بررسی اصالت دو کلمه فیل و شتر در «داستان مرد در چاه»

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد دانشگاه تهران

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران

چکیده

این مقاله به بررسی اصالت دو واژه «فیل» و «شتر» در داستان «مرد در چاه»، در دو متن کلیله و دمنه نصرالله منشی (قرن ٦ ق.) و حدیقه الحقیقه سنایی غزنوی (قرن ٦ ق.) می‌پردازد. مدرس رضوی این مورد را در تعلیقات حدیقه بررسی نموده، اما نگارنده در صدد است تحقیقات ایشان را تکمیل نماید. بعلاوه، برای این کار از تحریرهای مختلف متونی نظیر بلوهر و بوذاسف، کلیله و دمنه و مهابهاراتا بهره برده است. واژه «فیل» در متنهایی که پیش از کلیله و دمنه و حدیقه الحقیقه نوشته شده‌اند، ذکر شده است، در حالی که این دو متن از «شتر» یاد کرده‌اند که به نظر نگارنده، نصرالله منشی از سنایی سرمشق گرفته است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A survey of authenticity of two words; "fīl"(elephant) and "šotor" (camel), in the story of "Mard-e dar čâh"

نویسندگان [English]

  • A.M Mo’azzeni 1
  • M. Ragheb 2
1 Professor of Persian Language and Literature at the University of Tehran
2 PhD candidate of Persian Language and Literature at the University of Tehran
چکیده [English]

This article deals with a survey of authenticity of two words; "fīl" (elephant) and "šotor" (camel), in the story of "Mard-e dar čâh" (A man within well) in two texts; Nasr-ol-lâh-e Monšī's Kalīla wa Dīmna (Sixth century A.H) & Sanâīy-ye Qaznavī's Hadīqa-tol-Haqīqa (Sixth century A.H). Although Late Modarres Razavī studied this case in Talīqât-e Hadīqa, we are to complete his work. Thus, in what follows, we are to make use of different versions of these texts; Belawhar wa Būzâsf, Kalīla wa Dīmna, Mahabharata. The word “elephant” has been quoted in texts which have been written before Monšī's Kalīla wa Dīmna & Sanâīy's Hadīqa-tol-Haqīqa. While these two texts, both, have mentioned “camel”, in our opinion, Nasr-ol-lâh-e Monšī follow Sanâīy's example.  

کلیدواژه‌ها [English]

  • Hadīqa-tol-Haqīqa
  • Kalīla wa Dīmna
  • Belawhar wa Būzâsf
  • Elephant
  • Camel

مقدمه

حکیم سنایی غزنوی و ابو‌المعالی نصر‌الله منشی، هر دو از شاعران و نویسندگان بزرگ دربار بهرامشاه غزنوی (٥٥٢-٥١١ ق.) بوده‌اند. سنایی، حدیقة الحقیقه را در سالهای ٥٢٥ و ٥٢٤ ق.‌١ تألیف کرده است و ابو المعالی، کلیله و دمنه را در سال ٥٣٦ یا ٥٣٨ یا ٥٣٩ ق ٢. این دو کتاب، دو متن متفاوت از دو حیطه مختلف ادبی هستند که شاید در نظر اول، امکان تأثیرپذیری این دو از یکدیگر، بسیار بعید به نظر آید، اما نگارنده کوشیده است در این مقاله کوتاه به کمک کلیله و دمنه‌های عربی- فارسی، بلوهر و بوذاسف و نیز تحریرهای متعدد این دو کتاب، به تبیین و توضیح یکی از وجوه این تأثیر و تأثر بپردازد. شایان ذکر است که آنچه در این گفتار خواهد آمد، صرفاً به عنوان پیشنهاد، جهت بررسی بیشتر مطرح می‌شود تا محققان این زمینه، نظر خود را به این سویه‌های متن نیز مبذول دارند و در جهت نفی یا اثبات آن بررسیهای بیشتری انجام شود؛ بدان امید که گوشه‌ای از تاریکیهای این دو متن روشن شود.

سنایی، در بیان چند قصة حدیقه از کلیله و دمنه عربی تأثیر پذیرفته است و ابو المعالی نیز در روایت چند داستان از حدیقه. هر چند که شاید میزان این تأثیر و تأثر ناچیز بنماید، اما به هر حال ممکن است در ایضاح و تبیین چند نکته باریک در باب این دو متن، راهگشا باشد. در باب ششم حدیقه چنین آمده است:

آن شنیدی که در ولایت شام
شتر مست در بیابانی
مرد نادان ز پیش اشتر جست
مرد در راه خویش چاهی دید
شتر آمد به نزد چه ناگاه
دستها را به خار زد چون مرد
در ته چه چو بنگرید جوان
دید از بعد محنت بسیار
دید یک جفت موش بر سر چاه
می بریدند چو بیخ خاربنان
مرد نادان چو دید حالت بد
در دم اژدها مکان سازم
از همه بدتر این که شد کین خواه
آخرالامر تن به حکم نهاد
دید در گوشه های خار نحیف
اندکی زان ترنجبین برکند
لذت آن بکرد مدهوشش
تویی آن مرد و چاهت این دنیی
آن دو موش سیه سفید دژم
شب و روزست آن سپید و سیاه
اژدهایی که هست بر سر چاه
بر سر چاه نیز اشتر مست
خاربن عمر تست یعنی زیست
شهوتست آن ترنجبین ای مرد
                   

 

رفته بودند اشتران به چرام
کرد قصد هلاک نادانی
از پی اش می دوید اشتر مست
خویشتن را در آن پناهی دید
مرد بفکند خویش را در چاه
پایها نیز در شکافی کرد
اژدها دید باز کرده دهان
زیرهر پاش خفته جفتی مار
آن سپید و دگر چو قیر سیاه
تا در افتد به چاه مرد جوان
گفت یا رب چه حالت است این خود
یا به دندان مار بگدازم
شتر مست نیز بر سر چاه
ایزدش از کرم دری بگشاد
اندکی زان ترنجبین لطیف
کرد پاکیزه در دهان افکند
مگر آن خوف شد فراموشش
چار طبعت به سان این افعی
که برد بیخ خار بن در دم
بیخ عمر تو می کنند تباه
گور تنگ است زان نه ای آگاه
اجل است ای ضعیف کوته دست
می ندانی ترنجبین تو چیست؟
که تو را از دو کون غافل کرد
                       (سنایی، 1359: 9- 408)

حکایت از لحاظ مضمون، با پس و پیش خود همخوانی کامل دارد و در ذیل آن، حتی یک مورد هم اشاره‌ای به نسخه بدلها نشده است؛ بدین معنی که در ضبط کنونی و صحّت انتساب آن هیچ گونه شکی وجود ندارد. مدرس در تعلیقات، در باب این قسمت چنین استدلال کرده‌اند:

«... سنایی این حکایت را مسلماً از ترجمة کلیله و دمنه ابن‌المقفع گرفته و به نظم آورده است، نه از ترجمه ابو‌المعالی که به نام کلیله و دمنه بهرامشاهی معروف است؛ چه... نظم حدیقه پیش از ترجمه کلیله و دمنه ابو المعالی است و نقل اشعار حدیقه در آن کتاب شاهد این مدعاست. نکته‌ای که ذکر آن در اینجا لازم است، اختلافی است که در روایت این حکایت در متن عربی کلیله و دمنه و ترجمه کتاب بلوهر و بوذاسف میرنظام و کتاب اکمال الدین صدوق از یک طرف و کتاب ترجمه فارسی کلیله و دمنهابو‌المعالی از طرف دیگر است که در سه کتاب اول «پیل» و در دو کتاب اخیر [کلیله و حدیقه] به جای «پیل» شتر مست ذکر شده است. اگر مأخذ حکیم سنایی در کتاب حدیقه، کلیله و دمنه عربی باشد، اختلاف آن با اصل ترجمه و موافقت آن با ترجمه فارسی معلوم نیست که از چه روی است و وجهی که برای این اختلاف به نظر رسید، این است که نسخه کلیله و دمنه‌ای که مورد استفاده حکیم سنائی و ابو‌المعالی واقع شده، به جای کلمه فیل «افیل» بوده و آن را چنانکه در کتب لغت آمده، به اشتر جوان ترجمه کرده‌اند. چنانکه ابونصر فراهی در کتاب نصاب الصبیانگوید: «افیل و حاشیه و حشو اشتران جوان» و این موجب آن شده که کتاب حدیقه و کلیله و دمنه ابو‌المعالی با هم موافق و با سه متن دیگر مخالف باشد (رجوع شود به کلیله و دمنه عربی، چاپ ‌1927، مصر، ص ٩٢ و کتاب اکمال الدین و اتمام النعمه صدوق، چاپ تهران، ص ٤٣٨ و...) » (مدرس رضوی، 1344: 3- 522).

در اینجا کوشیده‌ایم جدول تقریباً کاملی از نسخ متعدد کلیله عربی ابن‌مقفع بر بنیاد همین تفاوت بین متنها ارائه دهیم ٣:

 

----------

سبع

فیل

قتل

نسخ

تاریخ‌دار

*١٢٢١: عزام

١٤٥٠: P1

٢١-١٦٣١/١٦٠٠P3:

 

**١٣٣٨: شیخو

١٥٩٧: P2

١٦٩٩: P7

 

١٣٥٤: O1

١٧٥٥: P9

١٧٩١: P10

 

١٣٩٦: L1

١٧٧٠: P11

 

 

١٦٨١: P6

١٧٨٦: P12

 

 

١٧٤٤: P8

 

 

 

نسخ

بی‌تاریخ

قرن ١٤ L6:

قرن ١٨ L17:

٢ قرن١٣ (؟) L13:

قرن ١٧ L8:

٣ قرن١٤ (؟) L14:

 

٤ قرن١٤ (؟) P15:

 

قرن ١٥ L5:

 

قرن ١٦ P16:

 

 

 

قرن ١٨P18:

 

همة تاریخهای موجود در جدول، میلادی هستند.

* ٦١٨ ق.

** ٧٣٩ ق.

١- نسخه دو قسمت و دو تاریخ دارد.

٢- نسخه اساس چاپ سیلوستر دو ساسی (Silvestre de Sacy) است. متن متأخرتر از نسخه قرن سیزدهمی عزام و قرن چهاردهمی L1 به نظر می رسد (دوبلوا، 1382: 165).

٣- سیلوستر دو ساسی آن را متعلق به قرن پانزده می داند (همان: همان).

٤- سیلوستر دو ساسی آن را متعلق به قرن سیزده می داند (همان: همان).

به احتمال قریب به یقین کلیله‌ای که مدرس رضوی در اختیار داشته‌اند و چاپ مصر (١٩٢٧ م.) بوده، ٤ همان کلیله چاپ «سیلوستر دو ساسی» (١٨١٦م.) است که امروزه با وجود چاپهای «عبدالوهاب عزّام» (١٩٤١م.) و «لویس شیخو» (١٩٠٥م.) اعتبار آن زیر سؤال رفته و انتقادات زیادی بر آن وارد شده و حتی همان طور که دیدیم، تاریخ نسخة اساس آن هم مورد تردید قرار گرفته است. جهت کسب اطلاع بیشتر در این زمینه، شما را به مقدمه کلیله «عبدالوهاب عزام» ارجاع می‌دهم (ابن مقفع، عبدالوهاب عزام، 1941: 9).

همان طور که از جدول بر می‌آید، حداقل پنج نسخة قدیم عزام، شیخو و  L6، L1، 01 که در تاریخ تحریرشان شکی نیست و در قرن چهاردهم میلادی و قبل از آن استنساخ شده‌اند و قدیمترین نسخ موجود کلیله عربی هستند، ذکر نام هیچ حیوانی نکرده‌اند. «قتل» به علّت قلّت شواهد، قابل اعتنا نیست و «سبع» و «فیل» تقریباً در یک سطح از اعتبار قرار می‌گیرند. از آنچه گفته شد، بروشنی بر می‌آید که حداقل تفاوت میان قدیمترین نسخه گروه «------» با کهنترین نسخه دسته «فیل» یعنی L13، چیزی حدود یک قرن است.

این نکته که این قسمت از متن، میان کاتبان نیز محل مناقشه بوده، خود مؤید فرضی است که بر اساس آن می‌توان استدلال کرد که شاید در نسخ اولیه، نام هیچ حیوانی نبوده و بعدها کاتبان و محرّران، نام این حیوان را بر متن افزوده‌اند و حتی می‌توان فرض کرد که در افزودن «فیل»، تحت تأثیر بلوهر و بوذاسف بوده‌اند.

چنانکه دیدیم، فرضیة مدرس مبنی بر امکان وجود «افیل» در برخی نسخه‌های عربی، باطل قلمداد می‌شود.

کتابهای موجود را بر این اساس به سه گروه تقسیم می کنیم ٥:

الف) «------»: شامل عموم نسخ متقدم و معتبر کلیلة ابن‌مقفع (چاپهای عزام، شیخو و دستنویس‌های قدیم)، عقدالفرید و از همه مهمتر، نسخة منحصر به فرد «محمدبن عبدالله بخاری» که متعلق به ٥٤٤ ق. است و از قدیمترین نسخه‌های فارسی کلیله ابن‌مقفع هم قدیمتر است.

نسخه عزام معتبرترین چاپ عربی موجود کلیله ابن‌مقفع است و در اندک توضیحی که در مورد نسخه بدلها در پایان کتاب داده است، تردیدی در این قسمت متن وارد نیامده:

«فالتمستُ له مثَلاً فإذا مثَله مثلُ رجل ألجأه الخوف الی بئرِ تدلّی فیها و تعلّق بِغصنین نابتین علی شُفرها...» (ابن مقفع، عبدالوهاب عزام، 1941: 41)

در باب کلیله شیخو نیز متأسفانه متنی که دارای نسخه بدل باشد، نیافتم٦:

«فَالتَمَستُ لِلإنسانِ فی ذلک مثلاً فَإذا مَثَلُهُ مثلُ رجُلٍ ألجأهُ خَوفٌ الی بئرٍ فَتَدَلی فیها و تَعَلَّقَ بِغُصنٍ بأعلی شَفیرِها...» (ابن مقفع، لویس شیخو، 1952: 49)

«داستانهای بید پای» محمدبن عبدالله بخاری از آنجا که متنی بدون تکلّف و عبارت‌پردازی است و احتمالاً از اثر هنرمندانه ابوالمعالی نصر‌الله منشی به اصل عربی نزدیکتر است، برای ما ارزشی دو چندان دارد:

«مثال چنان یافتم که مردی از بیم چیزی بگریزد و در چاهی رود و دست در دو شاخ درختی زند که بر سر چاه رسته بود...» (بخاری، 1369: 69)

شباهت میان این سه قطعه انکار‌ناپذیراست و مؤید گفتار ما خواهد بود.

ب) «شتر»: در حدیقه و کلیله ابوالمعالی نصر‌الله منشی که قدیمترین نسخه (نسخة اساس آن) مورخ ٥٥١ ق. است و متأسفانه بدین علت که مصحّحان کلیله ابوالمعالی از امیر نظام تا عبدالعظیم خان قریب و مجتبی مینوی هیچ کدام نسخه بدل ذکر نکرده‌اند، نظر دقیقتری نمی‌توان در مورد آنها داد. البته، کتابهایی که به تأثیر از کلیله نوشته شده‌اند و عده آنها هم کم نیست، ضبط «شتر» را حفظ کرده‌اند و این تأییدی است بر نظر ما و تصحیح قریب و مینوی از این قسمت کلیله؛ چرا که این کتابها به قطع کلیله ابوالمعالی را مد نظر داشته‌اند، نه حدیقه سنایی را؛ از جمله کلیله قانعی توسی:

بدان مردمانی بدین هوش و دین
برو تنگ بود از نهیبش جهان
چهی ژرف دید و بدو در فتاد

 

که بود اشتر مستش اندر کمین
گریزان شد از پیش او ناگهان
دلی پر ز بیم و سری پر ز باد
                 (قانعی توسی، 1358: 3- 82)

 

اینکه این داستان در انوار سهیلی ذکر نشده، ناقض گفتار ما نیست؛ چرا که مؤلّفش قسمت اعظم مقدمه‌های کتاب را به دلخواه حذف نموده و خود مقدمه‌ای بر آن افزوده است.

ج) «فیل»: شامل دو گروه است:

١- مهابهاراتا: داستان آن کمی متفاوت است؛ برهمنی در چاه افتاده و فیل غول پیکری با شش کله و دوازده پا به چاه نزدیک می‌شود (Vyasa, Book 11, Chapter 5 & 6). متأسفانه، در ترجمة فارسی مهابهاراتا، اثری از این داستان به چشم نمی‌خورد. ٧

٢- بلوهر و بوذاسف: هم در تصحیح «جیماره» (کتاب بلوهر و بوذاسف،1972: 39) و هم در تصحیح انتقادی «دوبلوا»:

«قال بلوهر: زَعموا ان رجلاً خرجَ فی مَفازه فَبینا هو یسعی فیها إذ حملَ علیه فیل مغتلم فَإنطلق الرجل هارباً مولیاً عنه و إتبعه الفیل غشیه اللَیل فَإضطره الی بئر فَتدَلی فیها و تَعلّق بِغصنینِ نابتینِ علی شفیرها...» (دوبلوا، ١٧٥:١٣٨٢).

 نسخه بدلها هم در آن خللی وارد نمی کنند.

و نیز وابسته‌ها و تحریرهای دیگر بلوهر و بوذاسف: اکمال الدین و اتمام النعمه شیخ صدوق (فوت. ٣٢٩ق)، عین الحیوة علامه مجلسی (مجلسی، 1382: 3- 712) که تحریر فارسی این قصه از اکمال الدین صدوق است و بلوهر و بوذاسف نظام‌الدین شنب غازانی(نظام تبریزی، 1381: 6- 155).

 ٣- برخی از نسخ متأخر کلیله ابن‌مقفع نظیر چاپ سیلوستر دو ساسی.٨

و نیز در تصحیح انتقادی «دوبلوا» از این قسمت کلیله، «فیل» آمده است که با توجه به آنچه در مورد اعتبار نسخه‌ها گفته شد، چندان صحیح به نظر نمی‌رسد:

« فَالتَمَستُ لِلإنسانِ فی ذلک مثلاً و إذا مَثَلُهُ مثلُ رجُلٍ نجا من خوفِ فیل هائج فألجأهُ المهرب الی بئرٍ فَتَدَلی فیها و تَعَلَّقَ بغصنینِ نابتینِ علی شفیرها...» (دوبلوا، 1382: 175).

اما در قسمت بیان معنی نمادها، در میان تمام منابع ما که این قصه را ذکر کرده‌اند، تنها متون زیر از «فیل» یا «شتر» نام برده‌اند:

١- «فیل»:

الف) مهابهاراتا: فیل، نماد سال/ شش کله، نماد فصلها/ دوازده پا، نماد ماهها‌ست (Vyasa, Book 11, Chapter 6).

ب) تصحیح «جیماریه» از بلوهر و بوذاسف: «و الفیل الاجل الطالب له» (کتاب بلوهر و بوذاسف، 1972: 40) که در اصل تصحیح انتقادی دوبلوا نیامده، بلکه در نسخه بدلهای آن ذکر شده است (دوبلوا، ضمیمه یکم:١٣٨٢) که با توجه به نظر دوبلوا، چندان اصیل به نظر نمی رسد.

ج) بلوهر و بوذاسف نظام‌الدین شنب غازانی: «...حمله پیل برو مثال ربط و تعلّق نفس است به علاقة بدنی بر سبیل تسخیر بی اسار و اختیار او، چه مفارقت او هم بر وجه بی‌اختیاری خواهد بود...» (نظام تبریزی، 1381: 156) که از فحوای کلام و تفاوتش با سایر منابع در این قسمت و نیز قرن تألیف (هشتم هجری) چنین بر می‌آید که بعید نیست از اضافات نظام‌الدین باشد.

٢- «شتر»:

الف) حدیقه الحقیقه؛

ب) کلیله و دمنه قانعی:

تو را چاه، دنیا و اشتر قضاست

 

اجل بر مثل آن دم اژدهاست
                       (قانعی توسی،1385: 83)

 

با این وصف، نکتة مشکوکی که در همة متون مورد بحث ما جز موارد فوق به نظر می‌رسد، این است که در متنی تمثیلی نظیر کلیله و دمنه که به سنتهای ادبی نمادگرای هندی تکیه دارد، چطور امکان دارد از حیوانی استفاده شود و در پایان که معنی نمادها بیان می‌شوند هیچ ذکری از آن حیوان نشود؛ در صورتی که در مورد تمام حیوانات و حتی اشیای دیگر این قصه، این کار انجام شده است.

در دو متن کلیله نیز جایگاهی که نویسنده به شرح معنی نماد «شتر» می‌پردازد، با یکدیگر متفاوت است. در کلیله و دمنه قانعی، کلمه «شتر» در همان آغاز قسمت بیان معانی نمادها آمده، اما در حدیقه، این کلمه و بیان معنی آن، در لابه‌لای سایر نمادها آمده است.

داده‌هایی را که تا‌کنون مرور کردیم، می‌توان در چهار گزاره گنجاند:

١- در هیچ یک از متون عربی این داستان، «شتر» وجود ندارد؛

٢- «شتر» تنها در برخی متون فارسی این داستان آمده است؛

٣- اولین متنی که در آن «شتر» آمده حدیقه سنایی است؛٩

٤- قدیمترین نسخه فارسی موجود از داستان مرد در چاه، کلیله محمد بن عبداله بخاری، هیچ حیوانی را نام نمی‌برد.

متأسفانه، نسخة سریانی کهن به قلم «بد» (Bod) (احتمالاً قرن ششم میلادی) که ترجمه اثر برزویه (قرن ٦ م.) است، بابهای آغازین را ندارد و داستان با حکایت شیر و گاو آغاز می‌شود (Bickell, 1). این مطلب به همراه فقدان متن برزویه، اجازة نظریه‌پردازی در مورد کلیله برزویه را نمی‌دهد، اما به تصور ما، در نسخه ابن مقفع، نام حیوانی نیامده و استدلالها و بررسیهای نسخه شناسانه و نیز کلیله محمد بن عبدالله بخاری که در مقایسه با ترجمه نصراله منشی، شباهت بیشتری به متن عربی دارد، مهر تأییدی بر سخن ماست. به زعم ما، ذکر «فیل» در نسخ متأخر کلیله ابن‌مقفع، به علت خطای کاتبان و یا به تأثیر از بلوهر و بوذاسف و مهابهاراتا است. ذکر «شتر» نیز توسط ابوالمعالی نصر الله منشی انجام نشده، چرا که حدیقه پیش از او تألیف شده است.١٠ این امکان وجود دارد که علاوه بر برزویه، کلیله و دمنه رودکی نیز در این میان تأثیرگذار بوده باشد، اما متأسفانه به دلیل فقدان آن نمی‌توان نظری قطعی در مورد آن ارائه کرد. شاید برخی، وجود «شتر» در کلیله قانعی را به تأثیر از کلیله رودکی فرض کنند، اما گفتار قانعی در کتابش به گونه‌ای است که گویا اصلاً چنین کتابی را ندیده است ١١:

کنون از کلیله شوم شادمان
ز تألیف آن روزگاری گذشت
من آن را به خود نظم کردم چنین

 

به اقبال سلطان روشن روان
کسی گرد نظم کلیله نگشت
که هر لفظ او گشت درّی ثمین
                      (قانعی توسی، 1358: 50)

با توجه به اینکه قانعی مسلک عرفانی داشته و از مریدان مولوی بوده و نامش در مناقب العارفین افلاکی نیز آمده (قانعی توسی، 1358: 12)، بعید نیست که حدیقه را هم دیده باشد.

آیا می‌توان حدیقه را عامل اصلی این دگرگونی دانست؟ به طور قطع و یقین نمی‌توان پاسخی به این سؤال داد، اما قراین و نشانه‌هایی وجود دارد: هر دو در دربار بهرامشاه غزنوی بوده‌اند و بارها کلیله، ابیاتی را از آثار سنایی نقل کرده و نیز حکایتی از حدیقه سنایی عیناً با حذف چند بیت در کلیله درج شده؛ به طوری که گاه نسخه بدلهای حدیقه، مؤید کلیله‌اند و از لحاظ نسخه شناسی خدشه‌ای نیز بدانها وارد نشده و این قسمتها، در هر دو متن، معتبرند:

داشت زالی به روستای تکاو
نو عروسی چو سرو تر بالان
                      

 

مهستی نام دختری و سه گاو
گشت روزی ز چشم بد نالان...
                    (سنایی، 1359: 5- 454)١٢

این تنها حکایت منظوم کلیله و دمنه ابوالمعالی نصر الله منشی، نه در کلیله‌های عربی سابقه دارد، نه در ترجمه محمد بن عبدالله بخاری، اما در آثار پیروان ابوالمعالی نظیر قانعی (قانعی توسی، 1358: 2- 381) و مولانا واعظ کاشفی (واعظ کاشفی، 1362: 7- 406) و... آمده است.

 

نتیجه‌گیری

با توجه به فقدان منابع اصیلی نظیر کلیله و دمنه برزویه و رودکی و نیز نسخ عربی نزدیکتر به زمان ابن‌مقفع، نتیجه‌گیری کار دشواری است، اما با توجه به منابع موجود می‌توان گفت که در کلیله و دمنه ابن‌مقفع از حیوان خاصی نام برده نشده و ذکر «فیل» در برخی نسخ عربی آن، محصول تأثیر‌پذیری از منابع دیگری نظیر بلوهر و بوذاسف، مهابهاراتا و... است. مهمترین دلیل بر اثبات این مطلب آن است که در کلیله محمد بن عبدالله بخاری نیز ذکری از نام «فیل» و یا «شتر» نشده است، اما ذکر «شتر» در کلیله‌های نصرالله منشی و پیروانش- که تا پیش از آن بی‌سابقه بوده- با توجه به استفاده منشی در برخی از قسمتهای کلیله از آثار سنایی، می‌تواند نشان دهندة تأثیر‌پذیری نصرالله منشی از حدیقه الحقیقه باشد.

 

پی‌نوشتها

١- شد تمام این کتاب در مه دی
پانصد و بیست و چار رفته ز عام
                

 

که در آذر فکندم این را پی
پانصد و سی و چهار گشت تمام
                            (سنایی،1359: 747)

٢- «قریب» بیشتر بر سالهای ٥٣٩- ٥٣٨ ق. (منشی، عبدالعظیم قریب، له) تأکید داشته‌اند و «صفا» بر سال ٥٣٦ ق ( صفا، ١٣٦٨: ٢/٩٥٠).

3- نشانه‌های اختصاری لاتین نسخ و تاریخ آنها از کتاب دوبلوا گرفته شده و در تنظیم جدول نسخه بدلها تا حدودی از ضمیمه یکم همین کتاب استفاده شده است (دوبلوا، 1382: 155- 181).

4- مدرس به طور کامل مآخذشان را در تعلیقات حدیقه ذکر نکرده‌اند.

٥- این فهرست می‌تواند توسعه یابد و متنهای دیگری هم بدان اضافه شود.

٦- البته، با تعمق در آثار همة کسانی که در ایران دربارة کلیله کار کرده‌اند، می‌توان براحتی دریافت که آنها نیز همچون ما، اصل نسخه بدلها را ندیده‌اند و به چاپهای مدرسی بسنده کرده‌اند که مجتبی مینوی و محمد جعفر محجوب نیز مستثنی نیستند.

٧- البته، جستجوی ما منحصر به کتاب یازدهم بود (ویاسا،1380: 493- 2/504) و شاید در جای دیگری از کتاب، این داستان ذکر شده باشد که بعید است.

8- از لحاظ سابقه، چاپ دو ساسی پیش از عزام و شیخو صورت پذیرفته، اما منظور ما اینجا تقدم و تأخر نسخه‌های خطی کلیله است.

٩- غرض سال تألیف کتاب است. قدیمترین نسخه آن نیز مورخ ٥٥٢ ق. است (سنایی، لز:١٣٥٩).

١٠- البته، باید گفت که فارغ از زمان تألیف، قدیمترین نسخه حدیقه مربوط به سال ٥٥٢ ق. و کلیله منشی مربوط به سال ٥٥١ ق. است، اما این فاصلة کوتاه نمی‌تواند ناقض گفتار ما باشد.

١١- مصحّح نیز در مقدمه به این مطلب که او کلیله رودکی را ندیده اشاره دارد (قانعی توسی، 1358: 13)

١٢- در کلیله ١٢ بیت است ( منشی، مجتبی مینوی، 1379: 290- 292).

1- ابن مقفع، عبدالله .(١٩٤١). کلیله و دمنه، تصحیح عبدالوهاب عزام، قاهره: دارالمعارف، الطبعه الثانیه.
2- _________‌_.(١٩٥٢). کلیله و دمنه، تصحیح لویس شیخو، بیروت: المطبعه الکاثولیکیه، الطبعه الجدیده المدرسیه.
 
3- بخاری، محمدبن عبدالله .(١٣٦٩). داستانهای بیدپای، تصحیح پرویز ناتل خانلری و محمد روشن، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ دوم.
4- دوبلوا، فرانسوا .(١٣٨٢). برزوی طبیب و منشأ کلیله و دمنه، ترجمه صادق سجادی، تهران: انتشارات طهوری، چاپ اول.
5- سنایی، مجدود بن آدم .(١٣٥٩). حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، تصحیح محمد تقی مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم.
6- صفا، ذبیح الله .(١٣٦٨). تاریخ ادبیات در ایران، ج٢، تهران: انتشارات فردوس، چاپ نهم.
7- قانعی طوسی، احمد بن محمود .(١٣٥٨). کلیله و دمنه منظوم، تصحیح ماگالی تودوا، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول.
8- کتاب بلوهر و بوذاسف .(١٩٧٢). تصحیح دانیال جیماریه، بیروت: دار المشرق، چاپ اول.
9- محجوب، محمد جعفر .(١٣٣٦). درباره کلیله و دمنه، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ اول.
10- مدرس رضوی، محمد تقی .(١٣٤٤). تعلیقات حدیقه، تهران: مؤسسة مطبوعاتی علمی، چاپ اول.
11- منشی، نصر الله .(بی تا). کلیله و دمنه، تصحیح امیر نظام گروسی، تهران: انتشارات علمیه، چاپ اول.
12- ________ .(١٣٧٤). کلیله و دمنه، تصحیح عبد العظیم قریب، تهران: انتشارات بوستان، چاپ یازدهم.
13- ________ .(١٣٧٩). کلیله و دمنه، تصحیح مجتبی مینوی، تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ نوزدهم.
14- نظام تبریزی، علی بن محمد .(١٣٨١). بلوهر و بیوذسف، تصحیح محمد روشن، تهران: میراث مکتوب و مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها، چاپ اول.
15- واعظ کاشفی، کمال الدین حسین .(١٣٦٢). انوار سهیلی (از روی نسخه اولیا سمیع چاپ عکسی برلین)، تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ سوم.
16- ویاسا.(١٣٨٠). مهابهاراتا، ترجمه میر غیاث الدین علی قزوینی مشهور به نقیب خان، تصحیح سید محمد رضا جلالی نائینی و ن. س. شوکلا، تهران: انتشارات طهوری، چاپ دوم.
17- Bickell, Gustav (1876), Kalilag und Damnag Alte Syrisch ubersetzung des indischen Furstenspiegels texte und deutsche upersetzung, Mit Einer Einleitung von Theodor Benfey, Leipzig.
18-Vyasa, Mahabharata, http://www.sacred-texts.com/hin/m11/m11005 & m11006.htm.