نقش قرائت و استماع قرآن در سیر و سلوک (در متون عرفانی زبان فارسی تا پایان قرن ششم هجری)

نویسندگان

1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی ادبیات عرفانی دانشگاه اصفهان

چکیده

 عرفا همواره به قرآن به عنوان سرچشمة اصیل و ناب عرفان اسلامی توجه داشته‌اند و بنای تمام مراحل و منازل سلوک را بر آن استوار کرده‌اند. علی رغم وضوح این موضوع که بنیاد زندگی، تفکّر و سیر استکمالی عرفا بر قرآن استوار است؛ اما برای تبیین نحوۀ نگرش عرفا به قرآن لازم است که دیدگاه‌ها و اقوال عرفا در باب قرآن بدقت بررسی و تحلیل شود. یکی از نکات مهم در متون عرفانی، توجه ویژۀ عرفا به تمثیل و استشهاد به آیات قرآن کریم برای اثر بخشی بیشتر کلام است. این موضوع سبب شده است که بعضی از این آیات به مشهورات خانقاهی تبدیل شود. علاوه بر آن از نظر عارفان، قرائت و سماع قرآن اهمیت بسزایی در سیر و سلوک عرفانی دارد. قرائت و سماع قرآن در مراحل مختلف سلوک و بویژه در طی مقامات و احوال عرفانی نقش پررنگی دارد. براین اساس سالک بوسیلة این دو می‌تواند از عقبه‌های طریقت عبور کرده و به مقصود دست پیدا کند. این پژوهش بر آن است که با بررسی و تحلیل متون مهم عرفانی، جایگاه قرائت و سماع قرآن را در سیر و سلوک تبیین کند.
 

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Role of Reading and Listening to the Quran in Journey and Progression (In mystical texts of Persian literature till the end of sixth century)

نویسندگان [English]

  • Taghi Ejeih 1
  • Ehsan Reisi 2
1 Assistant Professor, University of Isfahan
2 PhD Candidate, University of Isfahan
چکیده [English]

Mystics have always paid attention to the Quran as the original and unique source of Islamic mysticism and founded all the stages and stations of Progression on it. In spite of this obvious issue that life, thinking and Perfection process of mystics are all based on the Quran, for explaining the attitude of mystics to the Quran it is necessary to study and analyze exactly their views and sayings about it.
An important point in mystical texts is that mystics often use the Quran as allegory and testimony to increase the efficacy of their discourse. Consequently, a number of verses have been turned into famous sayings of Khaneqah. Moreover, in mystics’ view, reading and listening to the Quran is very important in mystical Journey and Progression. Such reading and listening has a significant role in various stages of Progression and especially in mystical stations and states like repentance, devoutness, nearness, awe, intimacy, contemplation and certainty. Also, they consider reading and contemplating on verses of the Quran as very important. Accordingly, the Wayfarer can pass the obstacles of the Path and reach the goal by using these two. Studying and analyzing the significant mystical texts of Persian language till the end of sixth century (A.H), this article aims to explain the status of reading and listening to the Quran in the Journey and Progression.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • The Quran
  • mysticism
  • journey and progression
  • reading the Quran
  • listening to the Quran

مقدمه

عرفان اسلامی از دو منبع اصیل قرآن و سیره، سرچشمه گرفته ‌است و همچنین با وجود ائمة اطهار (ص) رشد کرده ‌است. هر چند در باب ریشه‌های عرفان اسلامی نظریات گوناگونی تاکنون مطرح شده؛ امّا با توجه به مستندات موجود واضح است که عرفان اسلامی ریشه‌ای جز موارد مذکور ندارد. 1

جایگاه ویژۀ قرآن در نزد عرفا، به عنوان کتاب آسمانی و همچنین چراغ راه طریقت بوضوح مشخص است.

پیش از ورود به بحث، ذکر چند نکته دربارۀ قرآن و اهمیت توجه به ضروری می‌نماید. امام علی (ع) در خطبه 87 نهج البلاغه می‌فرمایند: «قَدْ أَمْکَنَ الْکِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ یَحُلُّ حَیْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ یَنْزِلُ حَیْثُ کَانَ مَنْزِلُهُ» (نهج‌البلاغه، 1387: 104). بر این اساس چند نکتة مهم مطرح می‌شود:

 قرآن راهبر و پیشوای انسان معرفی شده است و هرجا که قرآن به عنوان راهبر بار بیندازد و ساکن شود، آن که زمام اختیارش را به قرآن داده است، نیز جایگیر خواهد شد.

از سوی دیگر حضرت صادق (ع) نیز می‌فرمایند: « لَقَدْ تَجَلَّى‏ اللَّهُ لِعِبَادِهِ‏ فِی کَلَامِه‏» (!شیخ بهایی، 1405: 372؛ قمی، 1368، 1: 60). تجلّی حق که عبارت از اشراق نور او بر دل بنده است، نتایجی دربر دارد. در همین باب در دعای عرفه امام حسین (ع) می‌خوانیم: أَنْتَ‏ الَّذِی‏ أَشْرَقْتَ‏ الْأَنْوَارَ فِی قُلُوبِ أَوْلِیَائِکَ حَتَّى عَرَفُوکَ وَ وَحَّدُوکَ وَ أَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِکَ حَتَّى لَمْ یُحِبُّوا سِوَاکَ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى غَیْرِک  (!مجلسی، 1403، 95: 226).

بدین ترتیب با اشراق نور حق در قلب عارف، وی به پنج چیز دست می‌یابد: معرفت، توحید، طرد غیر او، محبّت حق، ناامیدی از غیراو. در متون عرفانی نیز، توجه به تلاوت و استماع قرآن، بر پایة محورهای پنجگاننة مذکور استوار شده‌است.

آنچه عرفا در باب بزرگداشت قرآن گفته‌اند، قابل احصا نیست؛ اما از تمام آنها این گونه استنباط می‌شود که آنان تنها راه نیل به کمال و وصول به حقیقت را شاهراه قرآن‌ می‌دانند:

از چاه شور این جهان در دلو قرآن رو برآ

 

ای یوسف آخر بهر توست این دلو در چاه آمده
                       (مولوی، 1384: 854)

 

تکیه بر شرع محمد کن و بر قرآن کن

 

زان کجا عروهٔ وثقای تو جز قرآن نیست
                         (سنایی، 1341: 82)

 

 

گرد قرآن گرد زیرا هر که در قرآن گریخت

 

آن جهان رست از عقوبت این جهان جست از فتن

 

چون همی دانی که قرآن را رسن خواندست حق

 

پس تو در چاه طبیعت چند باشی با وسن
                                 (همان، 253)

 

 

برخی عرفا نیز از روی آوردن به ظاهر قرآن و غافل ماندن از باطن آن، سخن رانده‌اند:

«دریغا خلق بظاهر قرآن‏ قناعت‏ کرده‏اند؛ و همه از او پوستى بینند. باش تا مغز او خورند که «القرآن مأدبة اللّه فى أرضه»» (عین القضات همدانی، 1341: 177).

این موضوع به اشکال مختلف در متون عرفانی مطرح شده است. گروهی از عرفا بر این اعتقادند که ایمان سطحی به علّت وقوف نایافتن بر مغز قرآن است:

تو ز دین لفظی برآری بر زبان

 

خود نمی‌دانی معانی را عیان

رو ز قرآن مغز گیر و پوست مان

 

پوست را انداز پیش کرکسان
                          (عطار، 1376: 39 )

 عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازد

 

که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا

عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز نقشی

 

که از خورشید جز گرمی نیابد چشم نابینا
                          (سنایی، 1341: 59)

 

نکتة مهم دیگری که عرفا دربارۀ استماع قرآن به آن توجه داشته‌اند، سکوت و خاموشی در حین قرائت قرآن است. این دیدگاه معمولاً با استناد به آیة شریفة وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ‌ (اعراف‏/ 204). قشیری با استناد به آیة مذکور خاموشی را از آداب حضور معرفی می‌کند (!قشیری، 1354: 182). میبدی نیز این آیة شریفه را با سماع پیوند می‌دهد: « سماع حقیقت، استماع قرآن است» (میبدی، 1371، 3: 832).

پرسش اساسی این پژوهش آن است که قرآن علاوه بر آنچه ذکر شد، در سیر و سلوک عرفانی چه نقشی دارد و عرفا برای گذر از مسیر طریقت و رسیدن به حقیقت، چگونه از قرآن بهره مند می‌شوند.

در این پژوهش سعی شده است که با مطالعة متون عرفانی با تأکید بر کتابهای: شرح التعرف، تذکرة الأولیا، رسالة قشیریه، عوارف المعارف، کشف المحجوب، اللمع فی التصوف، حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر و کیمیای سعادت، به پرسشهای مذکور پاسخ داده شود.

در ابتدا دیدگاه‌ها و اقوال عرفا و متصوّفه درباب بزرگداشت قرآن بررسی و تحلیل می‌شود و پس از آن ذیل عناوین فهم قرآن از نظر عرفا، نقش قرائت قرآن در طریقت و نقش استماع قرآن در طریقت، دیدگاه‌های صوفیان طرح و تحلیل می‌شود.

 

بزرگداشت قرآن در طریقت

قرآنِ هدایتگر که برای تمام انسانها نازل شده، کتابی است که با نشان دادن راه صواب و خطا، انسان را به سمت کمال سوق می‌دهد. به عقیدۀ عرفا، قرآن موجب می‌شود که خلق از ظلمتِ کفر بیرون آیند و در نورِ علم و ایمان غرق شوند (!مستملی بخاری، 1365، 4: 1547). ابونصر سرّاج در باب تبیین تصوّف و مذهب صوفیه، عنوان می‌کند که اصول مذهب تصوف همانهایی است که قرآن تأیید کرده است (سرّاج، 1382: 66). در اللمع و تذکرة الاولیا نیز از قول سهل تستری این گونه آمده است:‌ «اصول ما شش چیز است: تمسّک به کتاب‏ خداى ــ عزّ و جلّ ــ و اقتدا به سنّت رسول ــ علیه السّلام ــ و خوردن حلال و بازداشتن دست از رنجانیدن خلق ــ و اگر چه تو را برنجانند ــ و دور بودن از مناهى، و تعجیل کردن به گزاردن حقوق» (عطار،1336: 263). محمدبن حسین نصرآبادی هم مهم ترین اصل تصوّف را «ایستادن بر کتاب و سنت» می‌داند (!قشیری، 1354: 83). میبدی در عباراتی شیوا و لطیف، قرآن را این گونه معرفی می‌کند: «یادگار مؤمنان است و مونس عارفان و سلوة محبّان و آسایش مشتاقان... شفاى بیمار دلان، آسایش اندوهگنان... شفای دردها است، و داروى علّتها و شستن غمها و چراغ دلها» (میبدی، 1371، 4: 331).

درباب اهمیت همنشینی با قرآن اقوال بسیاری از زبان عرفا نقل شده‌است، برای مثال از ابن سمّاک نقل شده است که: «طریق آن است که خداى ــ عزّ و جلّ ــ را مونس خود سازی و کتاب‏ او همراز خود گردانى» (عطار،1336: 246)، حاتم اصم نیز در راه سلوک، بهترین مونس و همراه را قرآن می‌داند (همان، 255).

عرفا همواره با بزرگداشت از قرآن سخن گفته‌اند و حتی تصانیف خویش را به دلیل آن که به فهم قرآن کمک کند، در بین خلق برملا می‌کرده‌اند؛ از جمله یکی از مهم‌ترین متون عرفانی؛ یعنی تذکرة الاولیا که عطار، یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های تصنیف آن را این گونه شرح می‌دهد:« بعد از قرآن و احادیث بهترین سخنها سخن ایشان دیدم و جمله سخن ایشان شرح قرآن و احادیث دیدم» (همان، 6). حکایتهای بسیاری در متون عرفانی در باب کرامات قرآن ثبت شده است که همگی نشان از ارجمندی بسیار زیاد قرآن نزد صوفیه دارد. از جملة این حکایات ماجرایی است که قشیری در بارۀ ابومعاویه الاسود آورده است. پس از این که اسود نابینا می‌شود و قادر به دیدن هیچ چیز نیست، با گشودن کتاب خدا، برای خواندن آن، به چشمهایش توان دیدن اعطا می‌شود و پس از اتمام آن، دوباره نابینا می‌شود (قشیری، 1354: 672).

آنچه در باب بزرگداشت قرآن در متون صوفیه آمده است، قابل احصا نیست؛ اما از مجموع آنها می‌توان استنباط کرد که یکی از مهمترین اهداف عرفا در طی طریق، توجه به قرآن و استقامت در راه آن بوده است. برای مثال، قشیری در بابی مشبع با عنوان در ذکر مشایخ این طریقه و آنچه از سیره و قول ایشان دلیل کند بر تعظیم شریعت، حکایات بسیاری آورده است که در آنها توجه ویژۀ عرفا به قرآن بخوبی آشکار است. 2

عارف حقیقی که به خدا دلبسته است، تمام مخلوقاتِ وی را نیز دوست می‌دارد. تا آنجا که یکی از نشانه‌هایی که برای سالک مطرح کرده‌اند، شفقت به خلق خدا و مهربانی با مخلوقات اوست. غزالی با آگاهی از این نکته، یکی از نشانه‌های محبت به خدا را دوست داشتن قرآن و رسول (ص) معرفی می‌کند (غزالی،1364، 2: 602). بنابراین تنها کسی می‌تواند مدّعی محبت باشد و خود را سالک بداند که قرآن و حضرت رسول (ص) را دوست بدارد.

پیوند کتاب خدا و سنت که همواره به مسلمین گوشزد شده و در بین علماء علوم مختلف اسلامی مطرح است، این موضوع در بین عرفا نیز به عنوان اصلی‌ترین ستون طریقت شناخته می‌شود. سالک باید در هر حالی نیز برای سنجیدن و محاسبة خویش در مسیر سلوک باید از معیار کتاب خدا و سنّت استفاده کند. جنید بغدادی، سلوک را در راهی جز قرآن و سنّت خطا می‌داند و مریدان و شاگردان را پند می‌دهد که «همه راه‏ها بر خلق بسته است مگر که بر راه محمّد ــ علیه الصّلوة و السّلام ــ رود که هر که حافظ قرآن نباشد و حدیث پیغمبر ــ علیه الصّلوة و السّلام ــ ننوشته باشد، به وى اقتدا مکنید؛ زیرا که علم به کتاب‏ و سنّت باز بسته است» (همان، 363؛ قشیری، 1354: 52).

صوفیان واقعی کسانی هستند که تمام افعال و اقوالشان موافق کتاب خدا و سنّت باشد و حتی یک قدم از مسیر این دو منحرف نشوند (سهروردی، 1364: 32). جنید بغدادی در تشبیهی زیبا، قرآن و سنّت را به دو شمع تشبیه می‌کند که سالک را در طول سلوک از ظلمت نجات می‌دهند: «این راه کسی رود که کتاب‏ خداى ــ عزّ و جلّ ــ بر دست راست گرفته باشد و سنّت مصطفی ــ علیه السّلام ــ بر دست چپ گرفته، و به روشنایی این دو شمع می‌‏رود تا نه در مغاک‏ شبهت افتد و نه در ظلمت بدعت» (عطار،1336: 363).

در مسیر طریقت وارداتی بر جان سالک وارد می‌شود که مکتسب نیستند و همچنین مانند خواطر، ممکن است انواع مختلفی داشته باشند. 3 از جملة این واردات می‌توان احوال، مواجید، خواطر و طوارق را نام برد. پیران طریقت همواره متذکّر شده‌اند که هر گاه چنین وارداتی بر جان آنها فرود می‌آمده است، آنها را با کتاب خدا و سنّت تطبیق می‌داده‌اند تا دچار گمراهی نشوند. ابو سلیمان دارانی، ابوحفص حدّاد، جنید بغدادی، سهل تستری و ابوعلی ثفقی از جمله کسانی هستند که در این باب اظهار نظر کرده‌اند (سرّاج، 1382: 335؛ قشیری، 1354: 41-46)؛ (سهروردی، 1364: 22). برای مثال سهل تستری گفته است: «هر وجدی که کتاب و سنت گواه آن نبود، باطل بود» (عطار،1336: 263). سرّاج از قول یکی از پیران طریقت این گونه نقل می‌کند: «گوشم علمی از علوم اهل حقیقت را شنید آن را اجازه ورود به دل ندادم، مگر پس از تطبیق آن بر کتاب‏ و سنّت» (سرّاج، 1382: 377). تطبیق احوال، خواطر و مواجید با کتاب و سنّت توسط کاشانی بدین صورت تبیین می‌شود که اگر یکی از واردات به چیزی خلاف شرع و خلاف احکام قرآن، حکم کند، سالک باید آن را از محلی غیر الهی و غیر مَلَکی تلقی کند و نباید به آن توجه کند (کاشانی، 1388: 107).

از سوی دیگر مشایخ طریقت همواره بر اهمیت قرائت و سماع قرآن تأکید کرده‌اند. این موضوع در بخشهای بعد بتفصیل تشریح خواهد شد. در ابتدای هر یک از این بخشها، کلّیاتی در باب موضوع مورد بحث می‌آید و سپس نقش قرائت و سماع قرآن در هریک از مقامات و احوال عرفانی تبیین می‌شود. 4

 

جایگاه قرائت قرآن در سیر و سلوک

قرائت قرآن که در چند موضع از قرآن کریم به آن اشاره شده است، 5 از نظر عرفا یکی از مهم‌ترین ارکان طریقت به شمار می‌رود. آنها با استناد به حدیثی از پیامبر اکرم (ص)، بهترین عبادت را قرائت قرآن دانسته‌اند (غزالی، 1361، 1: 594) 6 و به همین دلیل ــ آنگونه که در شرح احوال پیران طریقت آمده است ــ مؤانست بسیاری با قرآن و قرائت آن داشته‌اند و علاوه بر آن همواره مریدان و شاگردان خود را به مداومت در قرائت قرآن فرا می‌خوانده‌اند. جنید بغدادی در حال احتضار، دست از قرآن خواندن نمی‌کشد و در جواب ابومحمّد جریری که نگران حال اوست می‌گوید: «اولیتر از من به این کیست و هم اکنون صحیفة من اندر نوردند» (قشیری، 1354: 53 و 523). 7 نجم الدین کبری در متن اجازه‌نامه‌ای که به شیخ رضى الدین ابو العلاء بن لالا داده‌است با توصیة اکید، وی را به قرائت قرآن می‌خواند (نجم الدین کبری، 1368: 31).

در حکایتی اعجاب آور می‌خوانیم که ابوسعید ابوالخیر از اطرافیان می‌خواهد که او را به صورت واژگون، از پا به درخت بیاویزند و پس از آن شروع به ختم قرآن می‌کند، این کار را چنان ادامه می‌دهد که از چشمانش خون جاری می‌شود و پس از آن با رسید به آیه‌ای از قرآن، 8 به کار خود پایان می‌دهد (عطار، 1336: 695). حکایات دیگری هم دربارۀ سایر عرفا نقل شده است که همة آنها اهمیت بسیارِ ختم قرآن را نزد صوفیه نشان می‌دهد.

در متون عرفانی؛ بخصوص متون تعلیمی عرفانی، سالکان طریقت به خواندن قرآن دعوت می‌شوند. اغلب عرفا دربارۀ این موضوع به عنوان یکی از اصول سیر و سلوک سخن گفته‌اند و سلامت دین و امنیت طی طریق را وابسته به آن دانسته‌اند. شیخ ابواسحاق کازرونی در هنگام مرگ مریدان را به «مداومت درس قرآن» در بامداد فرا می‌خواند و به این طریق نشان می‌دهد که مهم‌ترین مسأله در طریقت که پیش از مرگ وی باید برای سالکان روشن شود، قرآن خواندن است (همان، 663). در عوارف المعارف نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، از جمله این که سهروردی قرآن خواندن را در وقت صبحگاه و همچنین در هنگام شروع غذا خوردن ــ «تا نور ذکر با طعام به اجزای قالب برسد تا در دل هیچ تغیر پیدا نکند»ــ توصیه می‌کند (سهروردی، 1364: 142- 153).

توجه عرفا به قرآن خواندن، نه تنها در مسائل عملی و روزمرۀ آنها بارز است؛ بلکه این توجه موجب می‌شود که عده‌ای از آنها در باب قرآن خواندن به ارائة نظریه بپردازند. برای مثال غزالی در کتاب احیاء علوم الدّین، بخشی مشبع را به قرآن خواندن و تبیین اصول و فواید آن می‌پردازد 9و به صورت مشروح در این باب سخن می‌گوید. وی برای قرائت قائل به سه درجه است. نخست آن که قاری تصوّر کند که در برابر حق ایستاده است و برای وی قرآن می‌خواند. غزالی معتقد است که این حالت، «حال تملق و سؤال باشد و تضرع و ابتهال». درجة دوم آن که به وسیلة دل چنان مشاهده کند که خداوند با او سخن می‌راند و «به انعام و احسان خود با وی راز می‌گوید» در این حالت، قاری در مقام شرم و تعظیم و گوش دادن و فهم کردن است. درجه آخر آن است که «در کلام، متکلم را ببیند و در کلمات، صفات را» در این حال هیچ چیز حجاب راه قاری نمی‌شود و وی تمام همتش متوجه متکلّم است و ماسوی الله را فراموش می‌کند (غزالی، 1361، 1: 662). سرّاج نیز در باب قرائت قرآن، پیرامون حدیثی از پیامبر اکرم (ص) با این مضمون که «قرآن را با صدای خوش زینت دهید» 10 نظریه پردازی می‌کند (سرّاج، 1382: 305).

سنایی نیز معتقد است که قرائت قرآن دارای دو درجه است و ظاهری و باطنی دارد. براین اساس عده‌ای از سر غفلت تنها به حروف آن مشغول شده‌اند و «حرف پیمای» هستند و گروهی دیگر با چشمِ جان در حروف قرآن نظر می‌کنند و روح آنها را درمی‌یابند. در واقع این گروه هستند که به معانی الفظ قرآن هم پی می‌برند.

اى تو را از قرائت‏ قرآن
بر زبان از حروف ذوقى نه
عاقلان را حلاوتى در جان
دیده روح و حروف
قرآن را

 

از سر غفلت و ره عصیان
در جنان از وقوف شوقى نه
غافلان را تلاوتى به زبان
چشم جسم این‏
و چشم جان آن را
                         (سنایی، 1383: 172)

قرائت و تدبّر در آیات قرآن

در این بخش حکایتی بسیار مهم و ارزشمند از تذکرة الاولیا نقل می‌شود. آنچه خواهد آمد، بیان کنندة آنست که برخی عرفا بر این اعتقاد بوده‌اند که قرآن خواندن، به هر حال بر روح و جان سالک اثر می‌گذارد حتی اگر آگاهی نسبت به فهم آن وجود نداشته باشد. این حکایت به دلیل اهمیت به ور مستقیم نقل می‌شود:

از امام عبد الرّحمن اکّاف ــ رحمة اللّه علیه ــ پرسیدند که «کسى که قرآن‏ می‌‏خواند و نمی‌‏داند که چه می‌‏خواند، آن را هیچ اثری بود؟». گفت: «کسی که دارو می‌‏خورد و نمی‌‏داند که چه می‌‏خورد، اثر می‌‏کند. قرآن‏ چگونه اثر نکند؟ بل که بسی اثر کند» (عطار،1336: 7).

با این حال، عده‌ای دیگر از عرفا نیز با نظر گفته شده، موافق نیستند و برای تدبّر در حین قرائت قرآن اهمیت بسیاری قائل شده‌اند. تدبّر در آیات قرآن و عمل کردن به آنها هم به اندازۀ قرائت قرآن، از سوی پیران طریقت مهم دانسته شده است. ابوسلیمان دارانی هیچ چیز را بهتر از قرآن خواندن و تأمل در آن نمی‌داند (عطار،1336: 134). از وی نقل شده است که گاهی پنج شب در معنی یک آیه تأمّل می‌کرده است (سرّاج، 1382: 315). ابونصر سرّاج ویژگی‌های را بیان می‌کند که خاص صوفیان است و ایشان را از دیگر طبقات علم متمایز می‌کند. این ویژگی‌ها عبارت است از: «به کار داشت آیات کتاب خداوند و تلاوت آنها و آگاهی از کلمات رسول او» (همان، 73).

عرفا با ذکر این نکته که دروازۀ ورود به طریقت، حلاوت یافتن از قرآن خواندن است، شروع سیر استکمالی را وابسته به قرآن خواندن دانسته‌اند (قشیری، 1354: 352؛ عطار،1336: 87). کسی که در راه تصوّف قدم می‌گذارد، اگر به اعمال عبادی، ازجمله قرآن خواندن توجه نکند، هیچ گاه نمی‌تواند این راه را به پایان برساند. به همین دلیل است که عرفا تا این اندازه به قرآن خواندن اهمیت داده‌اند.

صوفیان اوراد خاصی دارند که در طول شبانه روز به ذکر آنها می‌پردازند. اما برای این که در طول شبانه روز هیچگاه در نیایش به غلط نیفتند، همواره اوراد و اذکار و اعمال خویش را به وسیلة قرآن مستقیم می‌کنند (همان، 195). به این ترتیب هیچ وقتی از اوقات عرفا بی حضور قرآن سپری نمی‌شود. به این دلیل است که تنها چیزی که در خلوت و چله نشینی، راهرو را همراهی می‌کند، کتاب خداست. قرآن، نه تنها در آغاز سلوک، سالک را در مسیر صحیح قرار می‌دهد؛ بلکه در هر لحظه از سیر استکمالی، سالک باید احوال و اقوال خویش را با قرآن اصلاح کند. نشان مرید راستین آنست که هر چه را در دل می‌آورد در قرآن آن را بیابد (سرّاج، 1382: 241). در هر مرحله‌ای از سلوک، این معنی باید در جان سالک نقش ببندد که تنها شاهراه برای وصول به حق گذر از جادۀ شرع است و قرآن که سرچشمة اصیل شریعت محسوب می‌شود، باید در هر نفسی همراه وی باشد.

 

رابطة قرائت قرآن با مقامات و احوال عرفانی

علاوه بر آنچه گذشت، قرائت قرآن در طی مقامات و احوال عرفانی نیز تأثیر بسزایی دارد. در این قسمت، به بیان این تأثیر پرداخته می‌شود.

در میان عده‌ای از عرفا - چنان که خواهد آمدــ معتقدند که قرآن خواندن موجب طی بعضی از مقامها و فرود بعضی احوال بر سالک می‌شود. امام محمّد غزّالی معتقد است که قرائت قرآن، تمام مقامات و احوال را حاصل می‌کند: «هیچ چیزی سودمندتر از خواندن قرآن‏ با تفکّر یافته نشود. چه او جامع مقامات و احوال است و در او شفاى عالمیان است، چه در آن چیزی است که خوف‏ و رجا و صبر و شکر و محبت و شوق و دیگر حالها بار آرد، و در آن چیزی است که از صفتهای مذموم باز دارد» (غزالی، 1361، 4: 760).

 

ورع

خواجه عبدالله انصاری در کتاب صد میدان، پس از تعریف ورع، قرائت قرآن و تدبّر در آن را از مقدمات ورع بشمار می‌آورد. وی ورع را پرهیز از «ناپسند»، «افزونی» و «خاطرهای شوریده» می‌داند و معتقد است که قرائت و تدبر در قرآن موجب می‌شود که خاطرهای شوریده از وجود سالک خارج شود (خواجه عبدالله انصاری، 1377، 1: 269).

 

قرب

قرائت قرآن موجب قرب سالک می‌شود. غزالی در ضمن نقل حکایتی از یوسف اسباط بیان می‌کند که اگر کسی در حین قرآن خواندن، همواره خود را مقصّر بداند؛ یعنی همیشه متوجه این موضوع باشدکه هر قدر هم قرآن بخواند بازهم دچار قصور است و نتوانسته است که حق قرائت قرآن را ادا کند. این موجب می‌شود که قرب حق را به وی عطا کنند (غزالی،1361، 1: 624).

در باب قرائت قرآن به عنوان یکی از مقدّمات قرب در سایر متون عرفانی نیز مطالب مهمّی آمده ‌است و همة آنها حاکی از این نکته است که قرائت قرآن، سالک را آماده و شایستة دریافت حال عرفانی قرب می‌کند (سهروردی، 1364: 4؛ عطار،1336: 221).

 

خوف

خوف به عنوان یکی از احوال عرفانی، توجه بسیاری از عرفا را به خود جلب کرده و در باب رابطة آن با رجا نظریات گوناگونی مطرح شده‌است. 11 اما موضوع مهم در این مقال، تبیین رابطۀ آن با قرائت قرآن است. قرآن خواندن، خوف را بر دل سالک وارد می‌کند، سهروردی با تبیین این موضوع می‌نویسد: کسانی «که از دست طبیب قرآن‏ مسهل خوف‏ نوش کرده‏اند» پای بر سر کام خویش می‌نهند (سهروردی، 1364: 153).

 

اُنس

سالکی که با قرآن خواندن انس دارد، درون خویش را آمادۀ ورود حال عرفانی انس می‌کند. انس عبارت از شادی دل از حلاوت خطاب حق و خلوت گرفتن از غیر خدا است (!عطار، 1336: 423). براین اساس قرآن را «اُنس جان عارفان» و «انس دل دوستان» خوانده‌اند (!میبدی، 1371، 5: 652 و 6: 110). بهاء ولد به تصریح این موضوع را روشن می‌سازد: «قرآن‏ می‌‏خوان و حقیقت اُنس را مشاهده مى‏کن‏» (بهاء ولد، 1382: 2: 67). زمانی که سالک با کلام خدا انس بگیرد و به طور مداوم آن را قرائت کند، به درجه‌ای نائل می‌آید که انس خدا را دریافت می‌کند.

 

مشاهده

زمانی که سالک مقامها و احوال عرفانی را طی کند، مرحلة مجاهده را به پایان می‌برد و پس از آن وارد مرحلة مشاهده می‌شود. در این مرحلة تغییر بنیادین در سیر وسلوک رخ می‌دهد. در مرحلة مشاهده دیگر جهد و کوشش سالک کارساز نیست و همه چیز به جذبه و کشش الهی مربوط می‌شود.12قرائت قرآن آنچنان در طی طریقت تأثیرگذار است که می‌تواند کشف و مشاهدۀ ملکوت را نصیب سالک سازد. البته هر نوع قرائتی منجر به کشف ملکوت نمی‌شود، این موهبت به کسی اعطا می‌شود که حجاب نفس را بردریده باشد و «که از آن حد بگذرد که به نفس خود التفات کند و در قرائت جز خداى تعالى را نبیند، ملکوت او را منکشف شود» (غزالی، 1371، 1: 624).

 

یقین

یقین که به عنوان نهمین و آخرین حال عرفانی شناخته می‌شود، از نتایج قرائت قرآن برشمرده شده‌ است، سنایی معتقد است که با قرائت قرآن بنده می‌تواند گوهر یقین را در دریای سینه‌اش بیابد:

گر همی کنج دلت باید و جان
تا دُر و گوهر یقین یابی

 

آیتی زو به جان و دل بر خوان
تا درو کیمیای دین یابی
                         (سنایی، 1383: 182)

جایگاه استماع قرآن در سیر و سلوک

گوش فرادادن به قرآن کریم هم مانند خواندنِ آن، همواره از سوی عرفا توصیه شده ‌است. آنها بهترین مسموعات را برای گوش، دل و سرّ، کلام خدا دانسته‌اند و همچنین معتقدند که همة مخلوقات موظفند که به قرآن گوش فرا دهند (هجویری، 1375: 510). در عرفان، موضوع سماع قرآن به صورت مشروح برای سالکان تبیین شده ‌است؛ از جمله در متونی چون حدیقه و کشف المحجوب، بابی مستقل را به این بحث اختصاص داده‌اند (سنایی، 1383: 182؛ هجویری، 1375: 510).

یکی از مهمترین مسائلی که پیرامون استماع قرآن کریم در متون عرفانی آمده‌است، بحث اصول سماع قرآن است. عرفا براین عقیده‌اند که استماع قرآن اصولی دارد که انسان با رعایت آنها به بالاترین مرتبه در سماع قرآن می‌رسد. نخستین گام این است که سالک چنان به کلام خدا گوش فرادهد که گویی آن را از زبان پیامبر (ص) می‌شنود. پس از آن با تمام وجود مستمع سخن خدای شود به نحوی که بداند آن از زبان جبرئیل بر او خوانده می‌شود. در آخرین مرتبه، سالک چنان مستغرق حضور می‌شود که قرآن را بدون واسطه از حق می‌شنود (سرّاج، 1382: 128). این موضوع در متون عرفانی مؤکّد شده است تا این که سهروردی اصطلاح «شهود و سماع متکلّم» را برای آن وضع می‌کند (سهروردی، 1364: 17). سماع متکلّم به این معنی است که مستمع در هر آیه‌ای چنان مستغرق شود که گویندۀ سخن را حضرت حق بداند. این موضوع در روایتی از امام جعفرصادق (ع) تبیین شده است: «منقول است از جعفر صادق ــ رضى اللّه عنه ــ که نماز مى‏کرد. ناگاه بیفتاد و بیهوش شد، پرسیدند که سبب افتادن چه بود؟ گفت: این آیت مکرّر مى‏کردم، تا از متکلّم حقیقى بشنودم» (همان).

اصول استماع قرآن محدود به موارد مذکور نمی‌شود. حضور قلب، فراغت از اشتغالات دنیوی، تمرکز حواس، حسن ادب، طهارت باطن، صدق تحقیق و غیبت و فراغت از نفس نیز از جمله اصول استماع قرآنند که مرید راستین در هنگام شنیدن کلام حق، همة آنها را محقق می‌سازد. اگر سالک نتوانست این گونه کند، بهتر است که استماع قرآن را به زمانی دیگر مؤکول کند؛ چرا که سماع قرآن بدون ایجاد شرایط لازم، منجر به فهم قرآن و حضور در حضرت حق نمی‌شود (سرّاج، 1382: 128و 315).

در متون عرفانی استماع قرآن را از منظر تأثیر در احساسات شنونده، دو قسم دانسته‌اند:

1- سماع قرآن توسط مبتدیان؛ 2- سماع قرآن توسط منتهیان.

در نوع اول توان تحمل شنونده کمتر از استماع قرآن است و موجب می‌شود که وی دچار بیخودی شود؛ اما در نوع دوم که ظرف وجودی سالک موسع شده است، شنیدن قرآن وی را از حالت عادی خارج نمی‌کند.

ز اول که مرا عشق نگارم نو بود
کم گشت کنون ناله که عشقم بفزود

 

همسایه به شب ز نالة من نغنود
آتش چو همه گرفت کم گردد دود
              (میبدی، 1371، 1: 239-240)

علاوه بر آنچه آمد، فراغت از دنیا نیز از دیگر نتایج استماع قرآن است. این فراغت گاهی به حدی می‌رسد که مستمِع دچار فنای نفس می‌شود و می‌میرد. در واقع تأثیرگذاری قرآن بر دل و جان انسان و بخصوص سالکان طریقت تا اندازه‌ای است که همه چیز را از آنها می‌گیرد و آنها را به طور کامل در سکرِ سماع فرو می‌برد. سرّاج شنوندگان قرآن را به دو دسته تقسیم می‌کند:

1- کسانی که فقط به قرآن گوش می‌دهند و با دل بهره‌ای از آن نمی‌برند. 2- کسانی که به راستی قرآن را شنیده، با دل به آن گرویده و از بن جان سخن خدا را شنیده‌اند.

زراره عوفی ــ از صحابه ــ از دستة دوم به شمار می‌رود، چون با شنیدن آیه‌ای از قرآن نعره‌ای می‌زند و می‌میرد (سرّاج، 1382: 315).

دراین باب حکایات بسیاری نقل شده است که گاهی به داستان پردازی نیز نزدیک می‌شود 13 چنین ماجرایی دربارۀ فرزند فضیل بن عیاض مطرح شده است: «فضیل عیاض را پسرى بود على نام، از پدر مه بود در زهد و عبادت و ترس. روزى در مسجد حرام نزدیک زمزم خواننده‏اى بر خواند: و یوم القیمة ترى المجرمین 14... وى بشنید، زعقه‏اى بزد و جان بداد» (جامی، 1375: 34). خود عرفا هم در تألیفات خود بیان کرده‌اند که تعداد این حکایات چندان زیاد است که نمی‌توان تمام آنها را جمع آوری و ذکر کرد (همان، 316؛ هجویری، 1375: 516).

سهروردی در توضیح آیة شریفة 83 سورۀ مائده، 15 بیان می‌کند که سماع راستین کلام حق تنها با رفع نفسانیت و بشریت صورت می‌پذیرد (سهروردی، 1364: 90). در واقع سماع حق موجب می‌شود که سالک با رفع انانیت و صفات مذموم بشری به فنا دست پیدا کند.

سماع قرآن موجب پدید‌آمدن آثاری در شنونده می‌شود. این آثار بر زندگی روزمرۀ وی و همچنین در حیات عرفانی‌اش تأثیر می‌گذارد. در این قسمت ارتباط سماع قرآن با مراحل سلوک تبیین می‌شود.

 

توبه

حکایات بسیاری در ضمن متون عرفانی مندرج است که منزل اول سلوک، یعنی یقظه و انتباه 16 و مقام توبه را با سماع قرآن پیوند می‌دهد. عرفای بزرگی چون فضیل بن عیاض با شنیدن کلام خدا، زندگی پیشین خود را ترک کرده‌ و با رسیدن به مقام  توبه، به عرفان و تصوف روی آورده‌اند. وی که مردی راهزن بوده است در یکی از راهزنیهای خود به قاری قرآنی برخورد می‌کند که مشغول خواندن آیه‌ای شریفه از قرآن 17 است، هنگامی که فضیل، این آیه را می‌شنود دست از راهزنی می‌کشد و در نهایت ــ به قول هجویری ــ یکی از مشهوران طریقت می‌شود (مستملی بخاری، 1365: 195؛ هجویری، 1375: 120). البته در ماجرای توبة فضیل چند نکتة مهم قابل تأمل است:

1. آمادگی وی برای پذیرش کلام حق: هجویری وی را پیش از توبه مردی خدا ترس و آگاه معرفی می‌کند؛

2. عنایت ازلی که شامل حال فضیل بوده است؛

3. لطف حضرت حق که سایه بر سر فضیل افکنده بوده است. 18

بنابراین سه عامل مذکور را می‌توان از مقدمات توبة فضیل دانست.

 

خوف و رجا

خواجه عبدالله انصاری که در رسالۀ صد میدان، مراحل سلوک را در صد میدان تشریح می‌کند، میدان هشتاد و هشتم را «اطلاع» می‌داند که از میدان «سماع» زاده می‌شود. اطّلاع مستمع به معنی مطّلع شدن او بر نصیب خود از حق است. مستمعین به سه دسته تقسیم می‌شوند:

مستمع قرآن به دل زنده، مستمع علم به دل فراغ و مستمع اشارت، به دل بینا.

اطلاع مستمع به قرآن به دل زنده باعث می‌شود که خوف و رجا در دل وی فرود آید:

«اطلاع مستمع به قرآن‏، به دل زنده. بارآورد او را سه چیز: بیمى از خطا بازدارنده، و امیدى بر خدمت‏دارنده، و سکینه با حکم سازنده» (خواجه عبدالله انصاری،1377، 1/ 325). بنابراین گوش فرادادن به کلام حق احوال خوف و رجا را بر دل سالک وارد می‌کند تا وی از خطا باز ایستد و کمر به خدمت حق ببندد.

 

انس

در بخش قبل، انس به عنوان یکی از نتایج قرائت قرآن مطرح شد. علاوه بر آن، انس از نتایج سماع قرآن نیز هست. در شرح احوال ابو حفص حدّاد آمده است که وی با شنیدن قرآن، چنان دچار حال انس می‌شود که بی اختیار، آهن تفته را در دست می‌گیرد و پس از آن نیز آهنگری را رها می‌کند و دیگر بر سر آن حرفه باز نمی‌گردد (قشیری، 1354: 110؛ هجویری، 1375: 154).

 

نتیجه‌

عرفا در سیر استکمالی خویش، به قرآن توجه بسیاری داشته‌اند و از طریق مؤانست با آن در مسیر کمال قدم می‌نهاده‌اند. آنها همواره از بزرگداشت قرآن سخن رانده‌اند و برای قرائت و سماع قرآن اهمیت ویژه‌ای قائل بوده‌اند. آنها از قرائت و سماع قرآن برای طی منازل سلوک بهره‌های فراوان برده‌اند و معتقدند قرائت قرآن در طی طریقت، موجب رسیدن به ورع، قرب، خوف، انس، مشاهده و یقین می‌شود. از سوی دیگر، گوش فرادادن به قرآن، توبه، خوف و رجا، انس و فنا را برای سالک به ارمغان می‌آورد. عرفا به ختم قرآن و مداومت در خواندن آن اهمیت می‌داده‌اند و مریدان خویش را به انجام آنها توصیه می‌کرده‌اند. آنها برای استماع قرآن نیز اصولی را متذکّر شده‌اند و توجهی ویژه به آن کرده‌اند.

 

پی‌نوشت‌ها

1- برای کسب اطلاعات بیشتر درباب مباحث موجود دربارۀ سرچشمه‌های عرفان اسلامی، !تاریخ تصوف1 (ص33 تا 51)؛ عرفان نظری (ص 71 تا 108)؛ مبانی عرفان نظری (ص14 تا 17).

2- !ترجمه رساله قشیریه(ص 24 تا 87)؛ برای مطالعۀ بیشتر در باب دیدگاه‌ها و اقوال عرفا درباب قرآن، نک: اللمع(121 تا 139)؛ تعرف(304 تا 306)، حدیقه(171 تا 184)؛ مقالات شمس(184 و 185و 253)؛

3- خواطر را به چهار دستة حقانی، ملَکَی، نفسانی و شیطانی تقسم کرده‌اند(مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، 103-107).

4- توضیح این که در باب منازل سلوک و همچنین مقامات و احوال عرفانی در بین عرفا تشتت آرای بسیاری وجود دارد و هیچ یک از آنها بر سر طرحی خاص از مسیر سلوک اتفاق نظر ندارند. بنابراین در این پژوهش، در باب مقامات و احوال عرفانی به طرحی جامع که در کتاب تاریخ تصوف(1) آمده استناد شده‌است. بر این اساس، منازل طریقت عبارت است از:

1. یقظه و انتباه؛ 2. اراده و طلب؛ 3. تزکیه نفس؛ 4. احوال؛ 5. عشق؛ 6. سکر و حیرت؛ 7. فناء فی الله و بقاء بالله؛ 8. توحید.

مقامات عرفانی در منزل سوم(تزکیه نفس) و بدین ترتیب آمده‌اند: 1. توبه؛ 2. ورع؛ 3. زهد؛ 4. فقر؛ 5. صبر؛ 6. توکل؛ 7. رضا.

احوال عرفانی هم بدین ترتیب ذکر شده‌اند: 1. مراقبه؛ 2. قرب؛ 3. محبت؛ 4. خوف؛ 5. رجا؛ 6. شوق؛ 7. انس؛ 8. اطمینان؛ 9. مشاهده؛ 10. یقین.

5- فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ(مزمل/20)؛ وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً(إسرا/45).

6- أفضل عبادة أمتی قراءة القرآن (شرح‏نهج‏البلاغه 10: 143)؛ این حدیث در بحارالانوار این گونه آمده است: «أَفْضَلُ عِبَادَةِ أُمَّتِی بَعْدَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ الدُّعَاءُ» (بحارالانوار، 90: 29).

 7- در ذکر احوال داود طائی نیز، چنین حکایتی آمده است. نک: عطار، 1336: 227.

8- فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ(بقره/137).

9- نک: احیاء علوم الدین ج1 صص 589 تا 625.

10- - «زَیِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِکُمْ» بحارالأنوار (ج 89: 191)؛ جامع‏الأخبار(49)؛ مستدرک‏الوسائل (ج4: 273).

11- نک: تاریخ تصوف،1/ 255-257.

12- !همان، 263.

13- نک: عطار، 1336: 355، 468.

14- زمر/60.

15- «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدین».

16- گروهی از عرفا، درد و طلب را نخستین منزل سلوک و گروهی دیگر یقظه و انتباه را اولین گام در سیر و سلوک می‌دانند. برای اطلاعات بیشتر در باب منزل یقظۀ نک: تاریخ تصوف 1: 220.

17- «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّه» (حدید/16).

18- نک: کشف المحجوب: 120

 

منابع
1- قرآن کریم، ترجمه آیت الله ناصر مکارم شیرازی.
2- ابن ابى الحدید معتزلى .(1404 ق). شرح نهج البلاغه، قم: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى، 20 جلد در 10 مجلد.
3- بهاء ولد، بهاء الدّین محمد بلخى .(1382). معارف، تهران: انتشارات طهورى، چاپ سوم، 2جلد.
4- تاج الدین شعیرى .(1363). جامع الأخبار،  قم: انتشارات رضى.
5- جامی، عبدالرحمن .(1375). نفحات الانس، به تصحیح محمود عابدی، تهران: اطّلاعات، چ سوم.
6- خواجه عبدالله انصارى .(1377). مجموعه رسائل فارسی خواجه عبدالله انصاری‏، محمد سرور مولایی، چاپ دوم، تهران: توس.
7- دهباشی، مهدی و سید علی اصغر میر باقری فرد .(1386). تاریخ تصوف1، تهران: سمت، چ دوم.
8- رحیمیان، سعید .(1383). مبانی عرفان نظری، تهران، سمت، چ دوم.
9- سنایی، مجدود بن آدم .(1341). دیوان، به اهتمام مدرّس رضوی، تهران، کتابخانۀ ابن سینا.
10- ---------------- .(1360). مثنویهای حکیم سنایی، به تصحیح محمد تقی مدرّس رضوی، تهران: بابک.
11- ---------------- .(1383).حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، به تصحیح محمد تقی مدرّس رضوی، تهران: دانشگاه تهران.
12- سرّاج، ابونصر .(1382). اللمع فی التصوّف،‌ ترجمه مهدی محبتی، تهران: اساطیر.
13- سهروردی، ابو حفص شهاب الدین عمر .(1364). عوارف المعارف، ترجمه عبد المؤمن اصفهانی، به اهتمام قاسم انصاری، تهران: علمی - فرهنگی.
14 - شمس الدین تبریزى‏ .(1385). مقالات شمس تبریزی، به تصحیح محمد علی موحّد، تهران: خوارزمی، چ سوم.
شیخ بهایى، محمد بن حسین .(1405 ق). مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات (ط- القدیمة)، بیروت: نشر دار الأضواء، چ اول.
15- عطار، محمد بن ابراهیم .(1336). تذکرة الاولیاء،‌ تصحیح محمد استعلامی، تهران: انتشارات زوار.