نویسنده
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گلستان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Shahnameh, the unique work of Ferdowsi, has greatly drawn attention of Persian poets. They have benefited from it a lot. Among them, epic poets have particularly looked at this work as a masterpiece of epic literature. Like a model, they have substantially profited from it or tried to compete with its author.
The composer of Samnameh is one of those epic poets who not only read Shahnameh fully but also used it in the composition of his work.
In this study, the author is trying to show how the composer of Samnameh used Shahnameh as a model for selecting stories, types of events, styles of narrative, processing of character, themes, and even rhymes of words. But due to the lack of required talent for depicting battles and the inability of describing his imagination, the composer is not capable of creating an epic work like Shahnameh. It appears that the composer is not capable of creating a work like Shahnameh because he does not have mastery and skill in using speech elegances and also in approaching tastes of ordinary people.
کلیدواژهها [English]
مقدّمه
شاهنامه، اثر سترگ و بی همتای استاد طوس از دیرباز تاکنون مورد توجه و تتبّع سخن سرایان ادب فارسی بوده و هر کسی به نوعی از این خوان نعمت بهره برده است1 و به جرأت میتوان گفت شاهنامه در میان آثار گران سنگ ادب فارسی «از لحاظ تحریک سرایندگان و شعرا به اقتفاء و تقلید مقام اوّل را در ادبیات فارسی دارد و به مراتب بیش از گلستان مورد تقلید قرار گرفته است» (مرتضوی، 1341: 146). در این میان سرایندگان منظومههای پهلوانی به این کتاب به عنوان شاهکار ادب حماسی نگریسته از آن همچون الگویی کمک و یا درصدد هم طرازی و پهلو زدن به فردوسی برآمدهاند. اگر در میان منظومههای حماسی موجود، گرشاسب نامه را قدیمیترین بدانیم که تاریخ نظم آن 458 ه. ق است (اسدی، 1386: 11)، می بینیم که در این اثر نیز نویسنده به شاهنامه توجّه داشته و به مقایسه قهرمان اثر خود با رستم پرداخته است2 (همان، 44). امّا این توجّه به شاهنامه در منظومههای حماسی پسین به همین مقدار ختم نشده؛ بلکه به حد تتبّع و تقلید و بهره گرفتن از بخشهایی از این اثر می رسد. چون در آثار مختلف خصوصاً در مقدّمه منظومههای پهلوانی به تأثیر شاهنامه بر این منظومهها اشاره مختصری شده؛3 ولی تاکنون کسی به طور مفصّل و مبسوط میزان این تأثیر و حدود و نوع اثرگذاری را مشخّص نکرده است؛ نویسنده بر آن شد تا در این جستار میزان و نوع تأثیر شاهنامه بر سام نامه را بررسی کند.
شاهنامه و سام نامه
آنچنان که از خلال مطالعة سام نامه و شاهنامه مشهود است، سرایندة سامنامه، هنگام به نظم کشیدن این داستان، شاهنامه را به عنوان یک الگو مقابل روی خود داشته و از آن به انحای مختلف کمک گرفته و یا ابیات فردوسی در نهانخانه ذهن او باقی مانده و بر اثرش تأثیر نهاده است. هر چند اگر با دیدة انصاف بنگریم باید جای مقداری توارد و همچنین جبر و محدودیت زبانی را در آثار حجیمی چون شاهنامه و سام نامه بازگذاشت که ممکن است، علّت تشابه برخی از اجزا و عناصر این دو اثر باشند؛ 4 زیرا قابلیت هر زبان به لحاظ تصویرآفرینی و به کارگیری الگوهای قافیه و... محدود است و بین آثار دو شاعر، خصوصاً زمانی که موضوع کارشان مشترک است- هرچند به لحاظ زمان و مکان با هم ارتباطی نداشته باشند- ناخواسته مشابهتهایی به وجود خواهد آمد؛ ولی گاه این تشابهها از این حدود فراتر رفته و رنگ تقلید را در سام نامه کاملاً آشکار میکند. در این بخش با دسته بندی کردن شیوههای گوناگون تأثیرپذیری از شاهنامه جزء به جزء آنها را توضیح می دهیم.
الف- وارد شدن بخشی از داستان یا بیت:
گاه بخشی از شاهنامه یا بخشی از یکی از داستانهای آن عیناً وارد این کتاب شده است، مانند آغاز نسخة بنشاهی که 560 بیت آغاز شاهنامه تا پادشاهی فریدون را آورده است و یا نسخة «399» که در آن 45 بیت آغاز پادشاهی منوچهر آمده که با این بیت شروع می شود: 5
به هشتـم بیامـــد منوچهــر شــاه |
|
به سر برنهادش کیانی کلاه |
گاه یک یا چند بیت به طور کامل وارد متن سام نامه شده است، مانند دو بیت زیر که در ابتدای نسخة «399» آمده و در دیباچة شاهنامه آمده است:
توانا بود هر که دانا بود |
|
ز دانش دل پیر برنا بود
|
گاه سراینده بدون این که نامی از فردوسی ببرد از او با صفت دانا یاد کرده و به ابیاتی از شاهنامه استناد کرده و آنها را در کار خود می آورد:
شنیدم ز دانا یکی داستان |
|
که میگفت با پیری از باستان |
بیت دوم در امثال و حکم دهخدا به نام فردوسی آمده است(دهخدا، 1386: 2/ 1161) اما در نسخههای معتبر شاهنامه نیست و ظاهراً در گذشته در برخی نسخه های شاهنامه بوده و به فردوسی نسبت داده شده است.
گاه به فراخور آمدن نام یکی از شخصیت های شاهنامه بیتی از او را بدون ذکر نام کتاب و شاعر با اندکی تغییر آورده است، مانند بیت زیر درباره افراسیاب:
بود نام او شاه افراسیاب |
|
ز بیمش شود کوه دریای آب |
که اصل آن در شاهنامه چنین است:
شود کوه آهن چو دریای آب |
|
اگر بشنود نام افراسیاب |
ب- ابیات
گاه سراینده به بیت یا ابیاتی از شاهنامه نظر داشته و بیتی از اثر خود را با اندکی تغییر به تقلید از یک یا چند بیت شاهنامه سروده و یا ابیات شاهنامه را خوانده و ناخودآگاه تحت تأثیر آنها بیت یا ابیاتی را سروده است. اینگونه ابیات مشابه در سام نامه بسیار زیاد است که ما فقط به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم.
شاهنامه:
ستون کرد چپ را و خم کرد راست |
|
خروش از خم چرخ چاچی بخاست
|
سام نامه:
ستون کرد چپ و برآورد راست |
|
زهش کرد جرخ و برون شد ز دست
|
شاهنامه:
تو گفتی جهان کوه آهن شده است |
|
همان پوشش چرخ جوشن شده است
|
سام نامه:
تو گفتی جهان سربهسر آهن است |
|
و یا کوه البرز در جوشن است
|
شاهنامه:
تهمتن برآشفت و با طوس گفت |
|
که رهّام را جام باده است جفت
|
سام نامه:
نهنگال بشنید و خندید و گفت |
|
که با سام نیرم شده مرگ جفت
|
شاهنامه:
همه کارت از یکدگر بتّر است |
|
ترا شهریاری نه اندر خور است
|
سام نامه:
ترا پادشاهی نه اندر خور است |
|
که نه لعل و یاقوت اندر خور است
|
شاهنامه:
بدو اژدها گفت نام تو چیست |
|
که زاینده را بر تو باید گریست
|
سام نامه:
بتندید و پرسید نام تو چیست |
|
که بر گفته او بباید گریست
|
شاهنامه:
به کاموس بر تیر باران گرفت |
|
کمان را چو ابر بهاران گرفت
|
سام نامه:
به لجلاج بر تیر باران گرفت |
|
کمان را چو ابر بهاران گرفت
|
شاهنامه:
نجویم بدین کینه آرام و خواب |
|
من و گرز و میدان و افراسیاب
|
سام نامه:
چو فردا برآید بلند آفتاب |
|
سر جنگجویان برآید ز خواب
|
شاهنامه:
صداندرصد این دشت جای منست |
|
بلند آسمانش هوای من است
|
سام نامه:
ندانید کایدر کنام من است |
|
سر چرخ گردون به نام من است |
پ- نوع روایت
روایت داستان در سام نامه که معمولاً از زبان دهقان، راستان و یا دفتر باستان است، نوعی تقلید از شاهنامه است، زیرا اغلب فردوسی داستان را از زبان این افراد روایت می کند و چون سرایندة سامنامه شاهنامه را به عنوان نمونة اعلای حماسه سرایی در پیش چشم خود داشته؛ در چنین مواردی نیز از آن الهام گرفته است:
شاهنامه:
چنین داد پاسخ که این داستان |
|
شنیدم بسی از لب راستان |
سام نامه:
دگر بازگردم سوی داستان |
|
بپیوندم از کردة راستان |
شاهنامه:
بپیمای می تا یکی داستان |
|
فروخوانم از دفتر باستان
|
سام نامه:
چنین گفت گویندة داستان |
|
که میگفت از گفته باستان
|
شاهنامه:
ز گفتار دهقان یکی داستان |
|
بپیوندم از گفته باستان |
سام نامه:
چنین گفت موبد مر این داستان |
|
که از دختر شاه بلخ آن زمان
|
ت- داستان
نمونههای زیادی در سام نامه وجود دارد که شاعر برای روایت یک داستان از شاهنامه کمک گرفته به آن به عنوان الگویی برای خلق حوادث گوناگون و یا صحنه آرایی و آفریدن شخصیتهای گوناگون نگاه کرده است؛ امّا چنان که مشهود است، گوینده به خاطر نزدیک شدن به سلیقه و ذوق مردم عادی و توجّه به پوسته و ظاهر داستانها و اشخاص از درک زیر و بم ها و فراز و نشیبها و نکات ظریف داستان پردازی هنری فردوسی بازمانده است. یکی از این نکتههای ظریف چنان که خالقی مطلق اشاره کرده، «ناپدید شدن شاعر در مقام راوی در پشت اشخاص داستان است و هویت بخشی و دادن استقلال به شخصیت ها و ترسیم جهان بینی آنها است که آنها را به شخصیت یا کاراکتر تبدیل کرده است»(خالقی مطلق،1386: 114). برخلاف منظومههای بعدی از جمله سام نامه که بیشتر شخصیتها چنین وضعیتی ندارند و یک نوع یا تیپ هستند. در اینجا چند نمونه از داستان های سام نامه را نقل میکنیم که شاعر در نوع حوادث و اعمال قهرمانان به شاهنامه نظر داشته است:
1- جنگ با اژدها
سام در نامهای که به منوچهر شاه می نویسد، اژدهای کشف رود را وصف کرده و به ماجرای کشتن او اشاره میکند:
زمین شهر تا شهر بالای او |
|
همان کوه تا کوه پهنای او |
اژدهایی که سام در سام نامه آن را میکشد، نیز یک اژدهای آبزی است که از دریای خاور بیرون آمده و به سرزمین بربر آسیب میرساند؛ ولی پیش از این ماجرا فریدون در خواب به کشته شدن اژدهای کشف رود توسط سام اشاره کرده بود که باید همین اژدها باشد:
چو رانی به سوی کشف رود بور |
|
شود اژدها از کشف رود دور |
ویژگیها و مشخّصههای ظاهری این اژدها همچون اژدهای شاهنامه است:
یکی اژدها پیل پیکر به تن |
|
همی زهر بارد به قهر از دهن |
در این داستان نیز همانند داستان شاهنامه کسی جرأت جنگیدن با او را ندارد و شاه بربر از سام خواهش میکند که اژدها را کشته و مردم را از آسیبهای او نجات دهد. در شاهنامه هنگامی که سام، اژدها را می بیند چنین می گوید:
رسیدمش دیدم چو کوه بلند |
|
کشان موی سر بر زمین چون کمند |
و در سام نامه:
یکی نعره زد همچو رعد بهار |
|
که شد آب از زهره اش کوهسار |
سام در شاهنامه ابتدا با تیر دهان اژدها را دوخته و سپس:
زدم بر سرش گرزه گاو چهر |
|
برو کوه بارید گفتی سپهر |
در سام نامه ابتدا او را تیرباران می کند، ولی چون می بیند تیر بر تن او کارگر نیست:
چو از تیر نومید شد سام گو |
|
بزد دست بر گرز و برداشت غو |
2- جنگ سام و پریدخت/ سهراب و گردآفرید:
در داستان رستم و سهراب زمانی که سهراب با سپاه توران به مرز ایران می رسد و با مرزبانان میجنگد و هجیر اسیر می شود، گردآفرید، دختر گژدهم لباس رزم می پوشد و با چهرهای مردانه به جنگ سهراب می رود:
بپوشید درع سواران جنگ |
|
نبود اندران کار جای درنگ
|
این داستان الگویی شده است، برای توصیف جنگ سام و پریدخت؛ زیرا این داستان از معدود داستانهایی است که یک پهلوان برجسته به طور ناشناس با شخصی غیر همجنس میجنگد. سرایندة سام نامه نه تنها در کلّیات داستان به شاهنامه نظر داشته؛ بلکه گاه ابیات و صحنههای آن را نیز با تغییراتی اندک و تفصیلی بیشتر در اثر خود تکرار کرده است، از جمله توصیف صحنه زره پوشیدن پریدخت و رفتن به جنگ که در شاهنامه سه بیت آمده بود؛ ولی در سام نامه با توصیف حالات درونی پریدخت همراه شده و در هژده بیت بیان شده است و سه بیت زیر کلّاً برگرفته از شاهنامه است:
به دیبای رومی بپوشید بر |
|
به آیین ترکان ببسته کمر
|
سپس:
چو سهراب شیراوژن او را بدید |
|
بخندید و لب را به دندان گزید |
و در سام نامه:
چو سام سپهدار او را بدید |
|
ز تندی بر او نعره ای برکشید |
در هر دو داستان ابتدا جنگ را قهرمانان مادینه آغاز میکنند، در شاهنامه گردآفرید به سهراب تیراندازی میکند و در سام نامه پریدخت به بازوی سام کمند میافکند. در شاهنامه زمانی که رزم به نیزه میکشد، سهراب با نیزه گردآفرید را از اسب بلند میکند و در سام نامه هنگام جنگ با شمشیر سام پریدخت را از اسب بلند کرده و میخواهد سرش را ببرد که او کلاهخود خود را برداشته و رو و مویش را آشکار میکند:
پریدخت افسر ز سر برگرفت |
|
تو گفتی جهان مهر انور گرفت
|
برخلاف شاهنامه که گردآفرید با شمشیر نیزه سهراب را به دو نیم کرده و میگریزد؛ ولی سهراب خود از سر او برمی دارد:
رها شد ز بند زره موی اوی |
|
درفشان چو خورشید شد روی اوی |
3- به چاه افکندن سام و رستم
در شاهنامه شغاد و شاه کابل به خاطر کینهای که از رستم در دل دارند، همداستان میشوند و در شکارگاه شهر کابل، چاه می کنند:
سراسر همه دشت نخچیرگاه |
|
همه چاه کندند در زیر راه |
در سام نامه قهرمان، یکی از پهلوانان شدّاد، وقتی از شکست دادن سام ناامید می شود، چنین نقشهای برای او میکشد:
یکی چاه برکند دور و دراز |
|
بدان تا تن سام آرد به گاز |
همچنان که شاه کابل با تعریف کردن از شکارگاه خود، رستم را بدان سو میکشاند:
یکی جای دارم که بر دشتوکوه |
|
به هر جای نخچیر گردد گروه |
قهرمان نیز با توصیف زیبایی های باغ خود و بزم دلگشایش سام را فریفته و بدان سو می کشاند:
یکی باغ دارم چو خرّم بهشت |
|
که رضوان سراسر گلش را بکشت |
هر چند در شاهنامه رستم تاج بخش و جهان پهلوان با افتادن به چاه نابرادر از بین می رود؛ امّا سرنوشت نیای او دیگر است، زیرا جریان داستان در رمانسی چون سام نامه اقتضا میکند که قهرمان اثر؛ یعنی سام به وسیلة نیروی جنّیان از این دام آگاه گردد و او با آگاهی از چنین دامی چاهکن؛ یعنی قهرمان مکّار را به اجبار بر مسند نشانده و به چاه میافکند و خود از این دام نیز همچون بسیاری دامهای دیگر جان سالم به در می برد.
4- دخالت سیمرغ
در رزم رستم و اسفندیار هنگامی که رستم می بیند، توانایی غلبه بر اسفندیار رویین تن را ندارد از سیمرغ کمک میخواهد و او چوب گزی را به رستم نشان داده و او را از زخمگاه اسفندیار آگاه میکند:
به زه کن کمان را و این چوب گز |
|
بدینگونه پرورده در آب رز |
رستم با عمل کردن به این توصیة سیمرغ، جان اسفندیار را میگیرد. سام نیز که در جنگ با دیو ارقم ناتوان است و توان مقابله با زور و همچنین نیروی جادوی او که هر لحظه به شکلی از جمله کوه خارا و اژدها و... درمی آید ندارد، شب هنگام همچون رستم از سیمرغ کمک می خواهد و او نیز همان توصیه را به سام می گوید:
چو فردا درآید خور از تیغ کوه |
|
شب تیره گردد ز تیغش ستوه |
و در این داستان نیز همچون شاهنامه سیمرغ جادو و رازآمیز در جریان داستان دخالت کرده و با اطّلاعی که از راز مرگ پهلوانان رقیب دارد، به دوستانش در میدان جنگ پیروزی میبخشد.
5- گرفتن پیل سپید
در شاهنامه هنگامی که رستم خبردار می شود، پیل سپید زال بند گسسته و به مردم آسیب می رساند، با گرز نیای خود به سراغ او می رود؛ ولی نگهبانان مانع او میشوند، رستم با ضربة گرز قفل را شکسته و به سمت پیل سرکش رفته و او را میکشد (فردوسی، 1386: 1/ 182). سراینده سام نامه نیز به تقلید شاهنامه چنین داستانی برای سام ساخته است: روزی در بازار پیل شاه بربر از بند رها می شود و مردم بازار را خالی کرده و هر یک به سویی می گریزند؛ ولی سام به مقابل پیل رفته و دو پای او را میگیرد و او را نگه می دارد تا پیلبانان رسیده و او را می بندند (ص25).
این دو داستان از چند جهت شباهت دارند:
1- در هر دو داستان سراینده برای نشان دادن میزان زور قهرمان فیل را به عنوان ضد قهرمان برگزیده که یکی از قویترین جانوران است.
2- در هر دو داستان فیل به شاه تعلّق دارد.
3- در هر دو داستان فیل بند پاره کرده و گریخته است.
4- در هر دو داستان مردم از مقابل او فرار کرده و کسی جرأت روبه رو شدن با او را ندارد.
5- در هر دو داستان قهرمان به تنهایی با فیل روبرو شده و او را مهار میکند.
ث- شخصیت
در سام نامه مواردی وجود دارد که شاعر به مناسبت موضوع از اشخاص داستانهای شاهنامه نام برده یا در توصیف برخی شخصیتها از ویژگیهای شخصیتهای شاهنامه استفاده کرده است. به عنوان مثال در ابیات زیر به ماجرای هوشنگ و دیوان و کشته شدن سیامک به دست آنها اشاره می کند:
نهنگال نشنیدهای در جهان |
|
ز تخم کیوشان، چراغ مهان |
یا در مورد زیر شاعر از ویژگیهای دیوی که به دست سام کشته شد، استفاده کرده و دو تن از دیوان را با همان مضامین و حتی ابیات به تصویر کشیده است. این دیو را رستم هنگام برشمردن اعمال سام اینگونه توصیف میکند:
دگر اندرو دیو بد بی گمان |
|
تنش در زمین و سرش به آسمان |
سرایندة سام نامه از این ویژگی ها و ابیات در دو جا برای توصیف نهنگال دیو استفاده کرده است، یکی از زبان ملّاحی که میخواهد سام را از رفتن به جنگ او منصرف کند:
ندیدی نهنکال را در مصاف |
|
که از نعرهاش کوه یابد شکاف |
و دیگری خود شاعر هنگامی که نهنگال به جنگ سام می رود او را چنین وصف کرده است:
به بالاش سیصد به پهناش صد |
|
ندیده کسی این چنین دیو دد |
و شخص دیگری که راوی از توصیفات شاهنامه برای معرّفی او استفاده کرده عوج بن عنق است، یک بار در نامه شدید به عوج که از او اینگونه تعریف کرده است:
نهنگان خوری بر لب تند آب |
|
به هم برزنی گیتی از خشموتاب |
و دیگری هنگامی که پیک شدید او را می بیند:
به دریا درون بود تا زانویش |
|
نهنگان گریزنده از نیرویش |
ج- مثل
«مثل عبارت است از قول سایر و مشهوری که حالتی یا کاری را بدان تشبیه کنند، چنانکه مبرّد گوید: مثل از مثال گرفته شده است و آن قولی است سایر که به وسیله آن حال ثانی به حال اول تشبیه میشود و اصل در آن تشبیه است»(پورنامداریان، 1367: 113). در سام نامه همانند بسیاری از متون ادبی و منظومههای پهلوانی از مثل برای توضیح بیشتر و توصیف بهتر موضوع استفاده شده است که گاه این ضرب المثلها از زبان قهرمانان داستان بیان شده و گاه از زبان خود راوی؛ اما در این اثر گاه به مثلهایی برمیخوریم که مشابه ضرب المثلهای شاهنامهاند و شاعر به احتمال زیاد آنها را از شاهنامه گرفته است. مانند نمونههای زیر:
شاهنامه:
وزان پس به بندوی وگستهم گفت |
|
که بگشایم این داستان از نهفت |
سام نامه:
یکی داستان یادم آمد دگر |
|
که با من همیگفت جنگی پدر
|
شاهنامه:
همان بر که کاری همان بدروی |
|
سخن هرچه گویی همان بشنوی
|
سام نامه:
که دهقان هران چیزکارد به دشت |
|
همان بدرود چون کند بازگشت
|
شاهنامه:
مگو آنچه هرگز نگفته است کس |
|
ز مردی مکن باد را در قفس
|
سام نامه:
سخن را نبینی همی پیش و پس |
|
به هرزه کنی باد را در قفس
|
چ- الگوی قافیه
سراینده سام نامه حتی در کاربرد واژگان، خصوصاً آوردن دو واژه به عنوان قافیه در یک بیت از الگوهای قافیه شاهنامه استفاده کرده و آنها را در ابیات خود تکرار نموده است 6 که گاه این نوع قافیهها با همان ردیفهایی همراه هستند که در شاهنامه به کار رفته است. به عنوان مثال: خسته/ بسته:
شاهنامه:
برادر چو او را چنین خسته دید |
|
تژاو جفاپیشه را بسته دید
|
سام نامه:
چو آمد پسر را چنان خسته دید |
|
ز زخم سپهبد تنش بسته دید
|
جنگ/ چنگ:
شاهنامه:
شکار و میو مجلسو نی و چنگ |
|
به روز و به شب ایمن از کار جنگ
|
سام نامه:
نکردند یک هفته آهنگ جنگ |
|
همی باده خوردند بر بانگ چنگ
|
تیز/ رستخیز:
شاهنامه:
وگرنه من و گرز و شمشیر تیز |
|
برانگیزم اندر جهان رستخیز
|
سام نامه:
یکی را بزد بر میان تیغ تیز |
|
برآورد از جان او رستخیز |
ح- تصویر
«تصویر بر تمام اشیاء و کیفیتهای درک حسی دلالت میکند که در شعر و دیگر آثار ادبی به کار می رود، چه به وسیله توصیف ادبی، چه تلمیح یا وسایط دیگر اعم از تشبیه و استعاره و غیره»(Abrams, 1999:121). فردوسی در شاهنامه به تناسب موضوع و صحنه از توصیفات و تصاویر گوناگون استفاده کرده است؛ اما در همه این تصاویر نه تنها سعی کرده است، تعادل و هماهنگی بین اجزای تصویر با موضوع و کل اثر را حفظ کند، بلکه «میکوشد تصویر را وسیلهای قرار دهد، برای القاء حالتها و نمایش لحظهها و جوانب گوناگون طبیعت و زندگی»(شفیعی کدکنی، 1375: 440) به همین جهت «تصویر شاهنامه به طور مطلق همگام با عنصر حماسه و هدفهای منظومههای حماسی است»(رستگار فسایی، 1369: 23). و یکی از انواع تصویری که فردوسی بسیار هنرمندانه و بوفور در شاهنامه از آن بهره برده، اغراق است.
اغراق
«در حماسه اغراق شاعرانه جای همه تصاویر را میگیرد؛ زیرا تشبیه و استعاره حادثه را محدود و کوچک مینمایند و فردوسی با شم بلاغی خاصی که داشته این نکته را بخوبی دریافته است»(همان، 447) و مبالغهها و اغراقهای بسیار زیبایی خلق کرده است که مورد توجّه دیگر شعرا از جمله سرایندة سام نامه واقع شده که برخی از آنها را با اندک تغییری در اثر خود آورده است. به عنوان مثال:
شاهنامه:
بر آتش یکی گور بریان کند |
|
هوا را به شمشیر گریان کند
|
سام نامه:
جهان را به شمشیر گریان کنم |
|
ز هیبت دل شیر بریان کنم
|
شاهنامه:
سراز تیغ باران چو برگ از درخت |
|
یکی ریخت رخت و یکی یافت تخت |
سام نامه:
ز خاور سپه تیر بارید سخت |
|
فتادند دیوان چو برگ از درخت
|
برآمدن و فرو رفتن خورشید
در شاهنامه برآمدن و فرورفتن خورشید زیباترین جلوهگاههای هنرنمایی فردوسی است که در آنها با استفاده از عناصر گوناگون تصاویری بسیار متنوّع خلق کرده است. با آن که در این اثر عظیم و گسترده بارها خورشید طلوع کرده و غروب میکند؛ امّا فردوسی با تخیّل بیکران خود هر بار تصویری نو و بدیع در کمال زیبایی آفریده است که از چشم حماسه سرایان بعدی دور نمانده و آنها را سرمشق تصویرهای مشابه خود قرار دادهاند. به عنوان مثال:
شاهنامه:
چو خورشید زرّین سپر برگرفت |
|
شب تیره زو دست بر سر گرفت
|
سام نامه:
چنین تا دگر چرخ زرّین سپر |
|
ابا تیغ برداشت از خواب سر |
شاهنامه:
چو خورشید رخشان برآورد سر |
|
سیه زاغ پرّان فروبرد پر |
سام نامه:
چنین تا غراب شب آمد پدید |
|
از این آشیان باز خور برپرید |
آبستن بودن چرخ:
شاهنامه:
ترا خواسته گر ز بهر تن است |
|
ببخش و بدان کاین شب آبستن است
|
سام نامه:
همه کار این چرخ دل خستن است |
|
دگر تا چه زاید شب آبستن است |
کرکس و کفن:
شاهنامه:
بسان سیاوش سرش را ز تن |
|
ببرّند و کرکس بپوشد کفن
|
سام نامه:
ببخشای بر بازوی خویشتن |
|
مکن سینه کرکسان را کفن |
پتک آهنگران:
شاهنامه:
بکوبید گوپال و گرز گران |
|
چو پولاد را پتک آهنگران |
سام نامه:
سمندر فروکوفت گرز گران |
|
به ماننده پتک آهنگران
|
سام نامه:
بکوبم سرت را به گرز گران |
|
چو مسمار کوبند آهنگران |
قد سرو، رخ بهار:
شاهنامه:
به بخت جهاندار هر سه پسر |
|
سه فرّخ نژاد از در تاج زر
|
سام نامه:
یکی دختری دارد او ماهروی |
|
که در پیش او دارد آن ماه روی
|
نوروز:
شاهنامه:
به هر کار بخت تو پیروز باد |
|
همه روزگار تو نوروز باد |
سام نامه:
تو را یار یزدان فیروز باد |
|
همه روزت از بخت نوروز باد
|
توصیف شب:
شاهنامه:
شب تیره چون روی زنگی سیاه |
|
ستاره نه پیدا نه تابنده ماه |
سام نامه:
نه شب زنگی آدمی خوار بود |
|
و یا هندوی دیو کردار بود
|
ح: مضامین
در منظومههای حماسی گوناگون؛ از جمله شاهنامه با توجّه به موضوع و گستردگی اثر و حجم آن از مضامین بسیار متنوّعی سخن به میان آمده است که سراینده سام نامه در سرودن این اثر به برخی از آنها نظر داشته است. در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم:
فخر به نیاکان
یکی از مضامین و شگردهای هنری برجسته در منظومههای پهلوانی رجز خواندن و افتخار کردن به نیاکان است که نمونه های زیبا و اعلای آن در شاهنامه مشهود است و سرایندة سام نامه نیز از این شگرد حماسی استفاده کرده و شیوه و نوع بیان آنها را در اثر خود به کار گرفته است:
شاهنامه:
که من بیژنم پور کشوادگان |
|
سر پهلوانان و آزادگان |
سام نامه:
پس از نعره گفتا منم سام یل |
|
پی جان دشمن به سان اجل |
شاهنامه:
نیاکان ما جز به گرز گران |
|
نکردند پیکار با مهتران
|
سام نامه:
نیاکان من اژدها کش بدند |
|
همه پهلوانان با هش بدند
|
گلایه از چرخ:
در شاهنامه از سرنوشت با واژههای گوناگونی چون چرخ، زمانه، قضا، روزگار و... یاد شده و صفات گوناگونی به آن نسبت داده شده است؛ از جمله ناپایداری و تلوّن طبع و هر لحظه دگرگون شدن:
زمانه به یک سان ندارد درنگ |
|
گهی شهدونوش است وگاهیدرنگ |
خیانت پیشه و حیله گر است که به مهر او نمی توان دل بست:
چنین است کردار چرخ بلند |
|
به دستی کلاه و به دیگر کمند |
ظالم و کینه ور است و مردم را به مصیبت و بدبختی دچار میکند:
چنین گفت کز اختر روزگار |
|
مرا بهره کین آمد و کارزار |
این نوع اعتقاد به زمان در مقام حاکم بر سرنوشت آدمی و جدا کردن آن از خداوند در شاهنامه اندیشهای اسلامی نیست؛ بلکه تفکّری مشترک بین هندو ایرانی و یونانی بوده است که از کیش زروانی7 در زمان ساسانیان نشأت گرفته است(!رینگرن، 1388: 4) و به دیگر حماسه های ایرانی نیز راه یافته است. در سام نامه نیز چون شاهنامه سرنوشت با اسامی گوناگون یاد شده و صفات متنوّعی به آن نسبت داده شده است، چون ستمگر بودن به طور مطلق:
زمانه نه بر من ستم کرد و بس |
|
نبینم ز جور وی آزاد کس |
دو رنگی و ناپایداری:
چنین است آئین چرخ دو رنگ |
|
دهد شهد گاهی و گاهی شرنگ |
داشتن کردار متضاد و به سختی افکندن مردمان در راه رسیدن به مقصود:
چنین است آئین این چرخ پیر |
|
کهگه چون کمان است وگاهی چو تیر |
که می توان گفت این نوع نگرش به سرنوشت و نسبت دادن نامها و صفات گوناگون به آن و بدگویی از آن تحت تأثیر شاهنامه شکل گرفته است.
بدگویی از زنان
با آن که در شاهنامه زنان برجسته، دلاور و فداکار فراوانی چون فرانک، گردآفرید، گردیه و... کم نیستند و نیز کم نیست موقعیتهایی که خود شاعر و شخصیت های داستانش از زنان به نیکی یاد کرده و آنها را ستایش می کنند؛ ولی لحظه هایی نیز وجود دارد که قهرمانان داستان عنان زبان را به دست خشم سپرده و زنان را به باد ناسزا گرفته و آنها را مایه ننگ و بدبختی می دانند، 8 همچون زمانی که به افراسیاب خبر می دهند دخترش، منیژه، بیژن را با خود به کاخ برده است و او از شدّت ناراحتی گریه کرده و می گوید:
کرا از پس پرده دختر بود |
|
اگر تاج دارد بد اختر بود |
یا در داستان گشتاسب، هنگامی که کتایون دختر قیصر روم از میان خواستگاران گوناگون، گشتاسب را برمی گزیند، قیصر در پاسخ دستوری که این خبر را آورده می گوید:
چنین داد پاسخ که دختر مباد |
|
که از پرده عیب آورد بر نژاد |
در سام نامه نیز که بخشی از عناصر داستانهایش تحت تأثیر شاهنامه شکل گرفته است،چنین لحظاتی کم نیست؛ از جمله زمانی که فغفور چین در جنگ با سام شکست می خورد، می گوید:
سر دختران باد در زیر سنگ |
|
که نه نام دارند ایشان، نه ننگ |
اما در مقایسه با شاهنامه این نکته قابل توجه است که زبان سام نامه چون به زبان عامّه و کوچه بازار نزدیکتر شده، حیا و متانت خود را از دست داده و با الفاظی سخیف و رکیک از زنان یاد کرده است، همانند این ابیات که از زبان فغفور چین زمانی که از عشق دخترش به سام و ارتباط آنها آگاهی مییابد، بیان شده است:
مرا کاشکی دختر از بن نزاد |
|
وگر زاد دادیش گردون به باد |
نتیجهگیری
شاهنامه از روزگار سرایش تاکنون به سبب عوامل گوناگونی چون اندیشه والا و تخیّل نیرومند و اشراف کامل سراینده بر مجموعه حوادث داستان و تفکّر و تأمّل دربارة حالات درونی شخصیتها و استفاده از زبان فاخر و توجّه به دقایق سخن و... در میان اهل ادب به عنوان حد اعلای فصاحت و بلاغت شناخته شده است. در کنار عوامل فوق چون این اثر در لحظات عسرت تاریخ به احتیاجات روحی فارسی زبانان پاسخ میگوید، مورد توجّه بسیاری از نویسندگان و شعرای پس از خود از جمله حماسهسرایانی چون سراینده سام نامه واقع شده است. آنچنان که از مطالعة سام نامه و مقایسه آن با شاهنامه مشخّص می شود، سراینده سام نامه نه تنها شاهنامه را به طور کامل خوانده و بخش هایی از آن را در حافظه داشته است؛ بلکه در قسمت هایی چون انتخاب داستان، نوع حوادث، شیوة روایت، پردازش شخصیت، گزینش مضامین و حتی انتخاب کلمات قافیه به طور کامل از شاهنامه تقلید کرده و الگو گرفته است؛ اما به خاطر نداشتن هنر کافی در صحنهآرایی میدانهای جنگ و ناتوانی از توصیف شایسته تخیّلات خود و عدم تسلّط کافی بر زیر و بمها و فراز و نشیب سخن، و نزدیک شدن به زبان و سلیقه مردم عادی نتوانسته پا در جای پای فردوسی گذارد و اثری چون شاهنامه خلق کند.
پینوشتها
1- به عنوان مثال می توان به تأثیر شاهنامه بر دیوان حافظ اشاره کرد که جلال خالقی مطلق آن را در مقاله زیر بررسی کردهاند: (!حافظ و حماسه ملی ایران»، ایران نامه، سال ششم، 1366، ص573- 565).
یا تأثیر شاهنامه بر ساقی نامهها: «نظری بر شاهنامه و تأثیر آن بر ساقی نامه ها»، فرامرز گودرزی، مجله هنر و مردم، شماره 153، تیر ماه 1354، ص 141- 134).
2- اسدی در مقدّمه گرشاسب نامه می گوید:
ز رستم سخن چند خواهی شنود |
|
گمانی که چون او به مردی نبود |
3- به عنوان مثال عفیفی در مقدّمه بهمن نامه نمونههایی از ابیات مشابه شاهنامه و بهمن نامه را آورده است(ایرانشاه بن ابی الخیر، 1370: هفتاد و هفت). یا جلال متینی در مقدّمه کوش نامه چند نمونه از مشابهتهای شاهنامه و کوش نامه را ذکر کرده است(ایرانشان بن ابی الخیر، 1377: 104). همچنین محمد روشن در مقدّمه همای نامه برخی واژگان و اصطلاحات مشابه در شاهنامه و همای نامه را ذکر کرده است(همای نامه، 1383: بیست و دو).
4- در آثار ادبی دیگر نیز چنین شباهتهایی در ابیات و مضامین دیده می شود، از جمله خانلری هنگام مقایسة شاهنامه فردوسی با وامق و عذرای عنصری به چندین بیت وامق و عذرا اشاره میکند که با مختصر تغییری در شاهنامه آمده است و در پایان نتیجه میگیرد: «چون دو شاعر در یک زمان می زیسته اند، به دشواری می توان گفت که یکی از دیگری اقتباس کرده یا مطابقت و مشابهت نتیجه توارد بوده است»(1369: 230)
5- نسخة بنشاهی نسخهای است، مشتمل بر 14760 بیت که اردشیر بنشاهی آن را در دو جلد به سال 1319 ه.ش در بمبئی هند تصحیح و به صورت چاپ سنگی منتشر کرد. او برای انتشار این اثر سه نسخه را دیده است: 1- نسخة کتابخانة ملّا فیروز بمبئی که دربارة آن میگوید: «در کتابخانة ملّا فیروز در بمبئی یک جلد کتاب سام نامة خطّی را ملاحظه نمودم؛ ولی آغاز و انجام آن کتاب افتاده و ناقص بود و نام گویندة آن هم به کلّی معلوم نبود»(ج1، ص2). 2- نسخة پروفسور نادرشاه منوچهر جی هومچی که همین نسخه ای است که منتشر شده است.
نسخه 399 نسخهای است که به شمارة 399 در کتابخانة مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود، 111 برگ دارد و در هر صفحه بین 17 الی 19 بیت نوشته شده که در مجموع حدوداً 3850 بیت دارد، نام کاتب و تاریخ کتابت ندارد.
6- هر چند سرایندة سام نامه از الگوهای واژگانی شاهنامه در کار خود استفاده کرده؛ ولی به این نکته ظریف توجه نداشته است که «در شعر فردوسی واژه به اقتضای هویت واژگانی و هویت ترکیبی به کار گرفته می شود، در بافت پرورده کلام فردوسی کلمات با یکدیگر همگنی دارند، بار موسیقایی هر واژه تقویت کننده بار موسیقایی واژه دیگری است. صامتها و مصوّتها با مضمون حماسی سخن سازواری دارند و در موارد ژرف هنری تقویت کننده تصویرسازیهای شاعر و عامل القاء قویتر سخن او هستند»(امامی، 1369: 163). به همین جهت نتوانسته بین واژگان و مضمون حماسی سازواری ایجاد کند و عمق هنری به اثر خود ببخشد.
7- برای آگاهی از خدای زروان و ویژگی های او نگاه کنید به:
Zaehner. R. C, 1955, Zurvan a Zoroastrian dilemma, oxford university press.
همچنین:
باقری، مهری؛ 1389، دین های ایران باستان، نشر قطره، چاپ چهارم، ص 91- 69.
شاکد، شائول؛ 1387، تحول ثنویت (تنوع آرای دینی در عصر ساسانی)، ترجمه احمد رضا قائم مقامی، نشر ماهی، چاپ اول.
اکبری مفاخر، آرش؛ 1387، «اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن»، نامه ایران باستان، سال هشتم، شمار اول و دوم، صص40- 21.
8- البتّه کاتبان ابیات سخیف و رکیک فراوانی را در نکوهش زنان وارد شاهنامه کرده اند که اکنون به همّت پژوهشگران الحاقی بودن آنها ثابت شده است، از جمله بیت زیر:
زن و اژدها هر دو در خاک به |
|
جهان پاک از این هر دو ناپاک به |
که سجّاد آیدنلو الحاقی بودن آن را در گفتار زیر ثابت کرده است:
آیدنلو، سجّاد؛ 1386، «این بیت از فردوسی نیست»، نارسیده ترنج، اصفهان، انتشارات مانا، چاپ اول.
و همچنین در مورد دیگر ابیات زن ستیزانه اصلی و الحاقی شاهنامه نگاه کنید به:
خطیبی، ابوالفضل؛ 1385، «بیت های زن ستیزانه در شاهنامه»، دربارة شاهنامه، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ص 49- 32.