:
«ساقـــی کوثر امام رهنمـــای ب:گر رکن چار کعبة دل چار یـار نیست |
|
إبن عم مصطفا شیر خدای منطق... زنّار چارْکرد گزین و کلیسیا
|
ترکیب «زنّار چارْکرد» در این قصیده به کار رفته که این کاربرد تنها در شعر عطار دیده شده است.(! عطار، 1383، تعلیقات: 578- 577) در منطقالطیر این ترکیب دیده میشود:
این زمان آن خواجة بسیار درد ج:عطار خاک آن سگ مردان راه توست |
|
بر میان زنّار دارد چارکرد در خاک خود نگر ز سر صدق ربّنا |
که عطار در این بیت نیز خویشتن را «سگ» «مردان و چاکران» خداوند میداند:
همچو عطارِ مانده باد به دست |
|
کمترین سگ ز چاکران تواَم
|
9. سیّد حسن غزنوی شاعری مدّاح است که تقریباً از بین تمام اشعارش، تنها یک ترجیعبند وجود دارد که در مدح بزرگان و پادشاهان زمان وی نیست و آن ترجیع بندی است که برای رسول خدا گفته است.(! حسن غزنوی،1362: 235) و انتساب چنین قصیدهای به وی از لحاظ سبکی و فکری، موجّه به نظر نمیرسد.
نتیجهگیری
هرچند قصیدة مورد بحث، در یک جنگ خطی کهن به سید حسن غزنوی نسبت داده شده و در برخی از نُسَخ دیوان عطار نیامده است، در اقدم نُسَخ و نسخة معتبر «مه» نیامده و در برخی نُسَخ دیگر به صورت ناقص آمده است؛ امّا انتساب آن به عطار، با توجه به مستندات زیاد، قطعی به نظر میرسد. دیگر اینکه هرچند در این قصیده، در دیوان حسن غزنوی، غلطها و تصحیفهای بسیاری راه یافته، لیکن برخی از ضبطهای آن از ضبطهای همة نسخههای دیوان عطار بهتر به نظر میرسد. نکتة دیگر این است که برخی ابیات آغازین این قصیده که در لبابالألباب به نام عطار آورده شده است، با برخی ضبطهای این قصیده در دیوان سیّد حسن تا حدودی شبیه به هم است که این دقیقه، قابل تأمّل است.
پینوشتها
1- «فر و نو: خالقی».
2- «فی: اوج چرخ».
3- «فی: بر قفا».
4- «فی: مشعله».
5- «فی و نو: کشد».
6-«نو: ترک روز».
7- «فی: از پی بسی مرو».
8- «نو: بکن قیاس».
9- «فی: قیاس حق و پیشتر میا».
10- «نو: بگویند».
11- «نو: گیسویش».
12- «نو: در ارض و بر سما».
13- «سل و نو: پیاده دوید و هم اصفیا. فر: از این بیت به بعد تا آخر قصیده را ندارد.
14- «فر: نوا».
15- «فر: گم شد گم کرده».
16-«فر: بساط قدس».
17- «فر: فکند بر در او پیش».