نویسنده
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Among the Persian-speaking poets, Mirza Mohammad Ali-e Saeb-e Tabrizi is the one who has repeatedly and more than the others admired Mowlana Jalaloâdin-e Balkhi with extreme praise knowing himself as one of the disciples of his thoughts. Saeb has gained great benefits of Mowlanaâs works either from the form which means rhymes and rhythms, compounds, phrases and poetic images or the meanings including contents and thoughts, anecdotes and allegories so that there are few pages of his voluminous book (divan) with no signs of Mowlanaâs. Mowlanaâs thoughts have highly mixed with Saebâs soul and have been manifested in his statements that he can be reckoned as one of the most eminent of those who have known Mowlana in the past centuries. In this article, what mentioned above is proved through various examples and reasons with the emphasis that these examples are just a handful of the whole.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
چنان که از منابع قدیم و تحقیقات معاصران برمیآید، گسترش آثار و افکار مولانا در خارج از محیط زندگی او در قونیه و بیرون از حلقة مولویان و انتشار و تأثیر آن در ایران از حدود نیم قرن پس از وفات او، در نیمة اول قرن هشتم آغاز شده است. معمولاً ابتدای این امر را اشارات علاءالدوله سمنانی (ف 736 ه ق) در تقریرات خود به گفته های مولانا میدانند و این که گفته است:«هرگز سخن او نشنودم که وقت من خوش نشده است.» (زرین کوب، 1364: 767)
اما همزمان و شاید مهمتر از آن، طرح مشکل بعضی از ابیات مولانا به همراه ابیاتی از سنائی، خاقانی و عطار و … در مجلس شیخ صفی الدین اردبیل باشد که تفصیل آن در صفوة الصفا ! ص535 - 565 ) آمده و خود در خور بحثی جداگانه است و به هر حال گویای رواج نام و آثار مولانا در جمع مریدان شیخ صفی الدین است. پس از آن بتدریج آشنایی با اثار مولانا در ایران و هند گستردگی روز افزون یافته و در قرن نهم؛ بخصوص مولانا عبدالرحمان جامی و ملاحسین واعظ کاشفی و پس از آنان در روزگار صفویه شیخ بهاء الدین عاملی و ملاصدرای شیرازی را باید از نامدارترین کسانی دانست که در ترویج و اشاعه آثار و افکار مولانا تأثیر بسیار داشته اند.
مولانا و شاعران غزل سرا
در میان بزرگترین شاعران فارسی زبان، مولانا، سعدی و حافظ هر یک در شیوة خاص خود، در سرودن غزل به اوج رسیده اند. دربارة آشنایی سعدی و مولانا با یکدیگر که هر دو تقریباً همزمان به دنیا آمده و در یک عصر زیسته اند و مولانا بیست سال زودتر از سعدی در گذشته است، از کتاب مناقب العارفین به این سو بحثهای زیادی صورت گرفته و به نتیجة قطعی نرسیده است.
دربارة آشنایی حافظ با آثار مولانا با وجود تردیدهایی که ابراز شده، قرائن و نشانه های بسیاری هست که این آشنایی دست که با بخشهای مهمی مثنوی و دیوان شمس به اثبات می رساند.
صائب تبریزی
بی گمان پس ازمولانا و سعدی و حافظ، صائب را باید برجسته ترین شاعر غزل سرای فارسی دانست که با شیوهای مستقل از آنان در این فن ظهور کرده است. صائب با آن که با «طرز تازة» خویش مانند هر هنرمند اصیل دیگر، راهی نو و جدا از آن بزرگان در سرودن غزل در پیش گرفته، نه تنها هرگز راه و روش آنان را نفی و انکار نکرده؛ بلکه بارها از عشق و ارادت و پیروی خود از آنان به انحای گوناگون سخن گفته که خود این مطلب باید درسی عبرت آموز برای کسان دیگری باشد که تصوّر میکنند، نوآوری به معنی نفی کلی گذشته است.
صائب از لحاظ زبان شعر و شیرین سخنی خود را تالی شیخ اجل می داند:
در این ایام شد ختم سخن بر خامه صائب |
|
|
|
مسلّم بود اگر زین پیش بر سعدی شکر خانی |
|
و از لحاظ هنر شاعری و تخیل شاعرانه با فروتنی بسیار، از تتبع و اقتفای شعر حافظ اظهار شرمساری می کند:
شرمی از حافظ شیراز نداری صائب صائب چه توان کرد به تکلیف عزیزان که یاد می دهد از طرز حافظ شیراز |
|
این چنین تیغ زبان اختهای یعنی چه؟ ورنه طرف خواجه شدن بی بصری بود به فکر صائب از آن می کنند رغبت خلق |
صائب تبریزی تقریباً سراسر عمر هشتاد سالة خود را یا در سرودن شعر گذرانده و یا درخواندن آن. گذشته از سعدی و حافظ، نشانه های تتبع او در دیوان شاعران متقدّم و معاصرش در اشعار او کاملاً پیدا است.
همچنین سفینة صائب که منتخبی است، از اشعار شاعران فارسی زبان از پدر شعر فارسی؛ یعنی رودکی گرفته تا فردوسی و دهها شاعر دیگر از قرون و اعصار مختلف تا روزگار خود او گواه روشنی است بر غور و تعمّق این شاعر بزرگ در سرمایة معنوی شاعران مختلف با سبکها و اندیشه های گوناگون و بهره بردن از زبان و هنر و اندیشه آنان در تعالی شعر خویش. در این سفینه بیش از هزار بیت از مثنوی و دیوان شمس انتخاب و ثبت شده است. (!صائب، 1385: 95- 66)
صائب و مولانا
با همة آنچه آمد، تأملی بایسته در دیوان صائب ما را به این نتیجة قطعی می رساند که آنچه بیش از همه شعرها، وجود صائب را لبریز از خود کرده است، اشعار مولاناست که از این جهت با هیچ شاعر دیگری قابل قیاس نیست. انعکاس افکار مولانا در اشعار صائب به اندازهای است که می توان او را از مروجان درجه اول اندیشه های مولانا در سراسر اعصار دانست. شیمل نیز در کتاب شکوه شمس می گوید:«تأثیر سبک بیان مولوی بر صائب هنوز باید بررسی شود» (شمیل، 1367: 692)
صائب همه گمشده های خود را در سخن مولانا می یابد و با بودن آن خود را از همه اشعار عالم بی نیاز می داند:
هر چه می خواهیم صائب هست در دیوان او |
|
با کلام مولوی ز اشعار عالم فارغیم |
او جایگاه بلند خود را در شاعری مدیون مولانا می بیند:
مرید مولوی روم تا نشد صائب |
|
نکرد در کمر عرش دست گفتارش |
و با نهایت فروتنی خود را در برابر او هیچ می شمارد:
هیچ است فکر صائب در پیش فکر ملا |
|
با آفتاب تابان نور سها چه باشد؟ |
استقبال غزلهای مولانا
مجابات و نظیره گویی صائب از غزلهای مولانا از ابتدای دیوان او آغاز می شود:
مولانا:
ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها |
|
در حلقة سودای تو روحانیان را حالها
|
صائب:
ای دفتر حسن تو را فهرست خط و خالها |
|
تفصیلها پنهان شده در پرده اجمالها |
و در سراسر دیوان تا پایان ادامه دارد، چنان که تنها فهرست کردن مطلعهای این گونه غزلها صفحات متعددی را پر خواهد کرد.
در بسیاری از موارد صائب در مقطع غزل از مجابات غزل مولانا بصراحت سخن میگوید، مثلا:
جواب ان غزل است این که گفت مرشد روم |
|
خبر برید به بیچارگان که چاره رسید |
اما در بیشتر موارد با توجه به شهرت اشعار مولانا نزد مخاطبان نیازی به تصریح نمی بیند.
اندیشة مولانا
پیروی صائب از مولانا، تنها به وزن و قافیه و ردیف مربوط نمی شود. آنچه در این مسأله اهمیت بسیار افزونتری دارد، بهره بردن صائب از اندیشه های مولاناست و این که خود اذعان می کند:
هر فیض که می رسد به صائب |
|
از روح پر از فتوح ملّاست |
او این حقیقت را بخوبی دریافته و بروشنی بیان کرده است که آشنا شدن با سخن مولانا و انس یافتن با افکار او کار عمری خون دل خوردن است:
سالها اهل سخن باید که خون دل خورند |
|
تا چون صائب آشنای طرز مولانا شوند |
با همین آشنایی وانس والفت با شیوة سخن مولاناست که صائب در محفل یاران و سخنشناسان هنگامهها برپا میکند:
هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم؟ |
|
صائب سخن از مولوی روم درافکند |
تأثیر مثنوی
شواهد و قرائن اثر پذیری صائب از مثنوی مولانا به اشکال گوناگون، در دیوان او بوفور یافت می شود؛ از جمله در غزلی سی و چهار بیتی با مطلع:
گر چه نی زرد و ضعیف و لاغر و بی دست و پاست |
|
|
|
چون عصای موسوی در خوردن غم اژدهاست |
|
صائب تصویرهای شعری رنگارنگی از نی مولانا در برابر چشم و دل همگان نهاده است و در پایان غزل تأکید میکند که در اثر شیفتگی به سخن مولانا، بدون خواست و ارادة قبلی این غزل بر زبان قلمش جاری شده است:
این غزل صائب مرا از فیض مولانای روم |
|
از زبان خامه شکرفشان بیخواست خاست |
مضمونهای مثنوی
تأثیر اندیشه ها و مضامین مثنوی مولانا بر شعر صائب بیش از اندازهای است که در یک مقاله قابل بیان باشد به ناچار به چند مثال کوتاه اکتفا می شود:
کسانی که داستان شهری و روستایی را در اوایل دفتر سوم مثنوی خوانده باشند و نتیجه گیری مولانا را از آن داستان به یاد داشته باشند که می فرماید:«ده چه باشد شیخ واصل ناشده ... » با دیدن این بیت صائب بی درنگ آن داستان را به یاد می آورند:
به کوی عشق مبر زاهد ریایی را |
|
مکن به شهر بدآموز روستایی را |
و اگر قصه خورندگان پیل بچه را پیش از همان حکایت در دفتر سوم به خاطر بیاورند که مولانا در ضمن حکایت می فرماید:
اولیا اطفان حقند ای پسر |
|
غایبی و حاضری بس با خبر |
این بیت صائب را عصارة آن حکایت خواهند یافت:
ضعیفان را مدان زنهار بی فریاد رس صائب |
|
که اکثر در نیستان نعرة شیرانه می باشد |
و یا این ابیات دفتر اول مثنوی:
صد هزاران دام و دانه است ای خدا |
|
ما چو مرغان ضعیف بی نوا |
این بیت صائب را به یاد می آوریم:
در ته هر خار بن صیاد دام افکنده است |
|
آهوی مغرور را بنگر چه غافل می رود |
از این نمونه ها در دیوان صائب فراوان است و نتیجه ای که از مجموع آنها به دست می آید، آنست که صائب افکار مولانا را جذب کرده به طور کامل و به زبان تمثیلی خود بازگو کرده است.
حل مشکلات مثنوی
در جای دیگری به این مساله اشاره شده است که به رغم اشتهار شعر صائب به دشواری و پیچیدگی، شیوه تمثیلی او دریافتن مشابهتهایی میان امور ذهنی و انتزاعی با امور محسوس و ملموس باعث می شود که مشکلات بسیاری از متون قدیم به کمک اشعار صائب حل شود. (!نوریان، 1384: 510)
در این میان مشکلات ابیات مثنوی و حل آنها به کمک اشعار صائب جایگاه خاصی دارد. نمونه واضح آن این بیت مثنوی:
هر که جز ماهی زآبش سیر شد |
|
هر که بی روزیست روزش دیر شد |
و ایضاح آن با این بیت صائب:
نیست پروا تلخ کامان را زتلخی های عشق |
|
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است |
و یا این که مولانا می فرماید:
«غرق نورم گر چه سقفم شد خراب..»
و صائب بدین گونه بازگو می کند:
درون خانه بی سقف روشنی فرش است |
|
زماه دیده شب زنده دار خالی نیست |
و یا بیت دیگر مثنوی:
چشم باز ار تا سه آید مر تو را |
|
دان که چشم دل ببستی برگشا |
و یا این دو بیت صائب:
خانه دل تیره از چشم پریشان سیر توست |
|
گر ببندی روزن این خانه را روشنتری |
و یا این دو بیت دیگر مثنوی که بر اساس«الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر» سروده شده:
مکرآن باشد که زندان حفره کرد هر که می کوشد به تعمیر تن ویران خویش نفس از بس مدحها فرعون شد فربه از مدح سبک مغزان شود نفس خسیس |
|
آنکه حفره بست آن مکری است سرد گل زغفلت می زند بر رخنة زندان خویش کن ذلیل النفس هوناً لاتسد این ستور خوش علف از کاه می بالد به خویش |
این نمونه ها در دیوان صائب بسیار زیاد یافت می شود که می توان از آنها رساله ای در حل مشکلات ابیات مثنوی فراهم آورد.
صائب و مناقب العارفین
از شواهدی در دیوان صائب استنباط می شود که او با مناقب العارفین شمس الدین احمد افلاکی آشنا بوده و به حکایات آن کتاب دربارة مولانا نظر داشته است. به این حکایت مناقب العارفین توجه کنید:
روزی مولانا فرمود که آواز رباب آواز صریر باب بهشت است که ما می شنویم. سید شرفالدین گفت: که ما نیز آواز رباب را میشنویم؛ ولی چون مولانا گرم نمیشویم. مولانا فرمود آنچه ما میشنویم آواز باز شدن آن در است و آنچه او میشنود آواز فراز شدن آن در (افلاکی، 1959: 483)
بی گمان این ابیات صائب تحت تأثیر همین حکایت سروده شده است:
هو الغفور ز جوش شراب می شنوم |
|
صیر باب بهشت از رباب می شنوم |
صائب در قونیه ؟
وجود ابیاتی در دیوان صائب مانند این بیت:
زمزمة فکر من وجد و سماع آورد |
|
تا غزل مولوی است سر خط افکار من |
و یا بیتی که پیش از این نقل شد: مرید مولوی روم تا نشد صائب ... و غزلهایی که به زبان ترکی سروده است، این تصور را در ترکیه پدید آورده که صائب در بازگشت از سفر حج به قلمرو حکومت عثمانی و مدتی در قونیه به سر برده و پس از بازگشت به ایران «مولوی خانهای» در تبریز برپا کرده و همانجا نیز مدفون شده است. عبدالباقی گلپینارلی، پژوهشگر سخت کوش آثار مولانا، این مطالب را به استناد یک رسالة پایان تحصیلی در دانشگاه استانبول، در کتاب مولویه بعد از مولانا (ص 532) آورده و تأیید کرده است؛ اما مترجم آن کتاب (توفیق سبحانی) در حاشیه نوشته است که این مطلب با منابع متقنی که درباره زندگی و سفرهای صائب در زبان فارسی موجود است، تطبیق نمیکند. این نکته را نیز میتوان به حاشیة ایشان افزود که اگر صائب به قونیه رفته بود مسلماً در شعر خود به آن اشاره میکرد؛ چنانکه به سفرهای متعدد خود در شهرهای ایران و هند و حجاز بارها اشاره کرده است.
نتیجهگیری
آثار مولانا در روزگار صفویه به جایگاه حقیقی و در خور شأن و مرتبه خود در ایران دست یافته و یکی از کسانی که در ترویج و اشاعة آن بیشترین سهم را داشته است، مولانا محمد علی صائب تبریزی است که از طریق اشعار او می توان دری به باغ سبز بی منتهای اندیشههای مولانا گشود و از زبان خود او به او خطاب کرد:
صائب فسرده ایم بیا در میان فکن |
|
از قول مولوی غزل عاشقانه ای |