کاستی های ترجمه و تصحیح رساله قشیریه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی دانشگاه اصفهان

چکیده

رساله قشیریه یکی از منابع مهم تصوف اسلامی است که به وسیله ابوالقاسم قشیری، از علما و محدثان بزرگ سده پنجم هجری به زبان عربی نوشته شده است. از این کتاب ترجمه‌‌ای در دست است که ظاهرا" توسط یکی از شاگردان قشیری به نام ابوعلی عثمانی صورت گرفته و با تصحیح و استدراکات استاد بدیع‌الزمان فروزانفر به چاپ رسیده است. با وجود آنکه در قدیم بیشتر ترجمه‌‌ها به صورت آزاد صورت می‌گرفته- مانند مصباح الهدایه که ترجمه‌ای آزاد از عوارف المعارف است- و مترجمان کمتر به ترجمه تحت الفظی نظر داشته‌اند، به نظر می‌رسد مترجم رساله قشیریه توجهش بیشتر به ترجمه لفظ به لفظ بوده است. مقابله دقیق این ترجمه با متن عربی و تأمل در متن مصحّح نشان می‌دهد که در ترجمه فارسی کاستیهایی وجود دارد که در برخی قسمتها سبب اختلال در بیان موضوع و انتقال مفهوم اصلی رساله قشیریه شده است. مصحح کتاب به برخی از این کاستیها اشاره کرده و بخش دیگری از آنها مغفول مانده است. همچنین در تصحیح متن، به سبب موضوع اشکالاتی راه پیدا کرده و موجب شده است که در پاره‌ای از عبارتهای کتاب ابهام به وجود آید. در این مقاله چهار باب توبه، ورع، زهد و خلوت از این منظر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و کاستیهای ترجمه و تصحیح در این چهار باب تبیین شده است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Incompleteness of Translation and Correction of “Resaleh Ghoshairieyyeh”

نویسنده [English]

  • Maryam Rozatian
Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, University of Isfahan
چکیده [English]

'Resaleh Ghoshairieyyeh' is one of the most important resources in the Islamic mysticism which was written by 'Abolghasem Ghoshairie' during the fifth century of Hijra. This book was translated into Farsi by one of his students – 'Abou Ali Osmani' and edited by 'B. Forouzanfar'. It has been rare to translate manuscripts word-by-word as the tendency has been towards the free translation. Although 'Osmani' apparently has tried to be faithful to the text, his translation contains some errors. Some of the errors are corrected by 'Forouzanfar' but there are still many more cases of mistranslation. In this paper, we have studied four chapters: 'Tobeh', 'Vará', 'Zohd', and 'Khalvat', and have suggested more corrections and comments to the translation.

کلیدواژه‌ها [English]

  • 'Resaleh Ghoshairieyyeh'
  • Translation
  • Correction

متن

زین الاسلام ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری، یکی از بزرگترین علما و متصوفه قرن پنجم هجری است. او در سال 376 هجری در ناحیه استوا (قوچان کنونی) متولد شد. قشیری پس از فرا‌گرفتن مقدمات ادب و عربیت در زادگاه خود، به نیشابور عزیمت کرد و به حسب اتفاق در مجلس ابوعلی دقاق حاضر شد و تحت تأثیر سخنان او قرار گرفت و در طریق ارادت و تصوف قدم گذاشت. قشیری پس از ابوعلی دقاق از مشایخ بسیاری بهره مند شد (ن.‌ک: عثمانی، 1383، مقدمه: ‌23‌- 26) تا آنکه خود به مقام استادی رسید. او علاوه بر کلام و حدیث در تفسیر قرآن به شیوة صوفیه دستی قوی داشت. فقه می‌دانست و به زبان عربی شعر می‌گفت و کاتب و دبیری پرمایه و واعظی زبان‌آور بود (همان، 34). قشیری شاگردان بسیاری پرورش داد و تألیفاتی به او منسوب است. در میان آثار او رسالة قشیریه از اهمیت خاصی برخوردار است. این کتاب در اصل نامه یا پیامی است که قشیری آن را به صوفیان شهرهای مختلف فرستاده و تاریخ نگارش آن از سال 437 تا 438 هجری بوده است.

رسالة قشیریه شامل بیان عقاید صوفیان در مسائل اصول، شرح احوال و نقل اقوال هشتاد و سه تن از مشایخ صوفیه، شرح مصطلحات و تعبیرات صوفیان و ذکر احوال و مقامات و آداب و اخلاق صوفیه است. از همان آغاز تألیف این کتاب شهرت خاصی پیدا کرد و معتقدان قشیری این کتاب را نزد او خوانده یا سماع کرده‌اند (همان، 171). این کتاب توسط ابوعلی بن احمد عثمانی از شاگردان قشیری به فارسی ترجمه شد و متن این ترجمه با تصحیحات و استدراکات مرحوم فروزانفر به چاپ رسید. این ترجمه یک بار در کرمان اصلاح شده است، اما مترجم دوم شناخته شده نیست و تنها به نظر می‌رسد که ترجمه دوم در اواسط یا اواخر قرن ششم پایان گرفته باشد. همین ترجمه مبنای کار مرحوم فروزانفر بوده است. البته، باب اول دو ترجمه بکلی با هم متفاوت است و مترجم نخستین‌، بخصوص در باب اول اکثر جمله‌های عربی را انداخته است و در سایر بابها نیز این ترجمه با متن عربی اختلافات بسیار دارد. استاد فروزانفر در مقدمه به این نکته اشاره کرده است که:

چون در بسیاری از موارد نسخه عربی که در دست مترجمان بوده، غلط داشته یا خود مترجمان آنرا غلط خوانده و نادرست ترجمه کردهاند، در حاشیه عین عبارت عربی را آورده و دیگر بار ترجمه کردهایم. هر دو مترجم سلسله اسناد را چه در روایات و چه در حکایات حذف کردهاند و گاهی اسامی را به غلط آوردهاند. این موارد را نیز از روی متن عربی اصلاح یا در حاشیه یادآوری نمودهایم (ص 77).

با آنکه توضیحات مرحوم فروزانفر بسیار راهگشاست، اما برخی اشتباهات که در ترجمه راه یافته، در حاشیه ذکر نشده است و در برخی موارد ترجمه‌ای که در حاشیه آورده شده، نیاز به تأمل بیشتری دارد. از آنجا که رساله قشیریه یکی از قدیمترین و مهمترین منابع تصوف است و اکنون نیز در مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی تدریس می‌شود، بررسی دقیقتر ترجمه و مقایسة کامل آن با متن عربی در رفع بسیاری از ابهامات موجود در ترجمة رساله ضروری می‌نماید. در مقالة حاضر، نتایج بخشی از این بررسی که از مقایسه باب‌های توبه، ورع، زهد و خلوت بین متن عربی و ترجمه فارسی به دست آمده، ارائه شده است. این نتایج، کاستیهای ترجمه و در پاره‌ای موارد اشکالات تصحیح را در تقسیم‌بندیهای مطرح و همچنین بعضی از ویژگیهای سبکی ترجمه رساله قشیریه را نشان می‌دهد.

 

1. عبارتها یا واژه هایی که از متن عربی ترجمه نشده است:

1-1. در متن رساله قشیریه مواردی وجود دارد که به فارسی برگردانده نشده است. برخی از این موارد نقصی در ترجمه ایجاد نکرده و به فهم مطلب لطمه‌ای وارد نکرده است و به نظر می‌رسد مترجم ضرورتی نمی‌دیده است که این گونه عبارتها یا واژه‌ها را به فارسی ترجمه کند. به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

- و حقیقت توبه در لغت بازگشتن بود (عثمانی، 1383: 137). متن عربی این جمله را اضافه دارد: یقال تاب ای رجع (168) (مرحوم فروزانفر نیز در پاورقی ترجمه رساله قشیریه به این نکته اشاره کرده است).

- همچنین است قول او صلّی الله علیه و سلّم که الندم توبه. توبه ندامت است (137). در متن عربی جمله: «ای معظم ارکانها الندم» (169) (بزرگترین ارکان توبه پشیمانی است) به فارسی برگردانده نشده است.

- جامه فراهم گرفتم تا جامه تو پلید نشود (154) در متن عربی جمله: «لا لکی لا تنجس ثیابی» (184) (نه برای آنکه جامة من پلید نشود) به فارسی برگردانده نشده است.

- زهد اندر دنیا کوتاهی امل است (177). همان طور که مرحوم فروزانفر در پاورقی اشاره کرده، ادامه این جمله در متن عربی ترجمه نشده است: «و هذا الذی قالوه یحمل علی انه من امارات الزهد و الاسباب الباعثه علیه و المعانی الموجبه له»(202)

- هیچکس به من تقرب نکند به چیزی چنانکه به ورع (170). در متن عربی پس از ورع کلمه زهد هم آمده است: «لم یتقرب الی المتقر بون بمثل الورع و الزهد» (197)

- خوش نبود عیش زاهد چون از خویشتن مشغول بود (178). همان طور که مرحوم فروزانفر اشاره کرده در عربی این جمله ادامه دارد: «و لا یطیب عیش العارف اذا اشتغل بنفسه» (203). به نظر می رسد مترجم چون مباحث مربوط به باب زهد را مطرح کرده، برگرداندن جمله فوق را ضروری ندانسته است، در حالی که در همین باب زهد از رساله قشیریه به موارد دیگری نیز برمی‌خوریم که قشیری زاهد و عارف را با هم مقایسه کرده[1] است.

- پشتة هیزم از آن کسی برگرفتم، خلالی از آن باز کردم (173). جمله و تخلّلت به (199) از متن عربی ترجمه نشده، هر چند خللی نیز در معنا ایجاد نکرده است.

1-2. در رساله قشیریه مواردی نیز وجود دارد که به فارسی برگردانده نشده و عدم ترجمه آن نقص یا ابهامی در معنی ایجاد کرده است؛ مثلا" مترجم صفتی را حذف می‌کند که وجود آن به فهم مطلب کمک بیشتری می‌کند:

- مثقال ذره از ورع بهتر از آنک هزار مثقال (170). در متن عربی جمله به صورت مثقال ذره من الورع السالم (197) آمده و ورع سالم ورع خالص از ریا و تکبر است. آوردن صفت سالم در ترجمه نیز لازم بوده، اما حذف شده است. یا: «خداوند مال را شکر اولیتر بود» (175) در ترجمه: «و الشکر الیق بصاحب مال الحلال»(201) که آوردن صفت حلال برای مال در تأکید مطالب قبل لازم بوده است.

- ابوبکر دقاق گوید از تیه بنیاسرائیل مانده بودم پانزده روز، چون به کنار آمدم، یکی از لشکریان پیش من آمد و شربتی آب به من داد اثر آن سی سال بر دلم بماند (172). به علت آنکه مترجم بخشی از عبارت عربی را ترجمه نکرده، جمله آخر: اثر آن سی سال بر دلم بماند، از ابهام خالی نیست: «تهت فی تیه بنی اسرائیل خمسه عشر یوما" فلما وافیت الطریق استقبلنی جندی فسقانی شربه من ماء فعادت قسوتها علی قلبی و تألمت ثلاثین سنه» (198). (با مراجعه به متن عربی معلوم می‌شود که این تأثیر قسوت و سختی قلب بوده است).

- گفت یا باسعید شرم نداری کی اندر زیر بنای ابودوانیق نشینی و از حوض زبیده آب خوری و اندر ورع سخن گویی؟ (199) از متن عربی جمله: «و تتعامل بالدراهم المزیفه» (199) ترجمه نشده است.

1-3. گاهی مترجم بخشی از آیه قرآن کریم را حذف کرده است:

قل متاع الدنیا قلیل»(175) که در متن عربی آیه کامل آمده است:

قل متاع الدنیا قلیل و الاخره خیر لمن اتقی» (200)

1-.4 در ترجمه رساله قشیریه غالبا" جملات دعایی متن عربی حذف شده است، مانند:

- گفت تو کیستی؟ گفت خواهر بشر حافی (169) در ترجمه:« فقال احمد: من أنت؟ عافاک ا... تعالی» (196)

- احمد حنبل سطلی گرو کرد به دکان بقالی به مکه (171): «و رهن احمد بن حنبل رحمه ا... تعالی سلطا له عند بقال بمکه حرسها ا... تعالی» (198)

1-5. گاهی نیز مترجم جملة دعایی را در ترجمه تغییر داده است؛ همان طور که در صفحه 170 عبارت کرّم ا... وجهه را به جای رضی ا... عنه در متن عربی (197) آورده است.

1-6. گاهی نیز مترجم برای رعایت ایجاز جملاتی را که دارای معانی مترادف بوده‌اند، با یکدیگر تلفیق کرده است:

- چون به دل فکرت کند، آنچه بروی رفته باشد از ناشایستها، توبه اندر دل وی فرا دیدار آید (138): «فاذا فکر بقلبه فی سوء ما یصنعه و ابصر ما هو علیه من قبیح الافعال سنح فی قلبه اراده التوبه» (169-170).

1-7. در پاره‌ای موارد نیز مترجم ذکر کلمه‌ای‌ را در ترجمه یک جمله یا عبارت کافی دانسته است؛ مثلا" در صفحه 170 کلمه بدسگال را در ترجمه جمله:« فانّهم هم الذین یحملونه علی ردّ هذا القصدر» آورده است:

- اول آن بریدن است از یاران بد که رفیق بد بدسگال بود:

 

2. وجود ابهام در ترجمه

2-1. در ترجمه رساله قشیریه مواردی وجود دارد که جملات مبهم و نارساست و تنها با مراجعه به متن عربی می‌توان به معنای جمله پی برد. البته، گاهی نیز انتخاب نسخه بدل بخشی از ابهام ترجمه را برطرف می‌کند؛ مثلا" در صفحه 138 جمله: «و تمامی دواعی کی او را بدین راه خواند خوف و رجاست» به طور نارسا در ترجمه: «ولایتم ذلک الا بالمواظبة علیالمشاهدة التی تزید رغبته فیالتوبة و توفر دواعیه علی اتمام ما عزم علیه مما یقوی خوفه و رجاءه(170) آمده و مرحوم فروزانفر هم اشاره کرده که در ترجمه این قسمت مسامحه رفته است. البته، به نظر می‌رسد نسخة دیگر، ترجمة مناسبتری دارد؛ هر چند خالی از ضعف نیست:« و این کارها تمام نشود الا بر مواظبت بر مشاهدی کی رغبت در توبه زیادت کند و تمامی دواعی وی را بدین راه خواند» (138).

در صفحه 137 نیز به جمله‌ای نارسا برمی‌خوریم که مرحوم فروزانفر ترجمه صحیح آن را در حاشیه مطرح کرده است:« زیرا که آن دو رکن دیگر اندر وی بسته بود و اندر وی باز یابند و محال بود که از آنچه گذشته بود، بر پشیمانی بود و بر آن مصر بودن مانند او یا بر آن عزم بود که نیز آن گناه کند»:« لانّ الندم یستتبع الرکنین الاخرین فانه یستحیل تقدیر ان یکون نادما علی ما هو مصر علی مثله او عازم علی الایتان بمثله»(زیرا فرضی است محال که بنده پشیمان باشد بر عملی که بر مثل آن اصرار می‌ورزد یا عزم دارد که مثل آن را به جا آورد.)

2-2. گاهی مترجم ارتباط بین جملات متن عربی را حفظ نکرده و همین امر موجب ابهام و نارسایی ترجمه شده است:

- اول آن بیداری دلست از خواب غفلت و دیدن آنچه بر وی میرود از احوال بد برو تا این جمله بپیوندد به توفیق به گوش داشتن بدانچه بر خاطرش درآید از زجرکنندگان از جهت حق به گوش دل. (ص 138):«فاول ذلک انتباه القلب عن رقده الغفله و رؤیة العبد ماهو علیه من سوء حاله و یصل الی هذه الجمله بالتوفیق الاصغاء الی ما یخطر بباله من زواجر الحق سبحانه یسمع بقلبه فانه جاء فی الخبر واعظ الله فی قلب کل امرئ مسلم»(169). جمله آخر یعنی روایتی که نقل شده، تأکید مطالب قبل و تأییدکننده آن است، اما در ترجمه، ارتباط حدیث با عبارت قبل قطع شده است و در متن مصحح فروزانفر این روایت را در آغاز پاراگراف بعد می‌بینیم. همین امر عبارت را با ابهام روبه‌رو کرده است.

در شرح حال بشر حافی آمده که دست او به سوی طعامی که شبهه‌ناک بود دراز نمی‌شد. روزی او را به طعام دعوت کردند و بشر هر چه کرد، نتوانست دست به سوی آن طعام ببرد: مردی که عادت او دانست، گفت: دست وی فرا طعامی که اندر وی شبهت بود نرسد و فرمان نبرد. بینیاز بود صاحب این دعوت از خواندن او شرم داشت (170).

جمله آخر در متن عربی به این صورت است: «ما کان اغنی صاحب هذه الدعوه ان یدعو هذا الشیخ؟» (97) مرحوم فروزانفر در حاشیه به نارسا بودن این عبارت اشاره کرده و جمله را به این صورت ترجمه کرده است: «سخت بینیاز بود این میزبان از دعوت این پیر.» البته، به نظر می‌رسد ترجمه اخیر نیز با مطالب ذکر شده در متن تناسبی نداشته باشد؛ با توجه به اینکه جمله عربی را می‌توان به صورت پرسشی نیز بیان کرد. شاید ترجمه به این صورت به مقصود نزدیک‌تر باشد: چه نیازی داشت صاحب این دعوت که این شیخ را دعوت کند؟ البته، نکتة دیگری که قابل تأمل است، ضبط کلمه اغنی در متن عربی است. شاید این کلمه در اصل اعنی بوده و در این صورت مفهوم عبارت روشنتر می‌شود: میزبانی که می‌دانست طعامش شبهه‌ناک است، چه منظوری از دعوت بشر حافی داشت؟

2-3. در برخی موارد مترجم با اشتباه خواندن کلمه‌ای یا استفاده از نسخه‌ای که اشتباه داشته، ترجمه صحیحی به دست نداده است:

- چون ایزد تعالی بر بنده نعمت کند به مال حلال و او به شکر آن قیام نماید دست بداشتن از آن به اختیار مقدم ندارند بر نگاه داشت آن به حق ادب (174).‌« فاذا انعم ا... علی عبده بمال من حلال و تعبده بالشکر علیه فترکه له باختیاره لا یقدم علی امساکه له بحق اذنه» (200).

- مرحوم فروزانفر در حاشیه یادآور شده که هر دو مترجم اذن را که به معنی دستوری است، ادب خواندهاند. با توجه به این نکته باید گفت منظور قشیری این است که هر گاه خداوند نعمتی به بنده عطا کرد با مال حلال، وظیفه بنده شکر است و دست برداشتن از آن نعمت به اختیار، نشانة زهد نیست با وجود آنکه خداوند چنین اذنی به بنده داده است.

- از استاد ابوعلی دقاق شنیدم رحمه ا... یکی را گفتهاند در دنیا زاهد چرا شدی؟ گفت زیرا که بیشتر او اندر من زاهد شد، ننگ داشتم در اندکی رغبت کردن (180) که ترجمه نادرستی از این جمله است: « لما زهدت فی اکثرها انفت من الرغبه من اقلها» (204).

 

3. دور شدن از ترجمه لفظ به لفظ

3-1. مقایسه ترجمه رساله قشیریه با متن عربی نشان می‌دهد که مترجم بر خلاف شیوة رایج ترجمه در عصر خود، در نظر داشته مطالب کتاب را لفظ به لفظ و بدون تصرفات شخصی به فارسی برگرداند، اما گاهی وی از رعایت این نکته فاصله می‌گیرد که در غالب موارد خللی در ترجمه ایجاد نکرده است؛ مثلا" در ترجمه یک بار و دوبار برای مرات:

- و اگر چنان بود که توبه بشکند یکبار و دوبار (139):« و ان نقض التوبه مره او مرات» (170).

- و اگر سر پیل بخورد، سیر نشود (170): « اکل رأس الفیل و لم یشبع» (197) (جمله در متن عربی شرط نیست، اما مترجم با شرطی آوردن تأکید آن را بیشتر کرده است.)

3-2. در برخی موارد، اجزای عبارت عربی، در ترجمه جابه‌جا شده و غالبا" خللی در معنی ایجاد نکرده است:

- عبداله مبارک جایی میرفت. وقت نماز اندر آمد. از ستور فرود آمد تا نماز کند. ستور اندر غله شد و آن دیهی سلطانی بود. عبداله مبارک آن ستور بگذاشت و اندر ملک خویش نگذاشت و قیمت آن بسیار بود. (171):« سیب ابن مبارک دابة قیمتها کثیرة و صلّی صلاة الظهر. فرتعت الدابة فی زرع قریةسلطانیة فترک ابن المبارکالدابة و لم یرکبها» (98).

3-3. اما گاهی مترجم با دور شدن از ترجمة لفظ به لفظ باعث ایجاد ابهام در معنی شده است، بخصوص که مانند عبارت زیر جمله عربی نیز تا حدی نارسا باشد:

- گروهی گفتهاند نباید بنده به ترک حلال گوید به تکلف و زیادتی نجوید در آنچه بدان محتاج نیست. (175): «ینبغی للعبد انلایختار ترک الحلال بتکلفه و لا‌طلب الفضول مما لا یحتاج الیه» (201). مرحوم فروزانفر این جمله را در حاشیه چنین ترجمه کرده:« بنده را سزد که ترک حلال و فضول زندگی که بدان حاجت ندارد، به تکلیف دلیل خود اختیار نکند.»

البته، برای روشنتر شدن مفهوم باید گفت منظور نویسنده این است که شایسته است بنده نه در ترک حلال زیاده روی کند و نه چیزی بیشتر از حاجت خود طلب نماید (ادامة مطلب نیز این معنی را تأیید می‌کند). در حقیقت، به نظر می‌رسد علت مبهم بودن معنی وجود حرف نفی«‌لا‌» در جمله عربی است که سه بار تکرار شده است.

3-4. گاهی نیز مترجم در نقل روایتها ضمایر را تغییر می‌دهد: به حقیقت زهد نرسی تا اندر تو سه چیز موجود نباشد. (178): «لایبلغ احد حقیقه الزهد حتی یکون فیه ثلاث خصال» (203).

3-5. در بعضی قسمتهای ترجمه رساله قشیریه، مترجم عین جمله عربی را تنها با جابه‌جا کردن ارکان جمله و یا تغییری اندک؛ مثلا" آوردن فعل جمله به فارسی در متن آورده است:

- این معنی توبه است بر جهت تحدید و اجمال (137):« و هذا معنی التوبه علی جهه التحدید و الاجمال.»

- و اگر بر موجب قصد خویش برود (138): « فان مضی علی موجب قصده»(170).

همین امر باعث شده که در پاره‌ای موارد ترجمه با ابهام و نارسایی روبه‌رو شود:

- ابن جلا گوید زاهد آن بود که به دنیا نگرد به چشم زوال (176): «الزهد هو النظر الی الدنیا بعین الزوال» (201). مرحوم فروزانفر این جمله را در حاشیه چنین ترجمه کرده است: زهد در دنیا به چشم زوال نگریستن است. به نظر می‌رسد با توجه به اختلافی که در جای قرار گرفتن ارکان جمله در فارسی و عربی وجود دارد، با یک جابه‌جایی کلمات، معنای بهتری از جمله بتوان به دست آورد: زهد به چشم زوال نگریستن به دنیاست؛ یعنی دنیا را به عنوان چیزی که در حال زوال است، بنگرد.

 

4- وجود تکرار در ترجمه

در ترجمه رسالة قشیریه مواردی وجود دارد که مترجم عین جملة عربی را آورده، سپس آن را به فارسی برگردانده است. مترجم غالبا" در ذکر احادیث و روایات چنین شیوه‌ای را در پیش گرفته است:

- همچنین است قول او صلّی ا... علیه و سلم که الندم توبه: توبه ندامت است. (137): « کذلک قوله الندم توبه» (169).

نتیجهگیری

رساله قشیریه یکی از منابع مهم تصوف اسلامی و از جمله مآخذ بسیاری از پژوهشهای عرفانی است که به دست ابوالقاسم قشیری در قرن پنجم هجری به زبان عربی نوشته شده. ابوعلی عثمانی که ظاهرا" یکی از شاگردان قشیری به شمار می‌آمده، این اثر را به فارسی ترجمه کرده که متن آن با تصحیح و استدراکات استاد فروزانفر به چاپ رسیده است. متأسفانه، در ترجمه و در پاره‌ای موارد، در تصحیح متن فارسی رساله قشیریه برخی اشکالات راه یافته است و کاستیهای موجود در چاپ فعلی این اثر ذهن خوانندگان را به خود مشغول می‌سازد. برخی از این اشکالات مربوط به عبارتها یا واژه‌هایی است که از عربی به فارسی برگردانده نشده است. عدم ترجمه در این موارد گاهی خللی در معنی ایجاد نمی‌کند، اما غالبا" باعث ایجاد ابهام یا نقص معنایی می‌شود. همچنین در ترجمة رساله قشیریه جملاتی وجود دارد که نارساست و تنها با مراجعه به اصل عربی می‌توان ابهام این جملات را برطرف کرد. گاهی نیز مترجم با اشتباه خواندن یک کلمه یا استفاده از نسخه‌ای که دارای غلط بوده، ترجمة صحیحی به دست نداده است. از طرفی، گاه مترجم از شیوة ترجمة لفظ به لفظ خارج شده، مطالب را با تصرفات شخصی بیان کرده است. گاهی نیز اجرای جملة عربی در ترجمه جابه‌جا شده است که غالبا" خللی هم در معنی ایجاد نمی‌کند. گاهی نیز مترجم با دور شدن از ترجمة لفظ به لفظ باعث ایجاد ابهام در معنی شده است و بالاخره در بعضی قسمتهای ترجمه رساله قشیریه، اشکال در تصحیح متن موجب ابهام در معنی شده است. همه این موارد بازنگری و مقایسة رساله قشیریهرا با ترجمه فارسی، به همراه تصحیح تازه‌ای از ترجمة آن ضروری می‌سازد.

 



1- نصرآبادی گوید زاهد اندر دنیا غریب بود و عارف اندر آخرت غریب بود (176).

یحیی بن معاذ گوید زاهد ترا همه سر‌که و سپندان دهد و عارف به مشک و عنبر مطیب کند (178) (و نیز ن.‌ک: ص 180).

1-     رضایتی، محرم.(1384). تحقیق در رساله قشیریه، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول.
2-     عثمان، ابوعلی.(1383). ترجمه رساله قشیریه، با تصحیحات و استدارکات بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم.
3-     القشیری، ابوالقاسم.(1374). رساله قشیریه، الطبعة الاولی فی ایران، نشر بیدار.