نویسندگان
1 کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه
2 استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
era of Pahlavi and his son had a great impact on Persian poetry. It formed a kind of poetry which reflected no religious affair. From 1332, however, some religious manifestations were seen in Persian poems, although there was a tendency towards material and sexual issues among poets.
Tahereh Saffarzadeh was one of the poets who wanted to compose poems in this field.
This article is an attempt to clarify the religious subjects proposed by Saffarzadeh when intellectuals had in their minds the idea of âart for art sakeâ. In addition, it explores the type of religious concepts reflected in her poems.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
در فضای ادبی عصر صفارزاده جریانهایی از شعر شبه مدرن که مبتنی بر التقاط بود مشاهده میشود. «بسیاری از شاعران این جریان، با هر چه بوی سنّت داشت - اعم از شعر کلاسیک و نیمایی و شاملویی- مبارزه میکردند و با تمسّک به تئوری «هنر برای هنر» که تازه از غرب وارد شده بود، هر گونه تعهّد را برای شعر غیرضروری و بلکه مضرّ میدانستند. آنچه که باعث رونق ادبیات و شعر شبهمدرنیسمی در نشریات این دوره شده بود، حمایت پنهان و آشکار دستگاه حکومت از این نوع ادبیات بود. چه، این نوع شعر خنثایی که هیچ تعهد اجتماعی از برای خویش قائل نبود، حکومت را از هجوم شعرهای سیاسی مخالفان در امان نگه میداشت. از اصول این ادبیات شبه مدرن، یکی هم این بود که تحت پوشش شعار «هنر برای هنر» هرگونه پیام و رسالت سیاسی – اجتماعی و مذهبی برای شعر را رد میکرد و این، چیزی بود که حکومت میخواست.» (زرقانی، 1383: 548-547) در چنین فضایی بدیهی است که پرداختن به شعر اجتماعی و دینی رنگ میبازد و به تبع آن مضامین اجتماعی ای چون عدالت، مبارزه با ظلم و ستم، بیان مسائل دینی و... کم رنگ و یا سرکوب میشود؛ امّا با این حال شاعران متعهّدی نیز بودند که در نطقه مقابل این جریانات، با اعتقاد قلبی گام برداشتند و خود را در صف مبارزان قرار دادند امّا در پرده ای از ابهام و ایهام و گاهی آشکار. چرا که با توجه به سانسور و عکس العمل حکومت، شاید ایهام و مجاز امری اجتناب ناپذیر بود. اشعار صفّارزاده معمولاً از این دست است. او در کنار طرح مسائل اجتماعی و بعضاً سیاسی، از طرح اصول و مبانی دینی غافل نبوده و تعهد در هنر را ارج نهاده است؛ اما تاکنون طرح بازتاب مسایل دینی در شعر صفارزاده با شیوة بیان این مقاله به طور بسیار مختصر، گذرا ، کلّی و حداکثر حول یک یا دو محور صورت گرفته است، به طوری که نمیتواند زاویة دیدی گسترده، روشن و شفّاف در مورد این گونه اشعار او به دست دهد؛ لذا در این مقاله محورهای بازتاب مضامین اعتقادی در شعر صفارزاده بررسی می شود تا نحوه، چگونگی و میزان آن مشخص شود و ما را در رسیدن به این نکته که آیا شاعر از فضای حاکم متأثّر گردیده است یا نه، رهنمون گردد:
توحید
اولین اصل از اصول دین اسلام، توحید است. «واژة توحید از نظر لغوی به معنای «یگانه دانستن و یکتا شمردن است در لسان اهل فلسفه و کلام و اخلاق و عرفان به معانی گوناگونی به کار میرود که در همة آنها یگانه دانستن خدای متعال در حیثیّت خاصّی لحاظ میگردد»(جوادی آملی، 1372: 162).
توحید یعنی اعتقاد به این که «خداوند متعال مثل و مانند و شریک ندارد و اساساً محال است که خداوند مثل و مانند داشته باشد و در نتیجه به جای یک خدا، دو خدا و یا بیشتر وجود داشته باشد، زیرا دو تا و سه تا و یا بیشتر بودن از خواص مخصوص موجودات محدود نسبی است و دربارة موجود نامحدود و مطلق، تعدّد و کثرت معنی ندارد... و قرآن کریم نیز تصریح میکند که: «لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا»(انبیاء، 23) اگر خدایان متعدد غیر از ذات احدیت وجود میداشت آسمان و زمین تباه شده بودند»( مطهری، 1372 :82 و81). بنابراین «توحید درجات و مراتب دارد، هم چنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند موحد واقعی نیست. » (همان ،87 و86) و آن مراحل عبارتند از:
1) توحید ذاتی: اعتقاد به یگانگی خداوند است.
2) توحید صفاتی: اعتقاد به این که صفات خداوند عین ذات اوست.
3) توحید افعالی: اعتقاد به این که جهان با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و ناشی از ارادة خداوند است.
بنابراین بحث توحید در این پژوهش نیز به 1- یگانگی خداوند (توحید ذاتی) 2- اراده خداوند (توحید افعالی) 5- قضا و قدر که از درجات و فروعات درجات توحید میباشند تقسیم میگردد و اعتقاد شاعر مورد بحث نیز درباب هر کدام از آنها با توضیحی مختصر آورده میشود:
1- 1- یگانگی خداوند
یگانگی خداوند که به تعبیر دیگر توحید ذاتی است؛ یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی. اولین شناختی که هر کس از ذات حق دارد، غنا و بینیازی اوست، یعنی ذاتی است که در هیچ جهتی به هیچ موجودی نیازمند نیست و به تعبیر قرآن «غنی» است همه چیز به او نیازمند است و از او مدد میگیرد و او از همه غنی است.
صفّارزاده به عنوان یکی از شاعران دورة پهلوی و انقلاب اسلامی، در میان جریانهای مختلف شعری در آن دوران، در دورهی اول شاعری برای شعر خود جریان مذهبی را برمیگزیند. شاعر در این دوره «به گزارههای اخلاقی – دینی توجّه دارد و همین موضوع دایرة واژگانی او را کمی متفاوت از شاعران دهة سی کرده است. اهمیّت عمدة کار او، همان وارد کردن مضامین اخلاقی – دینی به شعر این دهه است؛ شعری که بوی گناه، شراب و ناسزا یا شکست و یأس، فضای آن را آزار دهنده کرده بود و همه شعرخوانان در انتظار شعرهایی بودند با بوی خوش امید و حیات و اخلاق» (زرقانی، 1383: 671) البته گزارههای اخلاقی – دینی در دورة دوم و سوم شاعری او با شدّت و حدّت خاصّ خود دنبال میشود در دورة دوم شاعر رو به جهانی شدن دارد که نمونهی آن مجموعه «طنین در دلتا» است، او در این جهانی شدن نیز گزینة مذهب و اعتقادات خود را انتخاب میکند و توحید و یگانگی خداوند را به عنوان اشاره مذهبی در شعر «سفر اوّل» که از مجموعه «طنین در دلتا» است، میآورد با این توضیح که او صحنه غیرمنتظره سوزاندن جسد برهمنی را توصیف میکند و «در پارهای از قسمتهای این شعر اشاراتی مذهبی وجود دارد که در بافت شعر جا افتاده است و تربیت و هویّت دینی شاعر را نشان میدهد»(کریمی،1386: 155). یکی از آنها، اشاره و اعتقاد شاعر به توحید و یگانگی خداوند است چرا که کلمه توحید «لا اله الا الله...» است:
دیروز بر دوش آدمی ارّابهای دیدم/ بارش مهاراجه و بانو/ گفتم وحده لا اله الا هو (صفارزاده، 1384: 15)
او در شعری دیگر با عنوان «سفر پنجم» نیز بر یگانگی خداوند و قائم به ذات بودن او اشاره دارد و معتقد است که انسان در زندگی خود فقط باید متکی به یک وجود باشد و آن وجود قائمِ به ذات خداوند واحد است و باید به وحدت و توحید اعتقاد داشته باشد، چرا که انسان با ایمان میداند که الطاف غیر خداوند و چترهای کاغذی ساخته شده به دست انسان برای جلوگیری از سنگسار جهانی، فانی هستند و آنچه که همیشه بوده و خواهد بود، وجود یگانة خداوند متعال است که علتالعلل همة موجودات است:
انسان دلشکسته که نیک میداند/ در سنگسارهای جهانی/ الطاف این و آن/ سنگرهای شیشهیی/ و چترهای کاغذی فانی هستند/ قائم به ذات باید بود/ قائم به ذات او باید بود/ در زاویه/ درویش انتصابی هم آمده بود/ گفتم که خط رابطه را/ حاجت به واسطه نیست/ گفتم که عارفان وارسته/ گویی به عصر ما قدم ننهادند/ گفتم سلام بر همه/ الا بر سلام فروش (همان، 151 و 150)
صفّارزاده اعتقاد خود به یگانگی خداوند را بار دیگر در شعر «سفر سلمان» از مجموعه «سفر پنجم» به خوبی نشان میدهد. در این شعر که بلندترین شعر این مجموعه به شمار میرود، نحوه و چگونگی ورود سلمان به دین اسلام با چراهای مطرح شده برای او، بیان میشود و نشان داده میشود که چگونه از شرک و پرستش آتش، آفتاب، کردگار زمینی و خاکیان فانی میآغازد تا به وحدت و توحید خداوندی میرسد:
ای آتش مقدّس/ هر روز در ستایش تو/ ای آفتاب تابان/ هر روز در ستایش تو/ ای کردگار زمینی/ هر روز در ستایش تو/ هر روز خوب را/ با بارهای جبر ستایش/ با بار های صبر ستم/ بر آستان شام تیره/ بر آستان هیچ نهادیم/ سجده بر خاکیان فانی بردیم/ سجده بر خاکیان خاک شونده/ سجده به سنگ/ سجده به سنگدل/ سجده چرا (هفت سفر، 1384: 39)
بعد از این که از سؤالات و چراهای مطرح شده، تکیهگاه مناسبی برای خود نمییابد، به دین اسلام میگرود و با پیوستن به پیامبر اکرم (ص) از قید شرک رهایی پیدا میکند. به توحید و یگانگی خداوند رسیدن او را، صفارزاده این گونه ترسیم میکند:
و او به جرگه حق وارد میشد/ ورود او/ ورود جملهی ما بود/ دهبان پارسی/ سلمان پاک/ دیگر نه برده بود/ نه تنها/ ناهید و مهر/ همراه دشمنان/ به اسارت میرفتند/ امّا خدای سلمان/ با او میمانَد/ همیشه میمانَد/ از سرزمین تشنه/ تا دریا/ از سالیان تفرقه/ تا وحدت/ راه بلند و راه بلندی را/ چابک سوار عشق/ یکباره آمده است/ امّا ملال خستگیاش نیست/ امّا غبار خستگیاش نیست/ امّا غبار خستگیاش پرکشیده است (همان،39)
و یا در شعر «سفر بیداران» حرکت انقلابیون را که دلالت بر یگانگی خداوند دارد را این گونه بیان می کند:
و هر غزوه / ما را به غزوه های دگر خواهد برد/ در ابتدای هر حرکت/ در ابتدای هر کوچه/ الله اکبر است/ در انتهای هر نعره /اشهد ان لااله الاّ الله (هفت سفر، 99و100)
2-1 - ارادة خداوند
یکی دیگر از تقسیمات توحید، توحید افعالی است. توحید افعالی که ما در این پژوهش به ارادة خداوند تعبیر کردهایم «یعنی معرفت به این که جهان با تمام علل و عوامل و اسباب، سنّتها و قوانین طبیعی و غیر آن، کار خدا است، چرا که علل و معلولات از ارادهی حضرت حق برخاسته و همان گونه که موجودات جهان در ذات و هویّت خود استقلال ندارد و قائم به او هستند، در مقام اثرگذاری و فاعلیّت نیز استقلال ندارند، بلکه تأثیر فاعلها و اثرگذاری عاملها به اذن عام و مشیّت کلّی ذات باری تعالی میباشد.
قرآن کریم توحید افعالی را در طی آیات متعدد تبیین و آموزش میدهد: «وَلا تَقُولَنَّ لِشَیءٍ إنّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَداً إلّا اَنْ یَشَاءَ اللهُ...: احدی نباید ادعا کند که قطعاً فردا کاری را انجام میدهد بدون این که مشیت الهی را بر آن بیفزاید»؛ از این رو موحّد به حول و قوّهی خدا حرکت میکند و مینشیند و میداند اگر خدا نخواهد، بشر هنوز از جای برنخواهد خواست و فلج میشود» (شریعتی سبزواری،1383: 257-255).
3- 1- قضا و قدر
یکی از شاخههای توحید افعالی نیز «قضا و قدر» است، «واژه «قضا» به معانی گذرانیدن، یکسره کردن، به انجام رساندن و داوری کردن استعمال میشود. واژة «قدر» به معنای اندازه و «تقدیر» به معنای سنجش و اندازهگیری و چیزی را با اندازة معیّنی ساختن است. گاهی دو واژة قضا و قدر به صورت مترادف و به معنای «سرنوشت» به کار میرود. منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیدهای اندازه و حدود کمّی و کیفی و زمانی و مکانی خاصّی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقّق مییابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدّمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحلة نهایی و حتمی میرساند....«... وَ اِذَا قَضَی أمْراً فَاِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون (آل عمران،47): یعنی... و چون ارادة آفریدن چیزی کند به محض آن که بگوید موجود باش، موجود خواهد شد». البته «تقدیر دو نوع است: 1- تقدیر علمی 2- تقدیر عینی. منظور از تقدیر علمی این است که خدا به زمان، مکان و کیفیت تحقّق اشیا آگاه است. تقدیر در این معنی به علم الهی بازمیگردد. تقدیر عینی و یا به عبارتی تقدیر خارجی، یعنی این که خداوند در این عالم، برای پدیدهها حدودی را معیّن کرده و شرایط و خصوصیّات تحقّق آنها را مشخص فرموده است»(امیریپور،1385: 300-296) و «مقتضای اعتقاد به قضا و قدر عینی الهی این است که وجود پدیدهها را از آغاز پیدایش تا دوران شکوفایی و تا پایان عمر، بلکه از هنگام فراهم شدن مقدّمات بعیده تحت تدبیر حکیمانة الهی بدانیم و فراهم شدن شرایط پیدایش و رسیدن به مرحلة نهایی را مستند به ارادة الهی بشماریم» (مصباح یزدی،1370: 183-182).
اراده و قضا و قدر خداوندی در اشعار صفّازاده تبلور یافته و حکایت از اعتقاد مذهبی او به ارادة خداوندی دارد. صفّارزاده در شعر «خم پشتان» از مجموعه «مردان منحنی» اعتقاد دینی و مذهبی خود را با اشاره به لفظ توحید و اراده حق این گونه بازگو میکند:
ای قوم سرفکنده/ ای سخرگان/ که قدرتتان شیر بیرق است/ از لا اله الا الله/ فاصلة مرگ و زندگی ست/ که باد صرصر/ آن را در هم خواهد پیچید/ صرصر همیشه پایگاه داد است/و از اراده حق برمی