بررسی تأثیر شاهنامه بر سام‌نامه

نویسنده

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گلستان

چکیده

شاهنامه، اثر سترگ و بی همتای استاد طوس از دیرباز تاکنون مورد توجه و تتبّع سخن سرایان ادب فارسی بوده و هر کسی به نوعی از این خوان نعمت بهره برده است. در این میان سرایندگان منظومه‌های پهلوانی به این کتاب به عنوان شاهکار ادب حماسی نگریسته، از آن همچون الگویی کمک گرفته و یا به زعم خود درصدد هم طرازی و پهلو زدن به فردوسی برآمده اند. سراینده سام نامه نیز یک از همین شعراست که نه تنها شاهنامه را به طور کامل خوانده و در سرودن سام نامه به آن نظر داشته؛ بلکه بخش‌هایی از آن را نیز در اثر خود آورده است. نویسنده در این پژوهش سعی دارد، نشان دهد که چگونه سراینده سام نامه در قسمت هایی چون انتخاب داستان، نوع حوادث، شیوه روایت، پردازش شخصیت، گزینش مضامین و حتی انتخاب کلمات قافیه کاملاً از شاهنامه تقلید کرده و الگو گرفته است؛ امّا به خاطر نداشتن هنر کافی در صحنه آرایی میدان‌های جنگ و ناتوانی از توصیف شایسته تخیّلات خود و عدم تسلّط کافی بر زیر و بم‌ها و فراز و نشیب سخن و نزدیک شدن به زبان و سلیقه مردم عادی، نتوانسته پا در جای پای فردوسی گذارد و اثری چون شاهنامه خلق کند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A Study of Shahnameh’s Effect on Samnameh

نویسنده [English]

  • Vahid Rooyani
Assistant Professor of Persian language and literature, Golestan University
چکیده [English]

Shahnameh, the unique work of Ferdowsi, has greatly drawn attention of Persian poets. They have benefited from it a lot. Among them, epic poets have particularly looked at this work as a masterpiece of epic literature. Like a model, they have substantially profited from it or tried to compete with its author.
The composer of Samnameh is one of those epic poets who not only read Shahnameh fully but also used it in the composition of his work.
In this study, the author is trying to show how the composer of Samnameh used Shahnameh as a model for selecting stories, types of events, styles of narrative, processing of character, themes, and even rhymes of words. But due to the lack of required talent for depicting battles and the inability of describing his imagination, the composer is not capable of creating an epic work like Shahnameh. It appears that the composer is not capable of creating a work like Shahnameh because he does not have mastery and skill in using speech elegances and also in approaching tastes of ordinary people.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Shahnameh
  • Samnameh
  • Emulation
  • effect

مقدّمه

شاهنامه، اثر سترگ و بی همتای استاد طوس از دیرباز تاکنون مورد توجه و تتبّع سخن سرایان ادب فارسی بوده و هر کسی به نوعی از این خوان نعمت بهره برده است1 و به جرأت می‌توان گفت شاهنامه در میان آثار گران سنگ ادب فارسی «از لحاظ تحریک سرایندگان و شعرا به اقتفاء و تقلید مقام اوّل را در ادبیات فارسی دارد و به مراتب بیش از گلستان مورد تقلید قرار گرفته است» (مرتضوی، 1341: 146). در این میان سرایندگان منظومه‌های پهلوانی به این کتاب به عنوان شاهکار ادب حماسی نگریسته از آن همچون الگویی کمک و یا درصدد هم طرازی و پهلو زدن به فردوسی برآمده‌اند. اگر در میان منظومه‌های حماسی موجود، گرشاسب نامه را قدیمی‌ترین بدانیم که تاریخ نظم آن 458 ه. ق است (اسدی، 1386: 11)، می بینیم که در این اثر نیز نویسنده به شاهنامه توجّه داشته و به مقایسه قهرمان اثر خود با رستم پرداخته است2 (همان، 44). امّا این توجّه به شاهنامه در منظومه‌های حماسی پسین به همین مقدار ختم نشده؛ بلکه به حد تتبّع و تقلید و بهره گرفتن از بخش‌هایی از این اثر می رسد. چون در آثار مختلف خصوصاً در مقدّمه منظومه‌های پهلوانی به تأثیر شاهنامه بر این منظومه‌ها اشاره مختصری شده؛3 ولی تاکنون کسی به طور مفصّل و مبسوط میزان این تأثیر و حدود و نوع اثرگذاری را مشخّص نکرده است؛ نویسنده بر آن شد تا در این جستار میزان و نوع تأثیر شاهنامه بر سام نامه را بررسی کند.

 

شاهنامه و سام نامه

آنچنان که از خلال مطالعة سام نامه و شاهنامه مشهود است، سرایندة سام‌نامه، هنگام به نظم کشیدن این داستان، شاهنامه را به عنوان یک الگو مقابل روی خود داشته و از آن به انحای مختلف کمک گرفته و یا ابیات فردوسی در نهانخانه ذهن او باقی مانده و بر اثرش تأثیر نهاده است. هر چند اگر با دیدة انصاف بنگریم باید جای مقداری توارد و همچنین جبر و محدودیت زبانی را در آثار حجیمی چون شاهنامه و سام نامه بازگذاشت که ممکن است، علّت تشابه برخی از اجزا و عناصر این دو اثر باشند؛ 4 زیرا قابلیت هر زبان به لحاظ تصویرآفرینی و به کارگیری الگوهای قافیه و... محدود است و بین آثار دو شاعر، خصوصاً زمانی که موضوع کارشان مشترک است- هرچند به لحاظ زمان و مکان با هم ارتباطی نداشته باشند- ناخواسته مشابهت‌هایی به وجود خواهد آمد؛ ولی گاه این تشابه‌ها از این حدود فراتر رفته و رنگ تقلید را در سام نامه کاملاً آشکار می‌کند. در این بخش با دسته بندی کردن شیوه‌های گوناگون تأثیرپذیری از شاهنامه جزء به جزء آنها را توضیح می دهیم.

الف- وارد شدن بخشی از داستان یا بیت:

گاه بخشی از شاهنامه یا بخشی از یکی از داستان­های آن عیناً وارد این کتاب شده است، مانند آغاز نسخة بنشاهی که 560 بیت آغاز شاهنامه تا پادشاهی فریدون را آورده است و یا نسخة «399» که در آن 45 بیت آغاز پادشاهی منوچهر آمده که با این بیت شروع می شود: 5

به هشتـم بیامـــد منوچهــر شــاه
       

 

به سر برنهادش کیانی کلاه
                           (نسخة 399: 9)

گاه یک یا چند بیت به طور کامل وارد متن سام نامه شده است، مانند دو بیت زیر که در ابتدای نسخة «399» آمده و در دیباچة شاهنامه آمده است:

توانا بود هر که دانا بود
ازین پرده برتر سخن راه نیست
      

 

ز دانش دل پیر برنا بود
ز هستی مر اندیشه کوتاه نیست
                           (نسخة 399: 9)

 

گاه سراینده بدون این که نامی از فردوسی ببرد از او با صفت دانا یاد کرده و به ابیاتی از شاهنامه استناد کرده و آنها را در کار خود می آورد:

شنیدم ز  دانا یکی داستان
قضا چون ز گردون فروهشت پر
اجل چون درآید چه پیر و جوان
              

 

که می­گفت با پیری از باستان
همه زیرکان کور گشتند و کر
ز چنگال مردن نیابد امان
                 (فردوسی، 1376: 533)

بیت دوم در امثال و حکم دهخدا به نام فردوسی آمده است(دهخدا، 1386: 2/ 1161) اما در نسخه‌های معتبر شاهنامه نیست و ظاهراً در گذشته در برخی نسخه های شاهنامه بوده و به فردوسی نسبت داده شده است.

گاه به فراخور آمدن نام یکی از شخصیت های شاهنامه بیتی از او را بدون ذکر نام کتاب و شاعر با اندکی تغییر آورده است، مانند بیت زیر درباره افراسیاب:

بود نام او شاه افراسیاب
           

 

ز بیمش شود کوه دریای آب
                                      (386)

که اصل آن در شاهنامه چنین است:

شود کوه آهن چو دریای آب
      

 

اگر بشنود نام افراسیاب
                (فردوسی،1376: 4/ 19)

ب- ابیات

گاه سراینده به بیت یا ابیاتی از شاهنامه نظر داشته و بیتی از اثر خود را با اندکی تغییر به تقلید از یک یا چند بیت شاهنامه سروده و یا ابیات شاهنامه را خوانده و ناخودآگاه تحت تأثیر آنها بیت یا ابیاتی را سروده است. اینگونه ابیات مشابه در سام نامه بسیار زیاد است که ما فقط به ذکر چند نمونه اکتفا می‌کنیم.

شاهنامه:

ستون کرد چپ را و خم کرد راست

 

خروش از خم چرخ چاچی بخاست
                                    (3، 62)

 

سام نامه:

ستون کرد چپ و برآورد راست

 

زهش کرد جرخ و  برون شد ز دست
                                        (67)

 

شاهنامه:

تو گفتی جهان کوه آهن شده است

 

همان پوشش چرخ جوشن شده است
                                 (ج18،4)

 

سام نامه:

تو گفتی جهان سربه­سر آهن است

 

و یا کوه البرز در جوشن است
                                      (363)

 

شاهنامه:

تهمتن برآشفت و با طوس گفت

 

که رهّام را جام باده است جفت
                               (ج 3، 182)

 

سام نامه:

نهنگال بشنید و خندید و گفت

 

که با سام  نیرم شده مرگ جفت
                                      (182)

 

 

شاهنامه:

همه کارت از یکدگر بتّر است

 

ترا شهریاری  نه اندر خور است
                                (ج2/ 146)

 

سام نامه:

ترا پادشاهی  نه اندر خور است

 

که نه لعل و یاقوت اندر خور است
                                      (592)

 

شاهنامه:

بدو اژدها گفت  نام تو چیست

 

که زاینده را بر تو باید گریست
                                (ج1/ 260)

 

سام نامه:

بتندید و پرسید  نام تو چیست
       

 

که بر گفته او بباید گریست
                                      (269)

 

شاهنامه:

به کاموس بر تیر باران گرفت

 

کمان را چو ابر بهاران گرفت
                                    (3/ 53)

 

سام نامه:

به لجلاج بر تیر باران گرفت

 

کمان را چو ابر بهاران گرفت
                                      (366)

 

شاهنامه:

نجویم بدین کینه آرام و خواب

 

من و گرز و میدان و افراسیاب
                                  (3/ 214)

 

سام نامه:

چو فردا برآید بلند آفتاب
کشم من ورا یا شوم کشته زار

 

سر جنگجویان برآید ز خواب
من و تیغ و میدان سام سوار
                                      (475)

 

شاهنامه:

صد­اندر­صد این دشت جای منست
نیارد  پریدن  به سر بر  عقاب

 

بلند آسمانش هوای من است
ستاره نبیند زمینش به خواب
                                (ج1/ 260)

 

سام نامه:

ندانید کایدر کنام من است
نپرّد عقاب اندر این سرزمین

 

سر چرخ گردون به نام من است
چو پرّد همه پر بریزد به کین
                                      (241)

پ- نوع روایت

روایت داستان در سام نامه که معمولاً از زبان دهقان، راستان و یا دفتر باستان است، نوعی تقلید از شاهنامه است، زیرا اغلب فردوسی داستان را از زبان این افراد روایت می کند و چون سرایندة سام‌نامه شاهنامه را به عنوان نمونة اعلای حماسه سرایی در پیش چشم خود داشته؛ در چنین مواردی نیز از آن الهام گرفته است:

شاهنامه:

چنین داد پاسخ که این داستان

 

شنیدم بسی از لب راستان
                                  (5/ 176)

سام نامه:

دگر بازگردم سوی داستان

 

بپیوندم از کردة راستان
                                  (ص232)

شاهنامه:

بپیمای می تا یکی داستان

 

فروخوانم از دفتر باستان
                                  (3/ 148)

 

سام نامه:

چنین  گفت گویندة داستان

 

که می­گفت از گفته باستان
                                  (ص564)

 

شاهنامه:

ز گفتار دهقان یکی داستان
ز موبد بدین­گونه برداشت یاد
         

 

بپیوندم از گفته باستان
که رستم برآراست از بامداد
                                    (2/ 38)

سام نامه:

چنین گفت موبد مر این داستان
که سام یل آمد همی در وجود
          

 

که از دختر شاه بلخ آن زمان
برآورد  هریک به شادی سرود

                                     (ص2)

 

ت- داستان

 نمونه­های زیادی در سام نامه وجود دارد که شاعر برای روایت یک داستان از شاهنامه کمک گرفته به آن به عنوان الگویی برای خلق حوادث گوناگون و یا صحنه آرایی و آفریدن شخصیت‌های گوناگون نگاه کرده است؛ امّا چنان که مشهود است، گوینده به خاطر نزدیک شدن به سلیقه و ذوق مردم عادی و توجّه به پوسته و ظاهر داستان­ها و اشخاص از درک زیر و بم ها و فراز و نشیب‌ها و نکات ظریف داستان پردازی هنری فردوسی بازمانده است. یکی از این نکته‌های ظریف چنان که خالقی مطلق اشاره کرده، «ناپدید شدن شاعر در مقام راوی در پشت اشخاص داستان است و هویت بخشی و دادن استقلال به شخصیت ها و ترسیم جهان بینی آنها است که آنها را به شخصیت یا کاراکتر تبدیل کرده است»(خالقی مطلق،1386: 114). برخلاف منظومه‌های بعدی از جمله سام نامه که بیشتر شخصیت‌ها چنین وضعیتی ندارند و یک نوع یا تیپ هستند. در اینجا چند نمونه از داستان های سام نامه را نقل می‌کنیم که شاعر در نوع حوادث و اعمال قهرمانان به شاهنامه نظر داشته است:

1- جنگ با اژدها

سام در نامه‌ای که به منوچهر شاه می نویسد، اژدهای کشف رود را وصف کرده و به ماجرای کشتن او اشاره می‌کند:

زمین شهر  تا شهر بالای او
جهان را ازو  بود دل پر هراس
هوا پاک دیدم ز پرندگان
ز تفّش همی پر کرکس بسوخت
زمین گشت بی مردم  و چارپای

 

همان کوه  تا کوه پهنای او
همی داشتندی  شب و روز پاس
همان روی گیتی ز درندگان
زمین زیر زهرش همی برفروخت
جهانی مر او را سپردند جای
                                (ج1/ 156)

اژدهایی که سام در سام نامه آن را می‌کشد، نیز یک اژدهای آب­زی است که از دریای خاور بیرون آمده و به سرزمین بربر آسیب می­رساند؛ ولی پیش از این ماجرا فریدون در خواب به کشته شدن اژدهای کشف رود توسط سام اشاره کرده بود که باید همین اژدها باشد:

چو رانی به سوی کشف رود بور

 

شود اژدها از کشف رود دور
                                    (ص19)

ویژگی­ها و مشخّصه­های  ظاهری این اژدها همچون اژدهای شاهنامه است:

یکی اژدها پیل پیکر به  تن
چو آتش فشاند  زمین و زمان
همه مردم و چارپا در خورش

 

همی زهر بارد به قهر از دهن
بسوزد  از آن مار تیره روان
تن هر یک از آن خورش پرورش
                                    (ص26)

در این داستان نیز همانند داستان شاهنامه کسی جرأت جنگیدن با او را ندارد و شاه بربر از سام خواهش می‌کند که اژدها را کشته و مردم را از آسیب­های او نجات دهد. در شاهنامه هنگامی که سام، اژدها را می بیند چنین می گوید:

رسیدمش دیدم چو کوه بلند
برو برزدم بانگ بر سان شیر

 

کشان موی سر بر زمین چون کمند
چنان چون بود کار مرد دلیر
                                (ج1/ 156)

و در سام نامه:

یکی نعره زد همچو رعد بهار
چو آواز آن شیر پرخاشخر
بجنبید از جا چو کوه بلند
      

 

که شد آب از زهره اش کوهسار
شنید آن دد بد رگ بد گهر
بیامد بر پهلو ارجمند
                                        (28)

سام در شاهنامه ابتدا با تیر دهان اژدها را دوخته و سپس:

زدم بر سرش گرزه گاو چهر
شکستم سرش چون سر ژنده پیل
به زخمی چنان شد که دیگر نخاست

 

برو کوه بارید گفتی سپهر
فرو ریخت زو زهر چون رود نیل
ز مغزش زمین گشت با کوه راست
                                 (همان/ 9)

 در سام نامه ابتدا او را تیرباران می کند، ولی چون می بیند تیر بر تن او کارگر نیست:

چو از تیر نومید شد سام گو
چنان کوفت بر سرش آن گرز سخت
عمود دگر زد به مغزش چنان
      

 

بزد دست بر گرز و برداشت غو
کزان بیشه بی برگ شد هر درخت
که درهم شکستش همه استخوان
                                    (ص28)

2- جنگ سام و پریدخت/ سهراب و گردآفرید:

در داستان رستم و سهراب زمانی که سهراب با سپاه توران به مرز ایران می رسد و با مرزبانان می‌جنگد و هجیر اسیر می شود، گردآفرید، دختر گژدهم لباس رزم می پوشد و با چهره‌ای مردانه به جنگ سهراب می رود:

بپوشید درع سواران جنگ
نهان کرد گیسو به زیر زره
فرود آمد از دژ به کردار شیر

 

نبود اندران کار جای درنگ
بزد بر سر ترگ رومی گره
کمر بر میان بادپایی به زیر
                                  (ج2: 49)

 

این داستان الگویی شده است، برای توصیف جنگ سام و پریدخت؛ زیرا این داستان از معدود داستان­هایی است که یک پهلوان برجسته به طور ناشناس با شخصی غیر هم­جنس می­جنگد. سرایندة سام نامه نه تنها در کلّیات داستان به شاهنامه نظر داشته؛ بلکه گاه ابیات و صحنه‌های آن را نیز با تغییراتی اندک و تفصیلی بیشتر در اثر خود تکرار کرده است، از جمله توصیف صحنه زره پوشیدن پریدخت و رفتن به جنگ که در شاهنامه سه بیت آمده بود؛ ولی در سام نامه با توصیف حالات درونی پریدخت همراه شده و در هژده بیت بیان شده است و سه بیت زیر کلّاً برگرفته از شاهنامه است:

به دیبای رومی بپوشید بر
نهان کرد مویش به  زیر زره
چو خورشید بنشست اندر شتاب
      

 

به آیین ترکان ببسته کمر
بزد بر سر ترک ترکی گره
برانگیخت از جای جنگی غراب
                                  (ص143)

 

سپس:

چو سهراب شیراوژن او را بدید

 

بخندید و لب را به دندان گزید
                                (همان، 49)

و در سام نامه:

چو سام سپهدار او را بدید
      

 

ز تندی بر او نعره ای برکشید
                                  (ص144)

در هر دو داستان ابتدا جنگ را قهرمانان مادینه آغاز می‌کنند، در شاهنامه گردآفرید به سهراب تیراندازی می‌کند و در سام نامه پریدخت به بازوی سام کمند می­افکند. در شاهنامه زمانی که رزم به نیزه می‌کشد، سهراب با نیزه گردآفرید را از اسب بلند می‌کند و در سام نامه هنگام جنگ با شمشیر سام پریدخت را از اسب بلند کرده و می‌خواهد سرش را ببرد که او کلاهخود خود را برداشته و رو و مویش را آشکار می‌کند:

پریدخت افسر ز سر برگرفت
برون آمد از زیر ابر سیاه
          

 

تو گفتی جهان مهر انور گرفت
پریدخت را روی چون گرد ماه
                                  (ص149)

 

برخلاف شاهنامه که گردآفرید با شمشیر نیزه سهراب را به دو نیم کرده و می­گریزد؛ ولی سهراب خود از سر او برمی دارد:

رها شد  ز بند زره موی اوی
بدانست سهراب که او دختر است
         

 

درفشان چو خورشید شد روی اوی
سر موی او از در افسر است
                                 (همان،50)

3- به چاه افکندن سام و رستم

در شاهنامه شغاد و شاه کابل به خاطر کینه‌ای که از رستم در دل دارند، همداستان می‌شوند و در شکارگاه شهر کابل، چاه می کنند:

سراسر همه دشت نخچیرگاه
زده حربه ها را بن اندر زمین
به چاره سر چاه را کرد کور
         

 

همه چاه کندند در زیر راه
همان تیغ و ژوبین و شمشیر کین
که مردم ندیدی نه چشم ستور
                                (ج4/ 357)

در سام نامه قهرمان، یکی از پهلوانان شدّاد، وقتی از شکست دادن سام ناامید می شود، چنین نقشه‌ای برای او می‌کشد:

یکی چاه برکند دور و دراز
بن چاه را تیغ و خنجر بکاشت
بپوشید رویش به خاشاک­وخاک
بیفکند مسند، بیاراست بزم
       

 

بدان تا تن سام آرد به گاز
سنان های زهرآبگون برنگاشت
که از سام نیرم برآرد هلاک
در آن دوستی چاره سازید رزم
                                  (ص273)

همچنان که شاه کابل با تعریف کردن از شکارگاه خود، رستم را بدان سو می­کشاند:

یکی جای دارم که بر دشت­وکوه
       

 

به هر جای نخچیر گردد گروه
                              (همان، 357)

قهرمان نیز با توصیف زیبایی های باغ خود و بزم دلگشایش سام را فریفته و بدان سو می کشاند:

یکی باغ دارم چو خرّم بهشت
ز لاله  نهاده به فردوس داغ

 

که رضوان سراسر گلش را بکشت
ز گل کرده روشن هزاران چراغ
                                  (ص273)

هر چند در شاهنامه رستم تاج بخش و جهان پهلوان با افتادن به چاه نابرادر از بین می رود؛ امّا سرنوشت نیای او دیگر است، زیرا جریان داستان در رمانسی چون سام نامه اقتضا می‌کند که قهرمان اثر؛ یعنی سام به وسیلة نیروی جنّیان از این دام آگاه گردد و او با آگاهی از چنین دامی چاه­کن؛ یعنی قهرمان مکّار را به اجبار بر مسند نشانده و به چاه می‌افکند و خود از این دام نیز همچون بسیاری دام­های دیگر جان سالم به در می برد.

4- دخالت سیمرغ

در رزم رستم و اسفندیار هنگامی که رستم می بیند، توانایی غلبه بر اسفندیار رویین تن را ندارد از سیمرغ کمک می‌خواهد و او چوب گزی را به رستم نشان داده و او را از زخمگاه اسفندیار آگاه می‌کند:

به زه کن کمان را و این چوب گز
ابر چشم او راست کن هر دو دست
زمانش برد راست او را به چشم
      

 

بدین­گونه پرورده در آب رز
چنان چون بود مردم گز پرست
به چشم است بخت ار نداری تو خشم
                                (ج4/ 336)

رستم با عمل کردن به این توصیة سیمرغ، جان اسفندیار را می­گیرد. سام نیز که در جنگ با دیو ارقم ناتوان است و توان مقابله با زور و همچنین نیروی جادوی او که هر لحظه به شکلی از جمله کوه خارا و اژدها و... درمی آید ندارد، شب هنگام همچون رستم از سیمرغ کمک می خواهد و او نیز همان توصیه را به سام می گوید:

چو فردا درآید خور از تیغ کوه
یکی  نام یزدان فراوان بخوان
نخستین دو چشمش به تیر خدنگ
وگر  زانکه خواهد گریزان شود
بزن بر میانش یکی تیغ تیز
        

 

شب تیره گردد ز تیغش  ستوه
یکی حمله آور به تیره روان
فرو دوز از بازوی تیز چنگ
پی و پوست از بیم لرزان شود
برآور ز جانش یکی رستخیز
                                  (ص408)

و در این داستان نیز همچون شاهنامه سیمرغ جادو و رازآمیز در جریان داستان دخالت کرده و با اطّلاعی که از راز مرگ پهلوانان رقیب دارد، به دوستانش در میدان جنگ پیروزی می­بخشد.

 5- گرفتن پیل سپید

در شاهنامه هنگامی که رستم خبردار می شود، پیل سپید زال بند گسسته و به مردم آسیب می رساند، با گرز نیای خود به سراغ او می رود؛ ولی نگهبانان مانع او می‌شوند، رستم با ضربة گرز قفل را شکسته و به سمت پیل سرکش رفته و او را می‌کشد (فردوسی، 1386: 1/ 182). سراینده سام نامه نیز به تقلید شاهنامه چنین داستانی برای سام ساخته است: روزی در بازار پیل شاه بربر از بند رها می شود و مردم بازار را خالی کرده و هر یک به سویی می گریزند؛ ولی سام به مقابل پیل رفته و دو پای او را می‌گیرد و او را نگه می دارد تا پیلبانان رسیده و او را می بندند (ص25).

این دو داستان از چند جهت شباهت دارند:

1- در هر دو داستان سراینده برای نشان دادن میزان زور قهرمان فیل را به عنوان ضد قهرمان برگزیده که یکی از قوی­ترین جانوران است.

2- در هر دو داستان فیل به شاه تعلّق دارد.

3- در هر دو داستان فیل بند پاره کرده و گریخته است.

4- در هر دو داستان مردم از مقابل او فرار کرده و کسی جرأت روبه رو شدن با او را ندارد.

5- در هر دو داستان قهرمان به تنهایی با فیل روبرو شده و او را مهار می­کند.

ث- شخصیت

در سام نامه مواردی وجود دارد که شاعر به مناسبت موضوع از اشخاص داستان­های شاهنامه نام برده یا در توصیف برخی شخصیت­ها از ویژگی­های شخصیت­های شاهنامه استفاده کرده است. به عنوان مثال در ابیات زیر به ماجرای هوشنگ و دیوان و کشته شدن سیامک به دست آنها اشاره می کند:

نهنگال نشنیده­ای در جهان
شنیدی کیوشان به هوشنگ شاه
سیامک ازو کشته شد در نبرد
کنون از همه این  نهنگال دیو
         

 

ز تخم کیوشان، چراغ مهان
چه­ها کرد در عرصه رزمگاه
برآورد از تخمه شاه گرد
فزونست در مردی و رنگ ­و ­ریو
                                  (ص184)

یا در مورد زیر شاعر از ویژگی­های دیوی که به دست سام کشته شد، استفاده کرده و دو تن از دیوان را با همان مضامین و حتی ابیات به تصویر کشیده است. این دیو را رستم هنگام برشمردن اعمال سام اینگونه توصیف می‌کند:

دگر اندرو دیو بد بی گمان
که دریای چین تا میانش بدی
همی ماهی از آب برداشتی
به خورشید ماهیش بریان شدی

 

تنش در زمین و سرش به آسمان
ز تابیدن خور زیانش بدی
سر از گنبد چرخ بگذاشتی
ازو  چرخ  گردنده گریان شدی
              (فردوسی، 1386: 4/ 308)

سرایندة سام نامه از این ویژگی ها و ابیات در دو جا برای توصیف نهنگال دیو استفاده کرده است، یکی از زبان ملّاحی که می­خواهد سام را از رفتن به جنگ او منصرف کند:

ندیدی نهنکال را در مصاف
که دریای چین تا میانش بود
ز دریا نهنگان بگیرد به دست
       

 

که از نعره­اش کوه یابد شکاف
ز تابیدن خور زیانش بود
همی بر سر چرخ  آرد نشست
                                  (ص180)

و دیگری خود شاعر هنگامی که نهنگال به جنگ سام می رود او را چنین وصف کرده است:

به بالاش سیصد به پهناش صد
همه آب دریای آچین زمین
نهنگ از ته آب برداشتی
چو در آفتابش بکردی کباب
       

 

ندیده کسی این چنین دیو دد
بدی تا کمرگاه آن دیو کین
ابر چشمه مهر بگذاشتی
بخوردی نهنگ دمان را در آب
                                  (ص191)

و شخص دیگری که راوی از توصیفات شاهنامه برای معرّفی او استفاده کرده عوج بن عنق است، یک بار در نامه شدید به عوج که از او اینگونه تعریف کرده است:

نهنگان خوری بر لب تند آب
اگر چرخ خواهی به زیر آوری
که دریای چین تا میانت بود
          

 

به هم برزنی گیتی از خشم­وتاب
تو بازی، به چنگال شیر آوری
ز تابیدن خور زیانت بود
                                 (ص 422)

و دیگری هنگامی که پیک شدید او را می بیند:

به دریا درون بود تا زانویش
به  دریا  ز ناگه  نهنگی گرفت
گرفته دمش او یکی درکشید
به خورشید رخشنده بریانش­کرد

 

نهنگان گریزنده از نیرویش
چگونه نهنگی به غایت شگفت
ز ماهی ورا سوی مه برکشید
ازان تابش مهر بی جانش کرد
                                 (ص 423)

ج-  مثل        

«مثل عبارت است از قول سایر و مشهوری که حالتی یا کاری را بدان تشبیه کنند، چنانکه مبرّد گوید: مثل از مثال گرفته شده است و آن قولی است سایر که به وسیله آن حال ثانی به حال اول تشبیه می­شود و اصل در آن تشبیه است»(پورنامداریان، 1367: 113). در سام نامه همانند بسیاری از متون ادبی و منظومه­های پهلوانی از مثل برای توضیح بیشتر و توصیف بهتر موضوع استفاده شده است که گاه این ضرب المثل­ها از زبان قهرمانان داستان بیان شده و گاه از زبان خود راوی؛ اما در این اثر گاه به مثل‌هایی برمی­خوریم که مشابه ضرب المثل­های شاهنامه‌اند و شاعر به احتمال زیاد آنها را از شاهنامه گرفته است. مانند نمونه­های زیر:

شاهنامه:

وزان پس به بندوی وگستهم گفت
که گر خر نیاید به نزدیک بار

 

که بگشایم این داستان از نهفت
تو بار گران سوی پشت خر آر
                                 (ج7/ 11)

سام نامه:

یکی داستان یادم آمد دگر
که گر خر  نیاید به نزدیک بار

 

که با من همی­گفت جنگی پدر
رود بار نزدیک خر آشکار
                                  (ص456)

 

شاهنامه:

همان بر که کاری همان بدروی

 

سخن هرچه گویی همان بشنوی
                                (ج4/ 291)

 

سام نامه:

که دهقان هران چیزکارد به دشت
جهان همچو کوه است و آدم صدا

 

همان بدرود چون کند بازگشت
هر آن چیز گوید درآید ندا
                                  (ص272)

 

شاهنامه:

مگو آنچه هرگز نگفته است کس

 

ز مردی مکن باد را در  قفس
                                (ج4/ 298)

 

سام نامه:

سخن را  نبینی همی پیش و پس

 

به هرزه کنی باد را در  قفس
                                  (ص270)

 

چ- الگوی قافیه

سراینده سام نامه حتی در کاربرد واژگان، خصوصاً آوردن دو واژه به عنوان قافیه در یک بیت از الگوهای قافیه شاهنامه استفاده کرده و آنها را در ابیات خود تکرار نموده است 6 که گاه این نوع قافیه‌ها با همان ردیف­هایی همراه هستند که در شاهنامه به کار رفته است. به عنوان مثال: خسته/ بسته:

شاهنامه:

برادر چو او را چنین خسته دید

 

تژاو جفاپیشه را بسته دید
                                (ج2/ 350)

 

سام نامه:

چو آمد پسر را چنان خسته دید

 

ز زخم سپهبد تنش بسته دید
                                  (ص474)

 

جنگ/ چنگ:

شاهنامه:

شکار­ و می­و مجلس­و نی و چنگ
      

 

به روز و به شب ایمن از کار جنگ
                                (ج5/ 339)

 

سام نامه:

نکردند یک  هفته آهنگ جنگ

 

همی باده خوردند بر بانگ چنگ
                                  (ص474)

 

تیز/ رستخیز:

شاهنامه:

وگرنه من و گرز و شمشیر تیز
       

 

برانگیزم اندر جهان رستخیز
                                (ج2/ 220)

 

سام نامه:

یکی را بزد بر میان تیغ تیز

 

برآورد از جان او رستخیز
                                  (ص537)

ح- تصویر

«تصویر بر تمام اشیاء و کیفیت‌های درک حسی دلالت می‌کند که در شعر و دیگر آثار ادبی به کار می رود، چه به وسیله توصیف ادبی، چه تلمیح یا وسایط دیگر اعم از تشبیه و استعاره و غیره»(Abrams, 1999:121). فردوسی در شاهنامه به تناسب موضوع و صحنه از توصیفات و تصاویر گوناگون استفاده کرده است؛ اما در همه این تصاویر نه تنها سعی کرده است، تعادل و هماهنگی بین اجزای تصویر با موضوع و کل اثر را حفظ کند، بلکه «می­کوشد تصویر را وسیله­ای قرار دهد، برای القاء حالت­ها و نمایش لحظه­ها و جوانب گوناگون طبیعت و زندگی»(شفیعی کدکنی، 1375: 440) به همین جهت «تصویر شاهنامه به طور مطلق همگام با عنصر حماسه و هدفهای منظومه‌های حماسی است»(رستگار فسایی، 1369: 23). و یکی از انواع تصویری که فردوسی بسیار هنرمندانه و بوفور در شاهنامه از آن بهره برده، اغراق است.

اغراق

«در حماسه اغراق شاعرانه جای همه تصاویر را می­گیرد؛ زیرا تشبیه و استعاره حادثه را محدود و کوچک می­نمایند و فردوسی با شم بلاغی خاصی که داشته این نکته را بخوبی دریافته است»(همان، 447) و مبالغه­ها و اغراق­های بسیار زیبایی خلق کرده است که مورد توجّه دیگر شعرا از جمله سرایندة سام نامه واقع شده که برخی از آنها را با اندک تغییری در اثر خود آورده است. به عنوان مثال:

شاهنامه:

بر آتش یکی گور بریان کند

 

هوا را به شمشیر گریان کند
                                (ج1: 165)

 

سام نامه:

جهان را به شمشیر گریان کنم

 

ز هیبت دل شیر بریان کنم
                                  (ص537)

 

شاهنامه:

سر­از تیغ باران چو برگ­ از درخت

 

یکی ریخت رخت و یکی یافت تخت
                                (ج4: 275)

سام نامه:

ز خاور سپه تیر بارید سخت

 

فتادند دیوان چو برگ از درخت
                                  (ص194)

 

برآمدن و فرو رفتن خورشید

در شاهنامه برآمدن و فرورفتن خورشید زیباترین جلوه­گاه­های هنرنمایی فردوسی است که در آنها با استفاده از عناصر گوناگون تصاویری بسیار متنوّع خلق کرده است. با آن که در این اثر عظیم و گسترده بارها خورشید طلوع کرده و غروب می­کند؛ امّا فردوسی با تخیّل بیکران خود هر بار تصویری نو و بدیع در کمال زیبایی آفریده است که از چشم حماسه سرایان بعدی دور نمانده و آنها را سرمشق تصویرهای مشابه خود قرار داده­اند. به عنوان مثال:

شاهنامه:

چو خورشید زرّین سپر برگرفت
بینداخت پیراهن مشک رنگ

 

شب تیره زو دست بر سر گرفت
چو یاقوت شد چهر گیتی­به رنگ
                                (ج4/ 240)

 

سام نامه:

چنین تا دگر چرخ زرّین  سپر
شه زنگیان را به خون درکشید
        

 

ابا تیغ برداشت از خواب سر
به  گردون سراپرده زر کشید
                                  (ص422)

شاهنامه:

چو خورشید رخشان برآورد سر
        

 

سیه زاغ پرّان فروبرد پر
                                 (ج2/ 80)

سام نامه:

چنین تا غراب شب آمد پدید
به گیتی بگسترد بال سیاه

 

از این آشیان باز خور برپرید
ز ماهی سیه گشت تا چرخ ماه
                                  (ص370)

آبستن بودن چرخ:

شاهنامه:

ترا خواسته گر ز بهر تن است
اگر  چند باشد شبی دیر یاز
شود روز چون چشمه رخشان شود

 

ببخش و بدان کاین شب آبستن است
برو تیرگی هم نماند دراز
جهان چون نگین بدخشان شود
                                (ج1/ 159)

 

سام نامه:

همه کار این چرخ دل خستن است

 

دگر تا چه زاید شب آبستن است
                                  (ص232)

 

کرکس و کفن:

شاهنامه:

بسان سیاوش سرش را ز تن

 

ببرّند و کرکس بپوشد کفن
                                (ج2/ 225)

 

سام نامه:

ببخشای بر بازوی خویشتن

 

مکن سینه کرکسان را کفن
                                  (ص411)

 پتک آهنگران:

شاهنامه:

بکوبید گوپال و گرز گران

 

چو پولاد را پتک آهنگران
                                 (ج3/ 96)

سام نامه:

سمندر  فروکوفت گرز گران

 

به ماننده پتک آهنگران
                                  (ص323)

 

سام نامه:

بکوبم سرت را به گرز گران

 

چو مسمار کوبند آهنگران
                                  (ص478)

قد سرو، رخ بهار:

شاهنامه:

به  بخت جهاندار هر سه پسر
به بالا چو سرو و به رخ چون بهار

 

سه فرّخ  نژاد از در تاج زر
به هر چیز ماننده شهریار
                                 (ج1/ 60)

 

سام نامه:

یکی دختری دارد او ماهروی
به بالا چو سرو و به رخ چون بهار

 

که در پیش او دارد آن ماه روی
به خوبی به سان بت قندهار
                                  (ص434)

 

نوروز:

شاهنامه:

به هر کار بخت تو  پیروز  باد

 

همه روزگار تو نوروز باد
                                (ج2/ 293)

سام نامه:

تو  را یار یزدان فیروز باد

 

همه روزت از بخت نوروز باد
                                  (ص402)

 

توصیف شب:

شاهنامه:

شب تیره چون روی زنگی سیاه
تو خورشید گفتی به بند اندر است

 

ستاره  نه پیدا نه تابنده ماه
ستاره به خم کمند اندراست
                                (ج1/ 263)

سام نامه:

نه شب  زنگی آدمی خوار بود
فرومانده گردون گردان ز سیر

 

و یا هندوی دیو کردار بود
ستاره نه پیدا بدین کهنه دیر
                                  (ص128)

 

ح: مضامین

در منظومه­های حماسی گوناگون؛ از جمله شاهنامه با توجّه به موضوع و گستردگی اثر و حجم آن از مضامین بسیار متنوّعی سخن به میان آمده است که سراینده سام نامه در سرودن این اثر به برخی از آنها نظر داشته است. در اینجا به چند نمونه اشاره می­کنیم:

فخر به نیاکان

یکی از مضامین و شگردهای هنری برجسته در منظومه­های پهلوانی رجز خواندن و افتخار کردن به نیاکان است که نمونه های زیبا و اعلای آن در شاهنامه مشهود است و سرایندة سام نامه نیز از این شگرد حماسی استفاده کرده و شیوه و نوع بیان آنها را در اثر خود به کار گرفته است:

شاهنامه:

که من بیژنم پور کشوادگان
ندرّد کسی پوست بر من مگر
وگر خیزد اندر جهان رستخیز
تو دانی نیاکان و شاه مرا
اگر جنگ جویید من جنگ را

 

سر  پهلوانان و آزادگان
همی سیری آید تنش را ز سر
نبیند کسی پشت من در گریز
میان یلان پایگاه مرا
همیشه بشویم به خون چنگ را
                                (ج3/ 160)

سام نامه:

پس از نعره گفتا منم  سام یل
کشنده مکوکال و ژند نژند
برادر پسر گرد گرشاسبم
شنیدی­که­گرشاسب ­با منهراس
نیاکان من دیوکش بوده اند


 

پی جان دشمن به سان اجل
همان از  نهنکال دل پر گزند
که از تخمه شاه شیداسبم
چسان کشت آن­دیو دل­ناسپاس
خردمند و بیدار هش بوده اند
                                 (ص 294)

شاهنامه:

نیاکان ما جز به گرز گران
       

 

نکردند پیکار با مهتران
                                (ج4/ 153)

 

سام نامه:

نیاکان من اژدها کش بدند

 

همه پهلوانان با هش بدند
                                    (ص28)

 

گلایه از چرخ:

در شاهنامه از سرنوشت با واژه‌های گوناگونی چون چرخ، زمانه، قضا، روزگار و... یاد شده و صفات گوناگونی به آن نسبت داده شده است؛ از جمله ناپایداری و تلوّن طبع و هر لحظه دگرگون شدن:

زمانه به یک سان ندارد درنگ

 

گهی شهدونوش است وگاهی­درنگ
                                 (ج1/ 95)

خیانت پیشه و حیله گر است که به مهر او نمی توان دل بست:

چنین است کردار چرخ بلند
چو شادان نشیند کسی با کلاه
چرا مهر باید همی بر جهان

 

به دستی کلاه و به دیگر کمند
ز خمّ کمندش رباید ز گاه
بباید خرامید با همرهان
                                 (ج2/ 92)

ظالم و کینه ور است و مردم را به مصیبت و بدبختی دچار می‌کند:

چنین گفت کز اختر روزگار
ز گیتی مرا شوربختی است بهر

 

مرا بهره کین آمد و کارزار
پراکنده بر جای تریاک زهر
                                 (ج3/ 42)

این نوع اعتقاد به زمان در مقام حاکم بر سرنوشت آدمی و جدا کردن آن از خداوند در شاهنامه اندیشه‌ای اسلامی نیست؛ بلکه تفکّری مشترک بین هندو ایرانی و یونانی بوده است که از کیش زروانی7 در زمان ساسانیان نشأت گرفته است(!رینگرن، 1388: 4) و به دیگر حماسه های ایرانی نیز راه یافته است. در سام نامه نیز چون شاهنامه سرنوشت با اسامی گوناگون یاد شده و صفات متنوّعی به آن نسبت داده شده است، چون ستمگر بودن به طور مطلق:

زمانه نه بر من ستم کرد و بس

 

نبینم ز جور وی آزاد کس
                                    (ص 1)

دو رنگی و ناپایداری:

چنین است آئین چرخ دو رنگ

 

دهد شهد گاهی و گاهی شرنگ
                                  (ص152)

داشتن کردار متضاد و به سختی افکندن مردمان در راه رسیدن به مقصود:

چنین  است آئین این چرخ پیر
خمار است ومستی وتخت­است­و دار
نیابی گلی بی دو صد نوک خار

 

که­گه چون کمان است وگاهی چو تیر
نشاط است و اندوه و گنج است و مار
نیاری به کف مهره بی زخم مار
                                  (ص127)

که می توان گفت این نوع نگرش به سرنوشت و نسبت دادن نامها و صفات گوناگون به آن و بدگویی از آن تحت تأثیر شاهنامه شکل گرفته است.

بدگویی از زنان

با آن که در شاهنامه زنان برجسته، دلاور و فداکار فراوانی چون فرانک، گردآفرید، گردیه و... کم نیستند و نیز کم نیست موقعیت‌هایی که خود شاعر و شخصیت های داستانش از زنان به نیکی یاد کرده و آنها را ستایش می کنند؛ ولی لحظه هایی نیز وجود دارد که قهرمانان داستان عنان زبان را به دست خشم سپرده و زنان را به باد ناسزا گرفته و آنها را مایه ننگ و بدبختی می دانند، 8 همچون زمانی که به افراسیاب خبر می دهند دخترش، منیژه، بیژن را با خود به کاخ برده است و او از شدّت ناراحتی گریه کرده و می گوید:

کرا از پس پرده دختر بود

 

اگر تاج دارد بد اختر بود
                                (ج3/ 159)

یا در داستان گشتاسب، هنگامی که کتایون دختر قیصر روم از میان خواستگاران گوناگون، گشتاسب را برمی گزیند، قیصر در پاسخ دستوری که این خبر را آورده می گوید:

چنین داد پاسخ که دختر مباد
اگر من سپارم بدو دخترم
هم این را و آن را که او برگزید

 

که از پرده عیب آورد بر نژاد
به ننگ اندرین پست گردد سرم
به کاخ اندرون سر بباید برید
                                (ج4/ 151)

در سام نامه نیز که بخشی از عناصر داستانهایش تحت تأثیر شاهنامه شکل گرفته است،چنین لحظاتی کم نیست؛ از جمله زمانی که فغفور چین در جنگ با سام شکست می خورد، می گوید:

سر دختران باد در زیر سنگ
بگفت­و بسی­خویش­زد بر زمین
         

 

که نه نام دارند ایشان، نه ننگ
همی گریه می­کرد فغفور چین
                                  (ص580)

اما در مقایسه با شاهنامه این نکته قابل توجه است که زبان سام نامه چون به زبان عامّه و کوچه بازار نزدیک‌تر شده، حیا و متانت خود را از دست داده و با الفاظی سخیف و رکیک از زنان یاد کرده است، همانند این ابیات که از زبان فغفور چین زمانی که از عشق دخترش به سام و ارتباط آنها آگاهی می‌یابد، بیان شده است:

مرا کاشکی دختر از بن نزاد
سگ و گربه پیشم بسی بهتر است

 

وگر زاد دادیش گردون به باد
که گر سگ بزاید به از دختر است
                                  (ص160)

نتیجه‌گیری

شاهنامه از روزگار سرایش تاکنون به سبب عوامل گوناگونی چون اندیشه­ والا و تخیّل نیرومند و اشراف کامل سراینده بر مجموعه حوادث داستان و تفکّر و تأمّل دربارة حالات درونی شخصیت‌ها و استفاده از زبان فاخر و توجّه به دقایق سخن و... در میان اهل ادب به عنوان حد اعلای فصاحت و بلاغت شناخته شده است. در کنار عوامل فوق چون این اثر در لحظات عسرت تاریخ به احتیاجات روحی فارسی زبانان پاسخ می‌گوید، مورد توجّه بسیاری از نویسندگان و شعرای پس از خود از جمله حماسه­سرایانی چون سراینده سام نامه واقع شده است. آنچنان که از مطالعة سام نامه و مقایسه آن با شاهنامه مشخّص می شود، سراینده سام نامه نه تنها شاهنامه را به طور کامل خوانده و بخش هایی از آن را در حافظه داشته است؛ بلکه در قسمت هایی چون انتخاب داستان، نوع حوادث، شیوة روایت، پردازش شخصیت، گزینش مضامین و حتی انتخاب کلمات قافیه به طور کامل از شاهنامه تقلید کرده و الگو گرفته است؛ اما به خاطر نداشتن هنر کافی در صحنه‌آرایی میدان‌های جنگ و ناتوانی از توصیف شایسته تخیّلات خود و عدم تسلّط کافی بر زیر و بم­ها و فراز و نشیب سخن، و نزدیک شدن به زبان و سلیقه مردم عادی نتوانسته پا در جای پای فردوسی گذارد و اثری چون شاهنامه خلق کند.

 

پی‌نوشتها

1- به عنوان مثال می توان به تأثیر شاهنامه بر دیوان حافظ اشاره کرد که جلال خالقی مطلق آن را در مقاله زیر بررسی کرده‌اند: (!حافظ و حماسه ملی ایران»،  ایران نامه، سال ششم، 1366، ص573- 565).

یا تأثیر شاهنامه بر ساقی نامه­ها: «نظری بر شاهنامه و تأثیر آن بر ساقی نامه ها»، فرامرز گودرزی، مجله هنر و مردم، شماره 153، تیر ماه 1354، ص 141- 134).

2- اسدی در مقدّمه گرشاسب نامه می گوید:

ز رستم سخن چند خواهی شنود
اگر رزم گرشاسب یاد آوری

همان بود رستم که دیو  نژند
سپهدار گرشاسب تا زنده بود
به هند و به روم­و به چین از نبرد
          

 

گمانی که چون او به مردی نبود
همه رزم رستم به  باد آوری

ببردش به ابر و به دریا فکند
نکردش زبون کس نه افکنده­بود
بکرد آنچه دستان و رستم نکرد
                      (اسدی، 1386: 44)

3- به عنوان مثال عفیفی در مقدّمه بهمن نامه نمونه‌هایی از ابیات مشابه شاهنامه و بهمن نامه را آورده است(ایرانشاه بن ابی الخیر، 1370: هفتاد و هفت). یا جلال متینی در مقدّمه کوش نامه چند نمونه از مشابهت‌های شاهنامه و کوش نامه را ذکر کرده است(ایرانشان بن ابی الخیر، 1377: 104). همچنین محمد روشن در مقدّمه همای نامه برخی واژگان و اصطلاحات مشابه در شاهنامه و همای نامه را ذکر کرده است(همای نامه، 1383: بیست و دو).

4- در آثار ادبی دیگر نیز چنین شباهت­هایی در ابیات و مضامین دیده می شود، از جمله خانلری هنگام مقایسة شاهنامه فردوسی با وامق و عذرای عنصری به چندین بیت وامق و عذرا اشاره می‌کند که با مختصر تغییری در شاهنامه آمده است و در پایان نتیجه می‌گیرد: «چون دو شاعر در یک زمان می زیسته اند، به دشواری می توان گفت که یکی از دیگری اقتباس کرده یا مطابقت و مشابهت نتیجه توارد بوده است»(1369: 230)

5- نسخة بنشاهی نسخه­ای است، مشتمل بر 14760 بیت که اردشیر بنشاهی آن را در دو جلد به سال 1319 ه.ش در بمبئی هند تصحیح و به صورت چاپ سنگی منتشر کرد. او برای انتشار این اثر سه نسخه را دیده است: 1- نسخة کتابخانة ملّا فیروز بمبئی که دربارة آن می­گوید: «در کتابخانة ملّا فیروز در بمبئی یک جلد کتاب سام نامة خطّی را ملاحظه نمودم؛ ولی آغاز و انجام آن کتاب افتاده و ناقص بود و نام گویندة آن هم به کلّی معلوم نبود»(ج1، ص2). 2- نسخة پروفسور نادرشاه منوچهر جی هومچی که همین نسخه ای است که منتشر شده است.

نسخه 399  نسخه­ای است که به شمارة 399 در کتابخانة مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود، 111 برگ دارد و  در هر صفحه بین 17 الی 19 بیت نوشته شده که در مجموع حدوداً 3850 بیت دارد، نام کاتب و تاریخ کتابت ندارد.

6- هر چند سرایندة سام نامه از الگوهای واژگانی شاهنامه در کار خود استفاده کرده؛ ولی به این نکته ظریف توجه نداشته است که «در شعر فردوسی واژه به اقتضای هویت واژگانی و هویت ترکیبی به کار گرفته می شود، در بافت پرورده کلام فردوسی کلمات با یکدیگر همگنی دارند، بار موسیقایی هر واژه تقویت کننده بار موسیقایی واژه دیگری است. صامت‌ها و مصوّت‌ها با مضمون حماسی سخن سازواری دارند و در موارد ژرف هنری تقویت کننده تصویرسازی‌های شاعر و عامل القاء قویتر سخن او هستند»(امامی، 1369: 163). به همین جهت نتوانسته بین واژگان و مضمون حماسی سازواری ایجاد کند و عمق هنری به اثر خود ببخشد.  

7- برای آگاهی از خدای زروان و ویژگی های او نگاه کنید به:

Zaehner. R. C, 1955, Zurvan a Zoroastrian dilemma, oxford university press.

همچنین:

باقری، مهری؛ 1389، دین های ایران باستان، نشر قطره، چاپ چهارم، ص 91- 69.

شاکد، شائول؛ 1387، تحول ثنویت (تنوع آرای دینی در عصر ساسانی)، ترجمه احمد رضا قائم مقامی، نشر ماهی، چاپ اول.

اکبری مفاخر، آرش؛ 1387، «اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن»، نامه ایران باستان، سال هشتم، شمار اول و دوم، صص40- 21.

8- البتّه کاتبان ابیات سخیف و رکیک فراوانی را در نکوهش زنان وارد شاهنامه کرده اند که اکنون به همّت پژوهشگران الحاقی بودن آنها ثابت شده است، از جمله بیت زیر:

زن و اژدها هر دو در خاک به

 

جهان پاک از این هر دو ناپاک به

که سجّاد آیدنلو الحاقی بودن آن را در گفتار زیر ثابت کرده است:

 آیدنلو، سجّاد؛ 1386، «این بیت از فردوسی نیست»، نارسیده ترنج، اصفهان، انتشارات مانا، چاپ اول.

و همچنین در مورد دیگر ابیات زن ستیزانه اصلی و الحاقی شاهنامه نگاه کنید به:

خطیبی، ابوالفضل؛ 1385، «بیت های زن ستیزانه در شاهنامه»، دربارة شاهنامه، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ص 49- 32.

 

منابع
1- آیدنلو، سجّاد. (1386). «این بیت از فردوسی نیست»، نارسیده ترنج، اصفهان: نشر مانا، چاپ اول.
2- اسدی طوسی.( 1386). گرشاسب نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران: نشر دنیای کتاب، چاپ اول.
3- اکبری مفاخر، آرش.( 1387). «اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن»، نامة ایران باستان، سال هشتم، شمار اول و دوم، ص 21 - 40.
4- امامی، نصرالله.( 1369). «از چالش سعدی تا ساختار زبانی و بیانی شاهنامه»، نمیرم ازین پس که من زنده­ام، تهران: نشر دانشگاه تهران، (از ص 153تا 168).
5- ایرانشان بن ابی الخیر.( 1377). کوش نامه، به کوشش جلال متینی، تهران: نشر علمی، چاپ اول.
6- ایرانشاه بن ابی الخیر.( 1370). بهمن نامه، به کوشش رحیم عفیفی، تهران: نشر علمی و فرهنگی، چاپ اول.
7- باقری، مهری. (1389)، دین‌های ایران باستان، تهران: نشر قطره، چاپ چهارم.
8- پورنامداریان، تقی.( 1367). رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی، تهران: نشر علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
9- خالقی مطلق، جلال.( 1386). «نگاهی کوتاه به فن داستان سرایی فردوسی»، به کوشش علی دهباشی، سخن های دیرینه، تهران: نشر افکار، چاپ دوم، ص 111- 127.
10- -----------.( 1366). «حافظ و حماسه ملی ایران»،  ایران نامه، سال ششم، ص 565 - 573.
11- خانلری، پرویز.( 1369). «وامق و عذرای عنصری و شاهنامه فردوسی»، هفتاد سخن، ج3، تهران: نشر توس، چاپ اول، ص 226 - 231.
12- خطیبی، ابوالفضل.( 1385). «بیت های زن ستیزانه در شاهنامه»، دربارة شاهنامه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ص 32 تا 49.
13- خواجوی کرمانی.( 1319). سام‌نامه، به کوشش اردشیر بنشاهی، بمبئی.
14- دهخدا، علی اکبر.( 1386). امثال و حکم، تهران: نشر امیرکبیر، چاپ چهاردهم.
15- رستگار فسایی، منصور.( 1369). تصویرآفرینی در شاهنامه فردوسی، شیراز: نشر دانشگاه شیراز، چاپ دوم.
16- رینگرن، هلمر.( 1388). تقدیر باوری در منظومه‌های حماسی فارسی، ترجمه ابوالفضل خطیبی، تهران:  نشر هرمس، چاپ اول.
17- سام‌نامه، شماره 399، کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
18- سام‌نامه،( 1386)، به کوشش وحید رویانی، پایان نامه دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد.
19- شاکد، شائول.( 1387). تحول ثنویت (تنوع آرای دینی در عصر ساسانی)، ترجمه احمد رضا قائم مقامی، تهران: نشر ماهی، چاپ اول.
20- شفیعی کدکنی، محمد رضا.( 1375). صور خیال در شعر فارسی، تهران: نشر آگاه، چاپ ششم.
21- فردوسی، ابوالقاسم.( 1376). شاهنامه، به کوشش ژول مول، تهران: نشر امیرکبیر، چاپ پنجم.
22- گودرزی، فرامرز.( 1354). «نظری بر شاهنامه و تأثیر آن بر ساقی نامه ها»، مجله هنر و مردم، شماره 153، ص 134 - 141.
23- مرتضوی، منوچهر. (1341). «مقلّدین شاهنامه»، نشریة دانشکده ادبیات تبریز، سال 14، شماره 2.
24- ولف، فریتس.( 1377). فرهنگ شاهنامه فردوسی، تهران: نشر اساطیر، چاپ اول.
25- همای نامه.( 1383). به کوشش محمد روشن، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول.
26-Abrams, M. H. (1999). A Glossary of  Literary Terms, Harcourt Brace Publication.
27- Zaehner, R. C. (1955). Zurvan, a Zoroastrian Dilemma, OxfordUniversity Press.