نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
3 دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Rozat-Al-nazer- o- Nozhat-Al-khater is an ancient and precious anthology which consists of the best and the most beautiful selection of the Persian and Arab poems up to the 7th century(lunar year) which has been collected and edited by Ezz-Al-Din Abd-Al-Aziz e Kashi, one of the authors and poets of the late 7th and early 8th century.The selected poems show that the author had a good proficiency in Arabic and non-Arabic literature and had access to great Divans. In this article, while introducing the ancient manuscripts and analyzing the stylistic characteristics of the author, we have clarified and interpreted the points below:
The author has presented the verses of great poets not available in their present poetical works thus Rozat-Al-Nazer is a credible text which could be an aid to complete some poetical works.
This anthology introduces several unknown poets who Hafez and some other poets after the 7th century were under their influence.
In this collection we come across some poets of Persian and Arabic literature who are still unknown and introducing and publishing their poems might bedeck the brilliant papers of Persian literature.
Rozat-Al-Nazer is a credible text worth considering in the field of contrastive literature and common Persian and Arabic contents.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
پس از دیوان شاعران و تذکرهها که مستقیماً ما را در شناخت احوال و اقوال شاعران و نویسندگان بزرگ یاری میدهد، جنگها و سفینهها نیز از مجموعههای گرانقدری است که بهترین و مستندترین اطلاعات را درباره برخی اشعار فوت شده از دیوان بزرگان و معرفی شاعران گمنام به دست میدهد. مؤلفان این جنگها، ادبا و شاعران باذوقی بودهاند که تقریباً در هر دورهای از ادبیات فارسی و عربی حضور داشته و به گردآوری بهترین شعرها و متون برگزیده در موضوعات گوناگون میپرداختهاند. این مجموعهها حکم «کتابهای همراه» را داشته و معمولاً در سفرها همراه مسافران و شعردوستان بوده است. به جرأت میتوان گفت یکی از بهترین و مؤثرترین عواملآشناییو همفکری شاعران ونویسندگانیکه دور از هم ودر نواحی مختلف این سرزمین پهناور میزیستهاند، همین جنگها و سفینههایی است که دست به دست میگشته و به گسترش زبان و ادبیات کمک میکرده است.
«روضةالناظر و نزهةالخاطر» یکی از همین مجموعههای گرانسنگ و بینظیر است که در قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری توسط عزالدین عبدالعزیز کاشی گردآوری شده است. این نسخه مشتمل است بر منتخبی از بهترین و زیباترین شعرهای فارسی و عربی تا قرن هفتم هجری قمری که مؤلف در موضوعات مختلف گردآوری و تدوین کرده است. این اثر -چنانکه جنگها و سفینههای دیگر و نیز برخی منابع دست اول و تعدادی از تذکرهها نشان میدهد- از متون درجه اول و در ردیف بهترین و معتبرترین مجموعههای شعری است که حاوی برگزیدهای از اشعار عربی و فارسی، و از جنبههای مختلفی حایز اهمیت است.برخی از مواردی که هنگام تصحیح متن به آنها برخوردیم، چنین است:
1ـ اشتمال بر سرودههای بسیاری از شاعران بنام که میتواند راهگشای تصحیح دیوان آنها باشد؛
2ـ معرفی تعدادی از گویندگان پارسیگو و عرب زبان که برای نخستین بار نام و اشعارشان در این مجموعه آمده است؛
3ـ معرفی چند شاعرگمنام و ناشناخته که شاعران بزرگی چون حافظ در سرودن برخی غزلهای خود از آنها متأثر بودهاند؛
4ـ اهمیت و ارزشی که این اثر در باب ادبیات تطبیقی و مضامین مشترک عربی و فارسی دارد و از این نظر در شمار نخستین آثاری است که به مضامین مشترک ادبیات عرب و عجم پرداخته است؛
5ـ شناسایی چند رباعی اصیل از خیام نیشابوری و دیگر رباعیسرایان ادب فارسی که خود به تنهایی نیازمند مقال و مجالی دیگر است.
مطالب این مجموعة نفیس در سه بخش سامان یافته است:
بخش نخست دو باب دارد که باب اول در مدایح و افتخارات و شامل دوازده فصل است و باب دوم در حکم و آداب است و سی و چهار فصل دارد؛
بخش دوم بیست و سه فصل دارد و دربارة آیین مکاتبات و آدابی است که هنگام نامهنگاری، گفتگو یا ایراد سخن مورد نیاز است؛
بخش سوم نیز در متفرقات و موضوعات مختلف ادب فارسی و عربی و شامل نه باب است.
مؤلف برای هر باب یا فصل و متناسب با موضوع، ابتدا اشعاری از بزرگان ادبیات عرب میآورد و سپس ابیاتی از شاعران فارسی زبان نیز ذکر می کند که در نوع خود بینظیر است و در زمرة نخستین آثاری است که به موضوع ادبیات تطبیقی و مضامین مشترک فارسی و عربی پرداخته است. اندکند مؤلفانی که با دقت و ظرافت، متون عربی و فارسی را تا زمان خود خوانده و اشعاری به این لطافت و مناسبت را در یک جا جمع کرده باشند. عبدالعزیز کاشی علاوه بر اینکه به مطالعة دیوانهای شاعران عرب و عجم علاقه داشته و ذوق و سلیقه ادبی خود را در انتخاب اشعار نشان داده است، خود نیز به نیکی شعر عربی و فارسی میسروده، چنانکه در بخشهایی از روضةالناظر و جنگهایی که همزمان با آن تألیف شده اند، مانند انیسالخلوه و جنگ پاریس ابیاتی از وی نقل شده است.
این مجموعه مشتمل است بر حدود15500 بیت از بیش از 160 شاعر عربیگو و نزدیک به 140 شاعر فارسیگو که تقریبا یک سوم آنان ناشناختهاند و مانند خود مؤلف آگاهی چندانی از زندگی و شعر آنها در دست نیست.
الف ـ نمونههایی که از دیوان شاعران بزرگ افتاده است:
روضةالناظر به جهت قدمت و نیز به لحاظ دارا بودن بسیاری از اشعار کهن عربی و فارسی، از بهترین منابعی است که میتواند راهگشای مصححان در تصحیح دیوان شاعران عرب و عجم باشد.در این جنگ به اشعاری برمیخوریم که در دیوان شاعران یا آثار چاپ شده آنها نیست و نشان میدهد که مؤلف به نسخههای منحصر به فردی از دیوان آنها دسترسی داشته است:1
1- رشید وطواط(م573یا578):
إذا قال قولاً فالرؤوسُ نواکـــسُ |
|
و إن صال صولاً فالنفـوسُ خواضعُ |
گر کریمی به دولتی برسد |
|
دوستان را همیشه بنوازد |
2ـ رفیعالدین لنبانی(م630):
صحیحُ أدیمِالذِّکرِ ما شــانَهالخَـــنا |
|
صقیلُ حواشِیالمجدِ ما شانَهالکَدَر
|
و ما أنا مِن کلِّالمَطاعم طاعمُ |
|
و لا أنا مِن کلِّالمَشاربِ شاربُ |
3ـ سراجالدین قمری آملی(م625):
تو مردمی و دگر مردمان، ولی فرق است |
|
میان بربط و عود ارچه نامشان شد عود |
4ـ سعدی(م691):
به هوای کسی دروغ مگوی |
|
ور تو را دوستر ز جان گردد |
5ـ عبدالواسع جبلی(م555)(سیزده بیت به عربی در شکایت از اخوان و زمان و دوران):
ألا یا صاحـبَیَّ مضــَـیالوفـاءُ |
|
مِنالدّنـیا و حانَ لهُالمَـــضاءُ
|
6ـ مسعود سعد سلمان(م515):
بس شب که چو پر زاغ و انجم |
|
تابنده از او چو دیدة باز |
مِن المَدامعِ ماءُ الشُوقِ یَنسجِمُ |
|
و فیالأضالعِ نارُالوجدِ تَضـطَرِمُ |
7ـ همام تبریزی(714):
زان عیش که دیدی اثری بیش نمانده است |
|
جانی به دهان آمده در حسرت کامی |
اگر گرد کسی بسیار گردی |
|
اگر چه بس عزیزی خوار گردی2 |
دهن خود کو که گویم زو نشانی |
|
نشانی می دهم از بی نشانی |
ز بی صبری دلت گر سخت خسته است |
|
صبوری کن که اندر وقت بسته است |
به هر کاری خدا را یاد می دار |
|
خدا را تا تویی از یاد مگذار |
ب ـ نمونههایی از شاعران ناشناخته، بزرگان و پادشاهان بیدیوان:
این مجموعه پر از اشعاری است که درجایی دیگر ثبت نیست و گویندگانی در این اثر معرفی شدهاند که هنوز ناشناختهاند و از این جهت بسیار مغتنم است و تحقیق در احوال و اشعار آنها میتواند به غنای زبان و ادب فارسی کمک کند:
1ـ بدیع خاتمی (ناشناخته):
در سینه اگر گوهر جانم باشد |
|
این توسن تند چرخ رامم باشد |
2ـ پادشاه خاتون کرمانی(صفوةالدین، دختر قطب الدین محمد کرمانی، سومین حکمران قراختائیان کرمان):
من آن زنم که همه کار من نکوکاری است |
|
به زیرمقنعة من بسی کله داری است |
3ـ«سلطان مغفور خوارزمشاه طاب ثراه»:
امروز خرد با من بیچاره به راز |
|
گفتا بشنو پند حقیقت نه مجاز |
4ـ شمسالدین محمد کیشی(م694 ه.ق):جد کاتب و از بزرگان و دانشمندان قرن هفتم که در ادب و حکمت نام آور بوده. نیز از شاعرانی است که چند بیت از او در روضهالناظر نقل شده است:4
علوَّ الکعـــبِ بالهِمَمِالعوالی |
|
و عزُّالمَــرءِ فی سَهراللَّیــالی |
فرصت عمر و امن و صحت را |
|
مرد عاقل ز دست نگذارد |
5ـ صائنالدین ابوبکر شیرازی (ناشناخته):
گوش بر در ز تو و دیده به راه است مرا |
|
وز جفای تو به لطف تو پناه است مرا |
از این شاعر شیرازی در برگهای134،136،137،142،235و307 هم اشعار دیگری آمده است.
6ـ قطب ساوه (ناشناخته):
چون کرد بتم بندهنوازی امشب |
|
ای شب چه بود اگر بسازی امشب |
7ـ در این جنگ ابیاتی عربی به نام بهرام گور ساسانی آمده که بسیار قابل تأمل و تردید است، اما چنانکه میدانیم برطبق برخی روایات، وی نخستین کسی است که به فارسی دری شعر گفته است و نیز چنانکه عوفی ادعا میکند، دیوان او را در بخارا دیده و مطالعه کرده است(عوفی،1906: 19). با این حال، به این موضوع که اشعار عربی بهرام را نیز دیده یا نه، اشارهای نکرده است. چند بیت از روضهالناظر:
أقــولُ له لمّـا فَضَـضتُ جُنـــودَه |
|
کأنّک لم تَسمـع بصَولاتِ بهرامِ |
لقد عَلِمَالأملاکُ أنّی أعزُّهـم |
|
جمیـعاً و أولاهُم بکلِّ فِعالِ |
أمّا بلادی فإنّی سوف أمنَعُـها |
|
واللهُ یمنَعُـنی مِن کلِّ محـذورِ |
8 ـ بخشی از اشعار عربی این مجموعه منسوب به امامان معصوم علیهمالسلام و عارفانی است که معمولاً در جای دیگری ثبت نیست و به جهت اهمیتی که در باب شعر معصومان و گفتار صوفیه دارد، نیازمند مجالی بهتر و مقالی دیگر است. حضرت علی(ع): در اکثر برگها؛ امام حسن(ع):گ96؛ امام حسین(ع):گ10،11و96؛ امام زینالعابدین(ع):گ127؛ امام محمد باقر(ع):گ11؛ امام رضا(ع):گ64، 85 و140و147؛ ابراهیم خواص:گ62؛ ابراهیم ادهم:گ132؛ جنید بغدادی:گ127 حلاج:گ131و133؛ رابعهعدویه:گ128؛ شبلی:گ191و228؛ بایزیدبسطامی:گ125؛ شیخ شهابالدینسهروردی:گ125و137(عربی)و141(یک رباعی فارسی)؛ خواجه عبداللهانصاری:گ144؛ ابوسعید ابوالخیر:گ300(یکرباعیفارسی)؛ نجمالدیندایه:گ129و232(دورباعیفارسی)؛ عزالدینمحمود کاشانی:گ86و108 و بسیاری برگها.
9ـ تعداد دیگری از گویندگان ناشناخته و بزرگی که اشعاری از آنها در این جنگ درج است، عبارت است از: ابنرضی، بابا (گ186)؛ ابنسینا (دو رباعی فارسی در برگهای76و254 و چند شعر عربی در برگهای 67 و 73 و252 )؛ بدر دامغانی (گ216)؛ تاججامی (گ127و275و234و...)؛ حسنفارسی (گ229)؛ حمید نجاتی (گ158 و227)؛ رفیعنسوی (262)؛ سعدالدیننطنزی (گ167و296و298و...)؛فخرقمی (گ247)؛عمادالدین حروفی (126و 136و217 و273)؛ کمال بلخی (گ269)؛ کمال زنجانی (گ306)؛ نور منشی(گ246)؛
ج ـ معرفی سرچشمههایی ازالهامات واقتباسات حافظ:
روضهالناظر در شناسایی سرچشمة اندیشه و اقتباسات شاعران بزرگی چون حافظ اهمیت و ارزش بسیاری دارد؛ چنانکه در این اثر غزلی از خواجه شمسالدین جوینی صاحب دیوان آمده که حافظ غزل مشهور«یوسف گمگشته...» را به استقبال و اقتفای آن سروده است؛ به طوری که مصراع نخست غزل شمسالدین جوینی را عینا به عنوان مصراع دوم، تضمین کرده و مصرع«هیچ دردی نیست کو را نیست درمان غم مخور» را به «هیچ راهی نیست کو را نیست پایان غم مخور» تغییر داده است. این غزل همچنان که ایرج افشار نوشته است (افشار،1371: 13)، در کتاب «انیسالوحده و جلیس الخلوه» سید محمود گلستانه، و در «نفایسالفنون و عرایسالعیون»(شمسالدین آملی،1377: 252) هم ذکر شده،7 اما عزالدین کاشی ظاهراً نخستین کسی است که این غزل را به طور کامل ضبط کرده است:
کلبة احزان شود روزی گلستان غم مخـور |
|
بشکفد گلهای وصل از خار هجران غـم مخور |
«عماد همدانی» دیگر شاعر ناشناخته ای است که سه بیت از وی در روضهالناظر آمده و مسلم است که حافظ در غزل معروف:«منم که گوشه میخانه خانقاه من است»، به اقتفای این شاعر رفته است. غزل عماد چنین است:
به آستان جلالت که سجده گاه من است |
|
که روی دل به تو دارم خدا گواه من است |
شمسی بحرآبادی نیز از گویندگان ناشناختهای است که میتواند در ردیف پیشگامان حافظ در سرایش غزل معروف: «خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت/ به قصد جان من زار ناتوان انداخت»، قرار گیرد.از این شاعر گمنام غزلی به مطلع:«چنان جمال تو آوازه در جهان انداخت/ که لرزه بر تن خورشید آسمان انداخت»(گ217)، در روضهالناظر آمده و در پی آن غزلی از امامی هروی(م686) ذکر شده که مطلع آن چنین است:
شبـــت ز بهر چه بر روز سایهبان انداخت |
|
که روز من به شب تیره در گمان انداخت |
از معاصران امامی هروی، شاعران دیگری چون سعدی وفخرالدین عراقی، و از شاعران ابتدای قرن هشتم امیرخسرو دهلوی و سیف فرغانی هم غزلی با همین وزن و قافیه دارند. از احوال شمسی(یا:شمس) بحرآبادی هم اطلاعی نداریم، جز اینکه نامش در روضهالناظر و در ردیف شاعران قرن هفتم آمده است و باید از گویندگان همین سده باشد. به همین جهت، بدرستی نمیدانیم کدام شاعر در سرودن این غزل پیشگام دیگران بودهاست.
حافظ غزل دیگری دارد به مطلع:«هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود» که گفتهاند6 اقتباسی است از ناصر بخارایی، اما چنانکه متن روضهالناظر نشان میدهد، غزلی که حافظ به اقتفای آن رفته ، از ناصر بجهای شیرازی8(م715)، شاعر خوشقریحه و معاصر سعدی است:
هرگزم نقش تو از لوح دل و جـان نرود |
|
هرگز از یـاد مـن آن زلف پریشـان نرود |
د ـ شناسایی چند رباعی اصیل از خیام نیشابوری
اهمیت دیگر این مجموعه در معرفی چند رباعی اصیل از خیام نیشابوری است که نخستین بار محمد امین ریاحی در مقدمة نزهةالمجالس(شروانی،1366: 68) از وجود چهار رباعی از خیام در این اثر خبر داده و سید علی میرافضلی نیز در کتاب ارزشمند «رباعیات خیام در منابع کهن»، به تفصیل به این موضوع پرداختهاند(میرافضلی،1382: 98).
از آثاری که در موضوع جنگهای ادبی یا درباب محاضرات و ادب و اخلاق نگارش یافتهاند، باید به کتابی اشاره کنیم که مقارن با روضهالناظر و تقریباً با همین ترتیب و همین مضامین تألیف شده است. این اثر کتابی است به نام انیسالوحده و جلیسالخلوه از محمود گلستانه اصفهانی که بین سالهای 730 تا 750 ه.ق تالیف شده است. در این دو اثر اشعاری از هر دو نویسنده هست که نشان میدهد گلستانه وعزالدین کاشی با یکدیگرآشنایی و مکاتبه داشته وهر دو به جمع آوری و تدوین مجموعهها وجنگهای شعری علاقهمند بودهانـد.
اشعارگلستانه در روضهالناظر:
یاد باد آن که ما جــوان بودیـم |
|
برخـور از وصل دوستــان بودیم |
ای ماه خجل ز روی شهــرآرایت |
|
وی سرو سهی شیفـته بر بالایت |
جنگ مهدوی نیز از مجموعههایی است که همسان و همزمان با روضهالناظر گردآوری شده است؛ چنانکه نام بسیاری شاعران و ابیات برگزیدهای که در این جنگ آمده، در روضهالناظر هم هست. این جنگ پس از سال753ه.ق کتابت شده و مؤلف آن دو رباعی زیر را به نام عزالدین کاشی ذکر کرده است9:
سـالکی پرســــید از صـاحبـــدلی |
|
مذهب خاصان کدامین مذهب است |
مجموعة دیگری که به نام روضهالناظر و شعر عزالدین کاشی اشاره کرده ، جنگی است به نظم و نثر در 441برگ که تاریخ تألیف ندارد، اما ظاهراً در سدة نهم هجری کتابت شده است10.نسخه ای از این جنگ در کتابخانه ملی پاریس به شماره 3432 موجود است. این مجموعه از نخستین منابعی است که اشعاری را از روضهالناظر نقل کرده و در فصل مربوط به مکاتبات، شعری از عزالدین کاشی راـ بدون ذکر نام گوینده ـ آورده است(جنگ پاریس،بیتا:441).
تاریخ تألیف
تاریخ تألیف این مجموعه معلوم نیست، اما با توجه به اینکه ابوالمجد تبریزی در سال 723 ه.ق هنگام کتابت رسالة قلمیه (اثر دیگر مؤلف) از وی با جملة دعایی«دام فضله» یاد میکند، میتوان احتمال داد که گردآوری روضهالناظر در ربع نخست یا حداکثر ربع دوم سده هشتم هجری صورت پذیرفته باشد(ابوالمجد تبریزی،1381: 716).
ج.م. مردیت اونز(Evans Anthony Meredith) در توصیف و معرفی نوادر کتابخانه موزه بریتانیا از نسخهای از روضهالناظر نام میبرد که مؤلف آن، عبدالعزیز کاشی آن را تلخیص و در سال 777 ه.ق تحریر کرده است(اونز،1341: 867 ؛ نفیسی،1344: 757). البته در درستی این سخن باید تأمل کرد، چراکه دور از ذهن و تقریباً محال مینماید که نگارنده در این تاریخ(777ه.ق) که 76 سال پس از تحریر رسالة قلمیه(701ه.ق) است، زنده بوده باشد. شاید نسخهای که مردیت اونز از آن نام برده است، در سال 777 هـ.ق و از روی نسخه مؤلف و توسط شخص دیگری کتابت شده باشـد. الذریعه نیز به این منتخب اشاره کرده و ظاهراً بر طبق نوشته مردیت اونز آن را به خط مؤلف دانسته است (آقابزرگ،1983،ج22: 207).
همچنین نسخهای از رسالة قلمیه در دست است که نشان میدهد نویسندة آن پیش از سال 756 ه.ق درگذشته بوده است، چراکه کاتب این نسخهـ که رساله دیگر عزالدین کاشی؛ یعنی رساله سیفیه را نیز در همین سال کتابت کردهـ در پایان رسالة قلمیه از مؤلف با عنوان«رحمهالله» یاد کرده است، پس نسخة موزة بریتانیا نمیتواند تحریر خود نویسنده باشد.
از این اثر ارزشمند نسخههای متعددی در کتابخانهها و موزههای کشورهای مختلف وجود دارد که سیدمحمد عمادی حائری در مجله نسخهپژوهی به معرفی آنها و نیز نسخههای موجود از آثار دیگر عزالدین کاشی پرداخته است(عمادی،1383: 386و387).
شرح حال
عزالدین عبدالعزیز بن ابیالغنائم بن احمد بن ابیالفضائل کاشی، شاعر، نویسنده و کاتب اواخر قرن هفتم و ابتدای قرن هشتم هجری است.نام کامل وی چنانکه در مقدمه رسالة سیفیه آمده،«عزالدین عبدالعزیزبن ابیالغنایم کاشانی» است، اما در مقدمه روضةالناظر تنها "عبدالعزیز کاشی" ذکر شده است.
تاریخ ولادت و درگذشت وی بر ما پوشیده است، اما چنانکه ابوالمجد تبریزی در سال 723 ه.ق و هنگام کتابت رسالة قلمیه مؤلف در سفینه تبریز، از وی با جمله دعایی«دام فضله» یاد میکند(ابوالمجد تبریزی،1381: 716)، عزالدین کاشی تا این سال زنده بوده، اما پیش از سال 756 ه.ق درگذشته بوده است.حواشی و متن روضةالناظر هم کمک چندانی به تشخیص و تعیین سال ولادت و وفات مؤلف نمیکند. در حاشیه برگ53 از وی با عنوان «طاب ثراه» یاد شده که نشان میدهد کتابت نسخه پس از مرگ عزالدین بوده، اما تاریخ کتابت هم ندارد و هیچ کمکی به شناخت تاریخ زندگی مؤلف نمیکند. در حاشیه برگ61 روضةالناظر هم عبارت«لمؤلفه تجاوزالله عنه» آمده که قاعدتاً شخص مؤلف چنین دعایی در حق خود میکند و به این ترتیب باید خود وی نسخه را استنساخ کردهباشد،اگرچه کاتب هم میتواند این عبارت را در حق مؤلف آورده باشد و به همین جهت نمیتوان در این باره حکمی قطعی صادر کرد.
در کتاب انیسالوحده و جلیسالخلوه که پیشتر ذکر آن آمد، اشعاری از عزالدین کاشی ذکر شده و از وی با دعای«دامت فضائله» یاد شده است.بنابراین، اگر بر اساس نوشتة ایرج افشار (افشار،1379: 69)، تألیفانیسالوحده را بین سالهای 730 تا 750 بدانیم، عزالدین کاشی تا این زمان زنده بوده و با محمود گلستانه آشنایی داشته است؛ چنانکه اشعاری از او نیز در روضةالناظر آورده است.
نخستین بار ابنفوطی در تلخیص مجمعالآداب و معجمالالقاب شماره 280، به نام و اثر نویسنده اشاره کردهاست. حاجی خلیفه نیز در کشفالظنون(1274: 933) شرح حال کوتاهی از عزالدین کاشی آورده است.
منزلت اجتماعی و مقام علمی مؤلف مورد توجه معاصران و تذکرهنویسان پس از وی بودهاست؛ چنانکه ابوالمجد تبریزی از او با عنوان«الامامالفاضلالکامل»، و کاتب یکی از نسخههای رساله قلمیه عنوان«مولیالسعید» و کاتب دیگری عبارت«الامامالعالم عزّالملّهوالدین» را درباره او آوردهاند.
علیقلی واله داغستانی در تذکره ریاضالشعرا، ضمن ذکر نمونهای از شعر عزالدین کاشی، از وی با عنوان« عزیز صاحب ایمان خوش بیان» یاد کرده است ( واله داغستانی،1384: ج3: 1366).
سعید نفیسی در تاریخ نظم و نثر در ایران شرح حال کوتاهی از عزالدین کاشی آورده و ظاهراً بر اساس نوشته مردیت اونز، در معرفی نسخ فارسی موزة بریتانیا، به نسخه منتخب روضةالناظر اشاره کرده و آن را به خط خود مؤلف دانسته است (نفیسی،1344: 757).
شفیعی کدکنی ضمن اشاره به اهمیت روضةالناظر، برای شرح حال مؤلف به تلخیص معجمالالقاب شماره 29 ارجاع دادهاند(شفیعی کدکنی،1386: 535)، اما توضیحی که ابنفوطی آورده، دربارة شخصی است با عنوان«عزالدین ابوالفوارس الب قرابنعبداللهالترکیالظاهری شحنه بغداد»، که جز لقب «عزالدین» هیچ مناسبت دیگری با نویسنده روضةالناظر ندارد. در همین اثر، ذیل شماره 280 توضیحاتی درباره شخصی به نام عزالدین[عبدالعزیز بن ابی] الغنائم بن ابیالفضائلالکاشی آمده که به شرح حال نویسنده روضةالناظر نزدیکتر مینماید.
سید محمد عمادی حائری در مجله نسخه پژوهی(عمادی،1383: 382) از دو نسخة خطی به خط و کتابت عزالدین کاشی نام میبرد که معتبرترین منبع در باب نام و نسب و احوال وی به شمار میرود:
1ـ نسخه ش1/1556 مربوط به کتابخانه ملی ایران.
نسخهای است از «الرسالهالشرفیه» صفیالدین ارموی در موسیقی که کاشی آن را در سال 693 ه.ق به خط نسخ در مدرسه مستنصریه بغداد کتابت کرده است. کاتب در ترقیمه نسخه چنین نوشتهاست: «تمتالرسالهالشرفیه ... بعون الله و حسن توفیقه علی یدالعبد الضعیف المحتاج الی رحمة الله و غفرانه عبدالعزیز بن ابیالغنائم بن احمد بن ابیالفضائل الکاشی فی صفر سنة ثلاث و تسعین و ستمائه فیالمدرسهالمستنصریه بمدینهالسلم حامدا لله و مصلیا».
2ـ نسخه ش1392 مربوط به کتابخانه ملک.
نسخهای است از «شرحالمفصل» به خط نسخ که کاشی بر المفصل زمخشری نوشتهاست. وی در پایان این نسخه نوشتهاست:«تمت کتابة هذا الشرح علی ید مؤلفه عبدالعزیز بن ابیالغنائم بن احمد[بن] ابیالفضائلالکاشی... بقریة قمصر من قری مدینة کاشان– حماها الله تعالی عن حوادث الزمان و صوارف الحدثان».
این دو ترقیمه نشان میدهد:
1- عزالدین کاشی چنانکه ابن فوطی نیز اشاره کرده(1416:ش280) ، خط خوشی داشته و مدتی در کار کتابت بودهاست و بیجهت نیست که بخش عمدهای از روضةالناظر را به آیین مکاتبات و مراسلات اختصاص داده است.
2- عزالدین کاشی برادر کمال الدین عبدالرزاق کاشانی(736ه.ق) عارف و شارح آرای شیخ اکبر، محییالدین بن عربی است، چراکه لقب پدرکمال الدین هم ابیالغنائم(کمالالدین کاشانی،1379: 25) بوده است.
3- کاتب نسخه، عزالدین کاشی در سال 693ه.ق مقیم مدرسه مستنصریه بغداد بوده و ظاهراً بیشتر عمر خود را در قمصر کاشان– جایی که احتمالاً مولد او هم بوده– سپری کرده است.11
مذهب مؤلف
مؤلف اعتقاد و علاقة ویژهای به ائمه اطهار داشته و به همین مناسبت، اشعاری از حضرت علی، امام حسن و امام حسین و حضرت امام محمد باقر و علی بن موسی الرضا علیهمالسلام نقل کرده است. عزیز دولت آبادی، عزالدین را شاعری شیعی و پیرو مذهب اثنی عشری میداند (دولتآبادی،1383: 96)، اما دلیل متقنی ارائه نکرده است. یادکرد شعر امامان معصوم هم به تنهایی نمیتواند دلیل بر شیعی بودن مؤلف باشد، چرا که وی تنها اشعاری در موضوعات مختلف از بزرگان عرب و عجم گردآوری کرده و به مناسبت، از کسانی چون یزید بن معاویه و عمرو بن عبدود هم نقل شعر کرده است که نمیتواند صرفاً بیانگر مذهب او باشد.
سبک شاعری
عزالدین کاشی از شاعران ذولسانین است؛ چنانکه ابیات عربی و فارسی بسیاری از وی در روضةالناظر نقل شده و نشان میدهد که درنظم و نثر فارسی و عربی متبحر بوده و ظاهراً تسلط کاملی بر شعر عرب داشته و چنانکه خود در مقدمه کتاب اشاره می کند، سالها در دیوان شاعران عرب و عجم مطالعه و مداقّه کرده است. غالب این شعرها رباعی، قطعه و قصاید کوتاه است که به مناسبت موضوعی در بخشهای مختلف روضةالناظر ذکر شده است. عزیز دولت آبادی در مقالهای با عنوان «معرفی جنگ نخجوانی» در نشریه کتابخانه ملی تبریز تعدادی از این اشعار را نقل کرده است.
ظاهراً عزالدین کاشانی روزگار خوش و خرمی داشته و چنانکه شعرش نشان میدهد از روحیه بسیار شاد و زندهای برخوردار بوده است. بسامد بالای واژگان مثبت و مفاهیم نشاطآور و نیز پرداختن به موضوعاتی که روحیه شادزیستی را در مخاطب میپرورد، همگی ناشی از اعتماد به نفس شاعر و ذهن باز و اندیشة پویا و زنده اوست. این امر حتی در موسیقی شعر او هم تأثیر بسزایی داشته و موجب شده که وی در غزلها و حتی در قصاید از اوزان شاد و طربانگیز استفاده کند. از این جهت، یادآور اندیشة خیامی است و همواره خواننده را به اغتنام فرصت و شادی و نشاط فرامیخواند:
چون تیر قضا گشاده از شست تو نیست |
|
راضی شو اگر کار به بایست تو نیست |
آن جام که اصل شادمانی دارد |
|
وان باده که عیش جاودانی دارد |
در قصیده و قطعه پیرو شاعران عراق عجم است، بویژه اینکه از جهت خلق معانی دقیق و تازه ومضمونآفرینی یادآور شعر انوری و کمال الدین اصفهانی است؛ چنانکه در همین اثر هم اشعار بسیاری ازاین دو شاعر نقل کرده است و این نشان میدهد که مطالعه فراوانی در دیوان آنها داشته است. با این حال، شعرش معمولاً ساده و روان و به دور از پیچیدگیهای لفظی و معنوی است. عزالدین کاشانی تحت تأثیر شاعران قرن ششم است، به گونهای که خصوصیات سبک بینابین را دارد و از جهت محتوا نیز نزدیک به شعر دورة عراقی است؛ یعنی مانند شعر دورة خراسانی ساده و روان است، اما تصویرسازی و آرایههای بیشتری دارد. در قصاید مدحی نیز شعر انوری را به یاد میآورد، جز اینکه سادگی بیشتر و پختگی کمتری دارد:
سموم قهــرش انـدر لجـه بحــر |
|
صــفای لطفــش اندر شـورة بر |
عفــو با قدرت و توانایی |
|
غایت مردی و شجاعت دان |
بلندترین شعری که از مؤلف در روضةالناظر ضبط است، قصیدهای است لغزگونه در 32 بیت در توصیف قلم که صورت کامل آن در 76 بیت در سفینه تبریز مندرج است(ابوالمجد تبریزی،1381: 716). این قصیده از صلابت و استواری ویژهای برخوردار است و یادآور قصاید انوری است:
حبّذا پیــکری قضـــا پیکـار |
|
قدر از قــدر کار او بیــکار |
چنانکه گفتیم، مؤلف شغل کتابت داشته و بخش اعظم اثر خود را به آیین مراسلات و مکاتبات اختصاص داده است. علاوه بر این، ابیات بسیاری را از بزرگان شعر و ادب، بویژه کاتبان و خوشنویسان در روضةالناظر ذکر کرده است:
از جمالالدین یاقوت مستعصمی(م698- 696 ه.ق) خوشنویس مشهور و کاتب مخصوصالمستعصم خلیفه عباسی12:
بحــرمهِ أیّــامِ الوصالِ الفواضـلِ |
|
و نورِ لیالٍ کالبُـــدورِ الکـواملِ |
لله ساعاتٍ نفضــتُ بکم |
|
ما کان أحلاها و أهناها |
دلبستگی مؤلف به قلم و آیین کتابت– علاوه بر نگارش رساله قلمیه_ از خلال اشعار وی نیزکاملا مشهود است. درواقع، میتوان گفت کانون اندیشه و تصاویر شعری عزالدین کاشی «کتابت» است؛ به طوری که بسامد اصطلاحات مربوط به آیین نامهنگاری و کتابت در بین اشعار وی قابل توجه و تحقیق است و در شناخت سبک شعری او اهمیت دارد.
در توصیف قلم و مکتوب محبوب بسیار زیبا و لطیف سخن میگوید و آن را به زلف شب و کلاله حور مانند میکند:
ای نکــو سیــرت نکو منظر |
|
روشنایی چشـــم و نور بصر |
سخن محبوب را همچون گوهری میداند که مایة زینت اوراق است و همواره زنده در آفاق(در واقع دعا میکند که محبوب یا ممدوح عمر جاودان داشته باشد):
رشحة کلک گوهر افشانت |
|
دامت انفاسه مدی الایام |
نامة محبوب دم مسیحایی دارد و مایة زندگی روح و روان شاعر است:
رسید رشحه کلک مسیح خاصیتت |
|
به کمترین محبان مخلص مشتاق |
در قطعهای از اینکه محبوب در جواب نامه کوتاهی کرده، شکوه میکند و با لطافت و شیرینی چنین گوید:
کـاغذ و حبـــر در دیـار شــما |
|
هیـچ گویی به دســــت می ناید |
در اشعاری دیگر نیز بنا به اقتضای کلام و در توصیف زیبایی معشوق، بارها به اصطلاحات آیین کتابتـ البته به صورت ایهامـ اشاره کرده است:
عارض پرنیــان و روی سمــن |
|
قلمش پر ز مشک ناب کند |
سلـطنت حســـن دلاویـــز را |
|
صورت خط تو مثالی خوش است |
تا خط و خد و قد تو ای شمع چگل |
|
گشتند به خون عاشـقان مستعــجل |
شــرح شوقـــش کجا تواند داد |
|
قلمش کز دلش شکسته ترست |
در غزل نیز سادگی و روانی شعر انوری و سعدی را به یاد میآورد؛ به گونهای که کمتر خود را درگیر لفظ پردازی و تکلّف میکند. ظاهراً فصاحت وی شهرتی داشته است؛ چنانکه ابنفوطی نیز ضمن نقل شعری عربی، از وی به عنوان شاعری برجسته و فصیح زبان یاد کرده است. عبارت ابنفوطی چنین است: «کتب ملیحاً و نظم شعراً فصیحاً و من شعره:
یا نفس إن خانتکِ دنیاکِ |
|
صبراً لعلّ الخیر عقبـاکِ
|
غزلها معمولاً کوتاه و حداکثر 6 یا 7 بیت است، اگرچه به نظر میرسد مؤلف تنها ابیات برگزیده را در روضةالناظر آورده باشد. چنانکه پیشتر آمد، سادگی و روانی و نیز لطافت و شوری خاص در شعر عزالدین به چشم میخورد. علاوه بر این، چنانکه خواهیم دید، کمتر درگیر صنعتگری و لفاظی میشود. با این حال، تصاویر شعری ناب و زیبایی میآفریند؛ یعنی به جای استفادة صرف از تشبیه و استعاره و کنایه، تصویری ساده و ذهنی به وجود میآورد که حاصل سلاست بیان و فصاحت زبان اوست:
تاوصـف شمایلـت شنــیدم |
|
عشقت به هزار جان خریدم |
ای نظیــرت به حسـن نادیده |
|
مـردم دیــده جهـانــدیــده |
روی تورا حسنوجمالیخوشاست |
|
چشم تورا سحـرحلالیخوشاست |
از آثار دیگر مؤلف سه رساله به نامهای«رسالة سیفیه» به فارسی، «شرح المفصل» به عربی، و«رسالة قلمیه» به عربی و فارسی، در دست است که سید محمد عمادی حائری در مجله نسخه پژوهی، به تفصیل آنها را معرفی کرده است(عمادی،1383: 388ـ392).
نتیجهگیری
آنچه خواندیم، حاصل پژوهشی بود در معرفی یکی از باارزشترین مجموعههای شعری متعلق به قرن هفتم هجری که شاعر و ادیبی باذوق و دانشمند به نام عزالدین عبدالعزیز کاشی گردآوری و تدوین کردهاست. این جنگ به جهت اشتمال بر نام و اثر بسیاری از شاعران عرب و عجم و همچنین معرفی تعدادی از گویندگان ناشناخته در تاریخ ادبیات فارسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. از سویی دیگر، در شناسایی سرچشمة اندیشه و شعر بسیاری از بزرگان ادب فارسی، بویژه حافظ،منبعی معتبر و درخور اعتناست و از این جهت، در شمار نخستین آثاری است که در زمینة ادبیات تطبیقی و مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی تألیف شدهاست. این اثر در زمرة آثار مربوط به حکم و آداب، اخلاقیات، آیین مکاتبات و نامهنگاری و نیز بلاغت فارسی و عربی است؛ از این جهت بسیار سودمند است و میتواند مأخذی معتبر برای محققان و اندیشمندان باشد.تصحیح و انتشار این جنگ میتواند به غنای زبان و ادب فارسی بیفزاید و بسیاری از ابهامات و مشکلات دیوان شاعران را برطرف کند.
پینوشتها
1ـ در نقل شعرها از نسخه شماره766 دانشگاه استانبول استفاده کردهایم.
2ـ این بیت در «نفایسالفنون» شمسالدین آملی که تقریباً همزمان با روضهالناظر تألیف شده، بدون نام آمده و البته، با اندکی تغییر به صورت:«چو پیش مردمان بسیار گردی/ اگر چه بس عزیزی خوار گردی»، ضبط شده است (شمسالدین آملی،1377ق: 251).
3ـ صورت کامل این غزل در سفینه تبریز به نام ظهیرالدین فاریابی آمده که مسلم است از وی نیست و مؤلف سفینه در نقل آن خطا کرده است (رک:ابوالمجد تبریزی،1381: 483).
4ـ برای شرح حال او، رک: نفیسی،1344،ج2: 750؛ نیز: قزوینی،1324: 59ـ70. در برگ 78 روضةالناظر از وی با عنوان:«لجد الکاتب و هو مولانا المرحوم شمسالدین محمد الکیشی غفرالله له» و در برگ90 با عنوان: «لجد الکاتب و هو المغفور مولانا شمسالملوک محمد الکیشی» یاد شده است. مؤلف مونسالاحرار هم از وی قصیده و غزلی نقل کرده که نشان میدهد شهرت بسزایی داشته است (الجاجرمی،1350: 1041و1042).
5- این رباعی با اندکی تغییر و بدون نام گوینده در نزهةالمجالس هم آمده است(شروانی،1366:/ 493).
6ـ آملی تنها پنج بیت از این غزل را ذکر کرده، بعلاوه مصراع اول بیت دوم را به صورت: «گر چه چون گردون کنون آواره و سرگشتهای»، ضبط کرده و این بیت را هم اضافه دارد: «در خم چوگان او چون گوی سرگردان مباش/ هست در هر حال ایزد حالگردان غم مخور» (شمسالدین آملی،1377ق: 252).
7ـ درص74مقدمه حافظنامه، و در بخش تأثیر پیشینیان بر حافظ، ناصر بخارایی از شاعرانی به شمار آمده که تأثیر زیادی بر حافظ داشته است. محمد معین هم در جلد دوم حافظ شیرین سخن به این نکته اشاره کرده است (رک:معین،1369: 578 به بعد).
8- برای شرح احوال و اشعار او، رک:مدبری،1375: 5288ـ5349 ؛ نیز: درخشان،2536: 227ـ247.
9ـ ظاهراً منظور گردآورنده جنگ مهدوی از «عزالدین کاشی»، عزالدین محمود کاشانی است، چرا که رباعی نخست در برگ304و رباعی دیگر در برگ 298 روضةالناظر به نام وی ذکر شدهاست.
10ـ تاریخ کتابت این جنگ چنانکه در برخی برگها موجود است، از823 تا894 هجری است و ظاهراً کاتب یا کاتبان نسخه هریک از بخشهای آن را در شهرهای مختلف تألیف یا کتابت کردهاند.
11ـ البته، بر طبق قطعه شعری که از مؤلف در دست است، از اینکه مدتی در کاشان بوده، اظهار ملال و دلتنگی کرده و آرزوی دیدن «نوشاباد» _ قصبهای از بخش آران که ظاهراً مولد او یا محل اقامت ممدوح یا محبوب او بوده_ را داشته است:
اشتـــیاقم به حضـــرت عالــی |
|
که همیشه رفیــع و عالی باد |
12ـ در جنگ مهدوی هم ابیاتی از وی نقل شدهاست:
قطعتُ أطمــاعی عن النّـاس |
|
و صِـرتُ أغـنی النّـاس بالیـاس |
13ـ این دو بیت در برگ81 روضةالناظر هم آمده، اما مصرع اول از بیت دوم به جای:«ذوفاقه»، «مفتقر» دارد.