نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Mawlawi's Masnavi Manavi is the most important mystical poem of Persian language and literature. The chance of many audiences has led to writing commentaries of this poem after the death Mowlana, and has continued to this day. In writing commentary on Persian works, there is no specific method for explaining the points; therefore, there is no definite and uniform procedure in commentaries on Masnavi regarding how to explain the concepts and how to describe the complexities of the verses. Hence, it is not possible to evaluate the methodology and efficiency of commentators’ methods. Thus, it is necessary to design a model based on the most important constituents of Masnavi's formulation of verses in order to provide a commentary tailored to the needs of the audience as well as to evaluate the commentaries on Masnavi in terms of the method. This article attempted to design a model for writing commentaries on Masnavi by examining its verses through the statistical method of ‘classification sampling’ and to identify its formulating components. With the help of this model, on the one hand, one can write a methodological commentary tailored to the needs of the audience and, on the other hand, it is possible to evaluate the way the explanations are presented in commentaries on Masnavi.
کلیدواژهها [English]
ـ مقدمه
در اصطلاح به آثاری «شرح» گفته میشود که با هدف تبیین و توضیح مطالب کتاب دیگر نوشته میشود. وجود حاشیهها و تفصیلهایی که در گذشته بر کتابهای تعلیمی نوشته شده است، نشان میدهد شرح و حاشیهنویسی بر متون گوناگون سابقهای دیرینه دارد. این حاشیهها بیشتر بر متون نحو، فلسفه، حکمت و بهطور کلی آثار تعلیمی و دینی نوشته شده است. در دهههای اخیر، شرحنویسی بر متون ادبی رونق گرفته و شمار آنها افزایش بسیاری داشته است. به نظر میرسد هر قدر بر قدمت متون کهن افزوده شده، فهم صحیح زبان متن نیز دشوارتر و نیاز به شرحها بیشتر شده است. بررسی اجمالی شرحهای متون ادبی نشان میدهد تمرکز شارحان بر توضیح معنای واژگان و تبیین نکات بلاغی است؛ ازاینرو فراموشی معنا و کاربرد بعضی از واژگان و ترکیبات لغوی در گذر زمان و دیریابشدن مفهوم تصاویر، تشبیهات و استعارههای کهن از دلایل نیاز به شرح متون است.
مثنوی معنوی یکی از متون تعلیمی زبان و ادب فارسی است که از گذشته تاکنون شرحهای متعددی بر آن نوشته شده است. این اثر اندیشههای جلالالدین محمد بلخی (رومی) را در بر دارد و برای تعلیم مباحث عرفانی در جمع مخاطبان حاضر سروده شده است. توجه مولوی به احوال مخاطب و بهکارگیری شیوههای مختلف برای تبیین موضوعات و مسائل عرفانی، جاذب و جالب توجه مریدان و مخاطبان بوده و نیز همواره نیاز به شرح مثنوی را ضرورت بخشیده است.
شرحهای پرشماری که پس از مولوی بر این اثر پُرارج نوشته شد، اهمیت مثنوی را در تعلیم و تربیت مریدان و مخاطبان نشان میدهد. کهنترین شروحی که به دست ما رسیده، مربوط به حدود دو قرن پس از وفات مولوی است. جواهرالاسرار و زواهرالانوار شرحی است که کمالالدین (تاجالدین) حسین خوارزمی به رشتة تحریر درآورد. این اثر از قدیمترین شروح و شامل شرح سه دفتر مثنوی است. خوارزمی پیش از این شرح، کنوزالحقایق فی رموزالدقایق را برای تبیین غوامض مثنوی در قالب نظم سروده بود (رک: خوارزمی، 1384: 18)؛ ولی این اثر در دسترس نیست. شرح نینامه (الرسالة النائیه) جامی و نائیه از یعقوب چرخی، تبیین و توضیح نکات و مفاهیم هجده بیت آغازین مثنوی است. شاه داعی شیرازی نیز شرحی به زبان فارسی بر شش دفتر مثنوی نوشته؛ ولی توازن و تعادل را در گزینش ابیات از دفترها حفظ نکرده است؛ بهطوری که تقریباً بیشتر ابیات دفتر اول را شرح کرده و از دفتر ششم تنها حدود چهل بیت آورده است. شماری از شرحهای مثنوی مربوط به کسانی است که در سرزمینهایی زندگی کردهاند که با زبان فارسی آشنایی کمتری داشتهاند: شرح کبیر از انقروی در ترکیه به زبان ترکی، شرح ابیات شش دفتر مثنوی را در بر دارد. شرح سودی بوسنوی در اروپای شرقی، شرحهای فارسی لطایفالمعنوی من حقایقالمثنوی اثر عبداللطیف عباسی گجراتی، مخزنالاسرار اثر ولیمحمد اکبرآبادی و مکاشفات رضوی نوشتة محمدرضا لاهوری ملتانی و اسرارالغیوب اثر خواجه ایوب پارسا در شبهقاره از این قبیل است. شرح و تصحیح رینولد نیکلسون به زبان انگلیسی، شرح ملاهادی سبزواری، شرح بدیعالزمان فروزانفر، شرح عبدالباقی گولپینارلی و شرح سید جعفر شهیدی ازجمله دیگر کوششهایی است که در حوزة شرحنویسی بر مثنوی انجام شده است.
براساس قول شارحان در مقدمة شرحها، هدف از شرح مثنوی توضیح نکات مبهم و مشکل متن و پاسخگویی به نیاز مخاطبان برای فهم پیچیدگیهای ابیات است؛ با این حال، به نظر میرسد نویسندگانِ این آثار روشی مناسب برای رسیدن به این هدف در پیش نگرفتهاند؛ زیرا در هر دوره شرحهای متعددی بر مثنوی نوشته شده؛ ولی همچنان بخشی از نیاز مخاطبان برجاست.
بررسی شرحها، پرسشهایی را بهطور کلی در حوزة شرح متون ادبی و بهویژه دربارة شرحنویسی بر مثنوی به وجود میآورد؛ از آن جمله است: آیا اساساً قوانین خاص و روشی معین برای شرحنویسی وجود دارد؟ آیا برای تحقق هدف پاسخگویی به نیاز مخاطبان و رفع ابهام از ابیات مثنوی روش و شیوهای یکسان وجود دارد تا بتوان آن را ارزیابی و مطالعه کرد و میزان توفیق شارحان را در رسیدن به هدف سنجید؟ پاسخ به این پرسشها مستلزم بررسی شرحها ازنظر هدف و روش آنهاست. شارحان مثنوی درباب شیوه و روش خود (نحوة پرداختن به نکات متن، چگونگی بیان توضیحات، معرفی عناصر شکلدهندة بیتها، گزینش و اولویتبندی در پرداختن به آن عناصر و...) سخن نگفتهاند؛ حتی با بررسی این شروح نیز نمیتوان شیوهای مشخص و منسجم برای توضیح ابیات در هر شرح به دست داد؛ برای مثال شارحی در توضیح بعضی از ابیات، تنها به نکات ادبی و بلاغی پرداخته و در بعضی دیگر فقط معنای مفردات و ترکیبات را بیان کرده است. همچنین در بسیاری از شرحها ابیاتی که به توضیح نیاز دارد، حذف یا به مفهوم کلی آن بسنده شده است. بدین ترتیب میتوان گفت الگویی مشخص برای تبیین نکات و توضیح ابیات در شرحهای مثنوی وجود ندارد و شارحان نیز از روشی منسجم برای تبیین مفهوم ابیات و شرح پیچیدگیهای آن بهره نبردهاند.
برای مطالعه و روششناسی شروح، در نظر داشتن الگوی شرحنویسی ضروری است. با این حال، تاکنون الگویی طراحی نشده است که در قالب آن بتوان روش شروح را ارزیابی و محورهای اصلی شکلگیری شرحی متناسب با نیاز مخاطبان را معلوم کرد. هدف از این پژوهش ارائة طرح یا الگویی برای ساماندهی روش شرحنویسی بر مثنوی است. ازاینرو کوشش میشود در درجة اول، مفهوم و جایگاه روش در شرح مثنوی تبیین شود و پس از آن با شناسایی عوامل مؤثر در شرح مطلوب مثنوی، الگویی متناسب با نیاز مخاطبان ارائه شود.
1ـ1 پیشینه پژوهش
تحقیقاتی در زمینة بررسی شرحنویسی و مقدمههای آن انجام شده است. بعضی از این کوششها مشتمل بر بیان کاستیهای شرحنویسی بر متون است و بعضی دیگر به معرفی شروح مثنوی و نقد شرح سایر متون ادبی پرداخته است؛ مانند «آسیبشناسی شرح نویسی بر متون ادب فارسی» و «بررسی و تحلیل مقدمهها در شرحنویسی بر متون ادبی» اثر زینب رفاهیبخش و احمد رضی (1389)؛ این پژوهشها بهطور کلی به نقد و بیان کاستیهای شروح پرداختهاند. «آسیبشناسی ساختار شرحنویسی در حوزة فهم متون ادبی با نگاهی انتقادی به شرحهای حافظ» نوشتة مهیار علویمقدم (1389)؛ این اثر اگرچه در باب کاستیهای شروح است، بر ساختار شرحهای حافظ متمرکز است. «مبانی شرحنویسی بر متون ادبی» اثر محبوبه همتیان و زهره مشاوری (1393)؛ این پژوهش به معرفی برخی از ضروریات شرحنویسی بر متون فارسی پرداخته است و دربارة شروح مثنوی نیست. «نگاهی اجمالی به شروح مثنوی» نوشتة مهوشالسادات علوی، منتشرشده در آکادمی مطالعات ایرانی لندن (1389)؛ در این اثر بهطور اجمالی بعضی از شرحهای مثنوی معرفی شده است. «آسیبشناسی شروح مثنوی ازحیث بیتوجهی به سنت عرفانی مولانا» نوشته احسان رئیسی (1396)؛ در این تحقیق برخی از شروح مثنوی ازنظر محتوا و منطبقنبودن آنها با آرای مولانا بررسی شده است. معرفی و نقد و تحلیل شروح مثنوی تألیف رضا شجری (1386)؛ در این کتاب ضمن معرفی شارح و شروح مثنوی، نکاتی درباب ویژگیهای هر شرح بیان شده است. چنانکه گفته شد در این مقاله کوشش میشود الگویی برای روش شرحنویسی بر مثنوی و ارزیابی شروح متناسب با عناصر مثنوی طراحی شود. بهدلیل گستردگی و تعدد شروح مثنوی، در مجالی دیگر به ارزیابی شروح براساس الگوی یادشده پرداخته خواهد شد.
2ـ بحث
یکی از مهمترین ارکان علوم مختلف، راه و روش آنها برای دستیابی به هدف است. در تعریف روش آوردهاند: «روش» دراصطلاح، فرایند عقلانی یا غیرعقلانی ذهن برای دستیابی به شناخت یا توصیف واقعیت است. در معنای کلیتر، «روش» هرگونه ابزار مناسب برای رسیدن به مقصود است (رک: ساروخانی، 1375: 24)؛ ازاینرو، بدون اتخاذ شیوه و روشی معلوم و منسجم نمیتوان به هدف رسید (حافظنیا، 1388: 18). 1
سنجش کارآمدی و ناکارآمدی ابزارها برای نیل به هدف در علوم مختلف ازطریق «روششناسی» میسر است. «روششناسیدانشی است که در آن قوانین خصوصی که فکر برای یافتن حقیقت در موارد خاص باید از آنها تبعیت کند، مطالعه میشود چنانکه قوانین خاصّ در شیمی آزمایش است و در تاریخ، نقّادی مدارک...» (شاله، 1344: 52). این دانش متناسب با علوم مختلف نیازمند موازین، چارچوب و الگویی است تا بتواند براساس آن روش را بسنجد. بهطور کلی در شرحنویسی بر آثار فارسی جایگاه روش مبهم است و شارحان شیوة مشخص و یکسانی برای به دست دادن شرحی متناسب با نیاز مخاطبان نداشتهاند؛ به عبارت دیگر بایدها و نبایدهای شرح معلوم نیست و قوانین و چارچوب مشخصی برای شرح متون مختلف وضع نشده است؛ علاوهبر این الگویی برای روششناسی وجود ندارد تا به کمک آن بتوان شیوة شارحان را ارزیابی کرد. بدین ترتیب بهدرستی نمیتوان گفت در شرح یک اثر چه نکات و موضوعاتی باید بیان شود؟ از چه مواردی باید صرف نظر شود و نقاط ضعف و قوت شرح کدام است؟ در این میان، ضرورت ارزیابی شروح مثنوی که در هر دورهای بر تعداد آنها افزوده شده است، بیشتر احساس میشود. به مدد روششناسی و نقد شروح، میتوان زوایای گوناگون شروح مثنوی را واکاوی کرد؛ برای مثال میتوان شیوة پرداختن شارحان به لایهها و ابعاد مختلف مثنوی را تبیین و میزان دقت و تمرکز شارح را بر هرکدام از نکات ازقبیل شرح واژگان، نکات بلاغی و تلمیحات ارزیابی کرد.
برای طراحی الگوی شرح ضروری است پیش از ورود به این موضوع تعریف و غرض از این اصطلاح روشن شود: الگو (Pattern) در لغت مترادفهایی مانند نمونه، مدل، سرمشق، مقتدی، اسوه و... (رک: دهخدا، 1377: ذیل الگو) دارد و در علوم مختلف متناسب با کاربرد آن و در همنشینی با مفاهیم مخصوصِ آن علوم، معنای اصطلاحی گرفته و به گونههای مختلف نمود یافته است. بعضی الگو را بهعنوان بخشی که شکل یا کیفیت کل را نشان میدهد، تلقی و بعضی آن را پیشنویس یا نموداری که راه معمولی یک عمل یا رفتار و یک ساختار ادراکی را نمایش میدهد، معرفی کردهاند (رک: هومن، 1386: 65) همچنین در تعریف آن آوردهاند: الگو نمونة کوچکی از یک شیء بزرگ است یا مجموعة محدودی از اشیای بیشمار است که ویژگیهای مهم و اصلی آن شیء بزرگ یا اشیا را داشته باشد (رک: شعبانی، 1385: 218). بهطور کلی میتوان گفت الگو در هر حوزه با توجه به قابلیت و کارکرد آن تعریف میشود. در این مقاله منظور از الگو چارچوب عمل، شیوه و روشی مبنایی و تکرارپذیر است که براساس آن میتوان از یکسو به ارزیابی و نقد شروح پرداخت و ازسوی دیگر مبتنی بر آن شرح نوشت. با تبیین مهمترین مؤلفههایی که ابیات مثنوی را به وجود آورده است، میتوان چارچوبی مشخص برای توضیح ابیات در نظر گرفت و براساس آن به ارزیابی شرحهای موجود پرداخت؛ علاوهبر این با در نظر گرفتن مواضع قوت و کاستیهای شرحها و الگوی شرحنویسی میتوان شرحی مطلوب و متناسب با نیاز مخاطبان نوشت.
2ـ1 تبیین جایگاه روش در شرح مثنوی
با توجه به اهمیت روششناسی و فهم جایگاه روش در شرحنویسی، ضروری است در مرحلة اول، ارکان اصلی و فرعی شکلگیری شرح مثنوی و جایگاه روش تبیین و معرفی شود و پس از آن، برای تحقق روششناسی، مهمترین محورهای ارزیابی شروح مثنوی شناسایی شود. این محورها بهصورت الگویی روشمند و متناسب با اهمیت آنها در شکلگیری مثنوی معنوی و اولویتبندی شرح آنها طراحی میشود تا بتوان آن را بهمثابة ابزار وسیلة سنجش شروح مثنوی ازنظر روش به کار برد.
2ـ1ـ1 ارکان اصلی و فرعی شرح مثنوی
شرح مثنوی مانند بسیاری از تحقیقات و واکاویهای پژوهشی از مجموع عناصر اصلی و فرعی و تعامل آنها با یکدیگر پدید میآید. برای شناخت این عناصر و تبیین تعامل آنها با یکدیگر میتوان شارح، مخاطب و متن را ارکان اصلی شکلگیری شرح دانست. این سه رکن از هم جدا نیست و هرکدام دارای ویژگیهایی است که با خصوصیات محورهای دیگر مرتبط است و در تعامل با یکدیگر شرح را پدید میآورند.
2ـ1ـ1ـ1 شارح
شارح یکی از ارکان اصلی است که دانش او نسبت به اجزای متن و شناخت و مهارت او در ایجاد ارتباط با مخاطب نقش بسزایی در شکلگیری شرح دارد. شارح پیونددهندة دو جریان فکری مؤلف و خواننده است و باید هر دو سوی رابطة معنای ذهنی مؤلف و ادراک خواننده را بشناسد و معنای فهمشده را با بیانی فهمشونده و منسجم برای خواننده شرح کند. بدیهی است فهم، حفظ و انتقال معنای صحیح متن توسط شارح ضرورت دارد. زیرمجموعههای مرتبط با این رکن، هدف و روش شرح است:
هدف: شارح پیش از نوشتن شرح باید انگیزه و هدف خود را بشناسد و مطابق با آن، روش، کاربرد و میزان سودمندی اثر خود را تخمین زند. شناخت هدف راه تعامل با مخاطب را نیز هموار میکند؛ برای مثال هدف شارح در بیشتر شروح مثنوی، حلّ مشکلات متن است؛ بنابراین مؤلف متناسب با مخاطبان خود کوشش میکند نکات مبهم را توضیح دهد.
روش: شیوه و رویهای که شارح برای تحقّق هدف خود و ارائة برداشت از متن و توضیح نکات مبهم اثر در پیش میگیرد، روش شرح است. ضروری است روش شارح متناسب با خصوصیات متن و نیاز مخاطبان باشد؛ برای مثال در شروح مثنوی ازسویی، شناخت عناصری از ابیات که توضیح آنها به فهم متن کمک میکند و ازسوی دیگر توجه به سطح آگاهی و دانش مخاطبان اهمیت دارد. بدین ترتیب، آشفتگی مطالب، افراط و تفریط در آوردن نکات، معلولِ نبودن روش مناسب و رویة یکسان در سراسر متن است. شرح روشمند به انسجام ذهنی مخاطب و هدایت او در فهم صحیح متن کمک میکند.
2ـ1ـ1ـ2 مخاطب
مخاطب یکی از ارکان اساسی شرح است. توجه به نیاز مخاطبان سبب کارآمدی شرح و پذیرش آن در مقام اثری سودمند برای فهم متن است. ازجمله نکاتی که لازم است شارح درباب مخاطب بدان توجه کند، سطح آگاهی و میزان آشنایی مخاطبان با متن و ردة سنی آنهاست.
سطح آگاهی و میزان آشنایی مخاطب با متن: دانش مخاطبان و سطح ادراک آنان تعیینکنندة میزان تفصیل شرح و اشتمال آن بر نکات تخصصی یا عمومی است. ازاینرو در نظر گرفتن اینکه متن چه کاربردی برای مخاطبان دارد یا آنان توانایی گذر از لایههای رویین متن را دارند یا نه میتواند شارح را در آوردن همة نکات یا توضیح بخشی از آن یاری دهد.
ردة سنی: بهطور کلی بعضی از متون و مخصوصاً مثنوی دارای قابلیت شرح برای ردههای سنی مختلف است. شارح با توجه به ردة سنی مخاطبان میتواند زبان بیان مطالب و شیوة تبیین نکات و توضیحات را تعیین کند تا به نیاز هر گروه پاسخ مناسب و مؤثر دهد.
2ـ1ـ1ـ3 متن
متن و خصوصیات آن از مهمترین ارکانی است که در تعیین ویژگیهای شرح مؤثر است. فهم صحیح متن در پرتو اشراف بر خصوصیات گوناگون درون متن، ویژگیهای فرامتنی و عواملی که در زندگی نویسنده بر شکلگیری متن مؤثر بوده است، حاصل میشود. زبان و مضمون از اساسیترین خصوصیات متن است.
زبان: شرح مطلوب شرحی است که به گرهگشایی از واژگان، اصطلاحات، نکات بلاغی، ویژگیهای دستوری و سبکی متن بپردازد. برای حل مشکلات سطح رویین کلام ضرورت دارد شارح بر قالب متن، زبان و شیوة بیان مطالب اشراف داشته باشد و برای توضیح این موارد رویهای صحیح در پیش گیرد. غور و تحقیق در حوزة علوم بلاغی، دستوری، واژهشناسی و سبکشناسی از پیشنیازهای دستیابی به مهارت در فهم زبان متن است.
مضمون و محتوا: مضمون و محتوای هر اثر با کشف روابط عناصر زبانی میسر است. گذر از لایههای زبانی متن و دسترسی به محتوا اولین حرکت شارح برای درک محتوا و انتقال آن به مخاطب است.
تشخیص صحیح مبانی نظری اندیشة مؤلف تعیینکنندة محتوا و مبانی نظری شرح است، ازاینرو لغزش شارح و ناآشنایی او با این مقوله، محتوای شرح و سودمندی آن را خدشهدار میکند؛ به عبارتی دیگر تا زمانی که شارح متن را بهدرستی نفهمیده باشد و بر اندیشة نویسنده یا شاعر وقوف نیافته باشد نمیتواند آن را برای دیگران بهدرستی شرح و تبیین کند؛ در غیر این صورت محصول کوشش او ناصواب و موجب سردرگمی خواننده خواهد بود. دسترسی به محتوا با خواندن صحیح متن و پژوهشهای فرامتنی و بینامتنی حاصل میشود. در شرح مثنوی شناخت مبانی نظری اندیشة مولوی و محتوای اثر علاوهبر فهم متن مستلزم انجام تحقیقات دقیق بینامتنی و فرامتنی است. بدین معنا که لازم است شارح پیش از اقدام به شرح بهطور دقیق درباب اندیشة مولوی، چرخة تربیتی و جایگاه او میان معاصران تحقیق کند. پژوهش در بستر تاریخی و اجتماعی که متن در آن شکل گرفته و سایر آثار مؤلف ازجمله منابعی است که شارح را در این راه به مقصود میرساند. نمودار «1» ارکان اصلی و فروع فرایند شرح را نشان میدهد:
نمودار شمارة 1: ارکان اصلی و فرعی شرح مثنوی
با توجه به نکات و نمودار بالا میتوان جایگاه روش را در فرایند شرح تبیین کرد: شارح پس از خواندن صحیح متن و فهم محتوای آن برای حفظ و انتقال معنای متن، شیوه و روشی برای تبیین مفاهیم برمیگزیند. این شیوه متناسب با نیاز مخاطبان و خصوصیات متن به کار گرفته میشود. شارح میکوشد در آوردن توضیحات به نکاتی مانند ترتیب ارائة مطالب، اولویتبندی بیان مطالب و نحوة تبیین لایههای مختلف متن توجه کند. با بررسی روش شرح، میتوان جریان فکر شارح و شیوة گذر او از لایههای رویین متن و نفوذ به معنای آن را دریافت.
2ـ1ـ2 نتایج بیتوجهی به الگوی روشمند در شروح مثنوی
بررسی شرحهای مختلف نشان میدهد بیشتر آسیبها و کاستیهای آنها مربوط به ضعف در اصول و فروع ارکان شرحنویسی و روشمندنبودن آنهاست. توجه به همة اجزائی که در کنار هم بدنة شرح را شکل میدهد، به فهم متن کمک میکند. بخشی از آسیبها و معایب روشمندنبودن شروح مثنوی عبارت است از:
ـ گرهافکنی در کلام بهدلیل پراکندگی و آشفتگی مطالب؛ بدین معنا که گاه شارح با برهمزدن نظم کلام مولوی به شرح آن اهتمام میورزد؛ ولی بهجای آنکه لایهلایه و منسجم، گره از مشکلات فهم متن بگشاید با آوردن توضیحات نامنسجم و نامنظم موجب سردرگمی مخاطب و تعقید در جریان فهم متن میشود.
ـ از بین رفتن ارتباط اجزای کلام و بیتوجهی به توالی ابیات و ارتباط طولی ابیات؛
ـ بیتوجهی به نیاز مخاطب و ناهماهنگی بین اثر شارح وخواستة مخاطب؛
ـ تحمیل برداشت شارح بر متن و القای آن به مخاطب؛
ـ پرداختن به جنبهای خاص از مشکلات متن؛ مثلاً تنها به شرح لغات و مفردات توجه شده است؛
ـ افراط در توضیح و اطناب در بیان بعضی نکات؛
ـ تفریط و کوتاهی در شرح نکات ضروری که به فهم متن کمک میکند؛
ـ شرح کلی پارهای از متن یا شرح چند بیت با هم و گذر از مشکلات اجزای کلام؛
ـ غفلت از توضیح وجوه مختلف معنای لغوی مفردات و ترکیبات؛
ـ اکتفا به معنای لغوی مفردات و ترکیبات و غفلت از معنای اصطلاحی آنها؛
ـ استفاده از نسخة مغلوط و ورود مشکلات ناشی از نامعتبربودن نسخه.
2ـ3 الگوی روش ارائة مطالب در شرح مثنوی
با توجه به ویژگیهای زبان مولوی و مفاهیم پیچیدة مثنوی، رعایت دو نکته در شرح مثنوی ضرورت دارد:
1) تبیین توضیحات و شرح نکات در چارچوبی منسجم و مبین بهگونهای که توضیحات موجب آشفتگی و سردرگمی خواننده نشود.
2) فهم صحیح مبانی اندیشة مولوی، بدین معنی که شارح در تشخیص سنت و مشرب عرفانی مولوی به خطا نرود و با مطالعه و تحقیق بتواند مفاهیم مثنوی را بهدرستی دریابد.
تأکید بر این دو نکته بدین دلیل است که شروح موجود، هم ازنظر نحوة تبیین توضیحات و روش تدوین، هم ازحیث انطباق با مبانی نظری آرای مولوی دچار آسیبهای بسیاری است.
پرداختن دقیق به نکات ضروری و رعایت چارچوب منسجم به فهم صحیح محتوای مثنوی میانجامد. اینکه شارح چه چیزی را چطور بگوید به معنای اتخاذ روش است و اینکه در مثنوی چه چیزهایی به شرح نیاز دارد با پردازشهای آماری معلوم میشود؛ ازاینرو تدوین الگویی جامع برای شروح مثنوی مستلزم بررسی دقیق نکاتی است که مثنوی را به وجود آورده است و برای نشاندادن میزان ضرورت پرداختن به مؤلفههای پدیدآورندة ابیات از روشهای آماری بهره گرفته شد. پس از یادداشتبرداری و مطالعة ابیات، نکاتی مانند «مفردات، اصطلاحات، نکات بلاغی، تلمیحات و نکات دستوری» بهعنوان مؤلفههای شاخص انتخاب شد. 2 این شاخص را میتوان در ابیات مثنوی شمرد و طبقهبندی کرد؛ تعیین بسامد هرکدام نشاندهنده میزان اهمیت و اولویتبندی در شرح آنهاست.
2ـ3ـ1 بررسی آماری مؤلفههای شکلدهندة ابیات مثنوی
برای تبیین اهمیت مؤلفههای پنجگانة مثنوی لازم است هرکدام در ابیات شمارش شود. در این پژوهش برای اینکه نتایج بهدستآمده حداکثر دقت در تخمین را دارا باشد، از شیوة «نمونهگیری طبقهای» با فرمول کوکران (Cochran) استفاده شد. بر این اساس از مجموع ابیات مثنوی (حدود 25700 بیت) 380 بیت انتخاب گردید. 3 از آنجا که هر دفتر مثنوی شامل تعداد متفاوتی از ابیات است، برای آنکه گزینش نمونهها توزیع دقیقی داشته باشد، متناسب با تعداد بیتهایی که در هر دفتر آمده است، 380 بیت انتخاب شد. بدین ترتیب بهطور تصادفی از قسمتهای مختلف دفتر اول 59 بیت از دفترهای دوم و چهارم 57 بیت، از دفتر سوم 71 بیت، از دفتر پنجم 63 بیت و از دفتر ششم 73 بیت انتخاب شد و مؤلفههای یادشده بررسی گردید. 4 جدول شمارة «1» نتایج این بررسی را نشان میدهد.
جدول شمارة 1: میزان فراوانی مؤلفههای شکلدهندة ابیات در دفترهای ششگانة مثنوی
تعداد ابیات نمونه |
مفردات |
اصطلاحات |
نکات بلاغی |
تلمیحات |
نکات دستوری |
مجموع نکات |
|||||
دفتر اول (59) |
41 |
23/0 |
54 |
31/0 |
53 |
30/. |
14 |
8/0 |
14 |
8/0 |
176 |
دفتر دوم (57) |
47 |
28/0 |
23 |
13/0 |
71 |
42/0 |
14 |
8/0 |
16 |
9/0 |
171 |
دفتر سوم (71) |
40 |
25/0 |
47 |
29/0 |
50 |
31/0 |
15 |
9/0 |
8 |
5/0 |
160 |
دفتر چهارم (57) |
46 |
25/0 |
59 |
32/0 |
50 |
27/. |
20 |
11/0 |
10 |
5/0 |
185 |
دفتر پنجم (63) |
44 |
22/0 |
58 |
28/0 |
78 |
38/0 |
15 |
7/0 |
9 |
4/. |
204 |
دفتر ششم (73) |
58 |
27/0 |
42 |
19/0 |
82 |
37/0 |
22 |
10/0 |
15 |
7/0 |
219 |
مجموع ابیات نمونه (380) |
276 |
25/0 |
283 |
25/0 |
384 |
34/. |
100 |
9/0 |
72 |
6/0 |
1115 |
بررسی و مقایسه آمار مندرج در جدول شمارة «1» نشان میدهد که توزیع مؤلفههای پنجگانة ابیات هر دفتر در حجم نمونه تقریباً برابر است؛ برای مثال در همة دفترها بسامد نکات بلاغی و اصطلاحات بیشتر از مفردات، تلمیحات و نکات دستوری است.
میزان فراوانی مؤلفهها با در نظر گرفتن همة ابیات برگزیده (حجم نمونه) در همة دفترها با نمودار شمارة «2» نشان داده شد.
نمودار شمارة «2»: فراوانی مؤلفههای پنجگانة ابیات در مثنوی
2ـ3ـ2 تحلیل دادههای آماری و ارائة الگو براساس مؤلفههای شکلدهندة ابیات مثنوی
براساس دادههای بالا میتوان گفت عناصر و نکاتی که در مثنوی به توضیح نیاز دارد، عبارت است از:
1) مفردات و ترکیبات: حل مشکلات واژگان و ترکیبهای لغوی و فهم ابعاد معانی آنها موجب گرهگشایی از فهم متن است. این بخش حدود 25 درصد از حجم نکات مثنوی را به خود اختصاص داده است. لازم است شارح نکاتی را دربارة توضیح مفردات و ترکیبات در نظر گیرد؛ برای مثال، توجه به سطح آگاهی مخاطب میتواند راهنمای او برای توضیح همة واژگان یا بخشی از آنها باشد. نکتة دیگر اینکه بعضی از لغات در ابیاتِ موقوفالمعانی تکرار میشود، ازاینرو نیازی نیست توضیح آن تکرار شود؛ بنابراین شرح آن در یک بیت و ارجاع مفردات و اصطلاحات تکرارشده در بیتهای دیگر مانع از تکرار شرح و آشفتگی مطالب است.
2) اصطلاحات: مولوی برای بیان موضوعات مختلف در مثنوی، اصطلاحات گوناگون در علوم مختلف عرفان، کلام، فقه، نجوم، طب و... را به کار برده است. فهم بسیاری از ابیات وابسته به دریافت مفهوم این اصطلاحهاست؛ ازاینرو تعریف و تبیین مفهوم آن از ضروریات شرح مثنوی است. این لایه از ابیات مثنوی که 25 درصد از حجم نمونه را به خود اختصاص داده، از پیچیدهترین و مهمترین عناصر ابیات مثنوی است. فهم معنای اصطلاحی و تشخیص آن ارتباط مستقیمی با دریافت محتوای متن دارد. علاوهبر این، کارکرد واژگان در معنای اصطلاحی و لغوی در مثنوی بهسادگی دیگر متون عرفانی ادب فارسی نیست؛ زیرا علاوهبر تعدد و تنوع اصطلاحات علوم مختلف، ذهن مولوی بین معانی لغوی و اصطلاحی در حرکت است؛ به عبارت دیگر گاهی معنای لغوی را به کار میبرد و به معنای اصطلاحی نیز اشارهای میکند؛ همچنین تداعی معانی در طرح موضوعات مختلف در مثنوی نقش مؤثری دارد؛ بهگونهای که سخن از یک موضوع و ذکر واژهای موضوعات و اصطلاحات مربوط به آن را در ذهن مولوی تداعی میکند. این ویژگی باعث چرخش بحث و گشودن بابی تازه میشود؛ مثال:
چون که زاغان خیمه بر بهمن زدند |
|
بلبلان پنهان شدند و تن زدند |
زانکه بی گلزار بلبل خامش است |
|
غیبت خورشید بیداریکش است |
آفتابا ترک این گلشن کنی |
|
تا که تحتالارض را روشن کنی |
آفتاب معرفت را نقل نیست |
|
مشرق او غیر جان و عقل نیست |
خاصه خورشید کمالی که آن سری است |
|
روز و شب کردار آن روشنگری است |
مطلع شمس آی گر اسکندری |
|
بعد از آن هرجا روی نیکوفری |
بعد از آن هرجا روی مشرق شود |
|
شرقها بر مغربت عاشق شود |
حس خفاشت سوی مغرب دوان |
|
حس دُرپاشت سوی مشرق روان
|
در این ابیات، «غیبت خورشید» برای تقابل با بیداری آمده است. کلمة آفتاب معنای نزدیک به خورشید است که در بیت بعد به ذهن مولوی رسیده است. پس از این به کمک ترکیب «آفتاب معرفت» و همنشینی آفتاب با «معرفت» واژگان کمال، جان و عقل را که متناسب با «معرفت» است، وارد بیت میکند. مطلع، شمس، مشرق، مغرب و شرق از کلمات مرتبط با خورشید و آفتاب است. همچنین جستوجوی روشنایی، ظلمت را به ذهن مولوی میآورد و با آوردن تلمیح ظریف و اشارهوار اسکندر به تاریکی نیز اشاره میکند.
بدین ترتیب میتوان اصطلاح را در مثنوی دارای انواع مختلف دانست و بهصورت زیر طبقهبندی کرد:
الف) اصطلاحات مخصوص عرفان، علوم و دانشهای مختلف مانند نجوم، طب، فلسفه، فقه، کلام و... مثال: احتراق (اصطلاح نجومی)، فنا (عرفانی)، اخلاط (طب)، راه (موسیقی) و... . این اصطلاحات در هر متنی به کار رود، تشخیص داده میشود و معنای مصطلح آنها استنباط میشود.
آه کز یاد ره و پردة عراق |
|
رفت از یادم دم تلخ فراق
|
در بیت بالا ره و پردة عراق از اصطلاحات موسیقی است و در معنای اصطلاحی به کار رفته است.
ب) لغات و مفرداتی که در مثنوی معنای اصطلاحی یافته است؛ به عبارت دیگر مولوی با ترکیب مفردات یا کاربرد آنها در جایگاهی خاص به آنها معنایی اصطلاحی میبخشد؛ مثال: حامل، محمول، قابل، مقبول، عقل جزوی، فانینما، عقل کل، جان جان و... . مفهوم بعضی از این اصطلاحات نوظهور با توضیح مولوی درک میشود؛ ولی بسیاری از آنها تنها با دقت در سایر کاربردها و در نظر گرفتن شواهد شعری بیشتر مفهوم خواهد شد.
حاملی تو مر حواست را کنون |
|
کند و مانده میشوی و سرنگون |
چون که محمولی نه حامل وقت خواب |
|
ماندگی رفت و شدی بی رنج و تاب
|
اصطلاح حامل و محمول در بیت بالا به کمک شواهد دیگر مانند بیت زیر توضیح داده میشود:
حامل دین بود او محمول شد |
|
قابل فرمان بد او مقبول شد
|
حامل آن کسی است که در صحو به سر میبرد و برای رسیدن به وصال به توان خود متکی است و محمولْ اهل سکر و مجذوب است (رک: میرباقریفرد، محمدی، 1397: 234).
ج) واژگانی که معنای اصطلاحی داشتهاند؛ ولی مولوی از آنها، معنای لغوی برداشت کرده است. این قسم در همه جای مثنوی، معنای لغوی ندارد؛ بلکه گاه در معنای اصطلاحی و گاه در معنای لغوی به کار میرود؛ مانند صدق، غیرت، فنا.
چون قلم از باد بد دفتر ز آب |
|
هر چه بنویسی فنا گردد شتاب
|
فنا در بیت بالا به معنای فانی و نابود و در معنای لغوی است؛ ولی در بیت زیر معنای اصطلاحی فنا مراد است (رک: فروزانفر، 1367، ج 1: 61).
چون به خویش آمد ز غرقاب فنا |
|
خوش زبان بگشاد در مدح و دعا
|
د) واژگانی که ازطریق تداعی معانی که در ذهن مولوی اتفاق افتاده است، بین معنای لغوی و اصطلاحی حرکت میکند. این نمونهها معمولاً یکبار در معنای اصطلاحی و یکبار در معنای لغوی به کار رفته است؛ گاهی هم ایهام و ایهام تناسب به وجود میآورد یا تنها اشارهای کوتاه به معنای اصطلاحی میشود؛ مانند کلمة «جمع» در بیت زیر که در معنای لغوی به کار رفته است؛ ولی با کلمة مفترق که اشتقاقی است از «فرق»، ارتباطی اصطلاحی مییابد.
بس ستارة سعد از تو محترق |
|
بس سپاه و جمع از تو مفترق
|
در مثال زیر کلمة «دم» در معنای لغوی به کار رفته است؛ اما با اصطلاحات موسیقی راه و پردة عراق ارتباط مییابد و معنای اصطلاحی را به ذهن متبادر میکند.
آه کز یاد ره و پردة عراق |
|
رفت از یادم دم تلخ فراق
|
3) نکات بلاغی: ذکر ظرافتهای هنری و عناصر زیباشناسانه در مثنوی نشاندهندة شیوة استفادة مولوی از امکانات بلاغی برای برقراری ارتباط با مخاطب و تبیین مسائل پیچیدة عرفانی است. گاه معنای بیت نیز در گرو گشایش نکتهها و دقیقههای بلاغی است. ازاینرو پرداختن به مسائل بلاغی ازسویی موجب روشنشدن معنا و مفهوم بیت است و ازسوی دیگر، میزان مهارت مولوی را در کاربست عناصر بلاغی نشان میدهد. انواع تشبیه، تمثیل، تشخیص، جناس، ایهام، استعاره، کنایه، جملات بلاغی و فنون علم معانی ذیل این بخش بررسی میشود. عناصر بلاغی 34 درصد از نکات مثنوی را به خود اختصاص داده است. این آمار نشان میدهد در قیاس با سایر عناصر، بیشترین سهم مختص نکات بلاغی است. البته قالب شعری و بستر ادبی مثنوی در افزایش بسامد این مؤلفه تاثیرگذار بوده است.
نکتة درخور توجه در این بخش توجه به کارکرد آرایههاست. بیشتر نکات بلاغی برای تبیین مطالب عرفانی به کار رفته و در مقام ابزاری کارآمد برای تأثیر بر مخاطب استفاده شده است. دقت در کارکرد تمثیل که بخش مهمی از بسامد نکات بلاغی را به خود اختصاص داده است، نشان میدهد مولوی بیش از آنکه از تمثیل برای زیباییآفرینی ادبی استفاده کند، درپی ابهامزدایی و تبیین مطالب عرفانی بوده است.
4) تلمیحات: تلمیح در مثنوی معمولاً شامل اشاره به آیات، روایات و احادیث، باورها، سخنان بزرگان، داستانها، مواعظ و حکم، مثلها و... است. ذکر و اشاره به این موارد نشاندهندة وسعت آگاهی مولوی، میزان بهرهگیری وی از منابع پیشین، میزان دخل و تصرف، اقتباس و بهرهگیری از حکایات و مضامین مطرح در آثار پیشین است. یکی از وظایف شارح پرداختن به این موارد است. حدود 9 درصد از نکات ضروری ابیات مربوط به کارکرد تلمیح است. کارکرد تلمیح در مثنوی گاه رکن اساسی استدلالها و برداشتهای عرفانی مولوی است. ازاینرو یکی از راههای شناخت بینش مولوی توجه به کارکرد تلمیح در مثنوی است.
5) نکات دستوری: توجه به نکات دستوری و به دست دادن اطلاعات دستوری از ترکیبات یا واژگانی که در مثنوی به کار رفته است، خواننده را در خواندن صحیح و فهم ابیات یاری میکند؛ گاهی فهم کامل بیت بدون دریافت نکتههای دستوری میسّر نیست؛ بنابراین ضرورت دارد شارح این نکتهها را دریابد و توضیح دهد. این بخش حدود 6 درصد از نکات ابیات مثنوی را به خود اختصاص داده است.
مؤلفههای پنجگانة مفردات و ترکیبات، اصطلاحات، نکات بلاغی، تلمیحات و نکات دستوریْ لایههای مختلف و ضروری ابیات مثنوی است. این عناصر در نمونهگیری طبقهای و تصادفی ابیات قابل شمارش بود. علاوهبر این عناصر لازم است شارح به ارتباط طولی ابیات و پیوند آنها با کل متن توجه کند. این نکته بدان سبب که گزینش ابیات تصادفی بود و تعداد بیتها در مواضع مختلف هر دفتر توزیع شد، عملاً شمارشپذیر نبود؛ اما توجه به آن از کلیدهای فهم معنای ابیات است و توجه بدان در شرح مثنوی ضرورت دارد.
کشف پیوند ابیات خواننده را با سیر فروریختن معنا در قالب لفظ راهنمایی میکند و گامی مؤثر در فهم معنایی است که به ذهن مولوی خطور کرده است. همسویی با جریان فکر شاعر، احتمال دریافت مفهوم صحیح ابیات را افزایش میدهد و مانع از برداشت نادرست است.
در مثنوی معنوی، گاه تنوع موضوع و نقل تودَرتوی حکایات باعث اختلال در پیوستگی ابیات میشود؛ ازاینرو ضروری است شارح در مواضعی پیوستگی بیتها را یادآوری کند و دلیل تغییر موضوع سخن را توضیح دهد.
یکی از دلایل گسستهشدن پیوند ابیات و طرح موضوعات مختلف در مثنوی این است که مولوی مثنوی را در جمع مخاطبان حاضر سروده و مطالب را متناسب با اقتضای حال آنان بیان کرده است. گاه پرسش حاضران یا بیتوجهی آنان موجب قطع سیر داستان و طرح موضوع دیگر شده است. علاوهبر این تداعی معانی که پیش از این نیز نمونهای از آن آورده شد، موجب پدیدآمدن موضوعات مختلف در ذهن مولوی شده است بهگونهای که با بیان یک کلمه ماجرایی به ذهن او خطور کرده و موجب از بین رفتن پیوند طولی ابیات شده است؛ بنابراین لازم است شارح چگونگی ارتباط موضوعات مختلف را بیان و خواننده را در فهم مثنوی یاری کند.
بسیاری از شروح مثنوی بهدلیل حذف و گزینش ابیات، به شیوة پیوند موضوعات فرعی با موضوعات اصلی توجه نکردهاند؛ بنابراین همچنان گرة سرگردانی خواننده در فهم پیوند ابیات بر جای مانده است.
گاهی فهم بیتی در یکی از دفترهای مثنوی مستلزم در نظر گرفتن ابیاتی در دفتر دیگر است. بدین ترتیب، هم توجه به ارتباط ابیات در یک دفتر ضرورت دارد و هم تسلط بر کل متن و تبیین روابط ابیات با کل متن اهمیت دارد. همانطور که در بحث اصطلاحات بند «ج» نیز گفته شد، بخشی از واژگان مصطلح خاص زبان مولوی است، توضیح و تبیین این اصطلاحات و برداشت صحیح معنای آنها جز با آوردن نمونههای مشابه از مواضع دیگر مثنوی میسر نیست.
نکتة درخور توجه آن است که برای شرح مؤلفههای پنجگانه و همچنین توضیح روابط ابیات باید همواره به اقتضای احوال مخاطب و میزان آگاهی او نیز توجه شود تا شرح پارهای از نکاتْ توضیح واضحات یا گذر از ابهامات تلقی نشود؛ بنابراین پس از در نظر گرفتن شیوة مناسب برای شرح مثنوی لازم است به تناسب و پیوند ارکان اصلی و فرعی شرح نیز توجه شود.
با در نظر گرفتن نکات بالا میتوان گفت بسیاری از شروح مثنوی ویژگیهای شرح مطلوب را ندارد و نمیتوان همة مطالب و کتابهایی را که با عنوان «شرح مثنوی» شهرت یافته است بهراستی و درستی شرح مثنوی دانست. نقد شروح مثنوی و روششناسی آنها با الگوی روش شرح مثنوی میتواند نقاط قوت و ضعف شروح مثنوی را نشان دهد. این موضوع در پژوهشی دیگر تبیین میشود.
3ـ نتیجهگیری
مثنوی یکی از مهمترین منظومههای عرفانی ادب فارسی است. تاکنون شروح متعدد و متنوعی از مثنوی به زبانهای مختلف، حتی در سرزمینهایی که آشنایی عمیقی با زبان فارسی نداشتهاند، پدید آمده است. با توجه به تعدد شرحهای مثنوی و اقبال مخاطبان بیشمار بدان، ارزیابی روش شارحان و نقد و تحلیل آن ضروری است. برای تبیین جایگاه روش و اهمیت آن در شکلگیری ساختار شرح، ارکان اصلی و فرعی شرح مثنوی تبیین شد؛ متکلم، مخاطب و متن سه رکن اصلی هر شرح است. «هدف» و «روش» از ارکان فرعی مرتبط با «متکلم» است و «ردة سنی»، «سطح آگاهی و میزان آگاهی» با رکن «مخاطب» ارتباط دارد. دو رکن فرعی «زبان» و «مضمون و محتوا» نیز به رکن اصلی «متن» وابسته است. در جریان شرحنویسی شارح میکوشد محتوای متن را با شیوه و روشی متناسب با نیاز مخاطبان و خصوصیات متن تبیین کند و تا حد امکان موانع فهم متن را با شرح و توضیح نکات مبهم برطرف کند.
بررسی شروح مثنوی نشان میدهد بیشترین کاستیهای شرحها بهسبب روشمندنبودن شارحان است. ارزیابی و نقد روش شارحان با روششناسی شروح مثنوی ممکن است. این امر بدون در نظر گرفتن الگویی مشخص که نشاندهندة عناصر پدیدآورندة مثنوی باشد، امکانپذیر نیست؛ تاکنون الگویی که در قالب آن بتوان روش شارحان را (نحوة بیان مطالب و شیوة آنها در واشکافی لایههای مختلف سخن مولوی و گرهگشایی از پیچیدگیهای زبانی) ارزیابی کرد، طراحی نشده است؛ ازاینرو طراحی الگویی مبتنی بر آمار و تحلیل عناصر شکلدهندة ابیات مثنوی ضروری است. در این مقاله منظور از الگو چارچوب عمل، شیوه و روشی مبنایی و تکرارپذیر است که براساس آن میتوان از یکسو به ارزیابی و نقد شروح پرداخت و ازسوی دیگر مبتنی بر آن شرح نوشت. این الگو با شمارش تخمینی عناصر 380 بیت از دفترهای مختلف مثنوی و تحلیل مقایسهای آنها طراحی شد: مفردات و ترکیبات، اصطلاحات، نکات بلاغی، تلمیحات و نکات دستوری از مهمترین عناصری است که شرح و توضیح آنها ضروری است. میزان اهمیت هرکدام از این موارد با بررسی و تحلیل آماری مشخص شد و نسبت فراوانی هر مؤلفه به تعداد کل ابیاتِ برگزیده و در قیاس با دیگر عناصر در هر شش دفتر تقریباً یکسان بود. به عبارت دیگر نکات بلاغی در همة دفترها بیشتر از اصطلاحات، و نکات دستوری کمتر از بقیة عناصر به شرح نیاز دارد. علاوهبر این مؤلفههای پنجگانه، در نظر گرفتن پیوند طولی ابیات و ارتباط معنایی داستانها در مثنوی اهمیت بالایی دارد؛ بنابراین در طراحی الگو و ارزیابی شروح، توجه به این مؤلفه نیز ضروری است. بدین ترتیب میتوان معیار ارزیابی شروح را شیوة شرح و تبیین این عناصر در هر بیت در نظر گرفت و هر شرح را از منظر میزان توجه شارح و چگونگی پرداختن به عناصر اصلی مثنوی نقد و تحلیل کرد. علاوهبر این میتوان بر این مبنا، چارچوب شرحی متناسب با نیاز مخاطبان ترسیم کرد و با شناخت نقاط قوت و ضعف شروح پیشین، برای ارائة شرحی روشمند و مبتنی بر خصوصیات مثنوی کوشید.
پینوشت
در این فرمول p و q نسبت موفقیت و شکست است که 0/5 در نظر گرفته میشود. مقدار خطای dنیز 05/0 در نظر گرفته می شود و مقدار N نیز حجم جامعة آماری است. حداکثر خطای این فرمول تنها 5 درصد تخمین زده شده است؛ یعنی در علم آمار اثبات شده است که نتایج حاصل از در نظر گرفتن این روش برای پیشبینیها با دقتی حدود 95 درصد با جامعه واقعی تطبیق کرده است (رک:Cochran, 1977: 440 ).
اگر 25700 بیت حجم جامعة آماری باشد، نتیجه 378.5022021027321 است بنابراین بهطور تقریبی 380 بیت انتخاب شد و همة عناصری که در نظر گرفته شده بود، در این 380 بیت بهطور مجزا برشمرده و بررسی شد.