نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استاد گروه تاریخ دانشگاه پیام نور تهران.
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Historical terminology, the same as human history, has encountered many ups and downs during its time, and consequently has acquired its own meaning and position in any specific field. Most of these terminologies occupy their social and meaningful positions in socio-political domains, and make the body of the administrative and secretarial terms of different historical ages in Iran.
The focus of the present article is on showing the urgent need for gathering explanations of administrative terms in different historical ages. It also surveys the changes of meaning of these terms and codifies the thesauruses in this field.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
واژگان به عنوان اصلیترین نشانِ «انسان ناطق»، هرکدام همانند خود او تاریخ و سرگذشتی دارند پرحادثه و پرفراز و نشیب که پس از پشتسرگذاشتن روزها و سالها هویتی دیگر مییابند و اگر این شخصیّت را که حوادث و مراحل و منازل گوناگونی را درنوردیده، با پدیدة روز اول بسنجیم، درخواهیم یافت که موجود جدیدی تولّد یافته که از بسیاری جهات غیر از موجود روز اوّل است؛ مثلاً، محمدبن عبدالخالق میهنی در دستور دبیری درخصوص واژة «قصّه» آورده است:
و «قصّه» آن نبشته را خوانند کی رعیّت به سلطان و والی بردارند در عرضه کردن حالی یا حاجتی. 1»
به این ترتیب، درمییابیم که واژة «قصّه» در قرن ششم هجری در حکم اصطلاح خاص هم به کار میرفته است، در حالی که امروز مراد از واژة «قصّه» صرفاً «داستان و حکایت» است.
بنابراین، واژگان درگذر از منازلِ صوری و معنایی به اصطلاحاتی تبدیل میشوند که در حوزههای خاص علوم، معنایی کاملاً متفاوت با حوزة متعارف واژگانی خود دارند و این در همة حوزههای علوم ساری و جاری است. امّا اصطلاحات تاریخی، بویژه اصطلاحات دیوانی و اداری، سرگذشتی ویژهتر دارند. این دسته اصطلاحات در متن تاریخ صیقل خورده، تحوّل مییابند و شاید هیچگاه روند تحوّلی آنها رنگ ایستایی و وقوف نبیند. از این رو، در طی قرون فرهنگهایی در زمینة اصطلاحات نوشته شده است که از جمله میتوان به مفاتیحالعلوم محمدبن احمد خوارزمی (م. 387 ق) اشاره کرد که در موضوعات فقه، کلام، کتابت، فلسفه، منطق، نجوم، شعر و ریاضی مشحون از واژگان اصطلاحی است و یا نزهتنامة علاییِ شهمردان بن ابیالخیر در نجوم (قرن پنجم هـ ق) و ذخیرة خوارزمشاهی اسماعیل جرجانی (م. 531 ق) و نفایس الفنون فی عرایس العیونِ شمسالدین محمدبن محمود آملی (م. 753 ق) و تعریفات میرسیّد شریف جرجانی (م. 816 ق) درباب اصطلاحات علوم اسلامی، و مهمتر از همه کشّاف اصطلاحات الفنون محمدعلی بن علی تهانوی (م. 1158 ق) که فرهنگنامهای است در زمینة اصطلاحات علوم و فنون که از نظر احتوا بر تعاریف اصطلاحات علوم از مآخذ بسیار مهمّ به شمار میرود. اگرچه اینگونه فرهنگنامهها -که به نوعی دانشنامه نیز خوانده میشوند- اصطلاحات علوم مختلف، ازجمله اصطلاحات تاریخی، اعم از دیوانی، اداری، اجتماعی را دربرمیگیرند، امّا تا این عصر مطالعه بر روی اصطلاحات مراحل مقدّماتی خود را طیّ کرده است. مینورسکی معتقد است: 2 «این امر تنها به سبب فقدان منابع معنایی ادوار مختلف نیست، بلکه بیشتر زاییدة روش محدود تحقیق و تنگنایی کیفیّت تجسسی و تتبعی است» و، از سوی دیگر، نکتة بسیار مهمّی که باید در گردآوری اصطلاحات با تأمّل و دقّت دیده شود، توجّه به حوزههای مختلف حکومتی و کاربردهای واژههاست که در هر یک از این حوزهها اصطلاحات خاصّی وجود دارد؛ چه در طول تاریخ سلسلههایی با زبان و فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود بر سرزمین ایران حکومت راندهاند و بدینسان، اصطلاحات فارسی، ترکی، مغولی و عربی وارد متون فارسی شدهاند. امپراتوری بزرگ سلجوقی که وارث تشکیلات دیوانی از عصر ساسانیان تا سامانیان و غزنویان و عباسیان بود، به طور کامل این اصطلاحات را حفظ کرده و پس از آن همین اصطلاحات در جهان اسلام تداوم یافته است.
امّا برخی واژهها در ادوار مختلف تغییر مفهومی و کاربردی داشته است که از مقایسة آثار به جا مانده از دورههای مختلف این امر بخوبی استنباط میشود. برای روشن شدن مطلب به چند نمونه اشاره میکنیم.
پرفسور اوزون چارشلی، محقّق ترک، از اصطلاح «بیستگانی» به «پیشهگانی» یاد میکند و مینویسد:
«پیشهگانی» از جمله اصطلاحاتی است که هم به عنوان مواجب و وظیفه 3 و هم در اصطلاح تاریخی به مفهوم «گارد تشریفات» آمده است. طرح این تشکیلات از خواجه نظامالملک بود، که به پیشنهاد وی دویست نفر از میان غلامان سرای، مرکب از صد نفر سواره و صد نفر پیاده، با نام «مفرد»- که افرادی قویهیکل و خوش سیما بودند- جهت حفاظت از جان پادشاه با موافقت ملکشاه انتخاب ]گردیدند[ و گروه جدید محافظان دربار را تشکیل دادند که به «پیشهگانی» معروف شدند.4
سلاح این افراد بیست نوع اسلحة مرصّع بود که در اسلحهخانه نگهداری میشد و در صورت لزوم، با لباس متحدالشکل در مراسم شرکت میکردند و در اطراف تخت پادشاه مستقر میشدند.
همچنین، در دورة پادشاهان فارسیزبان، چون صفّاریان و سامانیان، به فرمان پادشاه «منشور» و «فرمان» گفته میشد، در حالی که پادشاهان ترکزبان، چون غزنویان و سلجوقیان، به جای «فرمان»، «مثال» به کار میبردند. البته، «منشور» معنایی ورای «مثال» پیدا کرد؛ مثلاً در «منشور وزارت» و «منشور قضا» حکم تحبیبی مورد نظر بود و منشور در محلهای عمومی و مساجد قرائت و به اطلاع عموم مردم رسانیده میشد. از دیگر سو، «منشور» در دورههای بعد از نظرگاه کاربردی با «توقیع» نیز فرق داشته است. منشور را عموماً برای تحبیب قلوب و استمالت و الطاف و یا اعطای لقب و عنوان به کار میبردند، در حالی که «توقیع» حکمی حاوی قهر و غضب بوده است. در فرهنگ غیاثاللغات نیز از توقیع به معنی دستخط و نشان پادشاه که قهر باشد و به خلاف منشور، مراد شده است. در دستور دبیری آمده است: "منشور" و "مثال" و "طغرا" نبشتههای سلطانی را خوانند، الا آنکِ «منشور خاص» آن مثال را خوانند کی به تفویضِ عملی بود و «طغرای خاص» آن مثال را خوانندکی سلطان دهد و «مثال» همة نبشتههای ولاة را شامل است. 5
واژة «مثال» نیز تا دورة صفویه با کمی تسامح به معنی «فرمان» و «حجّت» استعمال میشد و در دورة صفویّه، عموماً، به دستورات کتبی و حکم دیوان صدارت و دفتر موقوفات که درباره امور حقوقی و قضایی و یا موقوفات صادر شده است، «مثال» میگفتند. 6و «رقم» با بار معنایی مختلف در دورة صفویّه به معنی «فرمان» و در مفهوم «منشور» و «مثال» و «یرلیغ» ایلخانیان استعمال میشده است. میرزا سمیعا در تذکرةالملوک، -که از منابع دست اول تاریخی دورة صفویّه است- درخصوص معنای اصطلاح «رقم» آورده است:
«هرگونه رقمی که پادشاه به زبانی مقرّر دارد، که آن را «مشافهه» میگویند، یا اینکه از قرار تعلیقه عالیجاه، وزیر دیوان اعلی یا اینکه به قید حسبالامر الاعلی امرا و مقرّبان به رسالة خود چیزی نوشته به واقعهنویس سپارند، به اطّلاع و طغرای قلمِ مدادِ واقعهنویسِ ارقامِ مذکور میگذرد 7.»
تحقیقاتی که در سالهای اخیر پرفسور مرچیل، محقّق ترک، در زمینة مشاغل عصر سلاجقة روم انجام داده، اهمیّت موضوع را نشان میدهد. مرچیل بر اساس منابع همعصر چون مثنوی مولانا، دیوان شمس، مکتوبات، فیهمافیه، مناقبالعارفین، مجموعة منشآت دورة سلاجقه از جمله روضةالکُتّاب و حدیقةالالباب، تألیف ابوبکر بن الزّکی، فتوت نامهها، سیاحتنامهها و سایر متون فارسی آن دوره در زمینة مشاغل مربوط به طب، کشاورزی، صنایع دستی، مواد غذایی، سپاهیگری، حمل و نقل، حیوانات، تجارت و سرگرمی تحقیق جامعی نموده و بالغ بر 250 حرفه را معرفی کرده است و نشان داده که در دورههای بعد، تعدادی از این مشاغل از بین رفته و یا با تغییر اسم به حیات خود ادامه داده است. پرفسور مرچیل با مقایسة مشاغل عصر سلاجقه روم با دورة امپراتوری عثمانی از 250 حرفه، تنها 87 پیشه در عصر عثمانی را تثبیت کرده است. او همچنین، تصریح کرده است که تعدادی از حرفهها نیز با نام دیگر در عصر امپراتوری عثمانی دیده شده است که از جمله آنها موارد زیر شایان ذکر است:
دورة سلجوقی |
دورةعثمانی |
آوانگاری |
آسیابان |
آسیابی ـ دیرمنجی |
Âsiyâbi -Dégirmenci |
خباز |
اکمکچی |
Ekmekci |
رشتهکش |
ایپلکچی |
İplіkci |
سنگتراش |
تاشجی |
Tascı |
شانهگر |
شانهگر ـ تراشچی |
S̩aneger-Tarascı |
طباخ |
آشچی |
Ascı |
طشتگر |
لگنچی |
leḡ̄enci |
کفشگر |
ایاق قابچی |
Ayakkabıcı |
گازر |
آغارتجی |
Ağartıcı |
موزهدوز |
چیزمجی |
C̣izmeci |
نکتة درخور توجّه در تحقیق مرچیل آن است که از میان 250 پیشة تثبیتشدة او بالغ بر صد عنوان واژة فارسی است. 8
بر این تحقیقات باید، کتاب گرانسنگ پرفسور اوزون چارشلی را با عنوان «مقدمهای بر تشکیلات دولت عثمانی» افزود که شرح و معرفی اصطلاحات دیوانی و اداری از آغاز اسلام تا پیدایش امپراتوری عثمانی را دربرمیگیرد و نیز کتاب سه جلدی Osmanli tarih Deyimleri ve Terimleri Sōzlūgū، تألیف محمد زکی پاکالین، در زمینه اصطلاحات تاریخی حایز اهمیّت است.
نگارنده این سطور با بررسی منابع متقدّم و متأخّر، چون تاریخ وصّاف، دستورالکاتب، جامعالتواریخ، تاریخ جهانگشای جوینی، روضةالصّفا، حبیبالسیّر، مطلعالسعدین و مجمعالبحرین، ظفرنامه، سیرالملوک، مفاتیحالعلوم، روضاتالجنات فی اوصاف مدینة هرات، تکملةالاخبار، عالمآرای شاه طهماسب، عالمآرای نادری، مجمل التواریخ، شرح زندگانی من، مجموعة اسناد و مدارک فرخ خان امینالدوله و سایر متون تاریخی، تألیف فرهنگ اصطلاحات تاریخی ـ اعم از دیوانی، اداری و اجتماعی ـ را ضروری میداند.
اصطلاحاتی که در ذیل میآید، مشتمل است بر اصطلاحات تاریخی و شواهد مربوط به آن اصطلاح که در منابع متقدم ذکر شده است؛ امّا در فرهنگهای موجود دیده نمیشود. راقم این سطور، این شواهد را مشتی از خروار میداند و معتقد است ابواب تحقیق در حوزة اصطلاحات تاریخی همچنان ناگشوده مانده و باب پژوهش درخصوص اصطلاحات تاریخی کاملاً مفتوح است.
آبدارال مترادف نویان، عنوان سرداران مغول و ترک است.
«همگان بدون استثناء مأمور سه کار مهم بودند. این سه کار عبارت بود از: حملة دشمن (راسیون)، بیماری یک شخصیّت مهم (یا کاردون گاناگا) و جنگ و ستیز بین دو نویان (آبدارال)». (نظام اجتماعی مغول، ص 285)
آت آرپاس/ آت ازپاس گویا کلمهای مانند آذرپد یا ساتراپ را در نظر داشته است.
«و راجة هندوستان آیا، آت آرپاس نادرشاه بوده است یا افغانستان اَت پارسی پادشاهان انگلستان و راجههای هندوستان». (مجموعة اسناد و مدارک فرخ خان امینالدوله، ج 1، ص 56)
آجات: ملک و صاحب
این واژه در متن مغولی بهصورت آجاد ذکر شده و بهمعنی مالک و صاحب است.
«افراد این قبیله که البته جنگنشین نبودند، از زمان افسانهای آیلان قوا، تا زمان چنگیزخان مالک (اَجات) آن ناحیه بودند». (نظام اجتماعی مغول، ص 96)
آسیغ/ آشیغ : پیشکش
در زبان ترکی به معنای سود و منفعت و بهره است. در زبان مغولی به صورت آشیغ آمده است: «و هر یک اورتاقی چند داشت و به اسم آسیغِ زر چیزی آوردندی یا کسی پیشکش کردی». (جامعالتواریخ، ج 2، ص 1507)
آقرواغور: اغور واغور/ آغورواغور/ آقراغور: تجهیزات نظامی، باروبنة کوچ.
«فرمود که بنه وآغور واغور لشکر قبل از حرکت عازم پیشاور که ما نیز متعاقب وارد میگردیم». (عالم آرای نادری، ج 3، 1016)
آلتون بیلیکا: منشور زرنشان
«بدین مصالح ایلچیان نازک مصحوب التون بیلیکاها به جوانب ممالک انحدار کردند».
(تاریخ وصاف، ص 414).
ابواب البرّ: مؤسسات خیریّه، خانقاه، مدرسه، دارالشفا
«از آثار و ابواب البّر شنب تبریز است، مشتمل بر چهار مدرسه و رصدخانه و دارالشّفا و دارالسّیاده و خانقاه و دارالحفاظ غیر آن». (نفایس الفنون، ج 2، ص 256)
«خواجه کلان بزکش و خواجه علی امیر خواجه... اولاً محصولات موقوفات بقاع خیر از مساجد و مدارس و خوانق و سایر ابواب البرّ که حقوق فقر و ساکنین بود بهکلی بار بستند و به تحمیل این بار ثقیل به یک بار دلهای بیچارگان شکستند». (مطلع السعدین، ج 2، ص 25)
اُزندوقکشی/ ازندق
«عاقبت از منصبهایی که بر وی عرض رفتی جز شغل ازندوقکشی در خدمت رکابش منصبی دیگر قبول نکردی». (تاریخ وصاف، ص 411)
اُغرنماری
اُغر = (سنگین) + نماری = نوعی مالیات، مالیات سنگین.
اِفراغ محاسبات: رسیدگی به حسابها.
«و صورت دفاتر و موامرات و دساتیر و روزنامجات را باز بیند و به تصحیح معاملات و اِفراغ محاسبات اشتغال نموده حق را در مرکز خود قرار دهد و از حیف و میل محترز و مجتنب باشد». (دستور الکاتب، ج 2، ص 102)
«امیرالمؤمنین... زیاد را به دبیری آن جناب و اِفراغ محاسبات آن دیار تعیین نمود». (روضةالصفا، ج 3، ص 63)
«حضرت صاحب قران، مولانا قطبالدین را جهت استخلاص اموال شیراز و اِِِفراغ محاسبات آن ولایت تعیین فرمود». (تاریخ حبیب السیر، ج 3، ص 520)
اَلْف: واحد سنجش پول و معادل 5000 تومان که در دورة نادرشاهی رواج داشت.
«از حوالجات دیوانی در آن محل موازی یکصد و هفتاد الف که هشتصد و پنجاه هزار تومان تبریزی میشد ]مقرر شده بود[». (عالم آرای نادری، ج 3، ص 1115)
«آن بیگناهان بیدست و پا گشته هرکدام ده الف و بیست الف که هر الفی پنج هزار تومان باشد از دست چوب با قلمهای شکسته بر پاهای خود مینوشتند». (مجملالتواریخ، ص 9 )
الف نادرشاهی: اصطلاح مالیاتی ویژة دورة نادرشاهی است.
«اگر بخواهیم ما مبلغ چهل و یک الف نادرشاهی، که دویست و پنج هزار تومان باشد، از اهل فارس اخذ و بازیافت نماییم امری است محال». (رستمالتواریخ، ص 209)
اَمارهگیر ]اماره = آمار[: محاسب، آمارگیر
در چمنِ کلهپوش هفتاددخ سرباز جانباز و سی هزار سوار نیزهگداز اژدها اَوْبار آمارهگیر به شمار درآورد. (منشآت فرهاد میرزا، ص 21)
بخشیگری: بیتکچی
«و ارغون آقا را از قبیلة اویوات که بخشیگری آموخته در سلک بیتکچیان انخراط یافته بود به حکومت خراسان نامزد کرد». (روضةالصفا، ج 5، ص 143)
«نظامالدین احمد را به منصب بخشیگری کل متعیّن ساختند». (منتخبالتواریخ، ج 2، ص 266)
«زمانه بیگ... را که در ایام شاهزادگی از پلّة احدی به منصب پانصدی رسیده بود خطاب مهابتخانی داده به منصب هزار و پانصدی امتیاز بخشیدم و خدمت بخشیگری شاگرد پیشه بدو مقرر گشت». (جهانگیرنامة منثور، ص 15 و 14)
پادارانه: مواجب، جیره
«خرج سفر سرباز تا محل اردوگاه و فرستادن کمک خرج برای سرباز و پادارانه دادن به خانواده در مدت بودن او در سر خدمت برعهدة بنیچه (مالک) بود». (شرح زندگانی من، ج 1، ص 69)
پرتاولی: هجوم، حمله، تاراج
«عبیدخان... قُمش اغلان را با بعضی امراء اوزبکیّه به طریق پرتاولی و خبرگیری به خراسان فرستاده ایشان از آب آمویه عبور کرده از راه سرخس به مشهد مقدس معلی آمدند». (تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1، ص 59)
«قسم یاد نمود که من بعد ترک پرتاولی کرده هر سال پیشکش به درگاه عالم پناه فرستد». (احسنالتواریخ، ج 3، ص 1444)
تقسیطات: گونهای مالیات. احتمالاً مالیاتی که بههنگام تصرف موضعی به طور قسطی دریافت میشد.
«و مساقات و توزیعات و تخریجات و تقسیطات و جمیع مؤونات و تکالیف دیوانی معهود و غیرمعهود از آنجا چیزی نطلبند و تعرّضی نرسانند». (دستورالکاتب، ج 2، 315)
تِگْشِمِشی/ تگشیمشی/ تگشمیشی/ تیگشمیشی/ دگشمیشی: از مادة تگیش در اصل بهمعنی هدیه کردن، دیدار در اصطلاح بهمعنای پیشکش کردن، شرف حضور یافتن، بار یافتن.
«و چون آن قلعهها را خراب کند بار دیگر شرف تگشمیشی یابد». (تاریخ جهانگشای جوینی، ج 3، ص 277).
«دیگر روز پسر خویش قِبْچاق را، با جماعت امرا به بندگی فرستاد تا تگشمیشی کردند». (جامعالتواریخ، ج 2، ص 1250)
تیزبازار: بازار کهنهفروشان، سقطفروش.
«منقول است که روزی حضرت مولانا در خلوتِ خود مستغرقِ نماز شده بود. یکی درآمد که بینوایم و چیزی ندارم. چون او را در آن استغراق بدید، قالیچه را از زیر پای مبارکش برکشید و روانه شد؛ همانا که خواجه مجدالدین مراغی آن حال را دریافته چون مرغی به طلب آن شخص بیرون آمد و او را در تیزبازار بدید که قالی را میفروخت». (مناقبالعارفین، ج 1، ص 376)
قابض: محصل مالیات دیوانی
«جماعت قابضان و سبّاکان و طبّاعان و صیرفیان و قطاعان و گدازندگان و تمامت عملة دارالضرب از قبل او باشند». (دستورالکاتب، ج 2، ص 162)
قچرچی / غجوچی. قجرجی: بلد، راهنما، قلاوز، راهدان
«یکی از لشکریان آن ولایت گریخته به خدمت امیرزاده محمد سلطان آمد و گفت راههای این ولایت را به از من کسی نمیداند اگر فرمان شود قچرچی شوم». (ظفرنامه، ص 130)
«حکم شد که پنج قشون به محاصرة قلعة گراوتر روند و پنج قشون به محاصرة ساروقرقان و دو قشون قچرچی راهی تبریز شوند». (مطلعالسعدین، ج 1، ص 587)
ماردفتر = محاسب
«هر کاتب زِقّی کاتب رَق شد و هر عقرب طبیعتی مارِدفتر گشت». (درة نادره، ص 645)
هودبری/ هودبریات: انعام، پیشکش، مستمری، مواجب
«بدانند که جمیع کانات و معادل سوای کان فیروزه و آهن و چوین که بالفعل در او کار میکنند هودبری سیورغال به عالیجناب مشارالیه ارزانی داشتیم تا حاصلات آن را به دست آورده صرف در وجوه معاش خود فرمایند». (بدایع الوقایع، ج 2، 413)
«التماس آن است و دلخواه چنانکه، براتی به مبلغ پانصد دینار کپکیه که بر اموال جام بندة مستهام را پیشتر انعام فرموده بودند چون برات غله بهرسم هودبری شرف نفاذ یابد و به توقیع رفیع موشح و موضح گردد». (فرائد غیاثی، ج 1، ص580)
«مولانا ناصرالدین عبیداله را بهرسم ادرار هر ساله، مبلغ هزار دینار بهطریق هودبری انعام بر دوام نوشتند». (روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج 2، ص 504)
«فرمان همایون نفاذ یافت که احکام سلاطین گذشته به تخصیص نشانهای حضرت خاقان سعید را امضا دهند و هودبریات و سیورغالات و مسلمیّات مسلّم داشته مجری داشتند. (مطلعالسعدین، ج 2، دفتر2، ص 722)
نتیجهگیری
با توجّه به شواهد یادشده در این پژوهش، لزوم توجّه بیشتر به مبحث بررسی سیر تحوّل معنایی واژگان، بویژه اصطلاحات دیوانی و اداری و ادوار مختلف تاریخی آشکار میگردد. زمینهای که کار علمی و روشمند بر روی آن، ما را به نتایج جدیدی در حوزة معنیشناسی رهنمون خواهد کرد. این نتایج درهای جدیدی از دانش را به روی ما خواهد گشود و خلأ تحقیقاتی موجود در این حوزه را قدری پُر خواهد کرد. نگارندة این سطور، این تحقیق را بهمنزلة گامی اولیه در تحقیقات اصطلاحات تاریخی محسوب میدارد. امید است که زمینة تحقیقات بعدی فراهم شود.
پینوشتها
1- دستور دبیری، ص 30.
2- فرهنگهای تألیف شده در این زمینه چون فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، اثر حسن انوری؛ اصطلاحات دیوانی دورة مغول از شمیس شریک امین؛ اصطلاحات دیوانی عالمآرای عباسی تألیف فاطمه علاقه ـ که سعیشان مشکور باد ـ و یا متون دیگر چون تذکرةالملوکو القاب و مناصب دوره قاجار و سایر تحقیقات و پایاننامههای انجام یافته در این زمینه هر کدام در جای خود مفید است، امّا هر یک از این آثار به معرفی دورة خاصی پرداختهاند. در خارج از ایران نیز در حوزة اصطلاحات دیوانی و اداری آثار ارزندهای تألیف و چاپ شده است که میتوان به: مدخلی بر تشکیلات امپراتوری عثمانی تألیف پرفسور اسماعیل حقّی اوزون چارشیلی.
Osmanli Devleti Teṣkilatina Medhal, Ismail Hakki Uzunçarṣili, Ankara 1970.
و مشاغل در دوره سلاجقة روم تألیف پرفسور اردوغان مرچیل
Tūrkiye SelçuklularI'nda Meslekler, Erdoḡan Merçil, Ankara 2000.
اشاره نمود. بررسی این گونه آثار نشان میدهد که جای تحقیق جدی در این زمینه بسیار خالی است.
3. Osmanli Devleti taṣkilatina Madhal* 53.
4- Osmanli Devleti taṣkilatina Madhal s. 30 در تاریخ بیهقی (چاپ فیاض: 59) و سیاستنامه (چاپ اقبال: 123) بیستگانی به معنی مواجب و مقرری آمده است. انوری در فرهنگ اصطلاحات غزنوی و سلجوقیان، ذیل اصطلاح «بیستگانی» شرح مبسوطی آورده و از بیستگانی به معنی مواجب تعبیر کرده است. در تعلیقات هیوبرت دارک (ص: 330) آمده است که «بیستگانی مواجبی بوده است که سالی چهار بار به لشکر میدادهاند و این رسم دیوان خراسان بوده است». در مفاتیحالعلوم (ص42) این کلمه را به عربی «العشرینیه» میگفتهاند و شاید پولی بوده است به وزن بیست مثقال؛ چنانکه کمتر از هزارگانی به معنی هزار مثقال، میگفتهاند. و نیز نک: سیرالملوک: 348.
5- دستور دبیری، ص 30.
6- مقدمهای بر شناخت اسناد تاریخی، ص 54.
7- تذکرة الملوک، ص 15.
8- Tūrkiye SelcuklularI'nda, Meslaklar, 197-206.