باغ نظر و رامش دل (معرفی سفینه‌ای بی‌مانند از قرن هفتم)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان

2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان

3 دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان

چکیده

روضه الناظر و نزههالخاطر جنگی است کهن و با ارزش، مشتمل بر منتخبی از بهترین و زیباترین اشعار فارسی و عربی تا قرن هفتم هجری قمری که عزالدین عبدالعزیز کاشی، از مؤلفان و شاعران پایان سده هفتم و آغاز سده هشتم هجری، آن را گردآوری و تدوین کرده است. شعرهای برگزیده نشان می‌دهد مؤلف تسلط خوبی بر ادب عرب و عجم داشته و دیوان بسیاری از بزرگان را در اختیار داشته است. در این مقاله، ضمن معرفی این مجموعه خطی و نیز بررسی و تحلیل ویژگیهای سبکی مؤلف، به تبیین و تفسیر نکات ذیل پرداخته‌ایم: 1- مؤلف ابیاتی از شاعران بزرگ آورده که در دیوان فعلی آنها نیست و به همین جهت روضه‌‌الناظر متن معتبری است که می‌تواند راهگشای تصحیح برخی دیوانها باشد؛ 2- این جنگ تعدادی از شاعران ناشناخته را معرفی می‌کند که حافظ و دیگر شاعران پس از قرن هفتم از آنها متأثر بوده‌اند؛ 3- در این مجموعه به تعدادی از گویندگان ادب فارسی و عربی برمی‌خوریم که هنوز ناشناخته‌اند و معرفی و انتشار اشعار آنها می‌تواند زینت‌بخش اوراق درخشان ادب پارسی باشد؛ 4- روضه‌‌الناظر در زمینه ادبیات تطبیقی و مضامین مشترک فارسی و عربی نیز متنی معتبر و درخور اعتناست.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Garden of Vision and Satisfaction Introduction of a brilliant anthology of the 7th century

نویسندگان [English]

  • M. Noorian 1
  • Gh. H. Sharifi 2
  • M. Rashidi Ashjerdi 3
1 Professor of Persian Literature at Isfahan University
2 Assistant Professor of Persian Literature at Isfahan University
3 Ph.D Candidate, University of Isfahan
چکیده [English]

Rozat-Al-nazer- o- Nozhat-Al-khater is an ancient and precious anthology which consists  of the best and the most beautiful selection of the Persian and Arab poems up to the 7th century(lunar year) which has been collected and edited by Ezz-Al-Din Abd-Al-Aziz e Kashi, one of the authors and poets of the late 7th and early 8th century.The selected poems show that the author had a good proficiency in Arabic and non-Arabic literature and had access to great Divans. In this article, while introducing the ancient manuscripts and analyzing the stylistic characteristics of the author, we have clarified and interpreted the points below:

The author has presented the verses of great poets not available in their present poetical works thus Rozat-Al-Nazer is a credible text which could be an aid to complete some poetical works.
This anthology introduces several unknown poets who Hafez and some other poets after the 7th century were under their influence.
In this collection we come across some poets of Persian and Arabic literature who are still unknown and introducing and publishing their poems might bedeck the brilliant papers of Persian literature.
Rozat-Al-Nazer is a credible text worth considering in the field of contrastive literature and common Persian and Arabic contents.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Rozat-Al-Nazer-o-Nozhat-Al-Khater
  • Ezz-Al-Din-e-Kashi
  • Common contents
  • Contrastive literature
  • The Ancestors influence on Hafez

مقدمه

پس از دیوان شاعران و تذکره‌ها که مستقیماً ما را در شناخت احوال و اقوال شاعران و نویسندگان بزرگ یاری می‌دهد، جنگها و سفینه‌ها نیز از مجموعه‌های گرانقدری است که بهترین و مستندترین اطلاعات را درباره برخی اشعار فوت شده از دیوان بزرگان و معرفی شاعران گمنام به دست می‌دهد. مؤلفان این جنگها، ادبا و شاعران باذوقی بوده‌اند که تقریباً در هر دوره‌ای از ادبیات فارسی و عربی حضور داشته و به گردآوری بهترین شعرها و متون برگزیده در موضوعات گوناگون می‌پرداخته‌اند. این مجموعه‌ها حکم «کتابهای همراه» را داشته و معمولاً در سفرها همراه مسافران و شعردوستان بوده است. به جرأت می‌توان گفت یکی از بهترین و مؤثرترین عوامل­آشنایی­و همفکری شاعران ونویسندگانی­که دور از هم ودر نواحی مختلف این سرزمین پهناور می‌زیسته‌اند، همین جنگها و سفینه‌هایی است که دست به دست می‌گشته و به گسترش زبان و ادبیات کمک می‌کرده است.

«روضة‌الناظر و نزهة‌الخاطر» یکی از همین مجموعه‌های گرانسنگ و بی‌نظیر است که در قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری توسط عزالدین عبدالعزیز کاشی گردآوری شده است. این نسخه مشتمل است بر منتخبی از بهترین و زیباترین شعرهای فارسی و عربی تا قرن هفتم هجری قمری که مؤلف در موضوعات مختلف گردآوری و تدوین کرده است. این اثر -چنانکه جنگها و سفینه‌های دیگر و نیز برخی منابع دست اول و تعدادی از تذکره‌ها نشان می‌دهد- از متون درجه اول و در ردیف بهترین و معتبرترین مجموعه‌های شعری است که حاوی برگزیده‌ای از اشعار عربی و فارسی، و از جنبه‌های مختلفی حایز اهمیت است.برخی از مواردی که هنگام تصحیح متن به آنها برخوردیم، چنین است:

1ـ اشتمال بر سروده‌های بسیاری از شاعران بنام که می‌‌تواند راهگشای تصحیح دیوان آنها باشد؛

 2ـ معرفی تعدادی از گویندگان پارسی‌گو و عرب زبان که برای نخستین بار نام و اشعارشان در این مجموعه آمده است؛

3ـ معرفی چند شاعرگمنام و ناشناخته که شاعران بزرگی چون حافظ در سرودن برخی غزلهای خود از آنها متأثر بوده‌اند؛

4ـ اهمیت و ارزشی که این اثر در باب ادبیات تطبیقی و مضامین مشترک عربی و فارسی دارد و از این نظر در شمار نخستین آثاری است که به مضامین مشترک ادبیات عرب و عجم پرداخته است؛

5ـ شناسایی چند رباعی اصیل از خیام نیشابوری و دیگر رباعی‌سرایان ادب فارسی که خود به تنهایی نیازمند مقال و مجالی دیگر است.

مطالب این مجموعة نفیس در سه بخش سامان یافته است:

بخش نخست دو باب دارد که باب اول در مدایح و افتخارات و شامل دوازده فصل است و باب دوم در حکم و آداب است و سی و چهار فصل دارد؛

بخش دوم بیست و سه فصل دارد و دربارة آیین مکاتبات و آدابی است که هنگام نامه‌نگاری، گفتگو یا ایراد سخن مورد نیاز است؛

 بخش سوم نیز در متفرقات و موضوعات مختلف ادب فارسی و عربی و شامل نه باب است.

مؤلف برای هر باب یا فصل و متناسب با موضوع، ابتدا اشعاری از بزرگان ادبیات عرب می‌آورد و سپس ابیاتی از شاعران فارسی زبان نیز ذکر می کند که در نوع خود بی‌نظیر است و در زمرة نخستین آثاری است که به موضوع ادبیات تطبیقی و مضامین مشترک فارسی و عربی پرداخته است. اندکند مؤلفانی که با دقت و ظرافت، متون عربی و فارسی را تا زمان خود خوانده و اشعاری به این لطافت و مناسبت را در یک جا جمع کرده باشند. عبدالعزیز کاشی علاوه بر اینکه به مطالعة دیوانهای شاعران عرب و عجم علاقه داشته و ذوق و سلیقه ادبی خود را در انتخاب اشعار نشان داده است، خود نیز به نیکی شعر عربی و فارسی می‌سروده، چنانکه در بخشهایی از روضة‌الناظر و جنگهایی که همزمان با آن تألیف شده اند، مانند انیس‌الخلوه و جنگ پاریس ابیاتی از وی نقل شده است.

این مجموعه مشتمل است بر حدود15500 بیت از بیش از 160 شاعر عربی‌گو و نزدیک به 140 شاعر فارسی‌گو که تقریبا یک سوم آنان ناشناخته‌اند و مانند خود مؤلف آگاهی چندانی از زندگی و شعر آنها در دست نیست.

الف ـ نمونه‌هایی که از دیوان شاعران بزرگ افتاده است:

روضة‌الناظر به جهت قدمت و نیز به لحاظ دارا بودن بسیاری از اشعار کهن عربی و فارسی‌، از بهترین منابعی است که می‌تواند راهگشای مصححان در تصحیح دیوان شاعران عرب و عجم باشد.در این جنگ به اشعاری برمی‌خوریم که در دیوان شاعران یا آثار چاپ شده آنها نیست و نشان می‌دهد که مؤلف به نسخه‌های منحصر به فردی از دیوان آنها دسترسی داشته‌ است:1

1-     رشید وطواط(م573یا578):

إذا قال قولاً فالرؤوسُ نواکـــسُ
نداهُ لامـوالِ البــــلادِ مشــتّتُ
ولا الطّودُ إن هزّالقواضبَ حاجزٌ
فمِــن کفّهِ موجُ النّدی متلاطـمُ

 

و إن صال صولاً فالنفـوسُ خواضعُ
و لکن لاشـتـاتِ المحـامدِ جامــعُ
و لا البـحرُ إن جرّالکتـــائبَ مانـعُ
و مِن سیفِه سیلُ الرّدی متــــدافعُ
                                            (گ22)

گر کریمی به دولتی برسد
ور لئیمی سعادتی یابد

 

دوستان را همیشه بنوازد
دوستی خود به گل برانداید
                                  (گ 102و103)

رفیع‌الدین لنبانی(م630):

صحیحُ أدیمِ‌­الذِّکرِ ما شــانَه­الخَـــنا
حوی خَرَزاتِ­الفضلِ حُکماً و حِکمهً

 

صقیلُ حواشِی­المجدِ ما شانَه­الکَدَر
فجـــیبُ سجایاهُ تَساقطــتِ­الدُّرَر
                                           (گ 47)

 

و ما أنا مِن کلِّ­المَطاعم طاعمُ
و ما أنا راضٍ إن کَثُرنَ مَکاسبی

 

و لا أنا مِن کلِّ­المَشاربِ شاربُ
إذا لم یکن بالعزِّ تلک­المکاسبُ
                                           (گ 66)

سراج‌الدین قمری آملی(م625):

تو مردمی و دگر مردمان، ولی فرق است
ز اشتراک صفت ذات مشترک نشود

 

میان بربط و عود ارچه نامشان شد عود
خدای باشد موجود و بندگان موجود
                                         (گ 115)

    4ـ سعدی(م691):

به هوای کسی دروغ مگوی
که وی ار چند بهر مصلحتی
لیک در حق تو هم او باشد

 

ور تو را دوستر ز جان گردد
آن زمان بر تو مهربان گردد
اولین کس که بدگمان گردد
                                         (گ 108)

     5ـ عبدالواسع جبلی(م555)(سیزده بیت به عربی در شکایت از اخوان و زمان و دوران):

ألا یا صاحـبَیَّ مضــَـی­الوفـاءُ
مَللتُ ­النَّاسَ کلُّهم إضطـــراراً
لقد کَثُــرَت أخـلّائی لَعَمــری
و قد قَبُحَـت مَخابِرُهُم جمیـعاً

 

مِن­الدّنـیا و حانَ لهُ­المَـــضاءُ
لأنَّ ودادَ اکـــثرِهـم هَبـــاءُ
و لکن قَلَّ بیـــنَهم­الصَّـــفاءُ
و إن حَسُنَت وجوهُهم­الوِضاءُ...
                                         (گ 195)

 

مسعود سعد سلمان(م515):

بس شب که چو پر زاغ و انجم
چون چشم خروس باده‌ای بود
از دست بتی به چشم آهو

 

تابنده از او چو دیدة باز
کردیم به نوش کردن آغاز
طاووس به حسن و کشی و ناز
                                         (گ 125)

مِن المَدامعِ ماءُ الشُوقِ یَنسجِمُ
فذاک تُغرِقُ جسـماًکلُّه سَقَـمُ

 

و فی­الأضالعِ نارُالوجدِ تَضـطَرِمُ
وتلـــک تُحرِقُ قلباً کلُّه ضَرِمُ
                                         (گ 139)

  7ـ همام تبریزی(714):

زان عیش که دیدی اثری بیش نمانده است
و آنجا که تویی آمدنم سود ندارد

 

جانی به دهان آمده در حسرت کامی
الا به کرم پیش نهد لطف تو گامی
                                         (گ 180)

اگر گرد کسی بسیار گردی

 

اگر چه بس عزیزی خوار گردی2
                                         (گ 183)

دهن خود کو که گویم زو نشانی
ز تنگی دهانش دان که ره نیست

 

نشانی می دهم از بی نشانی
کسی را سوی آب زندگانی
                                         (گ 272)

ز بی صبری دلت گر سخت خسته است

 

صبوری کن که اندر وقت بسته است
                                           (گ 81)

به هر کاری خدا را یاد می دار
به کاری گر مدد خواهی از او خواه
کسی کو بر تو حق دارد به آبی

 

خدا را تا تویی از یاد مگذار
که به زان درنیابی هیچ درگاه
فراموشش مکن در هیچ بابی
                                         (گ 116)

ب ـ نمونه‌هایی از شاعران ناشناخته، بزرگان و پادشاهان بی‌دیوان:

این مجموعه پر از اشعاری است که درجایی دیگر ثبت نیست و گویندگانی در این اثر معرفی شده‌اند که هنوز ناشناخته‌اند و از این جهت بسیار مغتنم است و تحقیق در احوال و اشعار آنها می‌تواند به غنای زبان و ادب فارسی کمک کند:

بدیع خاتمی (ناشناخته):

در سینه اگر گوهر جانم باشد
در دور قمر خوش‌است با نوش مرا

 

این توسن تند چرخ رامم باشد
می نوش کنم اگر مدامم باشد
                                         (گ 255)

 

پادشاه خاتون کرمانی(صفوة‌الدین، دختر قطب الدین محمد کرمانی، سومین حکمران قراختائیان کرمان):

من آن زنم که همه کار من نکوکاری است
درون پردة عصمت که تکیه جای من است
جمال سایه خود زان دریغ می دارم
نه هر زنی به دو گز مقنعه است کدبانو
اگر چه بر همه عالم مرا خداوندی‌ است

 

به زیرمقنعة من بسی کله داری ا‌ست
مسافران صبا را گذر به دشواری ا‌ست
از آفتاب که او شهر گرد و بازاری ا‌ست
نه هر سری به کلاهی سزای سالاری است
ولی به نزد خــدا پیــشه‌ام پرستاری اســت3
                                           (گ 66)

3ـ«سلطان مغفور خوارزمشاه طاب ثراه»:

امروز خرد با من بیچاره به راز
ایام بلاست شادمانی مطلب

 

گفتا بشنو پند حقیقت نه مجاز
با نیک و بد آنچنان که آید می‌ساز
                                         (گ 305)

    4ـ شمس‌الدین محمد کیشی(م694 ه.ق):جد کاتب و از بزرگان و دانشمندان قرن هفتم که در ادب و حکمت نام آور بوده. نیز از شاعرانی است که چند بیت از او در روضه‌الناظر نقل شده است:4

علوَّ الکعـــبِ بالهِمَمِ­العوالی
و مَن رامَ­العُلی مِن غیـرِ کدٍّ

 

و عزُّ­المَــرءِ فی سَهر­اللَّیــالی
أضاعَ­العمرَ فی طلبِ­المُحــالِ
                                           (گ 78)

فرصت عمر و امن و صحت را
قدر وقت فراغ بشناسد
جبر تقصیر دی کند امروز

 

مرد عاقل ز دست نگذارد
حظ خویش از زمانه بردارد
کار فردا ز پیش بگزارد
                                           (گ 90)

صائن‌الدین ابوبکر شیرازی (ناشناخته):

گوش بر در ز تو و دیده به راه است مرا
هم امیدی به کناری و لبی می دارم

 

وز جفای تو به لطف تو پناه است مرا
ور چه در خون دل و دیده شنا هست مرا
                                         (گ 181)

از این شاعر شیرازی در برگهای134،136،137،142،235و307 هم اشعار دیگری آمده است.

قطب ساوه (ناشناخته):

چون کرد بتم بنده­نوازی امشب
از زلف بتم به عاریت بستــانی

 

ای شب چه بود اگر بسازی امشب
اسباب سیــاهی و درازی امشــب5
                                         (گ 211)

7ـ در این جنگ ابیاتی عربی به نام بهرام گور ساسانی آمده که بسیار قابل تأمل و تردید است، اما چنانکه می‌دانیم برطبق برخی روایات، وی نخستین کسی است که به فارسی دری شعر گفته است و نیز چنانکه عوفی ادعا می‌کند، دیوان او را در بخارا دیده و مطالعه کرده است(عوفی،1906: 19). با این حال، به این موضوع که اشعار عربی بهرام را نیز دیده یا نه، اشاره‌ای نکرده است. چند بیت از روضه‌الناظر:

أقــولُ له لمّـا فَضَـضتُ جُنـــودَه
کأنّک لم تَسمــع بأیدی و مقنــتی
خفِّ­البوسَ مِن­الهوی ولاتیئَس­انعمی
وإنّــی حـامٍ مُلــکَ فــارِسَ کلِّـها

 

کأنّک لم تَسمـع بصَولاتِ بهرامِ
إذاصُبَّت البیـضُ­الحِدادُ علی­الهامِ
فإنّـی ذوبـأسٍ شدیـدٍ و إنعــامِ
و ما خیرُ مُلکٍ لا یکونُ له حـامِ
                                           (گ 22)

لقد عَلِمَ­الأملاکُ أنّی أعزُّهـم
یُصیبُ عِقابی معشرٌ فیُبیرُهم

 

جمیـعاً و أولاهُم بکلِّ فِعالِ
و یَنعَشُ قوماً اخَرین نوالی
                                           (گ 41)

أمّا بلادی فإنّی سوف أمنَعُـها
رُکنی منیعٌ و أجنادی مُجنَّـدهٌ
لا أترک­النّاسَ إلّا فی منازلِهم
یا رُبَّ حَیَّه وادٍ قد لَوَیتُ بها

 

واللهُ یمنَعُـنی مِن کلِّ محـذورِ
وإنَّنی بعــدُ ذورأیٍ و تدبیــرِ
ولا أعَسِّــر أمراً بعدَ تیســـیرِ
إذ لم­تُخَف عثرهُ­الدَّهرِالدَّهاریرِ
                                           (گ 42)

8 ـ بخشی از اشعار عربی این مجموعه منسوب به امامان معصوم علیهم‌السلام و عارفانی است که معمولاً در جای دیگری ثبت نیست و به جهت اهمیتی که در باب شعر معصومان و گفتار صوفیه دارد، نیازمند مجالی بهتر و مقالی دیگر است. حضرت علی(ع): در اکثر برگها؛ امام حسن(ع):گ96؛ امام حسین(ع):گ10،11و96؛ امام زین‌العابدین(ع):گ127؛ امام محمد باقر(ع):گ11؛ امام رضا(ع):گ64، 85 و140و147؛ ابراهیم خواص:گ62؛ ابراهیم ادهم:گ132؛ جنید بغدادی:گ127 حلاج:گ131و133؛ رابعه‌عدویه:گ128؛ شبلی:گ191و228؛ بایزیدبسطامی:گ125؛ شیخ شهاب‌الدین­سهروردی:گ125و137(عربی)و141(یک رباعی فارسی)؛ خواجه عبدالله­انصاری:گ144؛ ابوسعید ابوالخیر:گ300(یک­رباعی­فارسی)؛ نجم‌الدین‌دایه:گ129و232(دورباعی­فارسی)؛ عزالدین‌محمود کاشانی:گ86و108 و بسیاری برگها.

9ـ تعداد دیگری از گویندگان ناشناخته و بزرگی که اشعاری از آنها در این جنگ درج است، عبارت است از: ابن­رضی، بابا (گ186)؛ ابن‌سینا (دو رباعی فارسی در برگهای76و254 و چند شعر عربی در برگهای 67 و 73 و252 )؛ بدر دامغانی (گ216)؛ تاج‌‌جامی (گ127و275و234و...)؛ حسن­فارسی (گ229)؛ حمید نجاتی (گ158 و227)؛ رفیع‌نسوی (262)؛ سعدالدین‌نطنزی (گ167و296و298و...)؛فخرقمی (گ247)؛عمادالدین‌ حروفی (126و 136و217 و273)؛ کمال بلخی (گ269)؛ کمال زنجانی (گ306)؛ نور منشی(گ246)؛

ج ـ معرفی سرچشمه‌هایی ازالهامات واقتباسات حافظ:

روضه‌الناظر در شناسایی سرچشمة اندیشه و اقتباسات شاعران بزرگی چون حافظ اهمیت و ارزش بسیاری دارد؛ چنانکه در این اثر غزلی از خواجه شمس‌الدین جوینی صاحب دیوان آمده که حافظ غزل مشهور«یوسف گمگشته...» را به استقبال و اقتفای آن سروده است؛ به طوری که مصراع نخست غزل شمس‌الدین جوینی را عینا به عنوان مصراع دوم، تضمین کرده و مصرع«هیچ دردی نیست کو را نیست درمان غم مخور» را به «هیچ راهی نیست کو را نیست پایان غم مخور» تغییر داده است. این غزل همچنان که ایرج افشار نوشته است (افشار،1371: 13)، در کتاب «انیس­الوحده و جلیس الخلوه» سید محمود گلستانه، و در «نفایس­الفنون و عرایس‌العیون»(شمس‌الدین آملی،1377: 252) هم ذکر شده،7 اما عزالدین کاشی ظاهراً نخستین کسی است که این غزل را به طور کامل ضبط کرده است:

کلبة احزان شود روزی گلستان غم مخـور
گر چو گردون از بد دوران او سرگشتـه‌ای
هر غمی را شادیی در پی بود دل شـاد دار
آیه لاتقنـــطوا من رحمة­الله یـاد کـن
گر به تاریکی فتادی همچو اسکندر مترس
بی سحر هرگز نماند شـام، بی‌صبری مکـن
تیره گردد روز خصـم از یارب شبهـای من

 

بشکفد گلهای وصل از خار هجران غـم مخور
آید ایــن سرگشتگی روزی به پایـان غم مخور
هیـچ دردی نیست کورا نیست­درمان غم مخور
هست لاتقنط امیدی بـس فـراوان غـــم مخور
روشـنی یابی چو خضر از آب حیوان غم مخور
هرچه دشوار است روزی گردد آسان غـم مخور
تیر یارب بگذرد از سنگ و سندان غم مخور
                                           (گ 85)

      «عماد همدانی» دیگر شاعر ناشناخته ای است که سه بیت از وی در روضه‌الناظر آمده و مسلم است که حافظ در غزل معروف:«منم که گوشه میخانه خانقاه من است»، به اقتفای این شاعر رفته است. غزل عماد چنین است:

به آستان جلالت که سجده گاه من است
به طلعت تو قسـم یاد می کـنم که نگـاه
نظــر به سوی بتـان گر گـنه بود بـاری

 

که روی دل به تو دارم خدا گواه من است
به هیچکس نکنم تا به تو نگـاه مـن است
نظـر به سوی تو کفـاره گنـاه مـن اســت
                                         (گ 139)

      شمسی بحرآبادی نیز از گویندگان ناشناخته‌ای است که می‌تواند در ردیف پیشگامان حافظ در سرایش غزل معروف: «خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت/ به قصد جان من زار ناتوان انداخت»، قرار گیرد.از این شاعر گمنام غزلی به مطلع:«چنان جمال تو آوازه در جهان انداخت/ که لرزه بر تن خورشید آسمان انداخت»(گ217)، در روضه‌الناظر آمده و در پی آن غزلی از امامی هروی(م686) ذکر شده که مطلع آن چنین است:

شبـــت ز بهر چه بر روز سایه­بان انداخت

 

که روز من به شب تیره در گمان انداخت
                                         (گ 218)

        از معاصران امامی هروی، شاعران دیگری چون سعدی وفخرالدین عراقی، و از شاعران ابتدای قرن هشتم امیرخسرو دهلوی و سیف فرغانی هم غزلی با همین وزن و قافیه دارند. از احوال شمسی(یا:شمس) بحرآبادی هم اطلاعی نداریم، جز اینکه نامش در روضه‌الناظر و در ردیف شاعران قرن هفتم آمده است و باید از گویندگان همین سده باشد. به همین جهت، بدرستی نمی‌دانیم کدام شاعر در سرودن این غزل پیشگام دیگران بوده­است.

حافظ غزل دیگری دارد به مطلع:«هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود» که گفته‌اند6 اقتباسی است از ناصر بخارایی، اما چنانکه متن روضه‌الناظر نشان می‌دهد، غزلی که حافظ به اقتفای آن رفته ، از ناصر بجه‌ای شیرازی8(م715)، شاعر خوش­قریحه و معاصر سعدی است:

هرگزم نقش تو از لوح دل و جـان نرود
آنچــنان مهـر تو در جان رهی دارد جا
در ازل بسـت دلم با سر زلفت پیوسـت

 

هرگز از یـاد مـن آن زلف پریشـان نرود
که گرم جـان برود مهـر تو از جـان نرود
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
                                         (گ 128)

د ـ شناسایی چند رباعی اصیل از خیام نیشابوری

اهمیت دیگر این مجموعه در معرفی چند رباعی اصیل از خیام نیشابوری است که نخستین بار محمد امین ریاحی در مقدمة نزهة‌المجالس(شروانی،1366: 68) از وجود چهار رباعی از خیام در این اثر خبر داده و سید علی میرافضلی نیز در کتاب ارزشمند «رباعیات خیام در منابع کهن»، به تفصیل به این موضوع پرداخته‌اند(میرافضلی،1382: 98).

از آثاری که در موضوع جنگهای ادبی یا درباب محاضرات و ادب و اخلاق نگارش یافته‌اند، باید به کتابی اشاره کنیم که مقارن با روضه‌الناظر و تقریباً با همین ترتیب و همین مضامین تألیف شده است. این اثر کتابی است به نام انیس­الوحده و جلیس‌الخلوه از محمود گلستانه اصفهانی که بین سالهای 730 تا 750 ه.ق تالیف شده است. در این دو اثر اشعاری از هر دو نویسنده هست که نشان می‌دهد گلستانه وعزالدین کاشی با یکدیگرآشنایی و مکاتبه داشته­ وهر دو به جمع آوری و تدوین مجموعه‌ها وجنگهای شعری علاقه‌مند بوده‌انـد.

اشعارگلستانه در روضه‌الناظر:

یاد باد آن که ما جــوان بودیـم
یاد باد آن که مــا و یار به هــم
یاد بـاد آن که هر شـــبی تا روز
بر بســاط نشـاط در همـه وقت
وز غـــم روزگــار پــر فتـــنه

 

برخـور از وصل دوستــان بودیم
در گلســـتان و بوستـــان بودیم
در بــر یـــار مهـــربــان بودیم
خوشتر از هر که درجهـان بودیم
دایم­الدهردر امان بودیـم
                                         (گ 133)

ای ماه خجل ز روی شهــرآرایت
سر تا پایت چنانکه می باید هست

 

وی سرو سهی شیفـته بر بالایت
سر تا پایم فدای ســـر تا پایـت
                                         (گ 273)

جنگ مهدوی نیز از مجموعه‌هایی است که همسان و همزمان با روضه‌الناظر گردآوری شده است؛ چنانکه نام بسیاری شاعران و ابیات برگزیده‌ای که در این جنگ آمده، در روضه‌الناظر هم هست. این جنگ پس از سال753ه.ق کتابت شده و مؤلف آن دو رباعی زیر را به نام عزالدین کاشی ذکر کرده است9:

سـالکی پرســــید از صـاحبـــدلی
گفت شرب از زیر مقسم عامه راست
پادشاهی ز اهل فقـر طلب
که نیـرزد به نزد همتـشان

 

مذهب خاصان کدامین مذهب است
خاصه را بالای مقسم مشرب اســت
آن سبق بردگان عرصة جود
همه نقد وجود  قلب وجود
                                          (8: 209)

مجموعة دیگری که به نام روضه‌الناظر و شعر عزالدین کاشی اشاره کرده ، جنگی است به نظم و نثر در 441برگ که تاریخ تألیف ندارد، اما ظاهراً در سدة نهم هجری کتابت شده است10.نسخه ای از این جنگ در کتابخانه ملی پاریس به شماره 3432 موجود است. این مجموعه از نخستین منابعی است که اشعاری را از روضه‌الناظر نقل کرده و در فصل مربوط به مکاتبات، شعری از عزالدین کاشی راـ  بدون ذکر نام گوینده ـ  آورده است(جنگ پاریس،بی­تا:441).

تاریخ تألیف

 تاریخ تألیف این مجموعه معلوم نیست، اما با توجه به اینکه ابوالمجد تبریزی در سال 723 ه.ق هنگام کتابت رسالة قلمیه (اثر دیگر مؤلف) از وی با جملة دعایی«دام فضله» یاد می‌کند، می‌توان احتمال داد که گردآوری روضه‌الناظر در ربع نخست یا حداکثر ربع دوم سده هشتم هجری صورت پذیرفته باشد(ابوالمجد تبریزی،1381: 716).

ج.م. مردیت اونز(Evans Anthony Meredith) در توصیف و معرفی نوادر کتابخانه موزه بریتانیا از نسخه‌ای از روضه‌الناظر نام می‌برد که مؤلف آن، عبدالعزیز کاشی آن را تلخیص و در سال 777 ه.ق تحریر کرده است(اونز،1341: 867 ؛ نفیسی،1344: 757). البته در درستی این سخن باید تأمل کرد، چراکه دور از ذهن و تقریباً محال می‌نماید که نگارنده در این تاریخ(777ه.ق) که 76 سال پس از تحریر رسالة قلمیه(701ه.ق) است، زنده بوده باشد. شاید نسخه‌ای که مردیت اونز از آن نام برده است، در سال 777 هـ.ق و از روی نسخه مؤلف و توسط شخص دیگری کتابت شده باشـد. الذریعه نیز به این منتخب اشاره کرده و ظاهراً بر طبق نوشته مردیت اونز آن را به خط مؤلف دانسته است (آقابزرگ،1983،ج22: 207).

همچنین نسخه‌ای از رسالة قلمیه در دست است که نشان می‌دهد نویسندة آن پیش از سال 756 ه.ق درگذشته بوده است، چراکه کاتب این نسخه‌ـ که رساله دیگر عزالدین کاشی؛ یعنی رساله سیفیه را نیز در همین سال کتابت کرده‌ـ در پایان رسالة قلمیه از مؤلف با عنوان«رحمه‌الله» یاد کرده است، پس نسخة موزة بریتانیا نمی‌تواند تحریر خود نویسنده باشد.

از این اثر ارزشمند نسخه‌های متعددی در کتابخانه‌ها و موزه‌های کشورهای مختلف وجود دارد که سیدمحمد عمادی حائری در مجله نسخه‌پژوهی به معرفی آنها و نیز نسخه‌های موجود از آثار دیگر عزالدین کاشی پرداخته است(عمادی،1383: 386و387).

شرح حال

عزالدین عبدالعزیز بن ابی‌الغنائم بن احمد بن ابی‌الفضائل کاشی، شاعر، نویسنده و کاتب اواخر قرن هفتم و ابتدای قرن هشتم هجری است.نام کامل وی چنانکه در مقدمه رسالة سیفیه آمده،«عزالدین عبدالعزیزبن ابی‌الغنایم کاشانی» است، اما در مقدمه روضة‌الناظر تنها "عبدالعزیز کاشی" ذکر شده‌ است.

تاریخ ولادت و درگذشت وی بر ما پوشیده است، اما چنانکه ابوالمجد تبریزی در سال 723 ه.ق و هنگام کتابت رسالة قلمیه مؤلف در سفینه تبریز‌، از وی با جمله دعایی«دام فضله» یاد می‌کند(ابوالمجد تبریزی،1381: 716)، عزالدین کاشی تا این سال زنده بوده، اما پیش از سال 756 ه.ق درگذشته بوده است.حواشی و متن روضة‌الناظر هم کمک چندانی به تشخیص و تعیین سال ولادت و وفات مؤلف نمی‌کند. در حاشیه برگ53 از وی با عنوان «طاب ثراه» یاد شده که نشان می‌دهد کتابت نسخه پس از مرگ عزالدین بوده، اما تاریخ کتابت هم ندارد و هیچ کمکی به شناخت تاریخ زندگی مؤلف نمی‌کند. در حاشیه برگ61 روضة‌الناظر هم عبارت«لمؤلفه تجاوزالله عنه» آمده که قاعدتاً شخص مؤلف چنین دعایی در حق خود می‌کند و به این ترتیب باید خود وی نسخه را استنساخ کرده­باشد،اگرچه کاتب هم می‌تواند این عبارت را در حق مؤلف آورده‌ باشد و به همین جهت نمی‌توان در این باره حکمی قطعی صادر کرد.

در کتاب انیس­الوحده و جلیس‌الخلوه که پیشتر ذکر آن آمد، اشعاری از عزالدین کاشی ذکر شده و از وی با دعای«دامت فضائله» یاد شده است.بنابراین، اگر بر اساس نوشتة ایرج افشار (افشار،1379: 69)، تألیفانیس‌الوحده را بین سالهای 730 تا 750 بدانیم، عزالدین کاشی تا این زمان زنده بوده و با محمود گلستانه آشنایی داشته‌ است؛ چنانکه اشعاری از او نیز در روضة‌الناظر آورده‌‌ است.

نخستین بار ابن­فوطی در تلخیص مجمع‌الآداب و معجم‌الالقاب شماره 280، به نام و اثر نویسنده اشاره کرده­است. حاجی خلیفه نیز در کشف‌الظنون(1274: 933) شرح حال کوتاهی از عزالدین کاشی آورده است.

منزلت اجتماعی و مقام علمی مؤلف مورد توجه معاصران و تذکره‌نویسان پس از وی بوده­است؛ چنانکه ابوالمجد تبریزی از او با عنوان«الامام­الفاضل­الکامل»، و کاتب یکی از نسخه‌های رساله قلمیه عنوان«مولی‌السعید» و کاتب دیگری عبارت«الامام­العالم عزّالملّه‌والدین» را درباره او آورده‌اند.

علیقلی واله داغستانی در تذکره ریاض‌الشعرا، ضمن ذکر نمونه‌ای از شعر عزالدین کاشی، از وی با عنوان« عزیز صاحب ایمان خوش بیان» یاد کرده است ( واله داغستانی،1384: ج3: 1366).

سعید نفیسی در تاریخ نظم و نثر در ایران شرح حال کوتاهی از عزالدین کاشی آورده و ظاهراً بر اساس نوشته مردیت اونز، در معرفی نسخ فارسی موزة بریتانیا، به نسخه منتخب روضة‌الناظر اشاره کرده و آن را به خط خود مؤلف دانسته است (نفیسی،1344: 757).

شفیعی کدکنی ضمن اشاره به اهمیت روضة‌الناظر، برای شرح حال مؤلف به تلخیص معجم‌الالقاب شماره 29 ارجاع داده‌اند(شفیعی کدکنی،1386: 535)، اما توضیحی که ابن‌فوطی آورده، دربارة شخصی است با عنوان«عزالدین ابوالفوارس الب قرا­بن‌عبدالله­الترکی‌الظاهری شحنه بغداد»، که جز لقب «عزالدین» هیچ مناسبت دیگری با نویسنده روضة‌الناظر ندارد. در همین اثر، ذیل شماره 280 توضیحاتی درباره شخصی به نام عزالدین[عبدالعزیز بن ابی] الغنائم بن ابی‌الفضائل­الکاشی آمده که به شرح حال نویسنده روضة‌الناظر نزدیکتر می‌نماید.

سید محمد عمادی حائری در مجله نسخه پژوهی(عمادی،1383: 382) از دو نسخة خطی به خط و کتابت عزالدین کاشی نام می‌برد که معتبرترین منبع در باب نام و نسب و احوال وی به شمار می‌رود:

1ـ نسخه ش1/1556 مربوط به کتابخانه ملی ایران.

 نسخه‌ای است از «الرساله‌الشرفیه» صفی‌الدین ارموی در موسیقی که کاشی آن را در سال 693 ه.ق به خط نسخ در مدرسه مستنصریه بغداد کتابت کرده است. کاتب در ترقیمه نسخه چنین نوشته­است: «تمت­الرساله‌الشرفیه ... بعون الله و حسن توفیقه علی یدالعبد الضعیف المحتاج الی رحمة الله و غفرانه عبدالعزیز بن ابی‌الغنائم بن احمد بن ابی‌الفضائل الکاشی فی صفر سنة ثلاث و تسعین و ستمائه فی­المدرسه‌المستنصریه بمدینه‌السلم حامدا لله و مصلیا».

2ـ نسخه ش1392 مربوط به کتابخانه ملک.

 نسخه‌ای است از «شرح‌المفصل» به خط نسخ که کاشی بر المفصل زمخشری نوشته­است. وی در پایان این نسخه نوشته­است:«تمت کتابة هذا الشرح علی ید مؤلفه عبدالعزیز بن ابی‌الغنائم بن احمد[بن] ابی‌الفضائل­الکاشی... بقریة قمصر من قری مدینة کاشان‌– حماها الله تعالی عن حوادث الزمان و صوارف الحدثان».

این دو ترقیمه نشان می‌دهد:

1-     عزالدین کاشی چنانکه ابن فوطی نیز اشاره کرده(1416:ش280) ، خط خوشی داشته و مدتی در کار کتابت بوده­است و بی‌جهت نیست که بخش عمده‌ای از روضة‌الناظر را به آیین مکاتبات و مراسلات اختصاص داده است.

2-     عزالدین کاشی برادر کمال الدین عبدالرزاق کاشانی(736ه.ق) عارف و شارح آرای شیخ اکبر، محیی‌الدین بن عربی است، چراکه لقب پدرکمال الدین هم ابی‌الغنائم(کمال‌الدین کاشانی،1379: 25) بوده است.

3-     کاتب نسخه، عزالدین کاشی در سال 693ه.ق مقیم مدرسه مستنصریه بغداد بوده و ظاهراً بیشتر عمر خود را در قمصر کاشان‌– جایی که احتمالاً مولد او هم بوده‌– سپری کرده است.11

مذهب مؤلف

مؤلف اعتقاد و علاقة ویژه‌ای به ائمه اطهار داشته و به همین مناسبت، اشعاری از حضرت علی، امام حسن و امام حسین و حضرت امام محمد باقر و علی بن موسی الرضا علیهم‌السلام نقل کرده است. عزیز دولت آبادی، عزالدین را شاعری شیعی و پیرو مذهب اثنی عشری می‌داند (دولت­آبادی،1383: 96)، اما دلیل متقنی ارائه نکرده است. یادکرد شعر امامان معصوم هم به تنهایی نمی‌تواند دلیل بر شیعی بودن مؤلف باشد، چرا که وی تنها اشعاری در موضوعات مختلف از بزرگان عرب و عجم گردآوری کرده و به مناسبت، از کسانی چون یزید بن معاویه و عمرو بن عبدود هم نقل شعر کرده است که نمی‌تواند صرفاً بیانگر مذهب او باشد.

سبک شاعری

عزالدین کاشی از شاعران ذولسانین است؛ چنانکه ابیات عربی و فارسی بسیاری از وی در روضة‌الناظر نقل شده و نشان می‌دهد که درنظم و نثر فارسی و عربی متبحر بوده و ظاهراً تسلط کاملی بر شعر عرب داشته و چنانکه خود در مقدمه کتاب اشاره می کند، سالها در دیوان شاعران عرب و عجم مطالعه و مداقّه کرده است. غالب این شعرها رباعی‌، قطعه و قصاید کوتاه است که به مناسبت موضوعی در بخشهای مختلف روضة‌الناظر ذکر شده است. عزیز دولت آبادی در مقاله‌ای با عنوان «معرفی جنگ نخجوانی» در نشریه کتابخانه ملی تبریز تعدادی از این اشعار را نقل کرده است.

ظاهراً عزالدین کاشانی روزگار خوش و خرمی داشته و چنانکه شعرش نشان می‌دهد از روحیه بسیار شاد و زنده‌ای برخوردار بوده است. بسامد بالای واژگان مثبت و مفاهیم نشاط‌آور و نیز پرداختن به موضوعاتی که روحیه شادزیستی را در مخاطب می‌پرورد، همگی ناشی از اعتماد به نفس شاعر و ذهن باز و اندیشة پویا و زنده اوست. این امر حتی در موسیقی شعر او هم تأثیر بسزایی داشته و موجب شده که وی در غزلها و حتی در قصاید از اوزان شاد و طرب‌انگیز استفاده کند. از این جهت، یادآور اندیشة خیامی است و همواره خواننده را به اغتنام فرصت و شادی و نشاط فرامی‌خواند:

چون تیر قضا گشاده از شست تو نیست
خوش باش­که در تصرف نیک و بــدت

 

راضی شو اگر کار به بایست تو نیست
سر رشـتة اختیار در دست تو نیسـت
                                           (گ 81)

آن جام که اصل شادمانی دارد
آبی است که آتش جوانی دارد

 

وان باده که عیش جاودانی دارد
پیری است که آب زندگانی دارد
                                         (گ 239)

در قصیده و قطعه پیرو شاعران عراق عجم است، بویژه اینکه از جهت خلق معانی دقیق و تازه ومضمون‌آفرینی یادآور شعر انوری و کمال الدین اصفهانی است؛ چنانکه در همین اثر هم اشعار بسیاری ازاین دو شاعر نقل کرده است و این نشان می‌دهد که مطالعه فراوانی در دیوان آنها داشته است. با این حال، شعرش معمولاً ساده و روان و به دور از پیچیدگیهای لفظی و معنوی است. عزالدین کاشانی تحت تأثیر شاعران قرن ششم است، به گونه‌ای که خصوصیات سبک بینابین را دارد و از جهت محتوا نیز نزدیک به شعر دورة عراقی است؛ یعنی مانند شعر دورة خراسانی ساده و روان است، اما تصویرسازی و آرایه‌های بیشتری دارد. در قصاید مدحی نیز شعر انوری را به یاد می‌آورد، جز اینکه سادگی بیشتر و پختگی کمتری دارد:

سموم قهــرش انـدر لجـه بحــر
بــرآرد از مشــام مــاهی آتــش
ایا طبــع تو بر احســان مـوفـق
تویی آن کس که گر خواهی برانـی
تویی آن کس که گر کوشـی برآری

 

صــفای لطفــش اندر شـورة بر
بـرآرد از غبــار تیـــره عـرعـر
ویـا بخـــت توبر اعـدا مظــفر
به لطـف از دود دوزخ آب­کوثـر
به قهـر از شام عالم صبح محـشر
                                           (گ 61)

عفــو با قدرت و توانایی
عدم خواهش انقطاع طمع

 

غایت مردی و شجاعت دان
منتهای سخاوت و احســـان
                                           (گ 73)

بلندترین شعری که از مؤلف در روضة‌الناظر ضبط است، قصیده‌ای است لغزگونه در 32 بیت در توصیف قلم که صورت کامل آن در 76 بیت در سفینه تبریز مندرج است(ابوالمجد تبریزی،1381: 716). این قصیده از صلابت و استواری ویژه‌ای برخوردار است و یادآور قصاید انوری است:

حبّذا پیــکری قضـــا پیکـار
که به هنگام حل و عقد فلک
نه قدر را به نزد او قـــدرت

 

قدر از قــدر کار او بیــکار
جز به سعیش ندارد استظهار
نه قضا را به پیش او مقدار
                                         (گ 255)

چنانکه گفتیم، مؤلف شغل کتابت داشته و بخش اعظم اثر خود را به آیین مراسلات و مکاتبات اختصاص داده است. علاوه بر این، ابیات بسیاری را از بزرگان شعر و ادب، بویژه کاتبان و خوشنویسان در روضة‌الناظر ذکر کرده است:

از جمال‌الدین یاقوت مستعصمی(م698- 696 ه.ق) خوشنویس مشهور و کاتب مخصوص­المستعصم خلیفه عباسی12:

بحــرمهِ أیّــامِ الوصالِ الفواضـلِ
بما بینـــنا مِن عفّــهٍ و طهـــارهٍ
بفقری بصبری بانکساری بغربتـی
أجرنی مِن­الإعراض والصَّدِ والقِلی

 

و نورِ لیالٍ  کالبُـــدورِ الکـواملِ
و أقوالِ قولٍ  لم تُدنَّـس ببــاطلِ
بفیض دُموعی فی رسوم المنازلِ
ولاتُبلِــنی بالهَجر فالهَـجرِ قاتِلی
                                         (گ 135)

لله ساعاتٍ نفضــتُ بکم
ولَّت فلم تُبقِ لنا بعـدَکم

 

ما کان أحلاها و أهناها
شیئاً سِوی أن نتمــنّاها
                                         (گ 124)

دلبستگی مؤلف به قلم و آیین کتابت‌– علاوه بر نگارش رساله قلمیه_ از خلال اشعار وی نیزکاملا مشهود است. درواقع، می‌توان گفت کانون اندیشه و تصاویر شعری عزالدین کاشی «کتابت» است؛ به طوری که بسامد اصطلاحات مربوط به آیین نامه‌نگاری و کتابت در بین اشعار وی قابل توجه و تحقیق است و در شناخت سبک شعری او اهمیت دارد.

در توصیف قلم و مکتوب محبوب بسیار زیبا و لطیف سخن می‌گوید و آن را به زلف شب و کلاله حور مانند می‌کند:

ای نکــو سیــرت نکو منظر
رشـحة خامـة شکـــرخایـت
همچو زلف شب و کلالة حور

 

روشنایی چشـــم و نور بصر
که بدو بادمان جـــلای نـظر
بر بناگوش روز و گردن خور
                                         (گ 119)

سخن محبوب را همچون گوهری می‌داند که مایة زینت اوراق است و همواره زنده در آفاق(در واقع دعا می‌کند که محبوب یا ممدوح عمر جاودان داشته باشد):

رشحة کلک گوهر افشانت

 

دامت انفاسه مدی الایام
                                         (گ 120)

نامة محبوب دم مسیحایی دارد و مایة زندگی روح و روان شاعر است:

رسید رشحه کلک مسیح خاصیتت

 

به کمترین محبان مخلص مشتاق
                                         (گ 120)

در قطعه‌ای از اینکه محبوب در جواب نامه کوتاهی کرده، شکوه می‌کند و با لطافت و شیرینی چنین گوید:

کـاغذ و حبـــر در دیـار شــما
یا نه خود اقتضای رای شماست

 

هیـچ گویی به دســــت می ناید
که التفاتی به من نفرماید
                                         (گ 122)

در اشعاری دیگر نیز بنا به اقتضای کلام و در توصیف زیبایی معشوق، بارها به اصطلاحات آیین کتابت‌ـ البته به صورت ایهام‌ـ اشاره کرده است:

عارض پرنیــان و روی سمــن

 

قلمش پر ز مشک ناب کند
                                         (گ 123)

سلـطنت حســـن دلاویـــز را

 

صورت خط تو مثالی خوش است
                                         (گ 225)

تا خط و خد و قد تو ای شمع چگل
مانند بنفــشه و گـل و ســـرو روان

 

گشتند به خون عاشـقان مستعــجل
سر در بر و جامه چاک و پا اندر گل
                                         (گ 275)

شــرح شوقـــش کجا تواند داد

 

قلمش کز دلش شکسته ترست
                                         (گ 142)

در غزل نیز سادگی و روانی شعر انوری و سعدی را به یاد می‌آورد؛ به گونه‌ای که کمتر خود را درگیر لفظ پردازی و تکلّف می‌کند. ظاهراً فصاحت وی شهرتی داشته است؛ چنانکه ابن‌فوطی نیز ضمن نقل شعری عربی، از وی به عنوان شاعری برجسته و فصیح زبان یاد کرده است. عبارت ابن‌فوطی چنین است: «‌کتب ملیحاً و نظم شعراً فصیحاً و من شعره:

یا نفس إن خانتکِ دنیاکِ
فلا الّذی أغناکِ ذو فاقــهٍ

 

صبراً لعلّ الخیر عقبـاکِ
و لا الّذی أنشاکِ ینساکِ»13
                     (ابن فوطی،1416:ش280)

 

غزلها معمولاً کوتاه و حداکثر 6 یا 7 بیت است، اگرچه به نظر می‌رسد مؤلف تنها ابیات برگزیده را در روضةالناظر آورده باشد. چنانکه پیشتر آمد، سادگی و روانی و نیز لطافت و شوری خاص در شعر عزالدین به چشم می‌خورد. علاوه بر این، چنانکه خواهیم دید، کمتر درگیر صنعتگری و لفاظی می‌‌شود. با این حال، تصاویر شعری ناب و زیبایی می‌آفریند؛ یعنی به جای استفادة صرف از تشبیه و استعاره و کنایه، تصویری ساده و ذهنی به وجود می‌آورد که حاصل سلاست بیان و فصاحت زبان اوست:

تاوصـف شمایلـت شنــیدم
عاشــق بـه حکـایت مجـرد
نادیده به وصف گشته عاشق

 

عشقت به هزار جان خریدم
انصاف که مثـل خودندیدم
نه دیدم و نه ز کس شنیدم
                                         (گ 117)

ای­ نظیــرت به حسـن  نادیده
نرگس­ازچشـم وسنبل ازمویت
ســرو آزاد بهــر بنــدگی ات
ســر زلفیــن عنــبرافشـانـت
گشـته پنـهان میان موت میـان
راسـتی سرو پیـش قامـت تـو

 

مـردم دیــده  جهـانــدیــده
تاب درزلف وخواب در دیده
در چمــن قد کشـیده بالـیده
بارهــا خـاک پات بوســـیده
موبه مو کس شنـید پوشیــده
همچو چوبی­است ناتراشیــده
                                         (گ 223)

روی تورا حسن­وجمالی­خوش­است
طـاق دو ابــروی تـــو را راســتی
سـرو قـدت  در چمـن باغ حسـن
همـچو دل لالـه شده غرق خــون
سلطــــنت حســــن دلاویــز را
دسـت در آغوش تو کردن به کـام
وآرزوی دیــدن رویـت به خـواب

 

چشم تورا سحـرحلالی­خوش­است
گر بتوان دیدهــلالی­خـوش­اســت
راست توان گفت­نهـالی­خوش­اسـت
بر لب میـگون توخـالی­خوش­اسـت
صورت­ خـط­تو مثــالی­خوش­اسـت
گرچه محـال است محالی­خوش­است
گرچه خیـال است، خیالی­خوش­است
                                         (گ 225)

از آثار دیگر مؤلف سه رساله به نامهای«رسالة سیفیه» به فارسی، «شرح المفصل» به عربی، و«رسالة قلمیه» به عربی و فارسی، در دست است که سید محمد عمادی حائری در مجله نسخه پژوهی، به تفصیل آنها را معرفی کرده است(عمادی،1383: 388ـ392).

 

نتیجه‌گیری

آنچه خواندیم، حاصل پژوهشی بود در معرفی یکی از باارزش‌ترین مجموعه‌های شعری متعلق به قرن هفتم هجری که شاعر و ادیبی باذوق و دانشمند به نام عزالدین عبدالعزیز کاشی گردآوری و تدوین کرده­است. این جنگ به جهت اشتمال بر نام و اثر بسیاری از شاعران عرب و عجم و همچنین معرفی تعدادی از گویندگان ناشناخته در تاریخ ادبیات فارسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از سویی دیگر، در شناسایی سرچشمة اندیشه و شعر بسیاری از بزرگان ادب فارسی، بویژه حافظ،منبعی معتبر و درخور اعتناست و از این جهت، در شمار نخستین آثاری است که در زمینة ادبیات تطبیقی و مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی تألیف شده­است. این اثر در زمرة آثار مربوط به حکم و آداب‌، اخلاقیات، آیین مکاتبات و نامه‌نگاری و نیز بلاغت فارسی و عربی است؛ از این جهت بسیار سودمند است و می‌تواند مأخذی معتبر برای محققان و اندیشمندان باشد.تصحیح و انتشار این جنگ می‌تواند به غنای زبان و ادب فارسی بیفزاید و بسیاری از ابهامات و مشکلات دیوان شاعران را برطرف کند.

      

پی‌نوشت‌ها

1ـ در نقل شعرها از نسخه شماره766 دانشگاه استانبول استفاده کرده‌ایم.

2ـ این بیت در «نفایس‌الفنون» شمس‌الدین آملی که تقریباً همزمان با روضه‌الناظر تألیف شده، بدون نام آمده و البته، با اندکی تغییر به صورت:«چو پیش مردمان بسیار گردی‌/ اگر چه بس عزیزی خوار گردی»، ضبط شده است (شمس‌الدین آملی،1377ق: 251).

3ـ صورت کامل این غزل در سفینه تبریز به نام ظهیرالدین فاریابی آمده که مسلم است از وی نیست و مؤلف سفینه در نقل آن خطا کرده است (رک:ابوالمجد تبریزی،1381: 483).

4ـ برای شرح حال او، رک: نفیسی،1344،ج2: 750؛ نیز: قزوینی،1324: 59ـ70. در برگ 78 روضة‌الناظر از وی با عنوان:«لجد الکاتب و هو مولانا المرحوم شمس‌الدین محمد الکیشی غفرالله له» و در برگ90 با عنوان: «لجد الکاتب و هو المغفور مولانا شمس‌الملوک محمد الکیشی» یاد شده است. مؤلف مونس‌الاحرار هم از وی قصیده و غزلی نقل کرده که نشان می‌دهد شهرت بسزایی داشته‌ است (الجاجرمی،1350: 1041و1042).

5- این رباعی با اندکی تغییر و بدون نام گوینده در نزهة‌المجالس هم آمده است(شروانی،1366:/ 493).

6ـ آملی تنها پنج بیت از این غزل را ذکر کرده، بعلاوه مصراع اول بیت دوم را به صورت: «گر چه چون گردون کنون آواره و سرگشته‌ای»، ضبط کرده و این بیت را هم اضافه دارد: «در خم چوگان او چون گوی سرگردان مباش‌/ هست در هر حال ایزد حالگردان غم مخور» (شمس‌الدین آملی،1377ق: 252).

7ـ درص74مقدمه حافظ‌نامه، و در بخش تأثیر پیشینیان بر حافظ، ناصر بخارایی از شاعرانی به شمار آمده که تأثیر زیادی بر حافظ داشته است. محمد معین هم در جلد دوم حافظ شیرین سخن به این نکته اشاره کرده است (رک:معین،1369: 578 به بعد).

8- برای شرح احوال و اشعار او، رک:مدبری،1375: 5288ـ5349 ؛ نیز: درخشان،2536: 227ـ247.

9ـ ظاهراً منظور گردآورنده جنگ مهدوی از «عزالدین کاشی»‌، عزالدین محمود کاشانی است، چرا که رباعی نخست در برگ304و رباعی دیگر در برگ 298 روضة‌الناظر به نام وی ذکر شده­است.

10ـ تاریخ کتابت این جنگ چنانکه در برخی برگ‌ها موجود است، از823 تا894 هجری است و ظاهراً کاتب یا کاتبان نسخه هریک از بخشهای آن را در شهرهای مختلف تألیف یا کتابت کرده‌اند. 

11ـ البته، بر طبق قطعه شعری که از مؤلف در دست است، از اینکه مدتی در کاشان بوده، اظهار ملال و دلتنگی کرده و آرزوی دیدن «نوشاباد» _ قصبه‌ای از بخش آران که ظاهراً مولد او یا محل اقامت ممدوح یا محبوب او بوده‌_ را داشته است:

اشتـــیاقم به حضـــرت عالــی
آنچنــان اسـت اکثــر اوقـــات
دلم آنجــا مقیـــم کرد مقیــــم
وصف بنده است گویی این معنی

 

که همیشه رفیــع و عالی باد
کز وجــود خودم نیــاید یاد
شاد و خرم که شاد بادی شاد
تن به کاشان و دل به نوشاباد
                                         (گ 142)

12ـ در جنگ مهدوی هم ابیاتی از وی نقل شده­است:

قطعتُ أطمــاعی عن النّـاس
و لستُ ما عشتُ أری مادحاً
النــاس بالله فــدع قـول مَن

 

و صِـرتُ أغـنی النّـاس بالیـاس
خلقـاً مِن النــــاس لإفـــلاسِ
یقــول إن النـــاس بالنـــاس
                     (جنگ مهدوی،1380: 29)

13ـ این دو بیت در برگ81 روضة‌الناظر هم آمده، اما مصرع اول از بیت دوم به جای:«ذوفاقه»، «مفتقر» دارد.

 

1ـ آقا بزرگ تهرانی. (1983). الذریعه الی تصانیف الشیعه،ج22، بیروت: دارالأوضاء، چ سوم.
2ـ ابن‌فوطی، عبدالرزاق بن احمد. (1416). مجمع‌الاداب فی معجم‌الالقاب، تحقیق از محمد الکاظم، وزارة‌الثقافه و الارشاد الاسلامی، تهران: موسسه­الطباعه و­النشر.
 
3ـ ابوالمجد تبریزی، محمد بن مسعود. (1381). سفینه تبریز، چاپ عکسی،تهران: نشر دانشگاهی، چ اول.
4ـ افشار،ایرج. (1379). «انیس­الوحده وجلیس‌الخلوه»،یادنامه­دکتراحمد تفضلی، تهران: چ­اول، صص 67- 81 .
5- ـــــ .‌(1371). «غزل­شمس‌الدین­صاحب­دیوان­وغزل­شمس­الدین­حافظ­شیرازی»،کلک،ش34، صص 13- 14 .
6ـ امامی هروی،رضی­الدین­عبدالله­بن­محمد بن ابی بکر عثمان. (بی‌تا).،دیوان، به کوشش همایون شهیدی، تهران: انتشارات علمی.
7ـ انوری، محمد بن علی.(1340). دیوان، به اهتمام مدرس رضوی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
8 ـ اونز، مردیت. (1341). «نسخ­خطی­فارسی­موزة­بریتانیا»،ترجمه­هوشنگ­ابرامی، راهنمای­کتاب، سال5، ش10، صص 863- 867 .
9ـ الجاجرمی،محمدبن­بدر. (1377ـ1350). مونس­الاحرارفی دقایق­الاشعار، با مقدمه محمد قزوینی،2ج، به اهتمام میر صالح طبیبی، تهران: انجمن آثار ملی.
10ـ جنگ پاریس. ( بی‌تا). 441برگ،نسخه‌های عربی کتابخانه ملی پاریس،ش3432، تاریخ کتابت: ظ قرن نهم.
11ـ جنگ مهدوی. (1380). تهیة فهرست‌ها از مهدی قمی‌نژاد، تهران: نشر دانشگاهی، چ اول.
12ـ حاجی­خلیفه،مصطفی بن‌عبدالله­الشهیر به­حاجی­خلیفه و کاتب چلبی. (1274). کشف‌الظنون عن­اسامی­الکتب­والفنون، ج1، مصر: دارالطباعه.
13ـ خاقانی شروانی، افضل الدین بدیل بن علی. (1382). دیوان، به کوشش سید ضیاءالدین سجادی، تهران: زوار، چ هفتم.
14ـ خیامپور، عبدالرسول. (1372). فرهنگ سخنوران، 4جلد، تهران: طلایه.
15ـ حافظ، شمس‌الدین محمد. (1373). دیوان، تصحیح قزوینی و قاسم غنی، تهران: آروین.
16ـ دانش پژوه، محمد تقی .(1348). فهرست میکروفیلم‌های کتابخانه مرکزی،ج1،تهران: انتشارات دانشگاه.
17- ـــــــــــــــ . (1341). فهرست نسخه­های خطی دانشکده ادبیات،تهران: انتشارات دانشگاه.
18ـ درخشان،مهدی. (2536).«ناصربجه‌ای و ناصر بخارایی»، جشن‌نامه استاد مدرس­رضوی: زیرنظر ضیاءالدین سجادی، تهران: انتشارات انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، صص227ـ247.
19ـ دولت آبادی،عزیز. (1383). «آشنایی با جنگ نخجوانی»، نشریة کتابخانه ملی تبریز، شماره 16، صص 96- 120 .
20ـ سبحانی،توفیق، آق سو،حسام‌الدین. (1374). فهرست­نسخه‌های خطی فارسی دانشگاه استانبول، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
21ـ سعدی،شیخ مصلح الدین. (1383).کلیات، به کوشش مظاهر مصفا، تهران: روزنه، چ اول.
22ـ شروانی، جمال خلیل. (1366). نزهة‌المجالس، تصحیح محمد امین ریاحی،تهران: زوار.
23ـ شفیعی کدکنی، محمد‌رضا. (1386). قلندریه در تاریخ، تهران: سخن،چ اول.
24ـ شمس الدین آملی،محمد بن محمود. (1377ق). نفایس الفنون فی عرائس العیون،با مقدمه و تصحیح حاج میرزا ابوالحسن شعرانی،ج1، تهران: کتابفروشی اسلامیه،چ اول.
25ـ صفا، ذبیح الله. (1371).تاریخ ادبیات در ایران، 5جلد در 8مجلد، تهران: فردوس.
26ـ عبدالعزیز کاشی. (بی‌تا). روضة‌‌الناظر و نزهة‌‌الخاطر، دستنویس ­شماره 766 کتابخانه دانشگاه استانبول (یونیورسیته)، سدة هشتم، 307 برگ، فیلم شماره 247 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
27ـ عزالدین کاشانی،محمود بن علی. (1367). مصباح‌الهدایه و مفتاح‌الکفایه، تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران: نشر هما.
28ـ عمادی حائری، محمد. (1383). «عزالدین عبدالعزیز کاشی: شناسایی،کتابشناسی،نسخهجویی»، نسخه پژوهی،دفتر دوم، صص 381- 395 .
29ـ عوفی،سدیدالدین محمد. (1906). لباب‌الالباب، به سعی و اهتمام ادوارد براون،ج1،لیدن.
30ـ قزوینی،محمد. (1324). «شمس الدین محمد کیشی»،یادگار،سال2،ش2،صص59ـ70.
31ـ قمری آملی،سراج‌الدین. (1368). دیوان، به اهتمام یدالله شکری، تهران: معین.
32ـ کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، محمد بن عبدالرزاق، خلّاق‌المعانی. (1348). دیوان، با مقدمه و حواشی و تعلیقات و فهرستها به انضمام رساله القوس، به اهتمام حسین بحرالعلومی، تهران: کتابفروشی دهخدا، چ اول.
33ـ کمال‌الدین کاشانی. (1379). مجموعه رسائل و مصنفات، مقدمه،تصحیح و تعلیق، مجید هادی زاده،تهران: مرکز نشر میراث مکتوب،چ اول.
34ـ لنبانی اصفهانی،رفیع الدین. (1369). دیوان، به اهتمام تقی بینش، تهران: پاژنگ: چ اول.
35ـ مدبری،محمود. (1375).«دیوانچه­ناصر بجه‌ای»، ناموارة دکتر محمود افشار یزدی: زیر نظر ایرج افشار، ج9،تهران: بنیاد موقوفات محمود افشار یزدی، تهران،چ اول، صص 5249- 5388.
36ـ معین، محمد. (1369).حافظ شیرین سخن، به کوشش مهدخت معین،2جلد، تهران: انتشارات معین.
37ـ منزوی، احمد. (1349). فهرست نسخه‌های خطی فارسی، تهران: مؤسسه فرهنگی منطقه‌ای.
38ـ میر افضلی، علی. (1342).رباعیات خیام در منابع کهن،تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چ اول.
39ـ نفیسی، سعید. (1344). تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، ج2، تهران: فروغی.
40ـ واله داغستانی، علیقلی بن محمد علی.(1384). تذکره ریاض الشعرا، مقدمه و تصحیح و تحقیق از محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر.
41ـ وطواط،رشیدالدین. (1339).دیوان، با مقدمه و مقابله و تصحیح سعید نفیسی،تهران: کتابخانه بارانی.